• تماس  

تربيت الهي

تربيت الهي ،  تربيت همه جا نبه است ، مقا يسه تربيت الهي با روش هاي تربيتي عا دي چند حقيقت را آشكا ر مي سا زد، اول اين كه تربيت هاي معمولي فا قد جا معيت لازم اند. به سخن ديگر تربيت عا دي يا نظام هاي  تربيتي غير الهي غا لبا يك يا چند بعد از شخصيت انسان را در نظر مي گيرند، در صورتي كه در تربيت الهي تما م جنبه هاي شخصيت  آدمي مورد توجه است . ثا نيا تربيت الهي با طبيعت آدمي و نيا زهاي او ، و رشد و تكا مل او سا زگا ر است . تربيت الهي هم بعد اجتماعي حيا ت  انسا ني را در نظر مي گيرد و هم جنبه فردي در تربيت الهي هم ، شخصيت را مورد توجه قرار مي دهد، بُِعد  ما دي در حد ضرورت و نيا ز مورد توجه است و هم مسائل معنوي بر تما م شئون حيا ت انسا ن پرتو مي افكند. تعا ليم الهي هم نيا زهاي معنوي انسا ن  را تأ مين مي كند و هم به نيا زهاي اجتماعي و عقلاني  انسا ن توجه دارد هم احساسا ت و عواطف را تحريك مي كند و هم ميل به كنجكا وي و حقيقت جويي انسا ن را ارضا مي كند. نظا م هاي تربيتي عا دي ، هر چند از هدف هاي گسترده حما يت كنند، براي كما ل و ترقي انسا ن محدوديتي به وجود مي آورند ، اما تربيت الهي راه را براي رشد و تكا مل دائمي و نا محدود انسا ن هموار مي سا زد و از اين جهت انساني را ، كه فطرتا كما ل جو و ترقي طلب است راضي ميكند.

روز امور و تربيت و تربيت اسلامي گرامي با د.

پندى گويا و جامع از یازدهمین ستاره امامت

28 دی 1394 توسط فروتن


«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما. (بحارالانوار-جلد75-صحفه372باب29)

 

 1 نظر

ازدواجی متفاوت.

28 دی 1394 توسط فروتن

ناگهان مشاهده کرد که پیامبر اسلام«صلی الله علیه و آله» به حضرت مسیح«علیه‌السلام» رو کرد و گفت: ما به اینجا آمده‌ایم تا «ملیکه » را از شمعون برای فرزندم «حسن عسکری» خواستگاری کنیم…

مادر امام زمان«عليه‌السلام» نامش «مليكه» (مليكا) بود، او از طرف پدر، دختر «يشوعا» فرزند امپراطور روم شرقي بود، و از طرف مادر، نوة «شمعون» بود. شمعون از ياران مخصوص حضرت عيسي«عليه‌السلام» و وصيّ او بود.

مليكه با اينكه در كاخ مي‌زيست و با خاندان امپراطوري زندگي مي‌كرد، اما آن چنان پاك و باعفّت بود كه گويي نسبتي با اين خاندان نداشت، بلكه به مادر و خانوادة‌ مادري خود رفته و زندگيش همچون زندگي شمعون، و عيسي بن مريم از صفا و معنويّت و پاكي خاصّي برخوردار بود. از اين رو نمي‌خواست، با خاندان امپراطوري دنيا پرست، بياميزد بلكه دوست داشت و هدفش اين بود كه در يك خانواه پاك خداپرست، زندگي كند، خداوند او را در اين هدف كمك كرد و او را به طور عجيب به خواسته و هدفش رساند.

مليكه وقتي كه به سنّ ازدواج رسيد، جدّش امپراطور روم، خواست او را به همسري برادرزاده‌اش درآورد. با توجه ‌به اينكه كسي نمي‌توانست از فرمان امپراطور سرپيچي نمايد، امپراطوري از طرف برادرزاده‌اش، از مليكه خواستگاري كرد و سپس مجلس عقد بسيار باشكوهي ترتيب داد كه در آن مجلس سيصد نفر از برگزيدگان روحانيون و كشيشان مسيحي و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدين و ثروتمندان شركت داشتند.

مجلس در كاخ با شكوه امپراطور برگزار شد، تخت بزرگي را كه با انواع جواهرات و طلا و نقره و ياقوت و عقيق، آراسته شده بود، در جاي مخصوص كاخ گذاشتند، برادرزاده امپراطور روي آن تخت نشست، تشريفات مراسم عقد فراهم شد، دربانان و خدمتگزاران با لباسهاي مخصوص خدمت هر يك در جايگاه خود ايستادند، در اطراف كاخ قنديلها و چهل چراغها، مجلس را جلوه خاصّي داده بود، ناقوس نواخته شد، روحانيون برجستة مسيحي كنار تخت با عبا و كلاه و لباس مخصوص، شمعدان به دست در دو طرف به صف ايستادند و كتاب مقدّس انجيل در دست داشتند، همين كه انجيل را گشودند كه آيات آن را تلاوت كنند، ناگهان زلزله آمد، كاخ لرزيد، و هر كسي كه روي تخت نشسته بود بر زمين افتاد، خود امپراطور و برادرزاده‌اش نيز از تخت بر زمين افتادند، ترس و لرز حاضران را فراگرفت، يكي از كشيشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض كرد: «اين حادثه عجيب، نشانة ‌بلا و خشم خدا و علامت پايان يافتن آيين و مراسم است، ما را مرخص فرماييد برويم» . امپراطور اعلام ختم مجلس كرد، و همه رفتند، سپس دستور داد آنچه كه از تخت و قنديل و چراغ و چيزهاي ديگر كه درهم ريخته و افتاده بود همه را به جاي خود گذاشتند.

اين بار امپراطور تصميم گرفت كه «مليكه» را به همسري برادرزادة ديگرش درآورد، و با خود گفت شايد اين حادثة زلزله، براي آن بود كه «مليكه همسر برادرزاده اوّلي نگردد بلكه همسر برادرزادة دوّمي شود. دستور داد مجلس را در كاخ مثل مجلس سابق آراستند، دربانان و خدمتكاران در جايگاهي مخصوص قرار گرفتند، تخت مخصوص را نيز در جاي خود گذاشتند روحانيّون برجستة مسيحي را بادست گرفتن شمعدانها و با لباسهاي مخصوص در كنار تخت قرار گرفتند، برادرزادة دوّمي بر تخت مخصوص نشست، همين كه مراسم عقد شروع شد، و كشيشان خواستند عقد بخوانند، بار ديگر حادثه زلزله رخ داد و همة‌ حاضران پريشان شدند و رنگها پريد و مجلس به هم ريخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزادة دوّمي، از تخت بر زمين افتادند و همه وحشت زده از كاخ بيرون آمدند و به خانه‌هاي خود رفتند.

امپراطور، بسيار ناراحت شد، در اندوه و غم و فكر فرو رفت و لحظه‌اي اين دو حادثه عجيب را فراموش نمي‌كرد.

گرچه «مليكا» با آن طينت پاكي كه داشت، خواستار چنين ازدواجي با چنان افرادي نبود، و آرزوي رفتن به خانه‌اي كه پر از صفا و معنويت و خداپرستي باشد مي‌كرد، اما دو حادثه‌اي كه رخ داد، او را نيز غرق در تفكر كرد، با خود مي‌گفت: «سرنوشت من چه خواهد شد، سرانجام كجا خواهم رفت؟ خدايا به من كمك كن و مرا نجات بده…»

او همچنان فكر مي‌كرد و اندوهگين بود تا اينكه شب خوابش برد، در عالم خواب ديد، جدّش شمعون همراه حضرت مسيح «عليه‌السلام» و عدّه‌اي از ياران مخصوص حضرت مسيح«عليه‌السلام» وارد كاخ شدند، ناگهان منبري بسيار با شكوه به جاي تخت امپراطور گذاشته شد، سپس ديد دوازده نفر كه مرداني بسيار خوش سيما و نوراني و زيبا بودند وارد كاخ شدند، در عالم خواب به مليكه گفته شد، اينها كه وارد شدند، پيامبر اسلام «صلي الله عليه و آله» و علي، حسن و حسين، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادي و امام حسن عسكري«عليه‌السلام» هستند.

ناگهان مشاهده كرد كه پيامبر اسلام«صلي الله عليه و آله» به حضرت مسيح«عليه‌السلام» رو كرد و گفت: ما به اينجا آمده‌ايم تا «مليكه » را از شمعون براي فرزندم «حسن عسكري» خواستگاري كنيم.

حضرت مسيح«عليه‌السلام» به شمعون گفت: به به، سعادت به تو رو كرده، خود را با دودمان محمد«صلي الله عليه و آله» پيوند بده، شمعون از اين پيشنهاد بسيار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد«صلي الله عليه و آله» به منبر رفت و خطبة عقد را خواند و «مليكه» را به عقد امام حسن عسكري «عليه‌السلام» در آورد، و سپس حضرت مسيح و شمعون و ياران مسيح «عليه‌السلام» به اين عقد گواهي دادند.

«مليكه» مي‌گويد‌: از خواب بيدارشدم ولي ماجراي خواب را به هيچ كس و حتّي جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسيبي برسانند، ولي شب و روز در فكر اين خواب عجيب بودم، و با خود مي‌گفتم من در اينجا، و امام حسن عسكري «عليه‌السلام» در شهري بسيار دور از اينجا، چگونه به خانة ‌او راه مي‌يابم، محبّت امام حسن عسكري «عليه‌السلام» سراسر دلم را گرفته بود تنها به او مي‌انديشيدم تا اينكه بيمار و رنجور شدم، تمام پزشكان روم را به بالين من آوردند، ولي معالجة آنها بي‌نتيجه ماند، چرا كه بيماري من، بيماري جسمي نبود! تا با معالجة آنها خوب شوم.

روزي پدرم كه از من نااميد شده بود، به من گفت: آيا هيچ آروزيي داري تا آن را برآورم،‌ گفتم‌: آرزويم اين است كه به زندانيان مسلمان كه در جنگ اسير و دستگير شده‌اند، سخت نگيريد، و آنها را از شكنجه معاف داريد تا شايد به خاطر اين كار خوب، خداوند حال مرا نيك كند و سلامتي مرا به من بازگرداند، و حضرت مسيح«عليه‌السلام» و مادرش مريم«عليه‌السلام» بر اين كار نيك به من لطف و مرحمت كنند.

پدرم خواستة مرا برآورد، عدّه‌اي از زندانيان مسلمان را آزاد كرد، و مجازات و شكنجة بعضي را بخشيد، بسيار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر مي‌شد، همين موضوع باعث شد كه پدرم دستور داد تا بيشتر از زندانيان مسلمان، دلجويي كنند و آنها را ببخشند و خوشنودي آنها را به دست آورند.

چهارده شب از اين جريان گذشت، شبي خوابيده بودم،‌ در خواب ديدم فاطمة زهرا «عليها السلام» بانوي بزرگ دنيا و آخرت، همراه مريم«عليها السلام» و بانوان ديگر نزد من آمدند، حضرت مريم به من گفت كه اين بانو مادر همسر توست. بي اختيار به ياد همسرم امام حسن عسكري «عليه‌السلام» افتادم، و قلبم فرو ريخت و به حضرت فاطمه «عليها السلام» عرض كردم از حسن عسكري گله دارم كه سري به من نمي‌زند ديگر گريه امانم نداد، زار زار گريستم.

فاطمه «عليها السلام» فرمود: تا تو مسيحي هستي، فزندم به سراغ تو نمي‌آيد، اگر مي‌خواهي خدا و حضرت مسيح«عليه‌السلام» از تو خشنود شوند، دين اسلام را بپذير تا چشمت به جمال امام حسن عسكري روشن شود.

گفتم: اي بانوي بزرگ! با تمام وجودم حاضرم كه اسلام را بپذيرم.

فرمود: بگو

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهٌ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداَ رَسُولُ اللهِ؛ گفتم: «گواهي مي‌دهم به يكتايي خدا و پيامبري حضرت محمد«صلي الله عليه و آله»».

آنگاه فاطمه زهرا «عليها السلام» مرا به آغوش محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: خوشحال باش! به تو مژده مي‌دهم كه از اين به بعد امام حسن عسكري «عليه‌السلام» به ديدارت خواهد آمد و تو به زيات او موفّق مي‌شوي!

از خواب بيدار شدم بسيار خوشحال بودم و همواره شهادت به يكتايي خدا و پيامبري محمد«صلي الله عليه و آله» را به زبان مي‌گفتم، و در انتظار ديدار امام حسن عسكري«عليه‌السلام» بودم تا شب بعد شد، در همين فكر و انديشه خوابيدم، در خواب ديدم امام حسن عسكري «عليه‌السلام» به ديدار من آمد، از ديدار او بسيار خوشحال شدم، گله كردم كه چرا به ديدار من نمي‌آمدي با اينكه دلم غرق محبّت تو بود!

فرمود: علت جدايي اين بود كه تو در دين اسلام نبودي، از اين به بعد به ديدار تو خواهم آمد،‌ تا روزي كه خداوند تو را در ظاهر همسر من گرداند. از خواب بيدار شدم، هر شب آن بزرگوار را مي‌ديدم، از آن به بعد حالم رو به بهبود مي‌رفت و به لطف خدا سلامتي خود را باز يافتم.

«مليكه» همچنان آروز مي‌كرد كه روزي بيايد و از ميان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگي دنيا پرستي اين خاندان نجات يابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن عسكري برسد.

بين مسلمانان و روميان، سالها جنگ بود، گاهي مسلمانان پيروز مي‌شدند و گاهي روميان، طبيعي است كه در جنگ، عدّه‌اي اسير مي‌شدند و آنها را به اسارت مي‌بردند، و در اين جنگهاي پي‌درپي گاهي از مسلمانان اسير روميان مي‌شدند وگاهي به عكس، روميان اسير مسلمانان مي‌شدند. و در آن زمان رسم بود كه يا اسيران را به عنوان غلام و كنيز، مي‌فروختند و يا آنها را با اسيران خود عوض مي‌كردند.در شبي از شبها حضرت امام حسن عسكري به خوابش آمد و. فرمود:در فلان روز جدت لشگري به جنگ با مسلمانان خواهد فرستاد .تو خود را درميان كنيزان و خدمتگذاران قرار بده به نحوي كه تو را نشناسند واز پي جد خود روانه شو و از فلان راه برو.اين كار را انجام داد .در راه لشگر مسلمانان به ان جمع برخوردند و آنها را اسير كردند.اسيران را بوسيلة كشتي از راه رودخانة دجله به بغداد براي فروش آوردند، يكي از فروشندگان، برده فروش معروفي بنام«عمرو يزيد» بود.

روزي امام هادي«عليه‌السلام» پدر بزرگوار امام حسن عسكري«عليه‌السلام» يكي از يارانش به نام «بشر بن سليمان» را كه در خريد و فروش برده نيز سابقه داشت در شهر سامرا ديد و نامه‌اي كه به زبان رومي نوشته بود و زير آن را امضا كرده بود به او داد و همياني پول نيز جداگانه به او داد و فرمود: «مي‌خواهم بروي بغداد و با اين هميانِ پول، كنيزي را خريداري كني و به اينجا بياوري».

بشر بن سليمان گفت: بسيار خوب، هر امري بفرمايي اطاعت مي‌كنم.

امام هادي«عليه‌السلام» فرمود: حال بشنو تا توضيح دهم كه چگونه كنيزي را خريداري مي‌كني؟ فلان روز از اينجا به طرف بغداد حركت مي‌كني، سعي كن اوّل صبح فلان روز در كنار پل رودخانة معروف بغداد باشي، وقتي به آنجا رسيدي مي‌بيني چند كشتي كنار آب مي‌آيند تا بار خود را خالي كنند، در اين ميان مي‌بيني زناني را كه اسير كرده‌اند، از كشتيها پياده مي‌كنند و به عنوان كنيز در معرض فروش قرار مي‌دهند. مشتريها مي‌آيند و كنيزها را مي‌خرند و با خود مي‌برند، همچنان نگاه كن يك وقت مي‌بيني در يكي از اين كشتيها «عمرو بن يزيد» دختري را در معرض فروش قرار مي‌دهد، با اينكه پرده‌داران مي‌خواهند كنيزان را به خريداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نمي‌دهد، حجاب و عفّت خود را حفظ مي‌كند، ‌او دو لباس حرير پوشيده و يك لباس پوستي گرانبها بر دوش دارد. خريداران متوجّه او مي‌شوند، و اصرار مي‌كنند كه او را خريداري كنند، او ناراحت مي شود و به زبان رومي‌ مي‌گويد :‌«واي كه حجابم آسيب ديد» يكي از خريداران مي‌گويد: من اين كنيز را به سيصد دينار خريدارم.

آن دختر به او مي‌گويد: «اگر به اندازة ملك سليمان دارايي داشته باشي، حاضر نيستم كنيز تو شوم.»

عمرو بن يزيد به آن دختر مي‌گويد: چاره‌اي نيست، بايد تو را فروخت. او مي‌گويد: شتاب نكن، آن خريداري كه من مي‌خواهم پيدا مي‌شود، مگر نه اين است كه معامله بايد از روي رضايت باشد. در اين موقع نزد «عمر بن يزيد» برو؛ بگو نامه‌اي براي اين بانو دارم كه به زبان رومي نوشته شده است، اين نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضي شد، او را براي صاحب نامه كه اوصاف و نشانه‌هاي صاحب نامه در آن نوشته شده، خريداري مي‌كنم، وقتي كه نامه را به او دادي او راضي مي‌شود آنگاه او را خريداري كن و به اينجا بياور.

«مليكه» وقتي كه همراه عدّه‌اي از بانوان اسير شد، براي اينكه كسي او را نشناسد، خود را نرگس ناميد (كه تلفّظ عربي‌اش همان نرجس است)

بشر بن سليمان طبق پيشنهاد امام هادي«عليه‌السلام» همان روز معيّن به بغداد آمد، صبح زود كنار پل بغداد رفت، ديد كشتيها رسيدند، و كنيزها را در معرض فروش قرار دادند، در اين هنگام كنيزي را ديد كه داراي آن اوصافي است كه امام هادي«عليه‌السلام» فرموده بود، خريداران اصرار دارند كه او را بخرند، ولي او مايل نيست كنيز آنها شود.

بُشر جلو آمد و با اجازة فروشنده، نامة امام هادي«عليه‌السلام» را به «نرجس» داد، نرجس تا آن را گشود و خواند، بي‌اختيار منقلب شد و اشك در چشمانش حلقه زد، در حالي كه گرية شوق گلويش را گرفته بود به صاحبش عمرو بن يزيد گفت: مرا به صاحب اين نامه بفروش، و اصرار و تأكيد كرد كه مرا حتماً به صاحب اين نامه بفروش.

عمرو بن يزيد، گفت: ‌بسيار خوب، مانعي ندارد، آنگاه در مورد قيمت او با بُشر بن سليمان صبحت كرد، او به همان مقدار پولي كه در هميان بود و امام هادي«عليه‌السلام» فرستاده بود، راضي شد. بُشر مي‌گويد: هميان را دادم و كنيز را خريدم و با او از آنجا حركت كرديم. او همواره نامه را بيرون مي‌آورد و مي‌بوسيد و به چشم مي‌كشيد، من از روي تعجب گفتم تو كه هنوز صاحب نامه را نمي‌شناسي چرا اين قدر نامه را مي‌بوسي؟

گفت: «معرفت و شناخت تو اندك است، اگر پيامبر «صلي الله عليه و آله» و جانشينان آنان را مي‌شناختي چنين نمي‌گفتي!» آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر براي من بيان كرد، من به پاكي و شخصيّت معنوي و فكر بلند و عالي حضرت نرجس«عليها السلام» پي بردم، و از آن پس بيشتر احترامش كردم تا رسيديم، به سامّرا، و او را به حضور امام هادي«عليه‌السلام» بردم. در اين وقت امام هادي«عليه‌السلام» به او خوش آمد گفت، و احوالپرسي كرد، و سپس خواهر حكيمه خاتون را خبر كرد، و به او فرمود:‌ اين است آن بانوي محترمه‌اي كه در انتظار او بودي، حكيمه او را در آغوش گرفت، و خوش آمد و تبريك به او گفت، امام هادي«عليه‌السلام» به او فرمود: «عزّت اسلام و ذلّت نصرانيّت را چگونه ديدي؟» او عرض كرد: «چگونه چيزي را بيان كنم كه شما بهتر از من مي‌دانيد.»

سپس امام هادي«عليه‌السلام» به خواهرش حكيمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامي را به او بياموز، او همسر فرزندم حسن، و مادر مهدي آل محمد«صلي الله عليه و آله» خواهد بود.

امام هادي «عليه‌السلام» به «نرجس» رو كرد و گفت: «مژده باد تو را به فرزندي كه سراسر جهان را با نور حكومتش پر از عدالت و دادگري كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.»

آري اين چنين يك دختر پاك و دانا، ‌خود را از آلودگي كاخ شاهان نجات داد، و در خطّ جدّ مادريش شمعون قرار گرفت، و همين هدف و ايده مقدّس را دنبال كرد، خدا نيز او را كمك كرد تا سرانجام افتخار و لياقت آن را يافت كه همسر امام حسن عسكري«عليه‌السلام» مادر امام زمان حضرت حجّت«عليه‌السلام» گردد.

 1 نظر

میلاد نور

28 دی 1394 توسط فروتن

زمین را بیارایید و ثانیه ها را در عطر شکوفه های عشق بپیچید
هلهله کنید و پای بکوبید که اینک، یازدهمین فصل کتاب شیعه
با دست های سبز مردی از تبار ملکوت ، ورق می خورد
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد . .

 1 نظر

مهارت برای داشتن خانواده ای شاد .

21 دی 1394 توسط فروتن

در دین اسلام راهکارهای مختلفی درباره خانواده بانشاط ارائه شده که خوب است برخی از این مهارت ها را با هم مرور کنیم.

1- راضی به رضای خدا باشید

یکی از مهمترین و بهترین راهکارها برای داشتن یک خانواده شاد و پرنشاط این است که والدین از هر اتفاقی که به خواست خدا برایشان روی می دهد، راضی و خرسند باشند و از بچه ها هم بخواهند حقیقت را بپذیرند چراکه رضایت به قضا و قدر الهی، چنان آرامش و نشاطی در خانواده به وجود می آورد که همه اعضای آن خانواده احساس خوشبختی کنند. در «غررالحکم» روایتی از حضرت علی (ع) نقل شده که فرموده اند: «اگر به مقدرات الهی راضی شدید، زندگی شما شیرین و خوش می گذرد.» امام صادق (ع) هم در روایتی می فرمایند: «نشاط شادی در اثر راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست می آید و اندوه و غم در شک و ناخشنودی به مقدرات الهی حاصل می شود» احساس رضایت از اراده الهی باعث می شود که اعضای خانواده، بایدها و نبایدهایی را که خداوند برای آن ها تعیین کرده، بپذیرند و برای کسب موفقیت فردی و خانوادگی خودشان تلاش کنند تا به خواست خدا نتیجه به زحماتشان به ثمر برسد.

2- تفاهم داشته باشید.

برای اینکه زندگی پرنشاطی داشته باشید همه اعضای خانواده باید یکدیگر را درک کرده و به خواسته های هم توجه کنند در واقع تفاهم و همدلی از شروطی است که در خانواده شاد نقش مهمی ایفا میکنند. البته این تفاهم و همدلی در صورتی به وجود می آید که هر یک از اعضای خانواده، پدر و مادر و فرزندان، یکدیگر را به درستی بشناسند و به هم احترام بگذارند. در روایتی در جلد 78«بحارالانوار» آمده که امام جواد (ع) درباره اهمیت و همدلی و همدردی با دیگران فرموده اند: «ثَلاثُ خِصالِ تَجتَلِبُ بِهِنَّ المَحَبَّهَ. اَلنصافُ فی المُعاشَرَهَ و المُواساهُ فِی الشِّدَّهِ و الاِنطِواع وَ الرُّجوعُ اِلی قَلبٍ سَلیم/ با سه خصلت، محبت دیگران به دست می آید: انصاف در معاشرت، همدلی و همدردی با آنها در سختی ها و بازگشت به قلبی پاک» بنابراین درک متقابل اعضای خانواده از نیازهای یکدیگر و اهمیت دادن به آن، برروحیه و اخلاق آنها اثر می گذارد و شادی و آرامش را به همراه خواهد داشت.

3- شبیه رسول الله شوید.

خوش رفتاری با نزدیکان از دیگر مواردی است که کارشناسان معتقدند در شادی خانواده تاثیر بسیاری دارد. در کتاب «اصول کافی» به نقل از رسول اکرم (ص) آمده است: «آیا شما را از شبیه ترین مردم به خودم با خبر نسازم؟ گفتند آری ای رسول خدا فرمودند هرکس که خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی اش دوستدارتر، برحق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد.» به هر حال گاهی پیش می آید یکی از اعضای خانواده نیازی دارد که دیگران برای پاسخ به نیاز او باید از خود گذشتگی کنند. در واقع اگر هر کدام از اعضای خانواده سرشان به کار خودشان باشد و نسبت به مشکلات بقیه بی تفاوت باشند، مسائلی به وجود می آید که کل خانواده را تهدید می کند و باعث ناراحتی همه می شود، در حالی که با همفکری، حمایت و همراهی می توانست مسئله به خوبی و خوشی تمام شود.

4- به همدیگر احترام بگذارید.

یکی دیگر از راهکارهایی که در شاد بودن همه اعضای خانواده تاثیر بالایی دارد، احترام به یکدیگر است. پیامبر اسلام (ص) در این خصوص می فرمایند: «به کودکان رحم کن و بزرگسالان را احترام نما تا از دوستان من باشی». در واقع آن حضرت با این فرمایش، هم سیره خود را بیان فرموده و هم مسیر دوستی با خود را نشان داده است. خانه ای که در آن بزرگ ترها به کوچک ترها رحم می کنند و با آنها مهربان هستند، کوچک ترها حرمت بزرگ تر ها را حفظ می کنند و با آنان با ادب و احترام رفتار می کنند و پر از آرامش و نشاطی است که پیامبر اکرم (ص) درباره آن تاکید کرده اند.

اهمیت مهربانی و محبت کردن به فرزندان به حدی است که در کتاب «مکارم الاخلاق» به نقل از امام صادق (ع) آمده: «انَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَرحَمُ الرَّجُلَ لِشَّدَهِ حُبِّهِ لِوُلدِهِ/خداوند عزوجل انسان را برای محبت بسیار به فرزندانش مورد رحمت خود قرار می دهد.»

البته یک راه مناسب برای ابراز محبت نسبت به دیگران و به خصوص افراد خانواده هدیه دادن است.در سیره اهل بیت (علیهم السلام) بر هدیه دادن تاکید بسیاری شده است. امام علی (ع) در این زمینه می فرمایند: «عَلیکُم بِالسَّخاءِ وَ حُسنِ الخُلقِ فانَّهُما یَزیدانِ الرِّزقَ وَ یوجِبانِ المَحَبَّه/به یکدیگرهدیه بدهید تا محبت را در میان خود بیفزایید.»

5- با محبت خارها گل می شود.

گذشت کردن در برابر دردسرها و مشکلاتی که دیگران برای انسان به وجود می آورند از جمله کارهایی است که به آدم آرامش خاصی می دهد، حال اگر این بردباری و گذشت در برابر خطای یکی از نزدیکان و اعضای خانواده باشد نه تنها به او آرامش می دهد بلکه زندگی شیرین تر و شادتر می شود و جایی برای کینه نمی ماند. در همین مورد، در کتاب «کنزالعمال» روایتی به نقل از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «تَعافَوا تسقُطِ الضَّغائِنُ بَینَکم/نسبت یه یکدیگر گذشت کنید تا کینه هایتان از بین برود». بنابراین گذشت و بخشیدن خطای دیگران، کدورت ها را از بین می برد و فضای نشاط و شادی را بین افراد به وجود می آورد. در کتاب «اعلام الدین» روایتی از امام علی (ع) نقل شده که می فرمایند: «علیک بِمُداراهَ النّاسِ واِکرامَ العُلَماءِ وَ الصَّفح عَن زَلات الاخوان فَقَد ادَّبک سَیِّدُ الاوَّالینَ و الاخِرینَ بِقَولِه صلی الله علیه و اله. اُعف عَمَّن ظَلَمَک وَ صَلِّ مَن قَطَعَک وَ اعطِ مَن حَرَمَک/ تو را سفارش می کنم به مدارا با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران دینی چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است گذشت کن از کسی که به تو ظلم کرده، رابطه برقرار کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسی که از تو دریغ کرده است».

6- مهربانی و نرم خویی را پیشه کنید.

خوش اخلاقی اکسیری است که نشاط و شادی را برای فرد خوش اخلاق و اطرافیان او به همراه می آورد. در واقع اخلاق خوب و نیکو تنها فرد را شاد و سرزنده نگه می دارد، بلکه آرامش خاطر و نشاط را به همه اعضای خانواده اش هدیه می کند. اما خوش اخلاقی چیست؟ اما جعفرصادق(ع) در کتاب «غررالحکم» درباره خوش اخلاقی می فرمایند: «نرم خو و مهربان باش و گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویی برخورد کن». در کتاب «تحف العقول» هم روایتی از امام علی (ع) نقل شده که می فرمایند: «مَن ساءَ خلقُهُ مَلَّهُ اهلَهُ/هر س بداخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و خسته می شوند». آن حضرت همچنین درباره ثمره و نتیجه اخلاق خوب فرموده اند: وصولُ المَرءِ اِلی کل ما یبتَغیهِ من طیبّ عیشهِ وَ امنِ سِربه وَ سَعَهِ رِزقهِ به حسن نیَّتِهِ وَ سَعَهِ خُلقه/انسان با نیت خوب و اخلاق خوب به تمام آنچه در جست و جوی آن است از زندگی خوش و امنیت محیط و روزی زیاد دست می یابد

. بنابراین در خانواده ای که همه اعضای خانواده خوش اخلاق شاد باشند، روزی خانواده روز به روز بیشتر ی شود و بهترین شاهد مدعای ما حدیث دیگری است که از امام اول شیعیان نقل شده: «حُسنُ الخلق یُدِّرُ الرزاق و یونِسَ الرِّفاق/خوش اخلاقی روزی ها را زیاد می کند و میان دوستان انس و الفت پدید می آورد».

 1 نظر

3 راه حل ساده برای اینکه دیگر غر نزنید.

21 دی 1394 توسط فروتن

ما به شما دلایل راهکارهایی را جهت جلوگیری از غر زدن می گوییم.

1- “ولی"، فن مثبت

این راهکار ساده کمک می‌کند “شکایت‌ها “را به “افکار"، “راه‌حل‌ها “و “عملکردهای مثبت” تغییر دهی و این طور عمل می‌کند: هنگامی که تشخیص می‌دهی در حال غر زدن هستی به سادگی کلمه “ولی “را بگو و سپس فکر یا عملکردی مثبت به آن اضافه کن.

مثال: “من این غذا را دوست ندارم اما چون شما به خاطر درست کردن آن زحمت کشیده ای، کمی از آن را می چشم “

“از این‌که چاق شده‌ام بیزارم ولی احساس خوبی دارم چون قصد دارم ورزش کنم و درست غذا بخورم.”

2- باید به جای مجبور بودن بر توانایی داشتن تمرکز کنید.

اغلب اوقات شکایت می‌کنیم و بر آن‌چه مجبور به انجامش هستیم؛ تمرکز می‌کنیم. ما چیزهایی شبیه این می‌گوییم: «مجبورم رانندگی کنم»، «من مجبورم این یا آن کار را انجام دهم». به جای این کار، دیدتان را تغییر داده، تشخیص دهید که مجبور به انجام کار نیستید. شما توانایی انجام کار‌ها را دارید، شما توانایی زیستن را دارید.

در حالی که بسیاری از مردم بیکارند شما توانایی رفتن به سر کار را دارید. شما توانایی رانندگی در ترافیک را دارید در حالی که بسیاری حتی ماشین ندارند یا آن‌قدر بیمارند که نمی‌توانند رانندگی کنند. بر آن‌چه که توانایی انجامش را دارید تمرکز کنید. به جای استرس بر نعمت‌هایی که دارید تمرکز کنید. بر شکرگزاری تمرکز کنید.

3- شکایت‌ها را به راه‌حل‌ها تغییر دهید.

هدف حذف شکایت‌ها نیست بلکه حذف شکایت‌های بدون ‌فکری است که در خدمت هدف بزرگ‌تری نباشند و اجازه دادن به خودنمایی شکایت‌هایی که منطقی و ارزشمندند. اولی منفی و دومی مثبت است، تفاوت در نیت است. با شکایت‌های بی‌مورد شما ندانسته، بر مشکلات تمرکز می‌کنید. با شکایت‌های منطقی، مشکل را شناسایی و آن شکایت، شما را به یک راه‌حل می‌رساند و آن وقت است که هر شکایتی به فرصتی برای تغییر مثبت تبدیل خواهد شد.

ما به دو دلیل مهم غر می‌زنیم:

1- ما غر می‌زنیم چون احساس بی‌قدرتی می‌کنیم.
2- ما غر می‌زنیم چون عادتمان شده است.

شرایط اقتصادی، بنیاد بسیاری از خانواده‌ها را لرزانده و ما احساس بی‌قدرتی می‌کنیم و این امر ما را به عادت غر زدن هدایت می‌کند. بنابراین بیایید تلاش کنیم دیگر غر نزنیم. نه به خاطر این‌که اطرافیانتان شاد‌تر می‌شوند، کهالبته اینگونه هم خواهد شد، بلکه چون به شما کمک می‌کند شادی، آرامش، موفقیت و روابط مثبت را تجربه کنید.

 نظر دهید »

راههایی برای ثروتمند شدن.

21 دی 1394 توسط فروتن

از کارهایی که در جلب روزی و دفع فقر تاثیرگذارند:

1. زیارت مرقد مطهر سیدالشهداء علیه السلام

امام باقر علیه السلام فرمودند: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ 1؛ پیروان ما را به زیارت مرقد حضرت حسین علیه السلام امر کنید زیرا که این عمل رزق را زیاد کرده و عمر را طولانی می کند و نیز راههای رسیدن به ناگواری را مسدود می نماید.

2. ازدواج

امام صادق علیه السلام فرمودند: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَشَكَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَقَالَ تَزَوَّجْ فَتَزَوَّجَ فَوُسِّعَ عَلَیْهِ ، مردی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسید و نزد آن حضرت از فقر و نیازمندی خود گلایه کرد. حضرت به او فرمود: «ازدواج کن». آن مرد ازدواج کرد و در زندگی اش گشایش ایجاد شد.
در روایت دیگری حضرت فرمودند: الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ ؛ رزق و روزی همراه با همسر و فرزندان است.

نکته قابل توجه در این روایات:

آنچه امروزه در آستانه فرهنگ شدن است باور و رفتاری است کاملا در مقابل و مخالف فرهنگ اسلامی. کم نیستند جوانانی که همسر را فردی هزینه بر و فرزند را نان خور اضافی می دانند و بر این باورند که هر یک از اینها انسان را یک قدم به فقر کامل نزدیک می کند.

در حالی که با رجوع به فرهنگ اسلامی و برگزاری ازدواجی کم هزینه و رعایت نکاتی که پیش از این گذشت، همسر و هر یک از فرزندان به مثابه بستر رودخانه ای هستند که رزق را از سرچشمه روزی نصیب انسان می کنند.

3. نماز شب

امام رضا علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به علی علیه السلام سه بار فرمود «عَلَیْكَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ» بر تو لازم است که به نماز شب اهمیت دهی؛ چرا که نماز شب رزق را زیاد می کند؛ به زیبایی چهره می افزاید و اخلاق آدمی را نیکو می گرداند.

پیروان ما را به زیارت مرقد حضرت حسین علیه السلام امر کنید زیرا که این عمل رزق را زیاد کرده و عمر را طولانی می کند و نیز راههای رسیدن به ناگواری را مسدود می نماید

4. استغفار

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الِاسْتِغْفَارُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ، طلب بخشش از خداوند متعال رزق و روزی را زیاد می کند.

5. زکات دادن

هرجند در نگاه دنیابین پرداخت زکات، غرامت است و موجب کاستی مال؛ اما در نگاه دینی خدابین دادن زکات، غنیمت است و باعث افزایش دارائی.

امام باقر علیه السلام فرمودند: الزَّكَاةُ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ؛ زکات رزق را زیاد می کند.

صدقه، کمک

6. صدقه

امیر المومنین علیه السلام فرمود: الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ الْغِنَى وَ تَدْفَعُ مِیتَةَ السَّوْءِ ؛ صدقه بلا را دفع می کند و بر مقدار روزی و بی نیازی می افزاید و مرگ ناگوار را از انسان دور می کند.

7. نیکی به دیگران

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: إنَّ البرَّ یَزِیدُ فِی الرِّزقِ وَ إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ الرِّزقَ بِالذَّنبِ یُصِیبُهُ ؛ رفتار پسندیده روزی را زیاد می کند و همانا انسان به واسطه گناهی که مرتکب می شود از آن روزی تعیین شده اش محروم می شود.

8. سحرخیزی در طلب روزی

چه بسیار فرق است بین مردمی که بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب به سوی محلهای کسب خود روانه می شوند و با توکل به خدای متعال یک روز کاری را آغاز می کنند با مردمی که نماز خوانده نخوانده ساعت 9 صبح از خواب بیدار شده و خرامان خرامان راهی محل کار خود می شوند. بر اساس آموزه های دینی رزق و روزی گروه اول بیش از گروه دوم است.

امیر المومنین علیه السلام فرمود: اَلْبُكُورُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ، اول صبح به دنبال روزی رفتن سبب افزایش رزق و رزوی می شود.

9. حسن همجواری

رعایت حقوق همسایه و هر کس که در کنار و نزدیک ما زندگی می کند از جمله اموری است که تاثیری شگفت در ازدیاد رزق و روزی دارد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: حُسْنُ الْجِوَارِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ؛ وسعت رزق ار بخواهى در جهان باش خوشرفتار با همسایگان

امام رضا علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به علی علیه السلام سه بار فرمود «عَلَیْكَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ» بر تو لازم است که به نماز شب اهمیت دهی؛ چرا که نماز شب رزق را زیاد می کند؛ به زیبایی چهره می افزاید و اخلاق آدمی را نیکو می گرداند

10. نظافت خانه و محل زندگی

امیر المومنین علیه السلام فرمود: نَظِّفُوا بُیُوتَكُمْ مِنْ غَزْلِ الْعَنْكَبُوتِ فَإِنَّ تَرْكَهُ فِی الْبَیْتِ یُورِثُ الْفَقْر ؛ خانه هایتان را از تار عنکبوت پاکیزه گردانید زیرا وجود آن در خانه باعث فقر و تنگدستی می شود.

و در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند تمیزى و زینت را دوست دارد و كثیفی و آلودگى را نمی پسندد. خداى عز و جل هر گاه نعمتی بر بنده‏اش ارزانى می دارد دوست دارد كه اثر آن را در او ببیند. از حضرت پرسیدند چطور اثر نعمت را آشكار كند. فرمود: لباسش را تمیز و خودش را خوشبو كند. خانه‏اش را سفیدکاری و زباله هاى خانه را جارو كند به طورى كه روشن كردن چراغ پیش از غروب خورشید فقر و تهى دستى را نابود كرده و روزى را زیاد می كند.

11. رعایت نظافت و بهداشت شخصی

گذشته از اهمیت ویژه ای که اسلام به رعایت بهداشت فردی و اجتماعی می دهد در این خصوص هم عمل به دستوراتی نظیر شستن دستها قبل از غذا و بعد از آن را موجب رفع فقر و باعث افزایش عمر معرفی می کند.

در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود: کوتاه کردن سبیل، گرفتن ناخنها و شستن سر با گل خطمی در روز جمعه فقر را می راند و رزق را بیشتر می کند.

12. نیکو سخن گفتن

از دیگر اموری که در جلب روزی موثر است نیکو سخن گفتن با اطرافیان است. کسانی که لحنی تند و زننده دارند؛ حرف خوب نمی زنند و خوب حرف زدن را هم بلد نیستند از نعمت خوش روزی بودن بی بهره اند.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: طِیبُ الْكَلَامِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ، نیکو سخن گفتن رزق را افزایش می دهد.

امید است با رعایت آموزه های دینی همواره زندگی پر خیر و برکتی داشته باشیم و هیچگاه فقر و گرفتاری بر زندگی ما سایه نیفکند.

 

 نظر دهید »

3 بهره ی دنیوی با استغفار !

21 دی 1394 توسط فروتن

استغفار

توبه از گناهان و آمرزش خواهی از خداوند غافر، امری است که بسیار مورد تأکید قرآن و پیشوایان دین قرار گرفته است. در کلام پیشوایان معصوم(علیه السلام)، استغفار به عنوانِ ‌بهترین دُعا و عبادت، ارزشمندترین توسّل، موثّرترین سلاح گناهکاران و نجات‌بخش‌ترین شفیع، به گونه‌ای کم‌نظیر، مورد تأکید واقع شده و آثاری برای آن، ذکر شده است.
در این‌جا، استغفار و توبه را به عنوان عامل ریزش روزی و برکت در گستره قرآن و روایات مورد توجّه و تحقیق قرار می‌دهیم. در قرآن کریم، سه آیه بسیار عجیب وجود دارد که به روشنی اثر استغفار را در فزونی روزی بیانگر است:‌ دو آیه اول از زبان حضرت هود(علیه السلام) خطاب به قومِ‌بی‌ایمان و گناه‌کار عاد وارد شده است:‌

«وَأنِ استََغفِرُوا رَبَّکُم ثُمَّ‌تُوبوا إِلَیهِ یمَتِّعکُم مَتاعاً‌حَسَناً إلی أجَلٍ مُسَمّی ویؤتِ‌کُلَّ‌ذِی فَضلٍ فَضلَهُُ…؛ و اینکه از پروردگار خود آمرزش بطلبید؛‌ سپس [با ایمان ناب و عمل صالح] به سوی‌او باز‌گردید تا شما را تا مدّت معینی [از مواهبِ زندگی این جهان] به خوبی بهره‌مند سازد و به هر صاحب فضیلتی، به مقدارِ ‌فضیلتش ببخشد…». (سوره هود، آیه 3)

قومی که با اعمال خود ، نعمات را از خود دریغ کرد.

قوم عاد، مردمی بلند قامت، درشت هیکل و سخت نیرومند بودند. این قوم، تمدنی بسیار پیشرفته و عظیمی داشتند که به فرموده ‌قرآن:‌ «لَم یخلََق مِثلُها فی البلاد؛‌ در هیچ عصری مثلِ آنان آفریده نشده است». (سوره فجر، آیه 8) این مردمان همیشه، غرقِ در نعمت‌ خدا و آبادانی و فزونی برکات الهی بودند تا این که به تدریج وضع خود را تغییر دادند و به بُت‌پرستی و عصیان روی آوردند.
خدای تعالی به خاطر انحرافشان از راه حقّ، برادرشان هود(علیه السلام) را مبعوث کرد تا به سوی حقّ، دعوت و ارشادشان کند. با این که هود(علیه السلام) در هدایت آنان نهایت استعداد و سعی ‌خود را به کار گرفت، امّا جز عدّه ‌اندکی به او ایمان نیاوردند و بیشتر مردمان بر دشمنی و لجبازی‌های خود اصرار ورزیدند و نسبت سفاهت و دیوانگی به آن حضرت دادند. در نتیجه خداوند هم «سنّتِ ‌تغییر» را بر آنان جاری فرمود، چرا که: «اِنَّ اللّه لایغیرُ‌ما بقومٍ حتّی یغیروا ما بانفُسِهِم؛ خداوند، احوال و سرنوشتِ ‌هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آن که خودشان، تغییر کنند. (سوره رعد، آیه 11)

از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران‌های مفید و پر‌برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ‌های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید

به خواستِ ‌الهی، آسمان تا هفت سالِ ‌تمام از باریدن، دریغ کرد تا آن که قوم عاد دچار، قحطی، گرانی، خشکسالی و ضعف و ناتوانی شدند. در این احوال هم، هود(علیه السلام) مثل همیشه از درِ ‌خیر‌خواهی و مهربانی به سوی ایشان روی آورد و راهِ چاره را «طلبِ مغفرت از پروردگار»، «توبه از شرک و بت‌پرستی» و «ایمان به خداوند و عمل صالح» دانست.

طبق آنچه در تفسیر گران‌سنگِ ‌المیزان در ذیل دو آیه فوق آمده است: ‌منظور از «توبه» که بعد از «استغفار» ‌با جمله‌ «ثمَّ‌توبوا الیه» بدان تأکید شده است، «بازگشتِ حقیقی به سوی خدا با ایمان و عمل صالح» می‌باشد.

با استغفار سه بهره ی دنیوی را کسب کنید !

آیه ‌سوم از زبان حضرت نوح(علیه السلام) خطاب به مردمِ‌مجرم و گناه‌کار زمانه‌اش وارد شده است:‌
«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ‌غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ‌و یمدِدکُم بِاَموال و بنین وَ یجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران‌های مفید و پر‌برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ‌های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید». (سوره نوح، آیه 1210)

امام صادق(علیه السلام) با استناد به آیه فوق می‌فرمایند:‌ «هنگامی که رسیدنِ روزی‌ات را همراهِ سختی و کندی دیدی، زیاد استغفار کن، چرا که خداوند عزّوجلّ در کتابش می‌فرماید: از پروردگارتان، طلبِ مغفرت نمایید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان پیوسته بر شما بباراند و با اموال و فرزندان فراوان یاری‌تان رساند (یعنی در دنیا) و باغ‌های خرّم و نهرهای جاری عطایتان فرماید (یعنی در آخرت)».

در آیه فوق برای اثر استغفار سه بهره‌ارزشمند در دنیا معرفی شده است:‌ «بارشِ پیوسته باران‌های مفید»، «وسعت و مال فراوان» و «نعمتِ‌برخورداری از فرزندان».

روایت شده که شخصی خدمتِ ‌امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ‌چاره فرمودند:‌ «استغفار کن».

ساعت عبادت و دعا

شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» ‌شکایت کرد. حضرتش فرمودند:‌ «استغفار کن» فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند:‌ «استغفار کن».

حاضران با تعجّب پرسیدند: ‌سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! فرمود:‌ من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه آیه ‌فوق ‌را تلاوت فرمودند.

بهترین وقت استغفار

بهترین وقت استغفار، سحرگاهان به ‌ویژه سحرِ شب جمعه می‌باشد تا جایی که استغفار کنندگان در سحرگاهان مورد مدح خداوند عالمیان قرار می‌گیرند:‌
«… المستغفرینَ بِالأَسحارِ». (سوره آل عمران، آیه 17)

«وبالأَسحارِهُم یستَغفِرونَ». (سوره ذاریات، آیه 18)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می‌فرمایند: «هر کس در وقت سحر، هفتاد مرتبه استغفار کند از اهلِ این آیه خواهد بود».

چگونگی استغفار

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید:‌ «هر که در نماز وتر و در حالی که به قیام ایستاده است، هفتاد مرتبه بگوید: اَستَغفِرُ اللّهَ واَتُوبُ إلَیه؛ و تا یک ‌سال تمام بر آن مواظبت کند (و در صورت عدم موفقیت به نماز شب، قضای آن را به جا آورد) خداوند او را در زمره «استغفار کنندگان در سحرگاه» می‌نویسد و آمرزش و مغفرت خویش را بر او واجب می‌گرداند».
و آن حضرت در روایت دیگری می‌فرمایند: «هر کس دو ماه پیاپی هر روز چهارصد مرتبه این ذکر استغفار را بخواند، خداوند او را گنجی از دانش یا مالِ فراوان کرامت فرماید: «اَستَغفرُ اللّه الّذی لاإله الاّ‌هُوَ الحَی القَیومُ الرَّحمنُ‌الرَّحیمُ بَدیعُ‌السّمواتِ والأَرضِ مِن جمیعِ ظُلمی و جرمی و اِسرافی عَلی نفسی و اَتوبُ إِلیهِ».

مرحوم شیخ طوسی از رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) نقل کرد که فرمود: «تعطّروا بالست غفار لا تفضحنّکم روائح الذّنوب؛ یعنی با استغفار خود را معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند.»

استغفار ، شرط طی راه اولیای خدا

ما برای اینکه بتوانیم راه و طریق را به سوی درک حقت خداوند به راحتی وامنیت طی کنیم ؛ اوّلین شرط آن است که خود را معطّر کنیم . معطّر کردن به این است که از بوی بد برهیم یا بد بو نباشیم یا اگر بوی بدی داشتیم و داریم ، آن را با عطر بر طرف کنیم .
وجود مبارک امیرالمؤمنین طبق نقل مرحوم شیخ طوسی از رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) نقل کرد که فرمود : «تعطّروا بالست غفار لا تفضحنّکم روائح الذّنوب ؛ یعنی با استغفار خود را معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند.»

یک انسان گنه کار ، بد بو است و درقیامت بوی بد عدّه ای ظهور می کند . آنها که معطّرند ، خوشبویند ، هم برای خود راحتی آفریده اند ، هم برای دیگران . اگر کسی گناه نکرد که معطّر است و اگر خدای ناکرده آلوده شد ، قبل از هر چیز شایسته است که خود را معطّر کند به استغفار.

 نظر دهید »

انتخاب اصلح؛ ویژگی‌های نماینده مجلس از نگاه مقام معظم رهبری

21 دی 1394 توسط فروتن

انسان به عنوان اشرف مخلوقات و موجودی که قرعه فال را به نام او زدند و بار امانت الهی را بردوش وی نهادند و بنا شد که خلیفه الهی در زمین باشد، در یک ویژگی اساسی نسبت به سایر موجودات برتری دارد و آن ویژگی، مرتبه بالای “اراده” به معنای قدرت انتخاب و امکان گزینش است. به همین دلیل است که انسان مخاطب تکلیف الهی قرار گرفته و استعدادی که خداوند در وجود او نهاده است بسته به نوع انتخابهایش، او را در یک طیف عظیمی از مقام و رتبه قرار داده است که اوج آن، مقام “خلیفة اللهی” و حضیض آن مرتبه پست‌تر از حیوانات است. بنابراین بحث انتخاب و گزینش یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان است که در تعیین سرنوشت نهایی او مؤثر می‌باشد. طبیعی است که همة انسانها و حتی سایر موجودات که حد کمی از اختیار و انتخاب را دارا هستند، همواره در پی انتخاب بهترین گزینه می‌باشند.
یکی از مصادیق انتخاب در حوزه زندگی اجتماعی، انتخاب وکلا و نمایندگان مردم، جهت ادارة امور سیاسی و اجتماعی به نمایندگی از مردم است. در نظام جمهوری اسلامی بر اساس تفکیک وظایف و اختیاراتی که بین قوای سه‌گانه شده است. بحث قانونگذاری و نظارت بر قوه مجریه بر عهده قوه مقننه متشکل از نمایندگان مجلس شورای اسلامی گذارده شده است.

بر این اساس، یکی از مهم‌ترین انتخابات در انواع انتخابات سیاسی، ‌انتخابات مجلس شورای اسلامی است که به دلیل گستردگی و اهمیت حوزه کاری آن قطعاً انتخاب اعضای آن نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. اکنون نیز که در آستانه انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی قرار داریم، توجه به ویژگی‌های این افراد و دقت در انتخاب فرد مناسب ضروری می‌نماید. مقام معظم رهبری در رابطه با صلاحیت نمایندگان معتقدند:

“آن کسانى که به وسیلة شوراى نگهبان صلاحیت آنها اعلام می‌شود، معنایش این است که این از حداقل صلاحیت مورد نیاز برخوردار است. در بین این کسانى که اعلام می‌شوند، افرادى هستند با صلاحیت‌هاى بالاتر، افرادى هستند در سطح پایین‏تر. هنر ملت ایران و مردم شهرها و حوزه‏هاى انتخابیه این است که دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند.
بر همین اساس، معیارها و ملاک‌های مورد نظر مقام معظم رهبری در انتخاب افراد اصلح برای نمایندگی مجلس را مرور می‌کنیم. ایشان معتقدند از بین کاندیداهای نمایندگی بایدکسانی انتخاب شوند که: “بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دیندارى و آمادگى براى حضور در میدان‌هاى انقلاب؛ دردشناس‏ترین و دردمندترین نسبت به نیازهاى مردم را انتخاب کنند. اینها فرصت‌هایى، است [که] بایستى مردم عزیز ما در همه جاى کشور ـ این دیگر مخصوص استان یزد نیست ‌ـ هوشیارانه، با بصیرتِ تمام تلاش کنند، پیدا کنند و با رأى خود مسجل کنند و مجلس را ‌ـ آن مجلسى را که مورد نیاز جامعة کنونى ماست ‌ـ تشکیل بدهند.
نکته بسیاری مهمی که قابل توجه است این است که یکی از عمده‌ترین مسائل موجود در نظام‌های سیاسی‌ای که رجال آن بر اساس روش‌های انتخابی تعیین می‌شوند، بحث تبلیغات جهت جلب‌نظر انتخاب‌کنندگان است. بر همین اساس در این‌گونه نظام‌ها عمدتاً کسانی که تبلیغات بیشتر، جذاب‌تر و متنوع‌تر دارند از شانس انتخاب بیشتری برخوردارند. لذا همواره کاندیداهای نمایندگی بر اساس توان مالی خود، طیف وسیعی از روانشناسان و‌ هنرمندان را جهت انجام چنین اموری بسیج می‌کنند و کسانی که از تمکن مالی بیشتری برخوردار باشند از متخصصین بهتر و بیشتری در این زمینه بهره می‌برند و تبلیغات رنگین‌تر و گسترده‌تری ارائه می‌دهند و هزینه‌های بسیار هنگفتی در این راه خرج می‌نمایند. یکی از نکاتی که مقام معظم رهبری در رابطه با این روش تبلیغات دارند این است که: “مردم باید توجه داشته باشند که تبلیغات رنگین و متنوع ملاک نیست.
یکی از تصورات اشتباهی که در ذهن عموم مردم در رابطه با وظیفه نمایندگان مجلس می‌باشد، این است که وظیفه اصلی نمایندگان، پیگیری و جذب امکانات مختلف برای حوزه انتخابی خود است. بر همین اساس یکی از راهکارهای تبلیغاتی نمایندگان این است که وعده‌‌های مختلفی در زمینه‌ پروژه‌های عمرانی و رفاهی به مردم منطقه خود می‌دهند که بسیاری از این وعده‌ها غیر عملی است. در حالی که اساساً نماینده منتخب مردم یک حوزه انتخابی است که به عنوان نماینده افکار عمومی آن بخش از کشور، در بحث قانونگذاری و نظارت بر دستگاه‌های اجرایی ایفای نقش نماید. بر این اساس، مقام معظم رهبری در بحث انتخاب نماینده می‌فرمایند: “وعده‏هاى غیر عملى ملاک نیست. من با خودِ نماینده‏هاى محترم در دوره‏هاى مختلف وقتى مواجه شدم، به اینها گفتم: آقایان و خانم‌هاى نماینده! وظیفة نماینده این نیست که وعدة عمرانى و فلان پروژه، فلان کار را در منطقة انتخابى خود به مردم بدهد؛ اینها کار اجرایى است، کار دولت است. وظیفة نماینده این است که بتواند قانون مورد نیاز کشور را پیدا کند، آن قانون را جعل کند. وقتى قانون شد ‌ـ یعنى قاعده‏اى گذاشته میشود ‌ـ دستگاههاى اجرایى و قضایى مجبورند برطبق قانون عمل بکنند و عمل می‌کنند. وعده‏هاى غیرعملى دادن، وعده‏هاى بزرگ دادن، اینها ملاک نیست؛ باید مردم توجه کنند؛ گاهى علامت منفى هم هست.
از آنجا که یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین شعارهای مردم در طول نهضت و انقلاب، بحث استقلال کشور بوده و یکی از ضعف‌های عمده حکومت منحوس پهلوی وابستگی به قدرت‌های بیگانه و حضور آنها در تصمیم‌گیری‌های مهم کشور بوده است، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نمایندگان اصلح مجلس از نظر مقام معظم رهبری، اهتمام و اعتقاد به شعارهای انقلاب و اهداف اصیل آن و به ویژه بحث استقلال و عدم وابستگی است: “تأکید مکرر بر لزوم انتخاب نمایندگان اصلح و توجه به تدین داوطلبان نمایندگى مجلس به این دلیل صورت مى‏گیرد که این ملت استقلال خود را آسان به دست نیاورده است و وابستگى نیز از لاابالیگرى دینى حاصل مى‏شود. بنابراین مبادا کسانى به مجلس بروند که گیرنده آنها منتظر فرستنده قوى آمریکا و غرب باشد و هر چه آنها بگویند، اینها به زبان دیگر در داخل مملکت تکرار کنند.
رهبر فرزانه انقلاب ضمن هشدار از راهیابی عناصر خودفروخته به مجلس یادآور می‌شوند: “در برخى تبلیغات انتخاباتى شعارهایى دیده مى‏شود که نه فقط رنگ و بوى مذهبى ندارد، بلکه ضد مسائل انقلابى و دینى است و این خطر است. البته ما به هوشیارى ملت مطمئن هستیم، اما این احتمال وجود دارد که یک کسى بتواند با تبلیغات مختلف و غبارآلوده کردن فضا به مجلس راه یابد. البته ملت آگاه و رنج کشیده بیدار است و اگر مشاهده کرد که عنصر وابسته‏اى به مجلس راه یافت، او را از مجلس نیز بیرون خواهد انداخت.
یکی از نکات مد نظر انتخاب‌کنندگان بحث تخصص نمایندگان منتخب و توانایی علمی و عملی آنها در نوع مسؤولیتی که برعهده‌ می‌گیرند، می‌باشد. اما نکته‌ای که حضرت امام (ره) نیز همواره بر آن تأکید داشتند بحث تعهد در کنار تخصص بود. لذا مقام معظم رهبرى نیز در یکی از سخنرانی‌های خود با اشاره به برخى تبلیغات در مورد اصالت دادن به تخصص داوطلبان نمایندگى تصریح می‌کنند: “تخصص نیز امرى لازم است و ما امروز متخصص کم نداریم، اما ملت هوشیار ایران باید دقت کند که در میان همین متخصصان، متدین‌ها را انتخاب کند؛ زیرا دین و تدین مانع وابستگى مى‏شود و اگر دیندارى نباشد وابستگى آسان مى‏شود.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 141
آیه قرآن
">

پنل اس ام اس
پنل اس ام اس رایگان
نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس