منجي ازنگاه يك بود يسم
پشت آن كوه كسي هست ، دلم مي گويد جاودانه نفسي هست ، دلم مي گويد
پشت آن كوه كه خورشيد در آن پنهان است عطر فرياد رسي هست ، دلم مي گويد
در فرودگاه پوكت در جنوب تايلند در سالن انتظار به مقصد بانكوك منتظر بوديم . مترجم ، دو نفر از رهبران بوديسم را كه در آن جا بودند ، به من نشان داد و گفت : اين ها از علما و روشنفكران مكتب فكري بوديسم هستند. به سبك ملي به آنان اداي احترام كرد و اين جانب را معرفي نمود. مباحث نسبتاً خوبي مطرح شد ، از جمله مسايل ، بحث منجي بود. پرسيدم : «شما آخر و عاقبت دنيا را چگونه مي بينيد؟ » گفتند: «بسيار زيبا » وقتي دليل خواستم ، اشاره به مصلح جهاني نمودند كه قدرت مديريت دنيا را با تمام قدرت و تدبير به دست خواهد گرفت. سوال شد . «آيا منجي و مصلح به دنيا آمده ؟ » گفت : « آري ، ساليان دراز است كه در اين دنيا زندگي مي كند….»
كتاب خدايا چگونه شاد باشم؟ ص 135