• تماس  

تربيت الهي

تربيت الهي ،  تربيت همه جا نبه است ، مقا يسه تربيت الهي با روش هاي تربيتي عا دي چند حقيقت را آشكا ر مي سا زد، اول اين كه تربيت هاي معمولي فا قد جا معيت لازم اند. به سخن ديگر تربيت عا دي يا نظام هاي  تربيتي غير الهي غا لبا يك يا چند بعد از شخصيت انسان را در نظر مي گيرند، در صورتي كه در تربيت الهي تما م جنبه هاي شخصيت  آدمي مورد توجه است . ثا نيا تربيت الهي با طبيعت آدمي و نيا زهاي او ، و رشد و تكا مل او سا زگا ر است . تربيت الهي هم بعد اجتماعي حيا ت  انسا ني را در نظر مي گيرد و هم جنبه فردي در تربيت الهي هم ، شخصيت را مورد توجه قرار مي دهد، بُِعد  ما دي در حد ضرورت و نيا ز مورد توجه است و هم مسائل معنوي بر تما م شئون حيا ت انسا ن پرتو مي افكند. تعا ليم الهي هم نيا زهاي معنوي انسا ن  را تأ مين مي كند و هم به نيا زهاي اجتماعي و عقلاني  انسا ن توجه دارد هم احساسا ت و عواطف را تحريك مي كند و هم ميل به كنجكا وي و حقيقت جويي انسا ن را ارضا مي كند. نظا م هاي تربيتي عا دي ، هر چند از هدف هاي گسترده حما يت كنند، براي كما ل و ترقي انسا ن محدوديتي به وجود مي آورند ، اما تربيت الهي راه را براي رشد و تكا مل دائمي و نا محدود انسا ن هموار مي سا زد و از اين جهت انساني را ، كه فطرتا كما ل جو و ترقي طلب است راضي ميكند.

روز امور و تربيت و تربيت اسلامي گرامي با د.

چرا «کریم اهل بیت » نام گذاشتند؟

08 تیر 1394 توسط فروتن

امام حسن ـ علیه السلام ـ نسبت به دردمندان و تیره بختان جامعه بسیار دلسوز بودند، و با خرابه ‌نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم‌درآمد همراه و همنشین می‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل می‌شنیدند و به آن ترتیب اثر می‌دادند، و در این حرکت انسان‌دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند. هیچ فقیر و مسکینی از در خانه ی حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا می‌ رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می ‌کردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند.

امام حسن ـ علیه السّلام ـ تمام توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می‌گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می ‌بخشید. مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‌های بی‌سابقه و انفاق‌های بسیار بزرگ و بی‌ نظیری ثبت کرده‌ اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.

از ابن شهر آشوب روایت شده که روزی امام حسن ـ علیه السّلام ـ بر جمعی از گدایان گذشت که پاره‌ای چند از نان خشک ها را بر روی زمین گذاشته ‌اند و می ‌خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند:« خدا متکبّران را دوست نمی‌دارد»و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و سپس از همه ی گدایان خواستند که برای صرف غذا به خانه ی حضرت بروند و حضرت با غذاهای خوب ازایشان پذیرایی نموده به همه ی آنها لباسهای مناسب هدیه دادند.

تاریخ از بخشندگی‌های امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستان‌های فراوان به یاد دارد مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.

روایات تاریخی مربوط به بخششهای آن حضرت فراوان می باشد که ذکر تفصیلی آنها مناسب این نوشته نیست. وقتی از خود امام پرسیدند، چرا هرگز سائلی را ناامید برنمی‌گردانید؟ فرمودند:«من هم سائل درگاه خداوند هستم و می‌خواهم که خدا مرا محروم نسازد و شرم دارم که با چنین امیدی سائلان را ناامید کنم. خداوندی که عنایتش را به من ارزانی می‌دارد، می‌خواهد که من هم به مردم کمک کنم».

به خاطر این بخشندگی‌ها و کارهای نیکی که از سوی امام حسن ـ علیه السّلام ـ در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‌گرفت آن حضرت را کریم اهل بیت لقب داده اند.و با توجه به کرامت ‌ها و بخشش‌ های کم‌ نظیر و گاهی بی‌ نظیر آن امام بزرگوار لقب «کریم» برازنده آن حضرت است.

 نظر دهید »

کلامی از کریم اهل بیت (علیه السلام )!

08 تیر 1394 توسط فروتن

قال المجتبى ـ عليه السلام ـ :«حُسْنُ السُؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ وَمُداراةُ الناسِ نِصْفُ العَقْلِ وَالقْصُدُ فِى المَعيشَةِ نِصْفُ المَؤُونَةِ.»

امام حسن مجتبی (علیه السلام ) فرمودند:

پرسش صحيح و نيكو، نيمى از دانش را به فرد مورد سؤال خواهد داد.

سازش و مدارا نمودن با مردم نيمى از تدبير و انديشه انسانى است.

ميانه روى و مراعات اقتصاد در زندگى، نيمى از مخارج انسان را مى كاهد.

 نظر دهید »

دقت به واردات و صادرات!

08 تیر 1394 توسط فروتن

يکی از اهم مراقبات اين است که انسان، واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد… وقتی واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و کثيف می شود؛ يعنی قلم او هرزه و نوشته هايش زهر آگين خواهد شد». (مجموعه مقالات آيه الله حسن زاده، ص ۱۲۶)

 نظر دهید »

شناخت انسان از راه عصبانیت !

08 تیر 1394 توسط فروتن

امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: لایعرف الرأی الا عند الغضب. قدرت اندیشه و خصلتهای درونی انسان هنگام خشم و عصبانیت، شناخته و آشکار می شود.

ویژگیهای درونی افراد معمولا از دید دیگران مخفی است و در مواقع خاصی بطور ناخواسته بروز می کند. یکی از آن حالات خاص وقتی است که آدمی به هر دلیلی دچار عصبانیت شود. سپس حالتهای خوب و یا ناشایست وی هویدا خواهد شد.

دلیل ظهور خصلتهای درونی انسان به هنگام خشم، می تواند این باشد که شخص در این حالت نمی داند که چه می گوید و چه می کند و نیز در روایات آمده است که خشم و غضب، نوعی جنون است.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: غضب کردن، کلید هر شری است.  از امام باقر(علیه السلام) است که غضب شعله ای است از شیطان که در دل انسان شعله ور می شود.  مردی به پیامبر(صلی  الله علیه وآله) گفت مرا تعلیم بده. حضرت فرمود: برو و غضب مکن. او گفت همین مرا بس است و به سوی همشهریان خود رفت. روزی میان آنان جنگی بپا شد، آن مرد ناگاه به یاد سخن پیامبر(صلی الله علیه وآله) افتاد که فرمود عصبانی نشو. سپس اسلحه را کنار گذاشت و پیش طرف های مقابل رفت و گفت، هر خسارتی را که به شما وارد شده می پذیرم و بیایید جنگ نکنیم. آنان وقتی این وضع را دیدند با یکدیگر آشتی نموده و کینه ها را کنار گذاشته و صلح کردند.

 نظر دهید »

مقام حضرت خدیجه (علیها السلام )

03 تیر 1394 توسط فروتن

مقام حضرت خدیجه (س) در بهشت

از فضیلت های حضرت خدیجه علیها السلام، مقامی است در بهشت که از سوی خداوند به ایشان وعده داده شده است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز بارها این مسئله را به خدیجه بشارت می داد و می فرمود: «در بهشت، خانه ای داری که در آن رنج و سختی نمی بینی.» امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: هنگامی که خدیجه وفات یافت، فاطمه خردسال بی تابی می کرد و گرد پدرش می گشت و سراغ مادر را از او می گرفت. پیامبر از این حالت دخت کوچکش بیشتر محزون می شد و دنبال راهی بود تا او را آرام کند. فاطمه همچنان بی تابی می کرد تا اینکه جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و فرمود: «به فاطمه (س) سلام برسان و بگو مادرت در بهشت خانه ای کنار آسیه، همسر فرعون و مریم، دختر عمران نشسته است.» هنگامی که فاطمه (س) این سخن را شنید، آرام گرفت و دیگر بی تابی نکرد.

وصیت حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. پیغمبر (ص) به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه، اما علمت ان الله قد زوجنی معک فی الجنه: آیا می دانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است!؟

آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد؛ او را وعده بهشت داد ودرجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.

چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن.

پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.

عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به اوآزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد.

اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.

پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.

وفات حضرت خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س) در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون » واقع است.

رحلت خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد (ص) احترام می گذاشتند و از آزار وی خودداری می کردند.

 نظر دهید »

درعظمتش چه گفته اند؟

03 تیر 1394 توسط فروتن

حضرت خديجه(س) دختر خويلد بن اسد ، از زنان فداکار و با فضيلت اسلام، نخستين همسر رسول خدا(ص) و مادر فاطمه زهرا(س) است. وي با رسول خدا (ص) خويشاوندي نزديکي دارد و با سه واسطه در نسب، به قصي بن کلاب مي‌رسد که جد چهارم رسول خدا (ص) است. نام مادر حضرت خديجه، فاطمه دختر زائد، از تيره عامر بن لؤي است. نوفل (پدر ورقه)، حزام (پدر حکيم و از اصحاب رسول خدا) و عوام (پدر زبير)، از اشخاص سرشناس قريش، همگي برادران خديجه هستند.

حضرت خديجه پانزده سال پيش از عام‌الفيل، در مکه متولد شد. در دوران جواني با تجارت و بازرگاني، از نظر مادي جزو ثروت‌مندترين افراد قريش شد  و چون خود را به درجه‌اي از کمال و پاکي رسيد که به او لقب «طاهره» دادند.  بعد از اسلام نيز به عنوان نخستين «أمّ المؤمنين» در قرآن مورد توجه قرار گرفت.

حضرت ابوطالب(ع) به هنگام خواندن خطبه عقد ازدواج پيامبر و حضرت خديجه (ع) که حدود 15سال قبل از بعثت اتفاق افتاد، جناب خديجه را چنين توصيف کرده است:

 همانا خديجه، بانويي کامل، پرميمنت و مبارک و زيبنده است؛ بانويي که ساحتش از هر ننگ و بدنامي دور بوده، باشخصيت و آبرومند است.»

محمد بن عمر بن واقد، از نفيسه دختر منيه (از زنان هم‌عصر حضرت خديجه(ع)) نقل مي‌کند:

«خديجه، دختر خويلد بن اسد بن عبدالعزّي بن قصيّ، بانويي خردمند، دورانديش و والاگهر بود. خداوند متعال براي او خير و کرامت اراده نمود. خديجه از نظر نسب، شرف و ثروت، برگزيده‌ترين زن قريش بود. تمام مردان قريش در آرزوي ازدواج با او بودند و براي اين منظور، از او خواستگاري کرده و (حتي) حاضر بودند، مهريه‌اي سنگين بپردازند.»

 نظر دهید »

ابوطالب از دیدگاه علی (علیه السلام )

03 تیر 1394 توسط فروتن

مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام بیاناتی کافی و شافی در حقّ پدر بزرگوارشان فرموده اند که به چند فراز از آنها اشاره می کنیم: «اِنَّ نُورَ اَبِی طَالِبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِی ءُ اَنْوَارَ الْخَلاَیِقِ، اِلاَّ خَمْسَةَ اَنْوَارٍ؛ روز قیامت نور ابو طالب، به جز انوار پنج تن، بر انوار همه مخلوقات چیره می شود.»

و در پایان همین حدیث فرمود: «اَلاَ اِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا، خَلَقَهُ اللّهُ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ؛ آگاه باشید که نور ابو طالب از نور ماست، خداوند دو هزار سال پیش از خلقت حضرت آدم، آن را آفریده است.»

آن حضرت در این باره به اصبغ بن نباته فرمود: «پدرم (ابو طالب) و نیاکانم: عبد المطلب، هاشم و عبد مناف، هرگز بت نپرستیدند؛ به سوی کعبه نماز می گذاردند، بر دین ابراهیم و متمسّک به آیین او بودند.»

و در حدیث دیگری فرمود: «به خدا سوگند! ابو طالب (عبد مناف بن عبد المطلب) مؤمن و مسلمان بود و از ترس اینکه قریش، بنی هاشم را نابود کنند، ایمانش را مخفی می داشت.»

و در حدیث دیگری فرمود: «قَالَ لِی اَبِی: یَا بُنَیَّ اِلْزَمْ اِبْنَ عَمِّکَ، فَاِنَّکَ تَسْلَمُ بِهِ مِنْ کُلِّ بَأْسٍ عَاجِلٍ وَآجِلٍ؛ پدرم به من گفت: پسرم! از پسرعمویت جدا مشو، که به این وسیله (ملازمت پیامبر) از هر مشکلی در دنیا و آخرت محفوظ می مانی.»

و در باره ابراز ایمانش فرمود: «مَا مَاتَ اَبُوطَالِبٍ حَتَّی اَعْطَی رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ نَفْسِهِ الرِّضَا؛ ابو طالب از دنیا نرفت، جز اینکه پیامبر خدا را از خودش خشنود کرد.»

معاویه در نامه ای به خدمت مولای متقیان نوشت که ما همگی از تبار عبد مناف هستیم، یکی بر دیگری برتری ندارد.

مولای متقیان در پاسخ، نامه پرنکته ای به وی نوشت که به چند فرازش اشاره می کنیم:

1. امیّه، همانند هاشم نبود.

2. حرب، چون عبد المطلب نبود.

3. ابوسفیان، چون ابو طالب نبود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همواره به یاد حمایتهای بی دریغ حضرت ابو طالب بود، هرگز خوبیهای او را به فراموشی نسپرد

4. مهاجر، چون طلیق نیست.

5. صاحب نسب روشن همانند دخیل در نسب نیست.

6. اهل حق، چون اهل باطل نیست.

7. شخص باایمان، همانند فرد دغل باز نیست.

8. پس از همه اینها، برتری نبوّت نیز از آنِ ماست که عزیزان را با آن خوار و زبون، و زبونها را با آن به عزّت رساندیم.

مولای متقیان، امیرمؤمنان علیه السلام در سوگ پدر بزرگوارش، چکامه هایی سروده، از آن جمله است، چکامه ای به مطلع ذیل: «اَرِقْتُ لِنُوحٍ آخِرَ اللَّیْلِ غَرَّدَا.»

و چکامه ای با این مطلع: «اَبَا طَالِبٍ عِصْمَةُ الاَْرَامِلِ.»

و چکامه دیگری در سوگ ابو طالب و خدیجه با مطلع ذیل سروده است: «اَعَیْنَیَّ جُودَا بَارَکَ اللّهُ فِیکُمَا.»

امیرمؤمنان علیه السلام خوشوقت می شد از اینکه اشعار ابو طالب تدوین و انشاد شود. آن حضرت در این باره می فرمود: «تَعَلَّمُوهُ وَعَلِّمُوهُ اَوْلاَدَکُمْ، فَاِنَّهُ کَانَ عَلَی دِینِ اللّهِ وَفِیهِ عِلْمٌ کَثِیرٌ؛ آن را یاد بگیرید و به فرزندان خود بیاموزید که او بر آیین خدا بود و در اشعار وی، دانش فراوان است.»

مولای متقیان می فرماید: «چون پدرم به حال احتضار افتاد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور پیدا کرد و در باره او بشارتی به من داد که از همه دنیا و آنچه در دنیاست برای من محبوب تر است.»

 نظر دهید »

وفات حضرت ابی طالب ( به روایت شیخ مفید) !

03 تیر 1394 توسط فروتن

سیمای ابو طالب در کلام قدسی

امین وحی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرود آمد و گفت که ای محمد! پروردگارت سلامت می رساند و می فرماید: «اِنِّی قَدْ حَرَّمْتُ النَّارَ عَلَی صُلْبٍ اَنْزَلَکَ، وَبَطْنٍ حَمَلَکَ، وَحِجْرٍ کَفَلَکَ؛ من آتش را حرام کردم بر: صلبی که تو را فرود آورد و بطنی که تو را حمل کرد و آغوشی که تو را کفالت کرد.»

فرمود: ای جبرئیل برای من آن را توضیح بده، پس عرض کرد: «منظور از صُلبی که تو را فرود آورد، صُلب پدرت، عبد اللّه بن عبدالمطلب است.

منظور از بطنی که تو را حمل کرد، آمنه بنت وهب است.

منظور از آغوشی که تو را کفالت کرد، آغوش ابو طالب است.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود که در شب معراج به عرش رسیدم و چهار نور مشاهده کردم؛ پرسیدم: «خداوندا! اینها چه نورهایی هستند؟» خطاب شد: «این عبد المطلب؛ این عمویت ابو طالب؛ این پدرت عبد اللّه و این برادرت طالب است.»

عرض کردم: «خدایا با چه عملی به این مقام رسیده اند؟» خطاب شد: «بِکِتْمَانِهِمُ الاِْیمَانَ، وَاِظْهَارِهِمُ الْکُفْرَ، وَصَبْرِهِمْ عَلَی ذَلِکَ حَتَّی مَاتُوا عَلَیْهِ سَلاَمُ اللّه عَلَیْهِم اَجْمَعِینَ؛ با کتمان ایمان، اظهار کفر و شکیبایی بر آن تا هنگامی که بر آن شیوه درگذشتند. درود خدا بر همه شان باد.»

پیک وحی بر قلب شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرود آمد و عرضه داشت: «یا محمد! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید که اصحاب کهف، ایمان خود را کتمان و اظهار شرک کردند. خداوند به آنها دو بار پاداش عطا کرد.

ابو طالب نیز ایمانش را مکتوم داشت و اظهار شرک کرد. پس خداوند او را دو بار پاداش داد.»

خداوند منان به خاتم پیامبران چنین وحی فرمود: «من تو را با دو گروه از شیعیان یاری می کنم، یکی تو را مخفیانه و دیگری آشکارا یاری می کند:

1. آن که تو را به طور مخفی یاری می کند، سرور و سالار و برترین آنها، عمویت ابو طالب است؛

2. آن که تو را آشکار یاری می کند، سرور و سالارشان، پسرش علی بن ابی طالب است.»

وقتی حضرت ابو طالب رحلت کرد، جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: «یَا مُحَمَّدُ! اُخْرُجْ مِنْ مَکَّةَ فَلَیْسَ لَکَ فِیهَا نَاصِرٌ؛ ای محمد! از مکّه خارج شو، که دیگر در این شهر یاوری نداری.»

شیخ مفید رحمه الله در همین باره می نویسد به طور مستفیض روایت شده است که هنگام ارتحال ابو طالب علیه السلام جبرئیل امین بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد و عرضه داشت: «یَا مُحَمَّدُ! اِنَّ رَبَّکَ یُقْرِءُکَ السَّلاَمَ وَیَقُولُ لَکَ: اُخْرُجْ مِنْ مَکَّةَ فَقَدْ مَاتَ نَاصِرُکَ؛ ای محمد! پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید: از مکه بیرون رو که یاورت از دنیا رفت.»

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • ...
  • 43
  • ...
  • 44
  • 45
  • 46
  • ...
  • 47
  • ...
  • 48
  • 49
  • 50
  • ...
  • 141
آیه قرآن
">

پنل اس ام اس
پنل اس ام اس رایگان
نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس