انا الغریب المضطر!
19 اسفند 1393 توسط فروتن
از کنار جاده تاریک غیبت می گذشتم،چشمم به روشنای خیمه ای افتاد
که آقایی بزرگوار در کنارش به نماز ایستاده و غرق مناجات با معبودش بود
از دور محو تماشایش گشتم ، نمازش که تمام شد
رو به سوی آسمان کرده دستها را بالا برد،جلوتر رفتم تا صدای نازنینش را بشنوم
شنیدم که آیه شریفه امن یجیب بر لب داشت
شنیدم که از کثرت گناه ما شرمنده گشته بود
شنیدم که می گفت: انا الغریب المضطر
شنیدم که از خدای مهربان با چه احترام و تمنایی بخشش شیعیان را طلب می کرد
از شرم کلام مولا گونه هایم غرق اشک گشته بود
غربت و تنهائیش را احساس کردم، در همان لحظه بی اختیار فریاد کشیدم:
اللهم عجل لولیک الفرج