• تماس  

تربيت الهي

تربيت الهي ،  تربيت همه جا نبه است ، مقا يسه تربيت الهي با روش هاي تربيتي عا دي چند حقيقت را آشكا ر مي سا زد، اول اين كه تربيت هاي معمولي فا قد جا معيت لازم اند. به سخن ديگر تربيت عا دي يا نظام هاي  تربيتي غير الهي غا لبا يك يا چند بعد از شخصيت انسان را در نظر مي گيرند، در صورتي كه در تربيت الهي تما م جنبه هاي شخصيت  آدمي مورد توجه است . ثا نيا تربيت الهي با طبيعت آدمي و نيا زهاي او ، و رشد و تكا مل او سا زگا ر است . تربيت الهي هم بعد اجتماعي حيا ت  انسا ني را در نظر مي گيرد و هم جنبه فردي در تربيت الهي هم ، شخصيت را مورد توجه قرار مي دهد، بُِعد  ما دي در حد ضرورت و نيا ز مورد توجه است و هم مسائل معنوي بر تما م شئون حيا ت انسا ن پرتو مي افكند. تعا ليم الهي هم نيا زهاي معنوي انسا ن  را تأ مين مي كند و هم به نيا زهاي اجتماعي و عقلاني  انسا ن توجه دارد هم احساسا ت و عواطف را تحريك مي كند و هم ميل به كنجكا وي و حقيقت جويي انسا ن را ارضا مي كند. نظا م هاي تربيتي عا دي ، هر چند از هدف هاي گسترده حما يت كنند، براي كما ل و ترقي انسا ن محدوديتي به وجود مي آورند ، اما تربيت الهي راه را براي رشد و تكا مل دائمي و نا محدود انسا ن هموار مي سا زد و از اين جهت انساني را ، كه فطرتا كما ل جو و ترقي طلب است راضي ميكند.

روز امور و تربيت و تربيت اسلامي گرامي با د.

آداب گرفتن آب نیسان و خواص آن !

24 فروردین 1394 توسط فروتن

سيد جليل على بن طاووس(ره)روايت‏ كرده:روزى جمعى از اصحاب نشسته بودند،رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) وارد شد و به ايشان سلام كرد،و اصحاب جواب سلام ايشان را گفتند حضرت فرمودند:آيا میخواهيد دوايى را كه جبرييل به من تعليم داد كه نيازمند دواى پزشكان نباشم به شما تعليم دهم؟امير المؤمنين (عليه السّلام‏ ) و سلمان و ديگران پرسيدند آن دوا چيست؟حضرت به امير المؤمنين (عليه السّلام ) خطاب فرمودند كه در ماه نيسان رومى آب باران را میگيرى و هر كدام از سوره‏ هاى (فاتحه الكتاب و آية الكرسى،و توحيد و فلق،و ناس،و كافرون را هفتاد مرتبه‏) می‏خوانى،و در روايت ديگر (سوره قدر )را نيز هفتاد مرتبه،و هفتاد مرتبه اللّه اكبر،و هفتاد مرتبه لا اله الا اللّه گفته‏ و هفتاد مرتبه صلوات مى‏فرستى،آنگاه هفت روز در بامداد و شامگاه از آن آب مى‏آشامى،به حق خدايى كه مرا به راستى‏ به رسالت بر خلق برانگيخت سوگند ياد مى‏كنم،كه جبرييل گفت: خدا از كسی كه اين آب را میآشامد،بر میدارد هر دردى را كه در بدنش باشد،و به او عافيت بخشد،و دردها را از تن‏ و استخوان‏هاى او بيرون كند،و اگر در لوح دردى براى او مقدر شده باشد محو مى‏كند. و به حق پروردگارى كه مرا به حق فرستاده،اگر فرزند نداشته باشد،و فرزند بخواهد،آب نيسان را به آن نيّت بياشامد به او فرزند روزى شود،و اگر زن عقيم باشد،با نيّت از اين آب بياشامد،از او فرزند پديد آيد،و اگر مرد و زن پسر يا دختر خواهند،از آن آب بياشامند مقصود ايشان حاصل گردد. چنان‏كه حق تعالى مى‏فرمايد:
يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثا وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانا وَ إِنَاثا وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشَاءُ عَقِيما
خدا هركه را بخواهد دختران و هركه را بخواهد پسرانى مى‏بخشد،يا پسران و دختران به ايشان عطا مى‏كند و هركه را بخواهد نازا قرار دهد.
سپس فرمود:اگر كسى درد سر داشته باشد،از اين آب بياشامد به قدرت حق درد سر او آرام شود، و اگر درد چشم داشته باشد،و در چشمهاى خود قطره‏اى از اين آب بريزد،و چشمهاى خود را با آن بشويد،و از آن بياشامد، به اذن خدا شفا يابد،و آشاميدن از اين آب بن دندانها را محكم كند،ودهان را خوشبو نمايد،و لعاب بن دندانها،و بلغم‏ را كم كن،و به سبب خوردن و آشاميدن تخمه و امتلاء نگيرد،و از بادهاى قولنج و غير آن اذيّت نشود،و به درد پشت و درد شكم مبتلا نگردد،و از زكام آزار نكشد،و دچار درد دندان نشود،و درد معده و انگل معده را زايل كند،و نيازمند به حجامت‏ نشود،و از بيمارى بواسير،و خارش بدن،و آبله و ديوانگى و پيسى و رعاف و استفراغ نجات يابد،و كور و لال و كر و زمين‏گير نشود،و آب سياه در ديده‏اش نيايد،و دردى كه موجب افطار روزه و نقصان نمازش گردد عارض او نشود،و از وسوسه‏هاى جنيّان و شياطين گزندى نبيند.آنگاه رسول خدا فرمود:جبرييل گفت:هركه از اين آب بياشامد،و به همه دردهايى كه در مردم است مبتلا باشد،موجب شفاى او از تمام آنها گردد،و نيز گفت:به حق خدايى يكه تو را به راستى فرستاده،هركه‏ حكمت بر زبان او جارى كند،و دلش را از فهم و بينايى پر كند،و از كرامتهايش به او عطا فرمايد،آنچه به احدى از عالميان عطا نكرده،و هزار آمرزش رحمت بر او فرستد،و غشّ و خيانت و غيبت و حسد و ستم و كبر و بخل و حرص و غضب را از دل‏ او بركند،و از عداوت و دشمنى مردم و بدگويى ايشان نجات يابد.و موجب شفاى همه بيماريهاى او شود. اين روايت را،از حضرت صادق (عليه السّلام) با همين خواصّ و سوره روايت كرده،ولى آيات و اذكار به اين طريق نقل شده كه بر آب نيسان مى‏خوانى:«فاتحه الكتاب»و«آية الكرسى»و قل يا ايها الكافرون و سبّح اسم ربّك الاعلى «قل اعوذ بربّ الفلق» «قل اعوذ بربّ الناس» و «قل هو اللّه احد» هر يك را هفتاد مرتبه،و مى‏گويى:هفتاد مرتبه«لا اله الاّ اللّه» و هفتاد مرتبه«اللّه اكبر»و هفتاد مرتبه:«اللّهم صلى على محمّد و ال محمّد»و هفتاد مرتبه«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر» و در خواص آن آمده كه اگر در زندان باشد،و از آن بياشامد،از حبس نجات يابد،و سردى بر طبع او غالب نگردد،و اكثر آن‏ خواص كه بيان شد،در اين روايت نيز آمده،و آب باران مطلقا مبارك است و منفعت دارد،خواه در نيسان و خواه در غير آن،چنان‏كه در حديث معتبر از حضر امير المؤمنين عليه السّلام آمده:بياشاميد آب آسمان را كه پاك كننده بدن شماست،و دردها را دفع‏ مى‏كند،چنان‏كه حق تعالى مى‏فرمايد:
وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ .
خدا بر شما از آسمان آبى فرو میفرستد،براى آنكه شما را به آن پاك گرداند،و از شما وسوسه شيطان را برگيرد،و دلهاى شما را محكم نمايد،و قدمهاى شما را با آن ثابت گرداند.
و در انجام برنامه نيسان بهتر آن است كه اگر جمعى بخوانند،هركدام مجموع‏ آن سوره‏ها و اذكار را هفتاد مرتبه بخوانند،و براى آنها كه مى‏خوانند فايده‏اش عظيم‏تر،و ثوابش بيشتر است،و در اين سالها پس از بيست‏ وسه روز كه از نوروز بگذرد،تقريبا داخل نيسان ماه رومى می ‏شوند،و ما نيسان سى روز است.

 نظر دهید »

چند نکته طلایی !

24 فروردین 1394 توسط فروتن


اگر می خواهید زندگی مشترک تان به سراشیبی نیفتد :
برای همسرتان تعیین تکلیف نکنید. این کار مردانگی اش را زیر سوال می برد. همیشه نیازی نیست بگویید با او مخالفید؛ گاهی عمل کردن به اندازه صحبت کردن در مورد کاری که قرار است بکنید دردناک نیست. می دانیم که می خواهید از او مرد بهتری بسازید اما بدترین راه برای رسیدن به این هدف، نصیحت کردن اوست. برای ساختن یک زندگی خوب، کافی است با دقت بیشتری به اطراف تان نگاه کنید و اشتباه های ویرانگر دیگران را در خانه تان تکرار نکنید.

* گوش مردها کلمات را مثل شما نمی شنود!
۱. برای مردها یک جمله فقط یک جمله نیست! بلکه تفسیری است برای کل روزهایی که با هم بوده اید.
۲. هیچ مردی طاقت مقایسه شدن را ندارد. پس حتی کم اهمیت ترین کار او را با دیگران قیاس نکنید.
۳. مردها از شنیدن جملات مبهم بیزارند. پس هیچ وقت دوپهلو با همسرتان صحبت نکنید.
۴. اگر انتظار دارید او حرف های تان را رمزگشایی کند، برای تان متاسفیم. آنها ساده تر از این حرف ها هستند.
۵. هیچ وقت از همسرتان به عنوان ابزاری برای لشکرکشی های تان در جنگ های عروس و مادرشوهری استفاده نکنید.
۶. هرگز با حرف های تان استقلال همسر خود را زیر سوال نبرید حتی اگر واقعا استقلالی در کار نباشد.
۷. مردها به اینکه قوی تر از آنچه هستند به نظر برسند نیاز دارند. این نیاز همسرتان را برآورده کنید.
۸. از گفتن خاطرات روابط عاشقانه شکست خورده تان برای شریک زندگی تان خودداری کنید.
۹. برای قدرت دادن به او کافی است از هیچ مرد دیگری صحبت نکنید، نه اینکه از مردهای دیگر بد بگویید.
آیا رفتار هیجانی نتیجه می دهد؟

 نظر دهید »

مراسم جشن به مناسبت میلاد حضرت زهرا (علیها السلام) مدرسه فاطمیه درچه به روایت تصویر

