در انتظار جواد آل محمد (علیه السلام)
عمر مبارک امام رضا (ع) به چهل و هفت سال رسیده بود و عقربه تاریخ, سال 195 هجری را نشانه می رفت ولی هنوز امام نهم متولد نشده بود . مسئله جانشینی امام رضا (ع) اصحاب و شیعیان حضرت (ع) را متاثر کرده بود . این اندوه زمانی به فزونی می رفت که فرقه واقفیه که بنا به دلائل مادی و تصرف سهم امام و عدم بازگرداندن آن به حضرت رضا (ع) ، قائل به غیبت امام کاظم (ع) شده بودند, و در تبلیغات خویش عدم داشتن فرزند پسر از سوی امام رضا (ع) را دلیل بر ادعای موهم خود می دانستند … تا جایی که یکی از همین افراد در نامه ای خطاب به حضرت نوشت : تو چگونه امام هستی در حالی که فرزندی نداری ! حضرت در پاسخ فرمودند : تو از کجا می دانی که فرزندی ندارم ، به خدا سوگند روزها و شبها سپری نمی شود مگر اینکه خداوند فرزند پسری را به من عنایت فرماید که حق و باطل را از هم جدا سازد . (1)
وسرانجام دردهم رجب سال 195هجری این وعده راستین امام به حقیقت پیوست وجواد الائمه چشم به جهان گشود وقلب امام هشتم رامملو ازشادمانی وشعف نمود.
نحوه تولد
هنگامی که شب دهم رجب فراررسید امام رضا(علیه السلام) به خواهر گرامی خود فرمودند: ای حکیمه خاتون امشب فرزندم ،امام بعداز من ،جوادم به دنیا می آید ،به هنگام ولادت او حاضر باش وخیزران رایاری نما.
حکیمه خاتون می فرماید:من درآن شب نزد خیزران ماندم وچون ماندم وچون شب به نیمه رسید ناگهان چراغ اتاق خاموش ونوری برتمام اتاق مستولی شد وکم کم چهره تابان امام جواد(علیه السلام)هویداگشت.
دراین هنگام اورادرآغوش گرفته و آن کودک طیب وطاهر رادرون لباسهای پاکیزه نهادم ،آنگاه امام رضا(علیه السلام)درحالیکه لبخند برلبانمبارکشان نقش بسته بود وارد اتاق شدند وآن طفل را گرفته ودرآغوش پرمهر خود جای دادند.
وبدنیسان آن نوگل بوستان امامت پابه عرصه دنیا نهاده وامام رضا(علیه السلام)راباتولد خود سرو ساختند .
زندگینامه
این امام همام دردامان پاک ومقدس مادری همچون ام ولدی که اورا سبیکه می نامیدند رشد ونمو کرد مادری که امام رضا(علیه السلام)نام خَیزُران رابراو نهاد بود. این بانوی مکرمه ازمنطقه نوبه واز نسل ماریه قبطیه ،همسر پیامبرعظیم الشأن اسلام ومادر حضرت ابراهیم پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)وازبانوان بسیار عظیم الشأن زمان خود بودند .
حضرت امام جواد(علیه السلام) ازبدو تولد تا سن 5 سالگی درسایه تعالیم پدر بزرگوارشان وتا سن 8سالگی درفراق آن دُرّ گرانبها درمدینه می زیستند.
باشهادت امام رضا (علیه السلام) بارسنگین امامت وولایت جامعه بحران زده آن دوران که مصادف بااوج اقتدا عباسیان بود ازطرف خداوند برشانه ایشان نهاده شد. شاید این شبهه دراذهان عده ای نقش ببندد که چگونه می شود کودکی 8ساله ازعهده مسئولیت رهبری وهدایت شیعیان برآید؟
درآن زمان نیز عده ای ازشیعیان دراین مسأله تآمل داشتند تااینکه گروهی ازعلماء و فضلاء ازاطراف واکناف ممالک اسلامی برای حج به مکه عظیمت نموده وبعد از اتمام فرائض به حضور آن گوهر تابناک زمانه رسیدند وپس ازرؤیت فضائل و کمالات وعلم بی پایان امام ،با جان ودل به ولایت آن منبع سعادت تن دردادند وزنگار شک وشبهه راازآئینه خاطره های خود زدودند (2)
روایات راجع به فضل وکمالات امام جواد ( علیه السلام ) بسیاراست چنانکه شیخ کلینی ودیگران روایت کرده اند امام دریک مجلس که طی چند روز متوالی برگزارگردیده سی هزار مسأله ازمسائل بسیار دشوار آن زمان راکه بزرگ ازپاسخگونی به آن عاجز بودند پاسخ گفتند(3)
دوران امامت حضرت هفده سال بوده که بیشتر آن دردوران خلافت مامون وحدود دوسال ونیم آن درعصر معتصم گذشت .
مأمون پس ازبه شهادت رساندن امام رضا(علیه السلام) درهمان سال به بغداد رفت ودر مقابل امام جواد(علیه السلام) یک سیاست سه بعدی را درپیش گرفت:
1- در درجه اول می خواست باتظاهر به بستگیهای سببی ونسبی باامامان شیعه ازمقبولیت ومحبوبیت آنان به نفع خود استفاده کند طبق همین سیاست امام جواد(علیه السلام)رااز مدینه به بغداد فراخواند ودختر خود ام الفضل راکه نه ساله بود به عقد ایشان درآورد تاازقدرت اجتماعی ونفوذ ایشان درجهت کسب پایگاه مردمی مستحکم برای خود سود ببرد.
2- روش دوم مأمون این بود که امام را دائمأ تحت مراقبت قراردهد وفعالیتهای ایشان راشدیدأ کنترل نماید تا امام نتواند با استفاده ازمقبولیت عمومی وپایگاه مردمی انقلاب کنند که باطرح نقشه ازدواج دخترش باامام جواد(علیه السلام)به این مقصود نیزنائل می گشت.
3- مأمون درصدد بود باشیوههای مختلف چهره امام را لکه دار کند وپایگاه مردمی ایشان راتضعیف نماید،مناظره هایی که درسالهای آغازدوران امامت امام جواد(علیه السلام)دردرباره ترتیب داده شد وطی آن مأمون زبردست مذاهب مختلف رامی گماشت تامسائل مشکل کلامی وفقهی وفلسفی رابا امام مطرح سازند به منظور دستیابی به همین هدف بود.
پس ازآن ازدواج تحمیلی امام جواد ( علیه السلام ) به مدینه بازگشتند وحدود 15سال باهمسرشان درمدینه زندگی کردند اماچون ام الفضل نازا بود ،همین امرباعث شد که امام جواد(علیه السلام)باکنیزمغربیه ای به نام سمانه ازدواج نمایند که ثمره این ازدواج تولد حضرت امام علی النقی(علیه السلام)دهمین پیشوای شیعیان گردید.
مأمون درهفدهم رجب سال 218هجری از دنیا رفت و برادرش معتصم به جای او برمسند خلافت نشست باروی کارآمدن معتصم فشاررژیم نسبت به امام بیشترشد چون مأمون روش تزویر راترجیح می داد ولی معتصم معتقد به زور بود. وازآنجا که امام جواد ( علیه السلام ) به واسطه مقام امامت وپیشوای شیعه شهرت وعظمت کافی بدست آورد ه بوددستگاه خلافت معتصم نگران بود که مبادا حرکتی به رهبری امام برضد حکومت مرکزی ترتیب داده شود،ازاین رو دربیست وهشتم ماه محرم سال 202 ه،ق حضرت راازمدینه به بغداد دعوت نمود،هرچند این دعوت بااحترام وتعظیم صورت گرفت ولی درحقیقت امر،احضار اجباری ،وهدف این بود که حضرت زیرنظر مستقیم خلیفه قرارگیرد.
دراین ایام معتصم وجعفربن مأمون برادر ام الفضل اوراتحریک کردند که امام رامسموم کرده به شهادت برساند،ازاین روسمی رادرانگور تزریق کرده برای ام الفضل فرستادند اونیز آنرا درون کاسه ای گذاشت ودرمقابل همسر جوانش حضرت امام جواد (علیه السلام)قرارداد. شهادت ومسومیت امام جواد(علیه السلام)یکی از غم انگیزترین صحنه های شهادت درراه خداست چنانکه پدربزرگوارشان حضرت امام رضا(علیه السلام)ازآن خبر داده بودند :
کمی بعداز تولد امام جواد ( علیه السلام ) حضرت امام رضا ( علیه السلام ) درسخنان کوتاهی خطاب به اصحابشان فرمودند :
خداوند فرزندی نصیبم کرد که همچون موسی بن عمران شکافنده دریاهاست ومادرش بسان مادر عیسی پاک ومقدس است ولی او به ظلم کشته می شود بطوریکه فرشتگان آسمان براو می گریند وخداوند بردشمن اووبرکسی که به اوستم نماید،غضب می کند واورابه عذابی دردناک گرفتار می سازد .