بابرکت ترین نوزاد!
وقتي امام جواد (عليه السلام ) از مادر متولّد شد پدر بزرگوارش امام رضا (عليه السلام ) فرمود :
(هذا المُولُودُ المُبارَكٌ لَمْ يُولَد فِي الاِسلامِ، مَولُودٌ اَعْظَمُ بَرَكَةً مِنهُ عَلي شيعَتِنا ) ؛
اين نوزاد مباركي است كه در اسلام مولودي با بركت تر از او بر شيعه ي ما تولّد نيافته است.
سرّ آن اين بود كه امام رضا (عليه السلام ) تا 45 سالگي فرزند دار نشده بود و همين موجب پيدايش شبهه اي در اذهان مردم شده بود، چون شيعه معتقد است كه غير امام حسن مجتبي (عليه السلام ) بقيّهي امامان هر امامي فرزندش امام بعد از خودش مي باشد تا امام دوازدهم. يعني از نشانههاي امامت هر امامي فرزند دار بودن اوست و چون امام رضا (عليه السلام ) به سنّ كهولت رسيده و فرزند دار نشده است از اينرو امامت امام رضا (عليه السلام ) در اذهان برخي از مردم زير سؤال مي رفت و قهراً امامت امامان قبلي هم مورد شكّ و ترديد قرار مي گرفت تا به رسالت پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) مي رسيد اساس اسلام متزلزل مي گشت و براي دشمنان اسلام نيز بهانهي خوبي پيدا شده بود.
اين شبهات دامن گسترده بود و روز به روز گسترده تر مي شد. گاهي شفاهاً از امام رضا (عليه السلام ) مي پرسيد ند : امام بعد از شما كيست ؟ آن حضرت جواب مي داد: پسر من امام بعد از من است. آنگاه مي فرمود: آيا ممكن است كسي كه پسري ندارد با جرأت تمام بگويد : پسر من امام بعد از من است. ولي مطمئن باشيد كه به همين زودي فرزند دار مي شوم و او امام پس از من خواهد بود.
اين سؤال و جوابها كتباً و شفاهاً ادامه داشت تا امام جواد (عليه السلام ) از مادر متولّد شد و به تمام اين تشكيكات و شبهه پرانيها خاتمه داد و اساس رسالت و امامت را تحكيم كرد و لذا امام رضا (عليه السلام ) فرمود :
(هذا المُولُودُ المُبارَكٌ لَمْ يُولَد فِي الاِسلامِ، مَولُودٌ اَعْظَمُ بَرَكَةً مِنهُ عَلي شيعَتِنا)؛
اين نوزاد مباركي است كه در اسلام مولودي با بركت تر از او بر شيعهي ما تولّد نيافته است.
انفعال شديد قيافه شناسان از مشاهدهي جمال امام جواد (عليه السلام )
بعد از تولّد ايشان نيز باز دشمنان بهانه جو دست بردار نبودند و از امام رضا (عليه السلام ) سؤال مي كردند: امام بعد از شما كيست؟ امام (عليه السلام ) در پاسخ اشاره به كودك سه سالهاش مي كرد و مي فرمود: امام بعد از من همين كودك است. آنگاه براي رفع شبهه از فكر آنها استدلال به آيات قرآن راجع به نبوّت حضرت عيسي(عليه السلام ) نوزاد در آغوش مادرش مي كرد و مي فرمود: طبق آيهي قرآن حضرت عيسي (عليه السلام ) نوزاد در گهواره بود كه در مقام دفاع از حريم عفّت مادرش به سخن درآمد و:(قالَ إنِّي عَبْدُ اللهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً ) ( سورهي مريم،آيهي30)
گفت: حقيقت اينكه من بندهي خدا هستم كه به من كتاب داده و مبعوث به نبوّتم كرده است.
وقتي يك كودك نوزاد صلاحيّت نبوّت داشته باشد، آيا استبعاد دارد كه يك كودك سه ساله هم صالح براي امامت باشد؟!
ولي باز دشمنان لجوج معاند دست بردار نبودند و بهانهي ديگري پيش كشيدند و گفتند: امام رضا (عليه السلام ) براي اينكه خود را فرزند دار نشان بدهد بچّه اي از خانواده اي گرفته و آن را به خودش نسبت داده، پسر خوانده اش ساخته است. اين بچّه مال خودش نيست. آنگاه براي محكم كاري حرف خودشان سراغ قيافه شناسان رفتند.
آنها كساني بودند كه با نگاه به چهره و قيافهي بچّه و پدرش تشخيص مي دادند كه اين بچّه از اين پدر هست يا نيست. آنها را آوردند در گذرگاهي كه امام جواد(عليه السلام ) سر ساعت معيّن دست در دست خدمتكارش از آنجا عبور مي كرد نگه داشتند. آن روز امام جواد(عليه السلام ) كودك دو سالهاي بود، همين كه امام جواد(عليه السلام ) از جلو آنها عبور كرد، آنها تا چشمشان به چهره ي نوراني آن حضرت افتاد آنچنان دگرگون شدند كه روي خاك به سجده افتادند و گفتند :
(وَيْحَكُمْ اَ مِثْلَ هذا الْكَوكَبِ الدُّرِّيِّ وَ النُّورِ الزّاهر، تُعْرِضُونَ عَلي مِثْلِنا ؟ هذا وَ اللهِ الْحَسَبُ الزَّكيُّ وَ النَّسَبُ الْمُهَذَّبُ الطّاهِرُ…. وَ اللهِ ما هُوَ اِلّا مِنْ ذُرّيَّةِ النَّبيِّ وَ اَميرالْمُؤمِنين عليهما السلام ) مناقب ابن شهر آشوب،جلد4،صفحهي384.
اي مردم! واي بر شما اين ستارهي درخشان را به ما عرضه مي كنيد اين به خدا قسم ! پاكي و عظمت نسب از چهره اش پيداست …. به خدا قسم! او جز از ذرّيهي رسول خدا و علي اميرالمؤمنين (عليهما السلام) نيست.
خطبهي غرّاي امام جواد (عليه السلام ) در دو سالگي
در اين موقع امام جواد (عليه السلام ) احساس كرد كه لازم است چند جمله اي صحبت كند و گوشه اي از مقام ولايت خود را نشان مردم بدهد، اين بود كه دست خود را از دست خدمتكار خود كشيد و روي يك پلّهي بلندي ايستاد و اين كودك دو ساله شروع به صحبت كرد :
(اَلْحَمدللهِ الَّذِي خَلَقَنا مِنْ نُورِهِ وَ اصْطَفانا مِنْ بَرِيَّتِهِ وَ جَعَلَنا اُمَناءَ للهِ عَلي خَلْقِهِ وَ وَحْيِهِ)؛
خدا را شكر كه ما را از نور خودش آفريد و ما را از ميان تمام خلقش برگزيد و ما را امين بر خلق و وحيش قرار داد.
و بعد خطاب به مردم فرمود:
(مَعاشِرَ النّاسِ اَنَا مُحَمّد بْنِ عَليّ الرّضا وَ ابْنُ مُوسيَ الكاظِم وَ ابْنُ جَعْفَرِ الصّادِق)؛
اي مردم! من اسمم محمّد است و پسر علي رضا هستم، پدر من پسر موسي كاظم است و او پسر جعفر صادق است.
همين طور يكي يكي از پدران خود اسم برد تا رسيد به اميرالمؤمنين علي (عليه السلام ) و فاطمهي زهرا (عليها السلام) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) آيا دربارهي نسب مثل مني بايد ترديد داشته باشيد و قيافه شناسان براي شناسايي من بياوريد.
(اِنّي وَ اللهِ اَعْلَمُ ما فِي سَرائِرِهِمْ وَ خَواطِرِهِمْ وَ اِنّي وَ اللهِ لَاعْلَمُ النّاسِ اَجْمَعينَ بِما هُمْ اِلَيْهِ صائِرُونَ)؛
به خدا قسم! من مي دانم آنچه مردم در باطن و نيّتهاي خود دارند و از همهي مردم به تحوّلات و آيندهاي كه دارند آگاهترم.
(وَ اَيْمُ اللهِ لَوْ لا تَظاهُرُ الْباطِلِ عَلَيْنا وَ غَوايَةُ ذُرِّيَّةِ الْكُفْرِ وَ تَوثُّبُ اَهْلِ الشَّرْكِ وَ الشَّكِّ وَ الشَّقاقِ عَلَيْنا لَقُلْتُ قَولاً يَعْجَبُ مِنْهُ الاَوَلُّونَ وَ الاخِرُونَ)؛
به خدا قسم! اگر نبود شرايطي كه پيش آمده و ما ناچاريم كه سكوت كنيم… هر آينه سخني مي گفتم كه اوّلين و آخرين را به تعجّب وا مي داشتم.
(ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلي فَمِهِ وَ قالَ يا مُحَمّدُ اصْمِتْ كَما صَمَتَ آبائُكَ وَ اصْبِر كَما صَبَرَ اُولُوالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ)؛
آنگاه دست خود را بر دهان خود گذاشت و گفت: اي محمّد! ساكت باش همانطور كه پدرانت ساكت شدند، صبر كن آنطور كه پيامبران و رسولان اولواالعزم صبر كردند.
بعد از بلندي پايين آمد و دستش را به دست خدمتكار خود داد و به راه افتاد و مردم با حيرت و تعجّب نگاه مي كردند و راه باز مي كردند و مي گفتند:
(…اللهُ أعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ…)؛ سورهي انعام،آيهي124
…خدا بهتر مي داند كه چه كساني را براي پيشوايي مردم برگزيند…
اللّهمّ عجّل فرج مولانا صاحب الزّمان و اَظهِر به دينك و اَحي به سنّة نبيّك واجعلنا من اعوانه واَنصاره و من المنتظرين لظهوره.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته
برگرفته از جزوه صفير هدايت شماره 2 تفسير سوره كهف ( آيت الله سيد محمد ضياء آبادي )