20 فروردین 1394 توسط فروتن

 

سخنرانی سرکار خانم قاسمی (استاد حوزه و دانشگاه ) بامحوریت جایگاه و مقام حضرت زهرا (علیها السلام )

قرائت اطلاعیه مدیریت حوزه علمیه خواهران استان اصفهان به مناسبت میلاد حضرت فاطمه (علیها السلام ) توسط سرکارخانم فروتن مدیریت حوره فاطمیه درچه

تشریف فرمایی و تقد یر از سرکار خانم تابش مادر شهید « حاج حسین خرازی » در جمع طلاب مدرسه فاطمیه درچه

تشریف فرمایی وتقدیر از مادران و مادر همسران طلاب در جشن میلاد حضرت زهرا(علیها السلام)

تقدیر و تشکر از طلاب برگزیده مسابقات مختلف فرهنگی و پژوهشی و المپیادعلمی مدرسه

مراسم مولود خوانی و بیان اشعار زیبا به مناسبت میلاد حضرت فاطمه (س) با حضور سرکار خانم صمدی

 نظر دهید »

سخنرانی سرکارخانم قاسمی (استاد حوزه و دانشگاه ) به مناسبت میلاد حضرت فاطمه (س)و هفته بزرگداشت مقام زن، مدرسه فاطمیه درچه

20 فروردین 1394 توسط فروتن

سخنرانی سرکارخانم قاسمی (استاد حوزه و دانشگاه ) به مناسبت میلاد حضرت فاطمه (س) و هفته بزرگداشت مقام زن، مدرسه فاطمیه درچه در تاریخ 94/1/19 برگزار شد.

خانم قاسمی (استاد حوزه و دانشگاه ) اذعان داشتند :آرزو داریم در میلاد اهل بیت (ع) تغییر و تحول دیده شود،یعنی اینکه ،نگاه ما معرفت داشته باشد، اوج این معرفت را می توان در وادی «توسل »به اهل بیت (ع) خصوصاً حضرت زهرا (علیها السلام ) مشاهده کنیم، کسی که در شأن آن تعبیر « لیله القدر » بکار رفته است.

قاسمی گفت : اگر روح و روان خود را در دایره معرفت به کمال نرسانیم در وادی ظلمت و تاریکی باقی خواهیم ماند.

خانم قاسمی تاکید کردند: علت اینکه امام خمینی (ره ) روز میلاد حضرت زهرا (علیها السلام ) را روز مادرو هفته ای را باعنوان بزرگداشت مقام زن نامگذاری کردند و تاکید داشتند ،در این یک هفته از فضائل و کمالات زن گفته شود، بدان جهت می باشد که  انگشت هدف دشمن به طرف زنان است،زیرا می دانند کانون تربیت ، زن می باشد لذا تمام تلاش خود را برای از بین بردن آن بکار می گیرند.

خانم قاسمی هدف ازبرپایی جشن و سرور در میلاد اهل بیت (ع) را شناخت و کسب مدارج معرفت دانستند و تاکید کردند : از خداوند بخواهیم در زندگی لحظه ای ازتوسل به اهل بیت (ع) غافل نباشیم.

 نظر دهید »

مادر در کلام اندیشمندان!

19 فروردین 1394 توسط فروتن

پاستور: ای پدر و مادر! من همه چیز خود را به شما مدیون هستم.

رافائیل: یک بوسه مادرم بود که مرا نقّاش کرد.

ناپلئون: خوب و بد رفتار کودکان، همیشه به مادر مربوط است نه پدر.

سقراط: با پدر و مادر چنان رفتار کن که از اولاد خود توقع داری.

ژرژ هربرت: مادر، آهن ربای قلب و ستاره قطبی چشم کودک است.

گرتوی: مادر خوب، شاهکار طبیعت است.

ناپلئون: مادر با دستی گهواره و با دستی عالم را تکان می دهد.

ادیسون: دنیا هر چه دارد از من است، و من هر چه دارم از مادر.

سقراط: اقبال فرزندان در نگاه داشتن دل پدران باشد. هیچ کس درجه خیرات کس دیگر را عالی تر از مرتبه خود نخواهد، مگر پدر که مرتبه فرزند را از خود عالی تر خواهد.

افلاطون: بدترین فرزندان آن بود که مطیع پدر نشود.

ناپلئون: آینده کودکان، بسته به تربیت مادران است.

ژرژ هربرت: یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار، برتری دارد.

اسمایلز: هروقت مادر فاسد شد، نسل فاسد می گردد.

تولستوی: مادر، مایه زندگی است.

ابراهام لینکلن: خود را بر آنچه هستم و امیدوارم بشوم، مدیون مادرم می دانم.

شوبر: هیچ زنی به جز مادر در زندگی پیدا نمی شود که عشق و جوانی و آمال و آرزوهای خود را مفت و مسلّم در اختیار کسی بگذارد.

گوته: هیچ چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه اش روح پرور نیست، و هیچ چیز حس احترام و تقدیس ما را به اندازه مادری که کودکانش او را احاطه کرده باشند، بیدار نمی کند.

ادیسون: تنها چیزی که موجب موفقیتم می گردید، آموزش ها و شیوه تربیت مادرم بود.

ادگار آلن پو: آن گاه که فرشتگان در آسمان ها، سر در گوش یکدیگر نهاده و نجواگرانه نغمه های پرشور عشق را سر می دهند، هرگز نمی توانند کلمه ای آسمانی تر از مادر بیابند.

