راز و رمز شاد زیستن از نگاه اندیشمندان
ویژگیهای دهگانه درباره راز و رمز شاد زیستن از نگاه اندیشمندان میپردازیم:
1. نوع نگاه و نگرش به خویشتن
جهان، بازتابی از خود ماست؛ وقتی خود را دوست داریم، همه را دوست میداریم و آنگاه که از خویش بیزاریم، به هیچکس عشق نمیورزیم.
گام اوّل شاد زیستن، آن است که همیشه از خود به خوبی یاد کنیم و از واژهها و کلمات زیبا و دلپذیر در سخنان خویش استفاده نماییم. با نگاهی به موفقیّتهای گذشته و توانمندیهای امروزمان، زندگی را مطلوب و مورد علاقه خود بدانیم؛ تصویر جالب و دلنشین از خویشتن و پدیدههای اطراف موجب میشود که جهان به نظر ما دوست داشتنی و مورد علاقه قلبی گردد.
منشأ تمام افکار و حرکات ما، چگونه دیدن خویشتن است؛ تجربیّات، موفقیّتها، شکستها و افکاری که در مورد خود داریم و واکنشهای دیگران نسبت به ما، همه و همه شکل دهنده تصویری هستند که در ذهن داشته و اعتقاد به حقیقی بودن این تصویر زمینهساز نگاه ما به طور دقیق در همان چهارچوب خواهد بود.
تعارفات کلامی آهنگین، پرمفهوم و زیبا، ستایش خود در حد تعادل و شایسته، استفاده از بیان مثبت و لبریز از امید و عشق، استفاده از نوشتارهای شهامت آفرین و آرمان ساز، دستیابی به منطقی ارزشمند و مورد قبول، نشانههای شادی روحی و شادابی روانی است که انسانهای سربلند و موفّق همیشه از آن بهره داشتهاند.
2. توجه به زمان حال
کلید شادی و خرسندی، متمرکز ساختن ذهن در لحظه حال است؛ پی بردن به این حقیقت که تمام دارایی ما این لحظه است و میزان آرامش ذهن و کارایی فردی ما براساس مقدار توانایی برای زیستن در زمان حال مشخص میشود.
ویکتور هوگو گفته است: «سراسر عمر ما تلاشی است پیوسته برای دستیابی به کامیابی و سعادت، در حالی که خوشبختی، همین لحظهای بود که به آن میاندیشیدیم».
توجّه به زمان حال به خوبی در کودکان مشاهده میشود. آنان خود را به طور تمام وقت در حال غرق میکنند و درگیر فعالیّت کنونی میشوند. بدون آنکه از گذشته ناراحت و یا نسبت به آینده نگران باشند! پس، برای شاد زیستن باید مشغول زمان حال شویم و امروز را دریابیم که شاید آینده برای ما دگرگون و دست نیافتنی باشد.
زیستن در زمان حال به معنی گسترش آگاهی انسان برای دلپذیر ساختن لحظه جاری به جای دور انداختن آن است، تا لحظه لحظه زندگی را واقعاً زنده باشیم، خوشیهای آن را بنگریم و دریابیم و با لمس صحنههای شاد و تأثیر پذیرفتن از آنها، اندوه، ترس و غصّههای گذشته و آینده را از خود دور سازیم. ارمغان این نگاه نو، روشن بینی خاصّی است که در پرتو آن به سادگی از بدیها گذشت میکنیم و به آرامی از غوغای غوغاگران در خانواده و محلّه و جامعه خویش دور میمانیم؛ عمر را سرمایهای دانسته که فرصت یکبار دستیابی به آن فراهم میشود و پس از پایان زندگی هیچگاه توان استفاده از آن پدید نمیآید.انتخاب، همیشه با ماست، میتوان به سادگی مهار زندگی را در دست گرفت، در حال زندگی کرد و خود را در لجاجتها و پریشانیهای گذشته زنجیر ننمود.
3. تصمیم به شاد زیستن و نشاط داشتن
شاد زیستن یک تصمیم است. تصمیم خردمندانه که در آن تمامی مصائب و سختیها به منزله تجربههای ارزشمند قلمداد میشود که هریک ما را در دستیابی به موفقیّتها در مسیر پر سنگلاخ زندگی آب دیده خواهد ساخت.
آن هنگام که به مشکلات و سختیها هجوم بریم، درمییابیم که تلخیها آنقدرها هم مصیبتبار نیستند. نگاه ما به ثمرات شیرین این تجارب تلخ، پیمودن راه را ساده و سهل میسازد به گونهای که گاه به استقبال حوادث میشتابیم و آنان را در آغوش خویش میفشریم! شوخی و خنده دردهای جسمانی ما را تسکین بخشیده و آشفتگی خاطری را که از تنهایی و اندوه نسبت به آینده فراهم آمده، دور میسازد.
با خنده، هر چیزی به نفع جسم و جان ما پیش میرود و نوعی احساس «پرواز طبیعی» به ما دست میدهد. در این حال سیستم تنفسی، درست مانند زمانی میشود که به ورزش دو پرداختهایم، بدین خاطر دردهایمان تسکین یافته و نوعی آسودگی خاطر به ما رو میکند.
هنر شاد بودن مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاهترین زمان پس از وقوع آنهاست، انسانهای شاد از دیدن روی سکّۀ ناامیدی ، یا نگرش به غصّه و اندوه زندگی پرهیز میکنند.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من بچّهها را به خاطر پنج خصلت دوست دارم: 1. گریه میکنند 2. خود را به خاک میمالند 3. چیزی را برای فردا ذخیره نمیکنند 4. چیزی را میسازند، سپس خود خراب میکنند 5. با یکدیگر دعوا میکنند ولی کینه به دل نمیگیرند .
4. اصلاح اندیشههای خود
به هر چیزی که فکر کنید به طرف آن کشیده میشویم، گرچه آنها افکار مطلوب ما نباشند؛ زیرا مسیر حرکت ذهن همیشه به سوی تفکرّات است نه در جهت گریز از آن. در این میان تفکر مثبت، سازنده است و صاحبان آن تنها به موارد مطلوب میاندیشند و در پی آن به سوی آن اهداف و دیدگاهها کشیده میشوند. آیا بهتر نیست همیشه به آنچه میخواهیم فکر کنیم و همواره تفکر ما، آرامش، شادی و آسایش روحی و جسمی باشد؟!
ذهن انسان شبیه به یک کوه یخ است و با آنکه آگاهی ما بیشتر از قسمت بیرونی این کوه یا همان ضمیر هوشیار است، اما قسمت درونی یا ضمیر ناهوشیار است که بیشترین تأثیر را بر ما به جای میگذارد.
ذهن ما چونان یک آهن رباست. فکر کردن به خواستههای خود و اندیشیدن به موقعیت، شادکامی و خرسندی مایه دستیابی به آنها خواهد شد. افکار انسان مانند ابرهای نامرئی هستند که برای او نتیجه به بار میآورند. با منظم کردن افکار خود میتوان تعیین کننده این نتایج بود.
به این نکته مهم توجه داشته باشیم که گزینش اندیشههای شایسته و نشاندن آنها در ضمیر ناهوشیار خود، مایه روحی بلند، همّتی والا و احساس عالی خواهد بود و این بدان علّت است که تمامی کلمات بر افکار و احساسات ما تأثیر میگذارند و از آن سو افکار ما نیز بر نوع بیان و احساس ما مؤثر خواهد بود و سرانجام احساسات ما هم به نوبه خود بر نوع بیان و افکار ما تأثیر خواهد داشت.
5. از دست ندادن اهداف و آرمانهای زندگی
هدف آن چیزی است که ما را همیشه در حرکت، تلاش و جوشش نگه میدارد و زندگی را همراه با نشاط و پویایی در آینه اندیشهمان ترسیم میسازد. انسانهای هدفمند همواره با امید و اطمینان نسبت به آینده، زندگی خویش را سپری میکنند و گاه در سختترین زمانها و مکانها ـ همانند ایام زندان و یا اسارت ـ با روحی سرشار از امید و عشق، لحظهای از آرمانهای خود دست برنداشته، راست قامت و استوار با وجود تمامی سنگلاخهای پیش رو حرکت میکنند.
به راستی انسانهای پرنشاط و خرسند هدف را جزئی از طبیعت زندگی خویش نمیدانند؟! و برتر از آن صرف داشتن هدف را مهمتر از ماهیت آن نمیبینند؟!
آیا انسانهای بدون انگیزه و بیهدف قادر به ادامه زندگی یا حیات طولانی خواهند بود؟!
6. استقبال از مشکلات
نومیدی و یأس آثار تخریب کنندهای به همراه دارد و راه دوری و مبارزه تمام عیار با آن، این است که از داستانهای انسانهای برجسته استفاده کرده، درس عبرت گیریم و از موانعی که میتواند مسدود کننده موفقیّت و کامیابی انسان شود، آگاه شویم: «دموستنس»، ناطق برجسته یونانی از چنان لکنت زبانی رنج میبرد که به سختی میتوانست حرف بزند، وی با دهان پر از ریگ تمرین حرف زدن مینمود و خود را در حالی مجسّم میکرد که با مهارت در برابر یک جمع در حال سخنرانی است؛ وی یکی از بزرگترین سخنرانان گردید»
«ناپلئون» با هدایت ارتش پیروز خود در سرتاسر اروپا بر نقیصه بارز کوتاهی قامت فائق آمد.
همانند «توماس ادیسون» که در ایّام تحصیل، او را از مدرسه بیرون انداختند، اما خود را باز شناخت و مخترع برق گردید .
مهم نیست از کجا آغاز میکنید، مهم آن نقطهای است که برای خاتمه برمیگزینید، پیوسته با موقعیتهای بزرگ مواجه میشویم که زیرکانه خود را در قالب مشکلات غیر قابل حل از ما پنهان میکنند؛ ما برای حل مسائل و مشکلات و یافتن راهحلهای مناسب و طراحی شایسته آفریده شدهایم و باید بدانیم مشکلات، بخشی از میراث جهان هستند که ما را برای رهایی از خود به سوی یادگیری و تجربه میرانند. از این رو ناهمواریهای زندگی برای انسانهایی که مثبت فکر میکنند، موقعیتی تازه برای یاد گرفتن است.
7. نهراسیدن از اشتباهات
یکی از راههای شادمان بودن آن است که بدانیم ما از شکستهای خود بسیار بیشتر از پیروزیهایمان درس میگیریم؛ زیرا وقتی بازنده میشویم به فکر و تأمّل و تجزیه و تحلیل و سازماندهی مجدد میپردازیم و طرحها و تاکتیکهای تازه بنا میکنیم، اما وقتی برنده میشویم، فقط جشن میگیریم، چیز تازهای یاد نمیگیریم و این خود دلیل دیگری برای گرامی داشتن اشتباهات است.
روزی از «توماس ادیسون» پرسیدند: از اینکه بارها و بارها در تلاش برای ساختن لامپ برق با شکست روبهرو شدی چه احساسی داشتی؟ ادیسون پاسخ داد: «من هیچ وقت شکست نخوردهام، بلکه با موفقیت توانستم هزاران طریقه نساختن لامپ برق را کشف کنم!».
بدون شک این نگرش مثبت موجب گردید که انبوه بیشماری از اندیشمندان و شخصیتهای برجسته جهان از نقطهای مسیر سازندگی خود و جامعه را آغاز کنند و به قله پیروزی دست یابند. همانگونه که «توماس. جی. واتسون، مؤسس کارخانه آی.بی.ام (I.B.M)» گفته است: راه دستیابی به موفقیت، مضاعف کردن میزان شکستهاست .
انسانهایی که تاب و توان ارتکاب اشتباهات مختلف در زندگی را ندارند، در حقیقت شهامت پرداخت بهای عشق را ندارند. عاشق دانش، دارایی، شهرت، منزلت اجتماعی و تمام اندیشههای امنیت یا احتیاطهای بیش از حد را رها کرده، بیپروا رو به هر خطری آغوش میگشاید؛ باید زندگی را همچو معشوقی در آغوش گرفت.
8. تعهد نسبت به مسئولیّتها
قبول هرگونه مسئولیت، نیازمند تعهد درباره چگونگی فعالیت و کسب موفقیت نسبت به آن خواهد بود. در این باره روانشناسان گفتههایی دارند، اما «گوته» میگوید: «هر کاری را که میتوانی انجام دهی یا رؤیای توانستنش را داری آغاز کن، در جسارت، نبوغ و قدرت و سحر نهفته است» .
بیشک نخستین گام را باید ما خود، برداریم. تا وقتی در حاشیه ایستادهایم و برای حضور در میدان زندگی و هجوم سختیها آمادگی نداریم، گویی جهان در برابر ما با این نگرش ایستاده است: «خوب، گویا درباره این مسئله جدی نیست، هر وقت آن را جدی گرفت، به او کمک خواهیم کرد!!».
در یک نگاه پرگستره، از آن لحظهای که با قاطعیت میگوییم: «به هر قیمتی این کار را خواهیم کرد»، قدم اول را به سوی «نبوغ و قدرت و سِحر» برداشتهایم. هرکه در زندگی موفق میشود، تصمیم به موفق شدن گرفته است.
9. رو کردن به تلاش و کوشش
برای شاد زیستن به تلاش نیاز است و در این باره از حیوانات میتوان درس گرفت؛ آنها تقریباً همیشه مشغول کارند؛ تدارک زمستان را میبینند، آماده بهار میشوند، خودشان را تمیز میکنند، به بچههایشان غذا میدهند و همیشه کاملاً زنده و متحرکند و به نظر میرسد که کاملاً راضی و خشنود هم باشند.
با غفلت، سستی و دوری از فعالیت مفید، پیشرفتی در امور حاصل نمیشود. هر باغبانی میداند علفهای هرز خود به خود میرویند و نیاز به این نیست که یک علف هرز بکاریم، رسیدن به گلها و چمنها و سرسبز و با نشاط کردن فضای باغچه تلاش میخواهد؛ تلاشی مداوم و روزانه.
ما برای پیروزی و موفقیت و شادی و شادمانی نیاز به تلاش داریم؛ زیرا طبیعت آن را از ما «طلب» میکند. این ویژگیها، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری، خودآزمایی، آزمایش و تجربه است.
10. دوری از رؤیاها؛ توجه به حقایق زندگی
زندگی، فرایند ساختن است. آنچه امروز انجام میدهیم بر آنچه فردا خواهیم داشت، تأثیر میگذارد و نتیجه فردا ثمره تلاش امروز است. بسیاری غافل از آن هستند که مهم، فعالیتی است که امروز ـ به دور از خیال بافی و رؤیاهای شیرین ـ انجام میدهیم. شاید بتوان چند صباحی را بیخیال و بیتوجه به مسئولیت امروزمان، سپری کرد، اما دیر یا زود، فردا و فرداهایی در راه است که باید حساب پس داد و پاسخگوی گذشته خود بود. پس امروز مهم است و باید امروز را دریافت.
«لائوتسه» میگوید: «یک درخت هر چقدر هم که بزرگ باشد، با یک دانه آغاز میشود و طولانیترین سفرها با اولین قدم» .