حضرت زهرا (سلام الله علیها )در آیینه امیرمؤمنان( علیه السلام )
سیما و سیره ریحانه پیامبر در آیینه شفاف و حقیقت نمای امیر والایی ها و راستی ها بسیار جالب، پرجاذبه، شکوهبار، پرقداست، فداکارانه، پرمعنویت، وصف ناپذیر، درس آموز، الهام بخش و تماشایی است؛ برای نمونه:
- بهترین یار:
در بامداد آغاز زندگی مشترک امیر والایی ها با فاطمه سلام الله علیها بود که پیامبر به خانه آنان آمد و دوستانه از هر کدام از دو همسر جوان، دیدگاهش را در مورد دیگری پرسید.
از دخت گرانمایه اش فاطمه سلام الله علیها پرسید که همسر و شریک زندگی اش را چگونه می نگرد و دیدگاهش در مورد او چیست؟
فاطمه علیها السلام که او را در رفتار و گفتار و زندگی و عملکرد، نسخه دوم پیامبر، جانشین راستین و برادر او و عزیزترین انسان ها نسبت به پیامبر می دید، او را بهترین و برترین مرد زندگی خواند؛ همان گونه که پدرش بی هیچ کم و زیاد او را معرفی کرده بود که:
«نعم البعل علی علیه السلام»؛
او برترین همسر برای زندگی است.
و نیز فرمود:
«خیر بعل.» (1)
آن گاه به آرامی دست علی علیه السلام را گرفت و پرسید:
«یا علی کیف وجدت اهلک؟»؛
همسرت فاطمه را چگونه دیدی؟
امیرمؤمنان شگفت پاسخی گفت، پاسخی به راستی برازنده او.
فرمود:«نعم العون فی طاعة الله.»
او برترین همسر و همکار و مشاور و معاون و شریک زندگی در راه هدف های والا و خداپسندانه و توحیدی است. درست همان گونه که در آغاز او را یافته بود.
همان گونه که در نخستین روزهای خواستگاری او را می دید، همان سان که وقتی پیامبر دست آن دو جوان پاک باخته و خداجو و پرواپیشه را به هم داد و در معرفی آن دو، واقعیت را در میان نهاد و فرمود: علی جان! این دخت گرانمایه ام فاطمه است و امانت من در خانه تو، و فاطمه شایسته ترین و برازنده ترین انسان برای زندگی مشترک و خداپسندانه و هدفدار است.
«… یا علی، نعم الزوج فاطمة، و یا فاطمة، نعم الزوج علی.» (2)
- از نعمت های شکوهمند خدا بر من:
در گرماگرم زندگی مشترک و اوج ابتلاها و آزمایش های بزرگ، و به هنگامه وزش گردبادهای سهمگین، و کوران ها و توفان ها و بحران های بنیان کن، و فراز و نشیب ها، و فقر و فشار ها نیز، دیدگاه امیرمؤمنان نسبت به شخصیت پرشکوه او بسان آغاز زندگی مشترک بود.
او در اوج سخن از نعمت های گران خدا بر خویشتن فرمود:
«و زوجتی خیر نساء الامة». (3)
از نعمت های گران خدا بر من- که باید سپاس او را همواره بجای آورم- این است که برترین بانوی هستی را به خانه من روانه ساخته و به همسری من برگزیده است.
- پدر و مادرم فدایت باد!
برای امیرمؤمنان، چون دیگر مسلمانان مجاهد و فداکار و پاک باخته، مشکلی پیش آمد. فاطمه سلام الله علیها به خانه پدر و پیشوای امت شتافت تا از او کمک بگیرد اما هدیه پیامبر، معنوی بود و علمی، و نه مادی. (4) چرا که زندگی ساده او بسان زندگی مردم جامعه اش بود، آن هم بسان زندگی محروم ترین های آنان؛ و سوگند خورد که فاطمه جان! اینک یک ماه است در خانه محمد آتش برای فراهم آوردن غذای گرم بر نیفروخته اند.
آنگاه این هدیه معنوی را به او آموخت که فرشته وحی برای او آورده بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم، یا رب الاولین و الاخرین، یا ذالقوة المتین، یا راحم المساکین، و یا ارحم الراحمین».
فاطمه سلام الله علیها بازگشت اما مسرور و شادمان و در اوج خشنودی. امیرمؤمنان او را استقبال کرد که گرامی همسرم! چه آورده ای؟
پاسخ داد: «ذهبت للدنیا و جئت للاخرة.»؛
برای دنیا رفته بودم اما آخرت را آورده ام.
علی علیه السلام فرمود:
«بابی أنت و امی خیر امامه.»؛
پدر و مادرم فدایت باد! خوش آورده ای، خیر پیش… .
- و راستی که چقدر شکوه بار است !
در فرجام این زندگی درخشان و به هنگامه فراق و غروب خورشید وجود فاطمه سلام الله علیها از این سرای فانی نیز آنگاه که همسر جوان و توحیدگرایش او را به شنیدن آخرین سخنانش فرا خواند، دگربار شخصیت شکوهمند فاطمه سلام الله علیها در آیینه گفتار و عملکرد او نشان داده شد و راستی که چقدر شکوهبار است.
فاطمه سلام الله علیها در آخرین ساعات، امیرمؤمنان را فرا خواند و با دنیایی ادب و عظمت و مهر و صفای هماره اش با او چنین گفت: علی جان! گویی لحظات فراق از راه می رسد، اجازه می خواهم وصیت کنم.
امیرمؤمنان فرمود: «فاطمه جان! دخت فرزانه پیامبر! هر آنچه دوست داری سفارش کن خدای عمرت را به بلندای خورشید گرداند!»
و آنگاه کنار بستر او نشست تا بشنود… «علی جان! در زندگی ام هرگز زبان به دروغ نگشودم و اندیشه ناپسند به مغزم راه ندادم و هرگز با تو مخالفت نکردم و جز به خشنودی خدا و انجام وظایف در برابر خدا و بندگان او و خویشتن و ایفای نقش خداپسندانه، نیندیشیدم. علی جان! آیا به راستی این را گواهی می کنی و می پذیری؟»
امیرمؤمنان در حالی که موج غم و اندوه کران تا کران وجودش را در بر گرفته بود و احساس فراق قلبش را سخت می فشرد، فرمود:
«معاذ الله! انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتی و قد عز علی مفارقتک، الا انه لابد منه، والله لقد جددت علی مصیبه رسول الله و قد عظمت وفاتک وفقدک فانا لله…»؛ (5)
گرامی همسرم! فاطمه جان! پناه به خدای می برم که تو بانوی خداساخته و پرورش یافته دامان رسالت و برترین بانوی بهشت، از وظایف خویش تخلف نموده باشی.
فاطمه جان! راستی که تو خداشناس ترین، شایسته کردار ترین، پروا پیشه ترین، گرامی ترین و خداترس ترین انسان ها هستی؛ و این ویژگی های والای تو برتر و بالاتر از آن است که با من از در مخالفت در آیی و من تو را مورد انتقاد قرار داده و سرزنش کنم.
و بدین سان، با پنج ویژگی که ریشه و مادر ارزش ها و فضیلت ها و قداست ها و والایی ها و عظمت هاست، شکوه و شخصیت ممتاز و بی همانند دخت گرانمایه پیامبر را در چشم انداز حق طلبان قرار داد.
و رمز و راز زندگی موفق و سرشار از پیروزی و سرفرازی را به همه آموخت؛ همان گونه که دخت گرانمایه پیامبر و برترین آموزگار شایستگان آموخت.
و آن گاه پس از برشمردن ویژگی ها و ارزشهای اخلاقی و انسانی فاطمه علیها السلام، شراره های دل و شعله های غم و اندوهش از وداع یار، زبانه کشید و فرمود:
فاطمه جان! راستی که جدایی تو برای من سخت گران است.
به خدای سوگند! بار گران مصیبت و اندوه غروب غمبار رسالت را تجدید می کند….
- در گستره قلب امیرمؤمنان:
و پس از غیبت جسمی اش از خانه علی علیه السلام همچنان در دل او زنده و نورافشان بود و کران تا کران قلب او را جایگاه خود ساخته بود که امیرمؤمنان بارها فرمود:
«فوالله مااغضبتها و لا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزوجل و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم و الاحزان»؛ (6)
«به خدای سوگند من در زندگی خود با ریحانه پیامبر، هرگز او را به خشم نیاوردم و او را به کاری که برایش خوشایند نبود نخواندم، تا او جهان را بدرود گفت و مرا در فراغ خویش گرفتار ساخت؛ و آن عزیز سفر کرده نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و جز در انجام خواسته هایم نکوشید و با من هماره هماهنگ بود او به گونه ای بود که من هر گاه به او نگاه می کردم، شکوه و عظمت و صفایش، همه غم و اندوه را از دلم می زدود.»
- مباهات به وجود ریحانه پیامبر:
آن حضرت بارها به مناسبت های گوناگون، مراتب قدردانی و حق شناسی خویش را از ریحانه پیامبر اعلان می کرد و به وجود او مباهات می نمود. در این مورد از جمله این گونه سرود:
و لی الفخر بفاطم و ابیها
ثم فخری برسول الله اذ زوجنیها؛ (7)
«و برای من در وجود گرانمایه فاطمه و پدر ارجمندش، بسی مایه فخر و مباهات است و باز هم افتخاری است که پیامبر خدا ریحانه اش را به همسری من درآورد.»
——————————————————————————–
(1) بحارالانوار، ج43، 117- 133؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، 355؛ کوکب الدری، ج1، ص166.
(2) بحارالانوار، ج43، ص143.
(3) بحارالانوار، ج43، ص143.
(4) بحارالانوار، ج43، ص153.
(5) بحارالانوار، ج43، ص191.
(6) عوالم العلوم، ص178؛ فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد، ص142.
(7) احتجاج طبرسی، ص171.