آناتول فرانس: مادر، جلوه حقیقت، و خشنودی او همانند خشنودی خداوند است؛ خداوند را باید همواره خشنود نگاه داشت.

 نظر دهید »

مقام والای مادر در قرآن !

19 فروردین 1394 توسط فروتن
مقام والای مادر در قرآن

نوع دستورهایى كه اسلام به زن و مرد مى‏دهد، در عین حال كه یك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى‏دارد، وقتى احترام به پدر و مادر را بازگو مى‏كند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال طرح مى‏كند. قرآن كریم مى‏فرماید:

(اِمّا یَبلُغَنّ عِندك الكِبَر احَدُهُما او كِلاهما فلا تَقُل لهما اُفٍ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قولاٌ كریماٌ) (1)

“اگر یكى از آن دو یا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف‏» مگو و به آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شایسته بگوى."  و در جایی دیگر مى‏فرماید:

ما سفارش كردیم به انسان كه احسان را نسبت ‏به پدر و مادر فراموش نكند: (و وصّینا الانسانَ بِوالدیهِ احساناٌ) (2)

و انسان را نسبت‏به پدر ومادرش به احسان سفارش كردیم.  (وقَضى ربُّك الاّ تعبُدوا الا ایاهُ و بالوالدَینِ احسانا (3)

پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستید و به پدر ومادر خود احسان كنید. و در جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در كنار عبادت حق یاد مى‏كند:

آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‏بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر ومادر را بیان مى‏كند وقسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى‏كند فقط براى بیان وظیفه است،

(انِ اشكُر لی و لِوالدیكَ) (4)  شكرگزار من و پدر و مادرت باش.

اما با همه این تجلیل‏هاى مشترك، وقتى مى‏خواهد از زحمات پدر و مادر یاد كند، از زحمت مادر سخن مى‏گوید، نه از زحمت پدر، آنجا كه مى‏فرماید:    (و وصّینا الانسانَ بِوالدیه احساناٌ حَملتهُ امُّه كرهاٌ و وضَعته كرها وحَملُه و فِصالُه ثلاثون شهرا) (5)

زحمات سى ماهه مادر را مى‏شمارد، كه: دوران باردارى، زایمان، و دوران شیرخوارگى براى مادر دشوار است. و همه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذكر مى‏كند. قرآن كریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشاره‏اى هم به این موضوع ندارد كه: پدر زحمت كشیده است.

بنابراین، آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‏بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر و مادر را بیان مى‏كند و قسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى‏كند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:

(وعلى المولودِ له رزقُهُنَّ و كِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف) (6)

خوراك و پوشاك مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.

ولیكن هنگامى كه سخن از تجلیل و بیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذكر مى‏كند.

1- اسراء، 23.

2- احقاف، 15.

3- اسراء، 23.

4- لقمان، 14.

5- احقاف، 15.

6- بقره، 233.

منبع:

جوادى آملى ، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، ص 177

 نظر دهید »

اقیانوس مهربانی !

19 فروردین 1394 توسط فروتن

محبت تنها کلمه ای است که در زیر سایبان دستان پر از مهرت معنا میگیرد. در آسمان قلب من که از وجود عشق تو می تپد ستارگانی سوسو میکنند که نورشان را از افق نگاه مهربان تو الهام میگیرند، ای زیبا ترین صدف اقیانوس هستی  مادر …

مادر ، دستهایت آرامش را به خانه می آورد. روزهايي را به ياد مي آورم كه با تمام نداری زیر بال و پر فرزندانت را كه از وجودت هم برايت ارزشمند بودند و هیچ از خوب و بد دنیا را نمی دانستند گرفتی تا آنها را به پرواز درآوری ،حال که هر کدام از آنها را در باغچه زندگی ات پروراندي ،به دور از آنها با چشمانی اشک آلود با دردی که در تمام رگهای بدنت رخنه کرده در تنهایی دست و پنجه نرم میکنی . همين كه دلت خوش است كه آنها سرانجامي يافتند ،همين برايت كافي است .

دوستت دارم مادر ….دوستت دارم … خاک زیر پاهای خسته ات هستم مادر جان

 1 نظر

ابعاد شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) در کلام آیت الله جوادی آملی .

19 فروردین 1394 توسط فروتن


طليعه آسماني پيدايش حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌عليها)
وقتي وجود مبارك پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) به مقام شامخ نبوت بار يافتند [و] به معراج رسيدند، در معراج غذايي ميل كردند وقتي از معراج نازل شدند به زمين آمدند ديگر تماسي نداشتند، مگر اينكه آن غذا به صورت نطفه در بيايد، آن ميوه آسماني و غيبي و بهشتي. آن ميوه غيبي و بهشتي وقتي در صلب مطهر رسول اكرم [صلّي الله عليه وآله وسلّم] به صورت نطفهٴ فاطمه (سلام الله عليها) درآمد در قرار مكين خديجه (سلام الله عليها) مستقر شد؛ پس وجود مبارك اين بانو نظير افراد ديگر (نظير مردها يا زنهاي عادي نيست) كه نطفه آنها محصول آب و غذا و ميوهٴ زمين باشد [و] از زمين برخاسته باشد. همان طوري كه قرآن نظير كتابهاي بشري نيست كه محصول فكر بشر باشد، نطفه وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) هم محصول آن ميوهٴ غيب است (ميوه بهشت است) از زمين برنخاست، منتها اين چند سالي كه طول كشيد تا اين نطفه مستقر بشود، اين مقدمه انعقاد نطفه است. بايد وحي نازل بشود، بايد پيامبر به آن مقام وحي‌يابي برسد، بايد آن انقطاع وحي به عنوان آزمون فرا برسد، بايد نوبت معراج فرا برسد، بايد پيغمبر به معراج برود، بايد در معراج آن ميوهٴ بهشتي را ميل كند بعد آن نطفه بشود تا بشود فاطمه. وقتي هم كه از معراج آمدند يك سال يا كم‌تر طول كشيد تا وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) متكونه بشود، اين طليعه پيدايش و تجلي آن بانو در عالم طبيعت است.

همراهي حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها) با قرآن در نشئه دنيا
ضلع دوم اين مثلث آن است كه حالا چون 23 سال اين قرآن به تدريج نازل شد؛ اين پنج سال اول تقريباً مقدمه بود براي پيدايش چنين معراجي و چنان ميوه‌اي و چنين نطفه‌اي. همراه با نزول آيات و سور و معارف قرآن كريم اين بانو ترقي مي‌كرد. اگر دو ساله بود در شعب ابي‌طالب، با آن آيات و مشكلاتي كه نازل مي‌شد ترقي مي‌كرد و اگر چند سال در مكه تشريف داشتند، با آيات مكي مترقي مي‌شدند و اگر چند سال در مدينه تشريف داشتند، با آيات مدني مترقي مي‌شدند.

راههاي ارتباط حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها) با قرآن
وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) از چندين راه با قرآن رابطه داشت (گاهي مستقيم، گاهي غير مستقيم) مستقيمش هم دو نحو بود يك نحو مستقيمش اين بود كه از وجود مبارك پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء)، آيات را، تلاوت آيات را، تعليم كتاب و حكمت را، تزكيه را (اين چهار كار را) كه وظيفه رسمي پيغمبر بود فرا مي‌گرفت ﴿يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهَ﴾، ﴿يُعَلِّمُهُمُ الكِتَابَ وَالحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِم﴾؛ اين چهار برنامه را مستقيماً از مشهد و مكتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده مي‌كرد و هر روز اين دو شاگرد را به پيشگاه رسول گرامي مي‌فرستاد يعني حسن و حسين [عليهما السلام] سفيران فاطمه بوده‌اند. اينكه در آن قصه هست وجود مبارك امام حسن [عليه السلام] گزارش مي‌داد بعد عرض كرد مادر امروز گويا يك بزرگواري مرا مي‌بيند «قَلّ بياني و كلّ لساني لعل سيداً يرعاني»اين قضية في واقعه نبود كه يك روز گزارش داده باشد، هر روز گزارش مي‌دادند، منتها آن روز وجود مبارك علي‌بن‌ابي‌طالب (سلام الله عليه) از پشت در يا پرده، ناظر صحنه بود. هر روز وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) حسنين [عليهما السلام] را به مشهد و به محضر و به مكتب پيغمبر مي‌فرستاد، بعد از آنها استنطاق مي‌كرد كه امروز چه آيه‌اي نازل شد؟ پيغمبر چه فرمود؟ آيه را چنين معنا كرد، چنان معنا كرد اين آيه را با آن آيه چگونه هماهنگ كرد؟ اينها هم را گزارش مي‌دادند. در تكميل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاكره مي‌كرد. سفير سومي كه وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) داشت علي‌بن‌ابي‌طالب بود كه باب مدينه علم بود.
 آن هم مرتب گزارش مي‌داد؛ امروز اين آيه نازل شد [و] پيغمبر اين‌چنين معنا كرد، اين‌چنين تفسير كرد و مانند آن. اين سه راه را كه يكي مستقيم و دوتا غير مستقيم وجود مبارك بي‌بي (سلام الله عليها) داشت. راه ديگري كه غير مستقيم است و هر كسي مي‌تواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تكوين هر فيضي كه به انسان عادي مي‌رسد به وسيله آن انسان كامل است كه «بيمنه رزق الوري وَبوجوده ثبتت الارض وَالسماء»، ولي به حسب ظاهر انسان يك راه مستقيمي هم با ذات اقدس الهي دارد. آن راه را هم خدا وعده داد كه ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ﴾. در سوره «انفال» بالاتر از اين را وعده داد ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانًا﴾؛ شما را به فرقان نائل و متبرك مي‌كند كه بالاتر از علم است. خب اينكه فرمود: تقوا پيشه كنيد از يك سو، خداوند معلم شما مي‌شود از سوي ديگر ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ﴾. اين بي‌بي (سلام الله عليها) در اثر آن تقواي كامل شاگرد مستقيم ذات اقدس الهي بود معارفي را از آنجا فرا مي‌گرفت و از اينكه در سوره «انفال» خدا وعده داد: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً﴾ اين بي‌بي (سلام الله عليها) مثل أعلاي تقوا بود، ذات اقدس الهي فرقان بين حق و باطل را به او عطا كرده است.
اين مجموعه اين‌قدر ادامه داشت تا قرآن به پايان برسد. همين كه در اواخر عمر مبارك پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) قرآن به پايان رسيد و ديگر آيه‌اي نازل نشد طولي هم نكشيد كه اين پدر و آن دختر هر دو رحلت كردند. بي‌بي (سلام الله عليها) بيش از 75 روز يا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامي (سلام الله عليهما) نماند. تقريباً وقتي نازل شدن قرآن تمام شد، عمر اين بي‌بي هم تمام شد. او با قرآن نفس مي‌كشيد، با قرآن كامل مي‌شد، با قرآن مترقي بود، با قرآن مأنوس بود، منتها قرآن آمد كه بماند اين بي‌بي هم آمد كه بماند، بدنش البته رحلت كرده است و اما جان او همچنان زنده است. اين بخش اول كه پشتوانه مسائل بخش دوم است.
همتايي حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها) با قرآن در زوال ناپذيري
اما آنچه كه ما موظفيم به اين بانو اقتدا كنيم و وظيفه داريم، مأمور هستيم و راهش هم ممكن است آن است كه اين بانو (سلام الله عليها) هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراواني را فرمودند و عمل كردند و تعليم دادند و دستور عمل كردن را هم به ما دادند.
سرّ اينكه در پايان بخش اول به اين نتيجه رسيديم كه وجود مبارك فاطمه آمد كه بماند؛ نه آمد كه برود؛ نظير افراد ديگر نيست كه مي‌آيند و مي‌روند بلكه او آمد كه بماند و اگر اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) درباره عالمان دين فرمود: «العلماء باقون ما بقي الدهر» مصداق كامل و بالذات اين علما خود معصومين‌اند و چون فرمود: «نحن العلماء وَشيعتنا المتعلمون وَسائر الناس غثاء»و اگر علما شامل غير معصوم بشود بالعرض و بالتبع است. آن عالمي كه ارتباطش به اهل بيت كامل است آن مي‌ماند؛ آن عالمي كه بهره ولايي‌اش كم است كم مي‌ماند؛ آن كه بي‌ولايت است «ذلك ميت الاحياء»مانند ديگران از بين مي‌رود و از ياد مي‌رود.
سوره «كوثر» گواه بر زوال ناپذيري حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها)

اما اينكه زهرا (سلام الله عليها) آمد كه بماند تحليل بخش پاياني سوره «كوثر» مي‌تواند سند اين بحث باشد. در جريان سوره «كوثر» يعني ﴿إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ ٭ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ٭ إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾، مستحضريد كه غالب مفسران شيعه و سني گفتند كه عده‌اي از صناديد قريش، مشركان، بدخواهان [و] معاندان براساس همان سنتهاي باطلي جاهليت گفتند: پيغمبر بعد از مردن نام او و مكتب او و ياد او از بين مي‌رود؛ براي اينكه او كه پسر ندارد. درباره دختر باورشان اين بود كه.
بنونا بنو أبنائنا و بناتنا ٭٭٭ بنوهن أبناء الرجال الأباعد ؛
اين شعر شعار رسمي جاهليت بود مي‌گفتند كه پسران ما و نوه‌هاي پسري ما اينها فرزندان ما هستند، اما نوه‌هاي دختري ما فرزند ما نيستند؛ اينها فرزند مردان ديگرند «… و بناتنا ٭٭٭ بنوهن أبناء الرجال الأباعد» اينها براي زن حرمتي قائل نبودند؛ براي فرزندهاي دختر حرمتي قائل نبودند مي‌گفتند به ما مربوط نيست و مي‌گفتند: چون پيغمبر پسرش قبلاً مُرد و اكنون پسري ندارد و در اواخر عمر به سر مي‌برد و جز دختر چيزي از او نمانده است، با مردن او مكتب او و نام او و دين او سپري مي‌‌شود و از بين مي‌رود. آنها چنين شنائتي و چنين سرزنشي داشتند.
ذات اقدس الهي فرمود به اينكه تو براي هميشه مي‌ماني براي اينكه من به تو چيزي دادم كه هيچ كسي نمي‌تواند آن را از بين ببرد و به تو فرزندي دادم كه حافظ و مجري آن چيز است. آن چيزي كه به تو دادم قرآن است و آن كسي هم كه حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبيّن قرآن، معلم قرآن، مجري احكام و حدود قرآن است فرزندان همين دخترند، فرمود: ﴿إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ﴾؛ اين كوثر مصاديق فراواني دارد دين است قرآن است و ولايت است ﴿إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ ٭ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ٭ إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾ يعني آنهايي كه تو را شماتت مي‌كردند بدي تو را مي‌خواستند، انقطاع نسل تو را مي‌خواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابترند؛ نه تو ابتري. اين ابتر اين وصف چون در مقام تحديد است مفهوم دارد. اگر بگويند فلان شخص ابتر است، معنايش اين نيست كه ديگري ابتر نيست؛ چون مفهوم ندارد، ولي اگر در لسان تحديد باشد (در ارزيابي حد گزاري باشد) در مرزبندي باشد در تفكيك باشد، اين مفهوم دارد. ﴿إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾؛ يعني تو ابتر نيستي، آنها أبترند. آنها منقطع النسل‌اند تو منقطع النسل نيستي نام او و نام آنها و ياد آنها از بين مي‌رود و نام تو و ياد تو هميشه مي‌ماند.
پيامهاي سورهٴ «كوثر»

خب، تحليل ذيل اين سورهٴ مباركهٴ «كوثر» نشأنهٴ آن است چون در مقام تحديد است دوتا پيام دارد: يكي اينكه دشمنان تو منقطع مي‌شوند و از بين مي‌روند؛ يكي اينكه تو از بين نمي‌روي تو ابتر نيستي تو متصل و پيوسته‌اي. اگر وجود مبارك پيغمبر دختر مي‌داشت و لا غير، بر اساس گمان باطلي و ظن جاهلي جاهليت آن را ابتر مي‌پنداشتند، يك. و اگر پسر مي‌داشت پسرش نظير پسر نوح بود باز او ابتر بود، دو. چون اين پسر نه تنها سبب دوام دين پدر نمي‌شد، بلكه مايه انقراض دين پدر بود، سه. اگر فرزند مي‌داشت فرزند بي‌تفاوت، كاري به دين نداشت، نه معاند بود، نه مخالف بود، نه مؤالف، باز هم اين شخص ابتر بود. قرآن كريم فرمود: اين‌چنين نيست كه تو فرزند طالح داشته باشي يا بي‌تفاوت داشته باشي، فرزند صالح داري و مصلح داري و اهل قرآن داري و همتاي قرآن داري و از بين نمي‌رود و از همين دختر هم هست. هم به دختر بها مي‌دهد هم او را حافظ قرآن مي‌داند و از نسل او مجريان و مفسران قرآن به بار مي‌آورد كه باعث دوام نبوت و بقاي وحي و مكتب و رسالت باشد كه تو ابتر نيستي تو مستدام و مستمري [و] آنها ابترند: ﴿إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾.
بنابراين اين بانو توانست حافظ قرآن باشد چون خودش هم همتاي با قرآن از غيب به زمين آمد اولاً. تا قرآن ادامه داشت او هم تدريجاً متكامل بود ثانياً، وقتي قرآن منقطع شد او هم رحلت كرد ثالثاً، قرآن آمد كه براي ابد بماند اين بانو هم نازل شد كه براي ابد بماند رابعاً ماندنش هم به همين است.
عصمت، محور حجيّت حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها)

اينكه گاهي گفته مي‌شود اين بانو حجت بر ائمه (عليهم السلام) است؛ براي اين جهت است كه در حجيت، نبوّت يا رسالت يا امامت لازم نيست؛ آنچه كه محور حجيت است. عصمت است اگر يك انساني معصوم بود. ما يقين داريم حرف او فعل او تقرير او سكوت او و قيام او و قعود او حجت خداست. اينكه در زيارت «آل‌يس» به پيشگاه ولي عصر (ارواحنا فداه) سلام عرض مي‌كنيم، به تك تك حالات او سلام عرض مي‌كنيم؛ براي اينكه تك تك حالات او معصومانه است «السلام عليك حين تقوم، السلام عليكم حين تقعد، السلام عليك حين تقرأ وَتبين، حين تركع وَتسجد»؛ آن وقتي كه برمي‌خيزي، آن وقتي كه مي‌نشيني، آن وقتي كه سخن مي‌گويي، آن وقتي كه تقرير مي‌كني، آن وقتي كه ركوع داري، آن وقتي كه سجود داري. جامع همه اينها همان است كه در سورهٴ مباركهٴ «انعام» آمده است كه ﴿قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي﴾خب اگر كسي معصوم بود، حيات و مماتش اين است، شئون حيات و ممات اين است [و] ما به تك تك اين شئون معصومانهٴ معصوم عرض ادب مي‌كنيم.
معيار حجيت عصمت است؛ نه نبوت و نه رسالت و نه امامت و چون اين بانو (سلام الله عليها) معصومه است، حجت خداست.
سرّ حجيت حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها) بر ائمه
اينكه گاهي علي‌بن‌ابي‌طالب (سلام الله عليه) به سخنان بي‌بي استشهاد مي‌كند كه فاطمه چنين گفته است اين استدلال به قول حجت‌الله است[20] ؛ اما سر اينكه او حجت بر معصوم هم هست، اين است كه ائمه (عليهم السلام) عالم غيب‌اند «بما كان وبما يكون وَبما هو كائن الي يوم القيامة»؛ اما منابع علمي اينها گاهي از رسول اكرم (صلّي‌ الله عليه وآله وسلّم) شنيده‌اند، گاهي از باطن قرآن كمك مي‌گيرند و گاهي از مصحف فاطمه [است] وقتي امام معصوم (سلام الله عليه) دارد خبر غيب مي‌دهد؛ از او سؤال مي‌كنند كه اين خبر غيب را از كجا گرفته‌اي. مي‌گويد: در مصحف مادرمان [است] خب، اين مصحف فاطمه چيست؟ همان است كه جبرئيل (سلام الله عليه) نازل مي‌شد و اين معارف را مي‌فرمود و وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) تلقي مي‌كرد؛ بعد به اميرالمؤمنين مي‌فرمود [و] اميرالمؤمنين املاي او را نوشته و كتابت مي‌كرد (كاتب اين بخش از وحي هم بود)، شده مصحف فاطمه. آن وحي تشريعي بود كه با انقطاع عمر مبارك رسول گرامي (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) به پايان رسيد.
انقطاع وحي تشريعي و باقي بودن وحي تسديدي
اگر در نهج‌البلاغه آمده است كه وجود مبارك اميرالمؤمنين درباره رحلت پيغمبر (سلام الله عليهما) فرمود: «لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت غيرك من النبوّة والانباء من أخبار السماء» آن ناظر به وحي تشريعي است، وگرنه وحي تسديدي، تعريفي، انبائي (انحا و اقسام وحي) كه «الي يوم القيامة» مخصوصاً در شبهاي قدر نازل مي‌شود، اين دوام دارد. اين گونه از وحيها در شبهاي جمعه در ليالي قدر بر ائمه (عليهم السلام) نازل مي‌شد و وجود مبارك ولي عصر (ارواحنا فداه) هم نازل مي‌شود. اين وحي قطع نشده است؛ اين‌گونه از معارف غيبي به وسيله جبرئيل (سلام الله عليه) نازل مي‌شد، فاطمه (سلام الله عليها) تلقي مي‌كرد و اينها را حفظ مي‌كرد و براي اميرالمؤمنين املا مي‌فرمود، وجود مبارك اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) اينها را مي‌نوشت، شده مصحف فاطمه و اين مصحف الآن در نزد وجود مبارك ولي عصر (ارواحنا فداه) هست. اين از منابع علم غيب ائمه (عليهم السلام) است كه وقتي از يك امام معصومي سؤال مي‌كردند يا گاهي خود آنها بلا واسطه و قبل از سؤال و مستقيم مي‌فرمودند: در مصحف جده ما (در مصحف فاطمه) چنين آمده است. اين مي‌‌شود حجت خدا بر خلق اجمعين، مخصوصاً در معارف غيبي نسبت به ائمه اطهار (سلام الله عليهم اجمعين).
ضرورت تأسي به حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها)
حالا اين بانو كه براي همه ما اسوه است در اين بخش ما موظفيم مثل آن حضرت حركت كنيم منتها او در حد آفتاب [و] ما در حد شمع او فضاي كل جهان را روشن مي‌كند منتها ما در زندگي خاص خودمان مثل شمع نور مي‌دهيم و فضاي زندگي خود را روشن كنيم.
والاترين مصلحت، محصول خالصانه‌ترين عبادت اين است كه فرمود: «من أصعد الي الله خالص عبادته أهبط الله عزّوجلّ إليه أفضل مصلحته»؛ فرمود: اگر كسي عمل خالص بكند و اين قدرت را داشته باشد كه عمل خالص را به پيشگاه ذات اقدس الهي ببرد، ذات اقدس الهي بهترين و والاترين مصلحت او را به او عطا مي‌كند و نازل مي‌كند. يك وقت انسان كار خوب انجام مي‌دهد و ديگر به اين فكر نيست كه من اين كار خوب را حفظ بكنم. اين مثل يك باغباني است كه يك نهالي را غرس كرده است و ديگر به فكر آبياري او نيست. ممكن است او ديم يعني آنچه كه به وسيله باران در بيابانها رشد مي‌كند، مستدام هم هست. اينها را مي‌گويند ديم و واژه عربي هم هست. اگر كسي ديمي كار كرد گاهي محصول مي‌گيرد، گاهي نمي‌گيرد و مانند آن. ما مأموريم كه مثل يك باغباني كه در كنار منزلش يك گلي يا نهالي را غرس كرده؛ مثل فرزند از او نگهداري كنيم. دائماً مواظب او باشيم حدوثاً و بقائاً. پس يك وقتي كسي كار خير انجام مي‌دهد به اين فكر نيست كه آن را حفظ بكند؛ گاهي آن [كارخير] را مي‌گويد، گاهي آن را با منت ذكر مي‌كند گاهي مثلاً خوشش مي‌آيد كه ديگران بازگو كنند يا از آن بهره‌برداري كنند (بهره‌برداري تبليغي و سياسي) اين شخص كار خوب كرده است و اما آن كار خوب زميني است همين جا ماند.
برخيها كار خوب انجام مي‌دهند براي ضبط و نگهداري او هم تلاش و كوشش مي‌كنند اما تا يك مدت محدودي. برخيها تلاش و كوشششان زياد هست اما آن قدرت را ندارند كه بالا ببرند. وجود مبارك بي‌بي (سلام الله عليها) نفرمود اگر كسي كار خوب بكند، خدا بهترين مصلحت را به او مي‌دهد فرمود: كار خوب بكن، اين را نگه بدار، اين را هديه بكن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود كه نمي‌تواند يك هديه‌اي را به پيشگاه ذات اقدس الهي اهدا بكند، فرمود: «من أصعد الي الله خالص عبادته أهبط الله عزّوجلّ إليه أفضل مصلحته» اگر يك كسي كار خوب كرد و اين كار را حدوثاً و بقائاً طاهر نگه داشت (آلوده نكرد) و همراه كار خوب رفت؛ چون ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾، بالا رفتن كار هر كسي نيست؛ بالا برود و اين بار را هم به همراه داشته باشد تا به «لدي الله» برسد و به خدا تقديم بكند. اگر كسي به جايي رسيد كه خودش كار خير خود را به خدا تقديم كرد خودش بالا برد؛ نه ملائكه بالا ببرند؛ كار خير را ملائكه مي‌برند گزارش مي‌دهند بالأخره جواب را هم آنها مي‌آورند؛ آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است، بهره‌اش هم كم است، ولي اگر كسي خودش آن هنر را داشته باشد كه همراه ملائكه بالا برود و اين كار خير خود را به پيشگاه ذات اقدس الهي تقديم بكند؛ خودش اصعاد كند، خودش به همراه عمل برود، آن‌گاه فاضل‌ترين مصلحت او را ذات اقدس الهي نازل مي‌كند؛ خود خدا؛ نه به فرشته‌ها بگويد: «أهبط الله عزّوجلّ إليه أفضل مصلحته» خب، اين دستوري است كه وجود مبارك بي‌بي به ما داده است فرمود اين كار شدني است [و] اين كار را انجام بدهيد و مانند آن. …

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 52
  • 53
  • 54
  • ...
  • 55
  • ...
  • 56
  • 57
  • 58
  • ...
  • 59
  • ...
  • 60
  • 61
  • 62
  • ...
  • 141
آیه قرآن
">

پنل اس ام اس
پنل اس ام اس رایگان
نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس