• تماس  

تربيت الهي

تربيت الهي ،  تربيت همه جا نبه است ، مقا يسه تربيت الهي با روش هاي تربيتي عا دي چند حقيقت را آشكا ر مي سا زد، اول اين كه تربيت هاي معمولي فا قد جا معيت لازم اند. به سخن ديگر تربيت عا دي يا نظام هاي  تربيتي غير الهي غا لبا يك يا چند بعد از شخصيت انسان را در نظر مي گيرند، در صورتي كه در تربيت الهي تما م جنبه هاي شخصيت  آدمي مورد توجه است . ثا نيا تربيت الهي با طبيعت آدمي و نيا زهاي او ، و رشد و تكا مل او سا زگا ر است . تربيت الهي هم بعد اجتماعي حيا ت  انسا ني را در نظر مي گيرد و هم جنبه فردي در تربيت الهي هم ، شخصيت را مورد توجه قرار مي دهد، بُِعد  ما دي در حد ضرورت و نيا ز مورد توجه است و هم مسائل معنوي بر تما م شئون حيا ت انسا ن پرتو مي افكند. تعا ليم الهي هم نيا زهاي معنوي انسا ن  را تأ مين مي كند و هم به نيا زهاي اجتماعي و عقلاني  انسا ن توجه دارد هم احساسا ت و عواطف را تحريك مي كند و هم ميل به كنجكا وي و حقيقت جويي انسا ن را ارضا مي كند. نظا م هاي تربيتي عا دي ، هر چند از هدف هاي گسترده حما يت كنند، براي كما ل و ترقي انسا ن محدوديتي به وجود مي آورند ، اما تربيت الهي راه را براي رشد و تكا مل دائمي و نا محدود انسا ن هموار مي سا زد و از اين جهت انساني را ، كه فطرتا كما ل جو و ترقي طلب است راضي ميكند.

روز امور و تربيت و تربيت اسلامي گرامي با د.

دستورالعمل تعقيبات نماز مرحوم نخودکي به امام خميني( ره)

07 دی 1394 توسط فروتن

شرح ماجرا به نقل از فرزند آيت الله شبيري زنجاني از زبان پدر بزرگوارشان اين‌گونه نقل مي‌شود که :

در سفري که امام خميني(ره) و پدرم براي زيارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الي الله حاج حسنعلي نخودکي مواجه مي‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شايد در حدود سي الي چهل سال بيشتر نداشت وقت را غنيمت مي شمارد و به ايشان مي‌گويد با شما سخني دارم.حاج حسنعلي نخودکي مي‌گويد: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملي (ره) بمانيد من خودم پيش شما مي‌آيم. بعد از مدتي حاج حسنعلي مي‌آيد و مي‌گويد چه کار داريد؟
امام (ره) خطاب به ايشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (عليه‌السلام) کرد و گفت: تو را به اين امام رضا، اگر (علم) کيمياداري به ما هم بده؟
حاج حسنعلي نخودکي انکار به داشتن علم (کيميا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کيميا» به شما بدهيم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کرديد آيا قول مي‌دهيد که به جا استفاده کنيد و آن را حفظ کنيد و در هر جايي به کار نبريد؟
امام خميني (ره) که از همان ايام جواني صداقت از وجودشان مي‌باريد، سر به زير انداختند و با تفکري به ايشان گفتند: نه نمي‌توانم چنين قولي به شما بدهم.
حاج حسنعلي نخودکي که اين را از امام (ره) شنيد روبه ايشان کرد و فرمود: حالا که نمي‌توانيد «کيميا» را حفظ کنيد من بهتر از کيميا را به شما ياد مي‌دهم و آن اين که:
بعد از نمازهاي واجب يک بار آيه الکرسي را تا «هو العلي العظيم» مي‌خواني.
و بعد تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله عليها را مي‌گويي.
و بعد سه بار سوره توحيد «قل هو الله احد» را مي‌خواني.
و بعد سه بار صلوات مي‌گويي: اللهم صل علي محمد و آل محمد
و بعد سه بار آيه مبارکه: وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِبُ وَمَنْ يتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيءٍ قَدْرًا ؛
(سوره طلاق آيه 2 و 3) (هرکس تقواي الهي پيشه کند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم مي‌کند و او را از جايي که گمان ندارد روزي مي‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفايت امرش را مي‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام مي‌رساند، و خدا براي هر چيزي اندازه‌اي قرار داده است.)
را مي‌خواني که اين از کيميا برايت بهتر است.
روايت دوم:آيت‌الله سيد جعفر شبيري زنجاني:
امام و مرحوم ابوي بالا سر حضرت امام رضا عليه‌السلام، آشيخ حسنعلي را مي‌بينند. مي‌آيند که با ايشان صحبت کنند، ايشان زيارت مي‌خواندند و اشاره مي‌کنند برويد جلوي مدرسه حاج ملا جعفر، زيارت را که خواندم، به آنجا مي‌آيم.
به آنجا مي‌آيند و ظاهراً امام به ايشان مي‌گويند: «شما را به اين حضرت رضا عليه‌السلام قسم مي‌دهيم که علم کيميا را به ما ياد بدهيد».
ايشان مي‌گويند: «اگر همه کوه‌هاي عالم را طلا کنيد، آيا اطمينان داريد که از آنها سوء استفاده‌اي نشود؟»
امام مي‌گويند: «نه، اطمينان نداريم.»
مي‌گويند: «پس چه اصراري داريد چيزي را که ممکن است موجب خسران شود، ياد بگيريد؟ اما من چيزي را به شما ياد مي‌دهم که برايتان خسارتي ندارد و محتاج ديگران هم نمي‌شويد».
اين را نشنيده بودم، بعداً از اخوي بزرگ حاج آقا موسي شنيدم و کاملش را برايم بيان کردند.
ايشان مي‌گويند آشيخ مي‌گفتند اول آية‌الکرسي مي‌خوانيد، بعد تسبيحات حضرت زهرا«سلام الله عليها»، بعد سه تا قل هو الله و سه صلوات و سه مرتبه « وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِبُ وَمَنْ يتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيءٍ قَدْرًا » (سوره طلاق، آيات 2 و 3).
پدرم مي‌فرمودند بعد از آن ديگر هيچ وقت محتاج نشدم.

 نظر دهید »

ویژگی های شخصیتی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

07 دی 1394 توسط فروتن

ویژگی های شخصیتی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام

عظمت علمی امام صادق علیه السلام

دوران سی و چهار ساله امامت امام صادق علیه السلام ، عصر شکوفایی معارف اهل بیت علیهم السلام بود. آن حضرت در این دوران از درگیری بنی امیه و بنی عباس و اشتغال آن ها به خودشان استفاده کرده و با توجه به نیاز شدید جامعه آن زمان و آماده بودن زمینه اجتماعی، با ایجاد یک حوزه وسیع علمی ودینی، به تربیت شاگردان بسیاری در زمینه های مختلف علمی و مذهبی پرداختند. عده شاگردان معروف ایشان را تا چهار هزار نفر و مجموع آن ها را تا 12 هزار نفر هم نوشته اند. به این ترتیب آن حضرت ضمن مبارزه با شبهات مسموم بدعت گزاران، اسلام نام محمّدی را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی امیه و بنی عباس بیرون آوردند.

عصر شکوفایی معارف اهل بیت

عصر امام صادق علیه السلام در قرن دوم. ه ، عصر شکوفایی دانش، فقه، کلام، مناظره، حدیث و روایت و در آن سوی، عصر بدعت ها، گمراهی ها و گسترش مذهب های مختلف بود؛ بنابراین آن حضرت با توجه به نیاز جامعه آن روز و در پرتو شرایط آماده و آرامش به وجود آمده برای بنی هاشم به واسطه درگیری حکومت های بنی امیه و بنی عباس با تأسیس مجالس درس و مراکز علمی به تربیت شاگردان بسیار پرداخت. آن حضرت با شرکت در مناظرات ومباحثات علمی و مذهبی علاوه بر آشکار ساختن چهره راستین اسلام و فقه آل محمّد، شبهات دروغ سازان و نیرنگ بازان اموی و عباسی را نیز پاسخ می گفت و توطئه های آنان را باطل می کرد.

دستگیری از محرومان

مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی از هشام بن سالم نقل کرده است: همین که پاسی از شب می گذشت امام صادق علیه السلام انبانی ازنان و گوشت و پول فراهم می آوردو آن را بر دوش می گرفت و به سوی خانه نیازمندان مدینه رهسپار شده و آن ها را در میانشان، تقسیم می کرد. آنان نیز تا هنگامی که امام صادق علیه السلام از دنیا رفت و این کار متوقف شد او را نمی شناختند، آن هنگام بود که دانستند شخصی که شبانه به یاری شان می شتافت امام صادق علیه السلام بوده است.

خیرخواهی و گذشت

اما صادق علیه السلام نیز همچون، دیگر ائمه هدی، مصداق روشن انسان کامل و نمونه عالی گذشت و خیرخواهی بودند. در این باره گفته اند روزی، مردی به نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: پسر عموی ایشان، به آن حضرت ناسزا گفته و در این راه از چیزی فرو گذار نکرده است. امام با شنیدن این سخن از جای برخاسته ودو رکعت نماز گزاردند و آن گاه چنین دعا کردند: «خداوندا، من حق خود را بر او بخشیدم، جود و کرم تو از من بیشتر است او را ببخش و گفتار و کردارش را بر او مگیر» و پیوسته آن فرد را دعا می کردند.

نماز ملکوتی

امامان معصوم، با تزکیه نفس و عبادت خالصانه خویش، صعودی شکوهمندانه بر قله های کمال انسانی داشتند. آنان در نماز و نیازشان، از مرز «خود» گذشته و در وادی بی خودی سیر می کردند. درباره نماز امام صادق علیه السلام گفته اند: روزی با حالی ملکوتی مشغول نماز بودند و آیات قرآن را در نمازتلاوت می کردند. ناگهان از حال رفتند. پس از لحظاتی که به حال عادی بازگشتند، حاضران از ایشان پرسیدند: «این چه حالی بود که به شما دست داد؟» آن بزرگوار در پاسخ فرمودند: «آیات قرآن را تکرار کردم، تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده آیات، می شنیدم».

کار و تلاش

مکتب امام صادق علیه السلام ، مکتب امامت، خلافت الهی و هدایت انسان ها است، و گاه حتی مکتب درس آموزی برای کسب روزی حلال. ایشان خود پیوسته کار و تلاش می کردند و دیگران را هم به این امر، سفارش می نمودند و نمی خواستند که فردی در جامعه از کوشش برای کسب روزی حلال، باز ماند. ایشان کار و تلاش برای کسب روزی را وسیله حفظ آبرو تلقی کرده و می فرمودند: «آدمی باید در پیِ کسب و کار برای حفظ آبروی خود باشد».

قناعت

امام صادق علیه السلام مصداق روشن کسانی بودند که کم مصرف می کنند و زیادبهره می دهند و هم مصداق آیه 67 سوره فرقان، در وصف بندگان راستین خدا: «بندگان خالص خدا کسانی هستندکه در هزینه خود نه اسراف در پیش می گیرند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو، حد اعتدالی دارند».

ایشان درباره میانه روی اقتصادی می فرمودند: «من ضامنم که اگر کسی میانه رو باشد، فقیر نگردد».

ساده زیستی

امام صادق علیه السلام در همه شئون زندگی، سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را الگوی رفتار خود قرار داده بودند. در بسیاری از وقت ها، با کارگران و غلامان خود بر سر یک سفره می نشستندو بدون هیچ غروری با آنان هم غذا می شدند. در خوردن غذا آرام و صبور بودند و هرگز با حرص و ولع غذا نمی خوردند و مانند برخی ازمتکبران، غذای مخصوص و متفاوت از دیگران نداشتند.

شخصیّت علمی و معنوی

امام صادق علیه السلام از نظر علمی و معنوی دارای مقامی والا و ارزشمند بودند به گونه ای که می توان گفت همه علوم اهل بیت علیهم السلام در وجود ایشان جمع بود. ابن حجر (دانشمند اهل سنت) در کتاب صواعق در این باره می گوید: «او، آن قدر مباحث فقهی را در جهان عرضه کرده که قبل و بعد او سابقه ندارد».

 نظر دهید »

میلاد نور

07 دی 1394 توسط فروتن

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت . 

 نظر دهید »

ميلاد پيامبر(صلی الله علیه وآله) حلقه وحدت مسلمانان .

07 دی 1394 توسط فروتن

در اوج تيرگي و ظلمت و جهل و عداوت، ولادت فرزندي پاك، پيام‌آور نور و رحمت و آزادي و سعادت بشريت شد. گرچه شيعي و سني در روز ولادت آن حضرت اختلاف نظر دارند اما در سال و ماه ولادتش تقريباً وحدت نظر است. شيعيان روز 17 ربيع‌الاول سال 570‌م را روز ولادت و اهل تسنن روز 12 ربيع‌الاول همان سال را روز ولادت پربركت منجي عالم بشريت مي‌دانند. بنابراين هفته وحدت يا سالروز ولادت آن حضرت مناسبت بسيار خجسته‌اي است تا در سايه نزديكي قلوب، در پي تحكيم وحدت و يكپارچگي بين يكديگر و همسو ساختن اهداف بلند اسلامي و حل مشكلات كشورهاي مسلمان بيش از پيش همت گماريم.

اسلام آيين وحدت و همبستگي است. در اين زمينه آيات بسياري در قرآن آمده است كه از آن جمله مي‌توان به آيه زير اشاره كرد:

ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون. (انبيا،93)

اين است امت شما كه امتي يگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد.

و اعتصموا بحبل الله جميعاً ‌و لاتفرقوا. (آل عمران،103)

و همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد.

و از تفرقه و جدايي كه از عوامل مهم در صنعت و تزلزل است باز مي‌دارد، و تفرقه‌افكنان را به عذابي دردناك بشارت مي‌دهد.

و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البينات و اولئك لهم عذاب عظيم. (آل عمران،105)

و چون كساني مباشيد كه پس از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد پراكنده شدند و با هم اختلاف پيدا كردند و براي آنان عذابي سهمگين است.

و در جايي ديگر تفرقه و پراكندگي را يكي از نشانه‌ها و پيامدهاي شرك مي‌شمارد… و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعاً (روم،31و32)

و از مشركان مباشيد كساني كه دين خدا را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند هر حزبي بدانچه پيش آنهاست دلخوش شدند!

و در آياتي ديگر زمينه‌هاي لازم جهت ايجاد همبستگي و دوري از دوگانگي فراهم مي‌نمايد.

انما المومنون اخوه فاصلحوا بين اخويكم. (حجرات، 10)

در حقيقت مومنان با هم برادرند پس ميان برادرانتان را سازش دهيد.

يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم. (حجرات،13)

اي مردم شما را از مرد و زني آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايي متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.

بنابراين فرهنگ اسلامي پر از آموزه‌هايي است كه انسان‌ها را به وحدت فرا مي‌خواند و از پراكندگي نهي مي‌كند. چنانچه پيامبر اسلام نيز دوران زندگي خويش بر اين مسأله همت گماشت.

شكوه و عظمت فرهنگ و تمدن اسلامي نيز حاصل وحدت و يكپارچگي مسلمانان در آن عصر بود. اما با گذشت زمان مسلمانان متفرق شدند و در مسائل عديده اختلاف جستند. در پي اين اختلافات، خصومت‌ها، جنگ‌ها و هتك حرمت‌ها پديد آمد و وحدت و يكدلي مسلمان‌ها به تزلزل و سستي تبديل گشت.

نويسنده كتاب همبستگي مذاهب اسلامي در مقدمه كتاب با بررسي دوره‌هاي مختلف اسلام از جهت وحدت و تفرقه چنين مي‌نويسد: با ورق زدن مختصر تاريخ اسلام ديديم كه در هر كجا مسلمانان پيشرفتي داشته‌اند در سايه وحدت بوده است و هركجا انحطاط و سقوط كرده‌اند اغلب به دليل تفرقه و پراكندگي از حول محور اسلام و كشيدن حصارهاي تعصب ميان خود بوده است. همواره دشمنان يهودي و صليبي از پيشرفت مسلمانان به خشم آمده و كوشيده‌اند كه شكاف بين مسلمين و تعصبات حاكم بر آنان را تقويت كند و با جداكردن آنان از يكديگر آنها را درهم بشكند.

به رغم آنكه اختلافات ميان مسلمانان عمدتاً مضر بوده است اما نوع ديگري از اختلافات نيز وجود دارد كه زمينه‌ پيشرفت‌هاي زيادي بوده است. از اين جهت در ذيل انواع اختلافات را مورد بررسي قرار مي‌دهيم:

اختلافات طبيعي

وجود اقوام، ملل، فرهنگ‌ها و تمدن‌هاي مختلف در طول تاريخ حاكي از اين امر است كه اختلاف امري تكويني است. انسان عاقل به واسطه عقل و آنچه پيرامون اوست تفكر، اعتقاد فرهنگ و اعتقاد خود را سامان‌ مي‌دهد. اين اختلاف وسيله شناخته شدن و تفكيك و تمايز آنها از يكديگر است.

آري انسان‌ها از نظر تفكر، شرايط محيطي، تربيت و رشد با هم اختلاف دارند و طبعاً مختلف فكر مي‌كنند و توقع اينكه همه يك جور فكر ‌كنند همانند ملائكه، توقعي بي‌‌جا است و با فلسفه خلقت انسان سازگار نيست. قلم آفرينش انسان را با اين خصوصيات مختلف خواسته است. بنابراين همانگونه كه ذكر شد اختلاف ميان انسان‌ها امري تكويني و طبيعي است. پيشرفت علمي نيز حاصل تضارب آراء و انديشه‌ها و در پي اين اختلافات است.

اختلاف عقيده

تفاوت ذاتي ميان انسان‌ها آنها را در عقيده و تفكر هم متفاوت مي‌سازد هيچ دو انساني وجود ندارد كه در تمامي زمينه‌هاي فكري و عقيدتي يكسان باشند شيخ شلتوت كه با فتواي تاريخي خود رجوع به مذهب شيعه در كنار چهار مذهب اهل‌سنت را مجاز دانست در اين زمينه مي‌گويد: اختلاف رأي و نظري يك امر ضروري و طبيعي جامعه است كه رهايي از آن ممكن نيست ولي فرق است ميان اختلافي كه تعصب مذهبي و جمود فكري آن را به وجود آورده و اختلافي كه از جهت و دليل سرچشمه گرفته است. اولي اختلاف مذموم و دومي اختلاف منصفانه است كه توام با احترام مذاهب نسبت به يكديگر است و همگي احترام‌گذار به اصل جامع ميان خود يعني مصدرها و مأخذهاي اوليه و قواعد اصولي اسلامي مي‌باشند.

بنابر اين، اختلاف كه امري طبيعي است به گرايش افراد و به عقايد و مذاهب متفاوت نيز جريان مي‌يابد. حال چه بايد كرد؟ و اين اختلافات چه معنايي دارد؟

منظور از اختلاف اين نيست كه هيچ وجه مشتركي ميان مذاهب اسلامي وجود ندارد. مسائل اصولي و اساسي دين، وجه اشتراك مذاهب اسلامي به حساب مي‌آيد. آنچه كه همه مسلمانان بدان اعتقاد دارند هيچ مسلماني نيست كه آن را انكار كند، به گونه‌اي كه اعتقاد يا عدم اتقاد به آنها مرز ايمان و كفر محسوب مي‌گردد. آري مسائل اساسي و اعتقادي، حقايقي هستند كه خداوند از آن خبر داده بر ما واجب كرده كه به آنها معتقد شويم؛ اصولي كه با دگرگوني‌ها و اختلاف مصالح و يا اجتهاد مجتهدين تغييرپذير نيست.

اما آنچه اختلاف است در زمينه مسائل فرعي و نظري است و آن نيز به مصلحت بشر است تا در ميدان فكر و انديشه، گره‌گشاي مسائل متعدد بشر در زمان‌هاي مختلف گردد و همواره امورشان در كفه بررسي علمي و عقلي قرار داشته تا دچار جمود نباشند. اگر بنا بود مسائل فرعي و نظري هم مانند اصول ايمان، قطعي و يقيني باشد، راهي براي تفكر و تعقل باقي نمي‌ماند.

وحدت در عين اختلاف

آنچه دشوار به نظر مي‌رسد و واقعيت عيني نيز بر آن دلالت دارد دست‌يابي به وحدت در عين اختلافات است. متأسفانه جهان اسلام هنوز نتوانسته است به اين آرمان دست يابد. براي روشن شدن بحث به اين نكته مي‌پردازيم كه منظور از وحدت چيست؟ آيا پيروان همه مذاهب اسلامي بايد از مذهب خود دست برداشته و پيرو يك مذهب شوند؟ يا تلفيقي از مذاهب مختلف به دست آيد و همه به اين مذهب مشترك روي آورند؟ پاسخ منفي است چرا كه وحدت به اين معني كه شيعه يا سني دست از عقيده خود بردارد و تسليم ديگري شود نامفهوم است. وحدت به اين معني كه قدر مشترك‌ها را در ميان مذاهب اسلامي بگيريم و موارد اختلاف را دور بزنيم و از همه مسلمانان بخواهيم فقط به اين قدر مشترك‌ها معتقد باشند و به غير آن عقيده نداشته باشند نامفهوم و بي‌معناست.

دكتر شهيدي نيز معتقد است مقصود از وحدت امت مسلمان اين نيست كه رأي فقيهان در فروع دين يكي شود، چرا كه چنين وحدتي نه عقلاً‌ ممكن است و نه شرعاً لازم‌التعبد.

چگونه مي‌توان آتش تفرقه در جهان اسلام را فرو نشاند و بر مشكلات فراوان ناشي از آن فائق آمد؟ با كمال تأسف اگر تاريخ را ورق بزنيم مي‌بينيم كه اختلاف بين شيعه و سني چه برادركشي‌ها و كشت و كشتارهايي به بار آورده كه بسيار تلخ و مايه بسي تأسف است. چنانكه جنگ چالدران، جنگ شاه‌صفي، كشتارهاي بين شيعه و سني در قاره هند و… نمايشگر شكاف عميق بين مذاهب اسلامي است.9 واقعيت اين است كه نه با انكار اختلاف و نه با بي‌تفاوتي نسبت به آن نمي‌توان به وحدت اسلامي دست يازيد. بايد با مشتركات كه در مقابل اختلافات، هم از نظر كيفي و هم از نظر كمي به مراتب بيشتر است آغاز كرد و به تعبيري برادري را به اثبات رساند.

آنگاه اختلافاتي كه منجر به هتك حرمت يكديگر يا اعتقادات يكديگر مي‌شود را كنار گذاشت و چون يدي واحد در برابر مناسبات ظالمانه و حاكميت استكبار در جهان ايستاد. چرا كه در عصر حاضر سكوت در برابر هجمه‌هاي فرهنگي و اعتقادي دشمنان، اسلام را از هر زمان ديگر آسيب‌پذيرتر مي‌سازد. چنانكه در گذشته نيز در اثر بي‌كفايتي زمامداران حكومت‌هاي اسلامي و دامن زدن آنان به اختلافات فرقه‌اي، بسياري از آثار ارزشمند اسلامي را از دست داديم و سال‌هاي درازي سرمايه‌هاي فكري و هنري خويش را صرف اختلافات بي‌اساس كرديم. براي فرار از اين وضعيت دردناك حاكم بر جهان اسلام بايد يكديگر و اعتقادات يكديگر را به رسميت بشناسيم. بايد براي اعتقادات يكديگر احترامي قائل شويم و به سيره حضرت رسول تأسي جوييم. همان‌طور كه پيامبر جامعه آن روز را كه در اثر اختلافات، به تعبير قرآن كريم «علي شفا حفره من النار» بود، با هم متحد كرد و آنها را با اعتصام به حبل الله به اقتدار كامل رساند، امروز نيز ما مي‌توانيم در مقابل استكبار شرق و غرب و با استفاده از امكانات موجود جبهه اسلامي واحدي تشكيل دهيم و حقوق غصب شده ملل اسلامي را باز ستانيم و عزت و شكوه صدر اسلام را احيا كنيم.

خلاصه سخن آنكه اگر مسلمانان در صدد پيشرفت هستند بايد سيره و روش پيامبر اعظم را مد نظر قرار دهند. تا بتوانند از كيان خود دفاع كنند. ولادت پيامبر و گراميداشت آن حقيقتاً مي‌تواند مايه وحدت و اتحاد مسلمانان باشد، زيرا همه آنها از هر گروه و فرقه ارج و منزلت پيامبر اعظم را مي‌ستايند و او را محور حركت‌ها و سخنان و كردار خود مي‌دانند.

 نظر دهید »

مهمترین پیامدحوداث ایجاده شده همزمان با ولادت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)

07 دی 1394 توسط فروتن


پایان یافتن شرک وطغیانگری مهمترین پیامدحوداث ایجاده شده همزمان با ولادت پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله ) بود.
«ولادت پیغمبر اعظم یک حادثه‌ى صرفاً تاریخى نیست؛ یک حادثه‌ى تعیین کننده‌ى مسیر بشریت است. خود پدیده‌هائى که در هنگام این ولادت بزرگ، طبق نقل تاریخ دیده شد، یک اشارات گویائى به معنا و حقیقت این ولادت است. نقل کرده‌اند که در هنگام ولادت نبى‌مکرم اسلام (صلّى اللَّه علیه و اله)نشانه‌هاى کفر و شرک در نقاط مختلف عالم دچار اختلال شد. آتشکده‌ى فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود، در هنگام میلاد پیغمبر خاموش شد
بتهائى که در معابد بودند، سرنگون شدند؛ و راهبان و خدمتگزاران معابد بت‌پرستى متحیر ماندند که این چه حادثه‌اى است! این، ضربه‌ى نمادینِ این ولادت بر شرک و کفر و ماده‌گرائى است. از طرف دیگر کاخ جباران امپراطورى ایرانِ مشرکِ آن روز دچار حادثه شد؛ کنگره‌هاى کاخ مدائن - چهارده کنگره - فرو ریخت. این هم یک اشاره‌ى نمادینِ دیگر است به اینکه این ولادت مقدمه و زمینه‌اى است براى مبارزه‌ى با طغیان‌گرى در عالم؛ مبارزه‌ى با طاغوتها. آن جنبه‌ى معنویت و هدایت قلبى و فکرى انسان، این جنبه‌ى هدایت اجتماعى و عملىِ آحاد بشر. مبارزه‌ى با ظلم، مبارزه‌ى با طغیان‌گرى، مبارزه‌ى با حاکمیت بناحقِ ستمگران بر آحاد مردم؛ اینها اشارات نمادینِ ولادت پیغمبر است.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)در نهج‌البلاغه در توصیف زمانه‌اى که پیغمبر در آن زمانه - این خورشید تابان - ظهور و طلوع کرد، جملات متعددى دارند. از جمله میفرمایند:«و الدّنیا کاسفة النّور ظاهرة الغرور»؛نور در محیط زندگى بشر نبود؛ انسانها در ظلمات زندگى میکردند؛ ظلمات جهل، ظلمات طغیان، ظلمات گمراهى، که البته مظهر همه‌ى این ظلمتها خود همان نقطه‌اى بود که پیغمبر اکرم در آنجا متولد شد و سپس مبعوث شد؛ یعنى جزیرة العرب. همه‌ى تاریکى‌ها و ضلالتها و گمراهى‌ها یک نمونه‌اى در مکه و محیط زندگى عربى جزیرة العرب داشت.
گمراهى‌هاى فکرى و اعتقادى، آن شرک ذلیل کننده‌ى انسان، تا آن اخلاق اجتماعى خشن، تا آن بى‌رحمى و قساوت قلب که: «و اذا بشّر احدهم بالأنثى ظلّ وجهه مسودّا و هو کظیم یتوارى من القوم من سوء ما بشّر به ا یمسکه على هون ام یدسّه من التّراب الا ساء ما یحکمون» این، نمونه‌اى از اخلاق بشر در دوران ولادت پیغمبر و سپس در دوران بعثت پیغمبر است. «و کان بعده هدى من الضّلال و نوراً من العمى» بشریت کور بود، بینا شد. عالم ظلمانى بود، با نور وجود پیغمبر منور شد. این معناى این ولادت بزرگ و سپس بعثت آن بزرگوار است. نه فقط ما مسلمانها رهین منت الهى و نعمت الهى هستیم به خاطر این وجود مقدس، بلکه همه‌ى انسانیت رهین این نعمت است.
درست است که هدایت پیغمبر در طول قرنهاى متمادى هنوز همه‌ى بشریت را فرا نگرفته است؛ اما این چراغ فروزان، این شعله‌ى روزافزون در میان بشریت هست و بتدریج در طول سالها و قرنها انسانها را به سمت این چشمه‌ى نور هدایت میکند. و در تاریخ بعد از بعثت پیغمبر و ولادت آن بزرگوار که نگاه کنید، همین تدبیر را ملاحظه میکنید. انسانیت به سمت ارزشها حرکت کرده است، ارزشها را شناخته است، بتدریج این گسترش پیدا خواهد کرد و شدت آن روز به روز بیشتر خواهد شد؛ تا اینکه ان‌شاءاللَّه«لیظهره على الدّین کلّه و لو کره المشرکون» همه‌ى عالم را فرا بگیرد و بشریت در جاده‌ى هدایت و صراط مستقیم الهى حرکت حقیقى خودش را آغاز کند، که در واقع شروع زندگى بشر از آن روز است. آن روزى که حجت خدا بر مردم تمام خواهد شد و بشریت در این شاهراه بزرگ قرار خواهد گرفت.
ما امروز به عنوان امت اسلامى در برابر این نعمت بزرگ قرار داریم، باید از این نعمت استفاده کنیم. باید دل خود، دین خود، فکر خود و نیز دنیاى خود، زندگى خود، محیط خود را به برکت تعالیم این دین مقدس روشن و منور کنیم؛ چون نور است، بصیرت است، میتوانیم خودمان را به آن نزدیک کنیم و میتوانیم بهره‌مند شویم. این وظیفه‌ى عمومى ما مسلمانهاست»

 نظر دهید »

کسب افتخارآمیز رتبه اول حفظ کل قرآن ، مدرسه فاطمیه درچه

02 دی 1394 توسط فروتن

«خانم زهرا اسحاقیان طلبه پایه دوم » مدرسه علمیه فاطمیه درچه موفق به کسب رتبه اول حفظ کل در مسابقات منطقه 5 استانی خوزستان شدند ، ایشان هدف از شرکت در این مسابقات  را،محک زدن خود دانستند، ودرپاسخ به  این سوال، که سطح مسابقات چگونه بود؟پاسخ دادند: اکثر شرکت کنندگان از لحاظ «لحن»بالاو می توان گفت :به  زبان عربی فصیح نزدیک بودند.

ایشان رمز موفقیت خود را ، توکل به خداوند وتوسل به ائمه اطهار([علیه السلام ) دانستند و تاکید داشتند نورانیت والای قرآن،باعث میشود که در این راه پیوسته ثابت قدم باشد.

در پایان ضمن تبریک از طرف مدیر کادر واساتید مدرسه فاطمیه درچه ، برای ایشان آرزوی موفقیت داریم و ازخداوند متعال کسب مدارج والاتر را خواستاریم.

 نظر دهید »

عقل انسان در کیفیت ظهور امام عصر(عج) متحیر است.

02 دی 1394 توسط فروتن

حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی هر وقت انسان درباره کیفیت ظهور آن حضرت فکر می کند واقعاً عقل متحیر می شود. وقتی حضرت(سلام الله علیه) ظهور کرد، در آستانه ظهور او، ذات اقدس الهی دست لطفش را به وسیله حضرت بر رؤوس جوامع بشری می کشد که « کملت بها احلامهم» که عقول آنها زیاد می شود.

 این مرجع تقلید در پایان جلسه درس فقه خود، با تبریک سالروز آغاز امامت حضرت ولیعصر(عج) اظهار داشت: بهترین آرزوی ما در امروز که بهترین است برای جهان بشریت، این است که باید منتظر ظهور وجود مبارک حضرت باشیم.

او با بیان اینکه با ظهور آن حضرت، جهان به عدل و داد خواهد رسید، افزود: هر وقت انسان درباره کیفیت ظهور آن حضرت فکر می کند واقعاً عقل متحیر می شود. وقتی حضرت(سلام الله علیه) ظهور کرد، در آستانه ظهور او، ذات اقدس الهی دست لطفش را به وسیله حضرت بر رؤوس جوامع بشری می کشد که « کملت بها احلامهم» که عقول آنها زیاد می شود. این چه معجزه ای است؟!

آیت الله جوادی آملی با بیان اینکه وقتی جامعه عاقل شود، اداره آن جامعه نیز آسان خواهد شد، ادامه داد: تمام معجزه این است که چگونه بشر را عاقل کند؟ واقعاً عقل متحیر است! این ذخیره عالَم چه می کند؟ هیچ عقلی راه ندارد که بفهمد همه این ادیان، همه این مذاهب، همه این مکتبها، همه این فکرها ،رهبری این انسان کامل معصوم را می پذیرند واقع عقل متحیر است.

او اظهار داشت: در مقدمه مرحوم کلینی که مرحوم میرداماد(رضوان الله علیه) در کتاب الرواشح السوادیه این مقدمه کافی را شرح کرده است که توصیه می کنم حتما این مقدمه کافی را ملاحظه بفرمایید، در خط آخرِ سخن مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در همین مقدمه دو سه صفحه ای، دارد: «إِذْ کَانَ الْعَقْلُ هُوَ الْقُطْبَ الَّذِی عَلَیْهِ الْمَدَارُ وَ بِهِ یُحْتَجُّ وَ لَهُ الثَّوَابُ وَ عَلیْهِ الْعِقَابُ» قطب فرهنگی، عقل مردم است. اما در واقع چگونه حضرت جهان را عاقل می کند؟ این چه فیضی است؟ چه لطفی است؟ چه عنایتی است؟ هیچ راهی ندارد جز حیرت. امیدورایم که محضر آن ذات مقدس را به بهترین وجه درک کنیم.

 

 نظر دهید »

نگاهی گذرا به ولادت و تربیت امام صادق (علیه السلام)

02 دی 1394 توسط فروتن

امام صادق تا سن ۱۲ سالگى معاصر جد گرامیش حضرت سجاد (ع) بود و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام (ع) از خرمن دانش جدش خوشه‌چینى کرده است. پس از رحلت امام چهارم مدت ۱۹ سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر (ع) زندگى کرد و با این ترتیب ۳۱ سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند، و از مبدأ فیض کسب نور مى‌نمودند گذرانید.

بنابراین صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى که هر امامى آن را دار مى‌باشد، بهره‌مندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذکاوت بسیار، به حد کمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین قهرمان علم و دانش گردید.

رسول خدا لقب «صادق» را به آنحضرت انتخاب کردند.

نام آن حضرت جعفر و لقب شاخص ایشان «صادق» است، اگر چه القاب دیگرى همانند فاضل و صابر، و طاهر هم داشته اند، لقب صادق را حضرت رسول اکرم (ص) براى آن حضرت انتخاب فرمودند، علامه مجلسى در جلد ۴۷ بحار الانوار صفحه ۸ روایتى بدین مضمون نقل کرده است: «امام زین العابدین (ع) از پدرش و او از جدش امیر المؤمنین (ع) نقل کرده که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «وقتى که فرزند من جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب متولد شد، او را صادق نام گذارید، زیرا در اولاد او کسى همنام او خواهد بود که به ناحق دعوى امامت مى کند و او را کذاب خواهند گفت». همچنین گفته شده از این جهت به وى صادق مى‌گفتند که هر چه مى‌گفت راست و درست بود و فضیلت او مشهورتر از آن است که گفته شود.رسول خدا لقب «صادق» را به آنحضرت انتخاب کردند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 141
آیه قرآن
">

پنل اس ام اس
پنل اس ام اس رایگان
نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس