کسی که پیامبر (صلی الله علیه و اله ) او را دوست داشت.
« اویس قرنی » فردی بود که از راه شتر بانی روزگار را با مادر پیر و نابینا و ناتوان خود سپریی کرد، و از این طریق امرا رمعاش کرده و به امورات مادر مهربان و سال خورده خود رسیدگی می کند ، وقتی از مادر اجازه طلبید که به مدینه به قصد زیارت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) مشرف شود، مادرش گفت که رخصت می دهم به شرط انکه زیاده از نیم روز توقف نکنی .
اویس به مدینه سفر کرد و چون به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله ) آمد از قضا آن حضرت در خانه نبود، به ناچاربه خاطر قولی که مادر از او گرفته بود، مدینه را به قصد یمن ترک کرد، چون آن حضرت مراجعت کرد فرمودند: « این نور کیست که در این خانه می نگرم ؟»گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به این سرا آمد و بازشتافت. فرمودند: « این نور را در خانه ما هدیه گذاشته و رفت »
اویس هیچ گاه حضرت را ندید و ایشان در مورد او فرمودند : بوهای بهشت از از جانب قرن می ورزد،«ای اویس قرن» چه قدربه تو علاقه دارم سپس فرمودند: هرکه او را ملاقات کرد از جانب من به او سلام برسانید.
از حالات «اویس» می گویند: که بعضی از شب ها را می گفت امشب شب رکوع است و یک رکوع ، یک شب تمام به جا می آورد وهمچنین شبی را مخصوص سجود قرار می داد، گفتند: اویس این چه زحمتی است که به خود می بینی ؟ می گفت : ای کاش از ازل تا ابد یک شب بود و من او را به یک سجده می گذراندم.
«اویس » توفیق درک حضرت علی (علیه السلام ) را در جنگ صفین پیدا نمود و با حضرت بیعت کرد، و در رکاب با حضرت با دشمن دین و امامت جنگید تا این که در همان جنگ به فیض شهادت نائل آمد.