زن ، اصلاح الگوی مصرف و اقتصاد مقاومتی ،
نقش زنان در اقتصاد فرهنگی و مقاومتی چیست؟
اقتصاد مقاوتی، یک ریاضت اقتصادی یا کوپنی کردن کالاها و خدمات نیست؛ بلکه آن را می توان به نوعی صرفه جویی در مصرف بی رویه ی کالاهای تجملی و خارجی دانست و در بخش تولید نیز صرفه جویی در استفاده از نهاده های تولید و افزایش بهره وری.
اقتصاد مقاومتی را می توان نوعی فرهنگ اقتصادی یا اقتصاد فرهنگی برشمرد؛ اقتصادی که مبتنی بر فرهنگ رفتاری خاصی در تولید و مصرف است. نگرشی که برخاسته از جهان بینی اسلامی است و در آن الگوی خاصی از سعادت مادی و معنوی برای انسان لحاظ شده است. آن چه ضروری چنین اقتصادی است، تغییر نگاه تولیدکنندگان به نهاده های تولید از منابع لایزال به نعمت های الهی که درباره ی آن باید جانب اعتدال و پرهیز از اسراف را در نظر داشت و تغییر نگاه مصرف کنندگان از وسیله ای برای تجمل و تفاخر به ابزاری برای تقویم و برپاماندن پایدارِ فرد و جامعه است. بر این مبنا نقش زنان کاملاً روشن می شود. در حقیقت توجه به تولیدات داخلی به گونه ای افتخارآمیز و نه تحقیرآمیز، یک فرهنگ عمومی است که یکی از مهم ترین نهادهایی که می تواند چنین فرهنگی را تقویت کند، نهاد خانواده است. از این لحاظ نقش زنان در چنین امری بسیار پررنگ و محوری است. از جنبه ی تولید نیز خانواده می تواند با رشد و پرورش فرهنگ کار شرافت مندانه و کسب رزق حلال به افزایش تولید ملی و تقویت بنیان های اقتصاد مقاومتی کمک کند و از این منظر نیز نقش زنان که محور فرهنگی خانواده اند، بسیار مهم است.
* باتوجه به اهمیت فرهنگ سازی در زمینه ی اصلاح الگوی مصرف که یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی است، زنان در این مورد چه نقش ویژه ای می توانند داشته باشند؟
همان گونه که به اجمال توضیح داده شد، اصلاح فرهنگ مصرف یکی از مهم ترین ملزومات اقتصاد مقاومتی است؛ از این رو نقش خانواده که مهم ترین نهاد فرهنگ ساز در جامعه است، بسیار بااهمیت می نماید. در حقیقت اگر اقتصاد مقاومتی را جلوه ای از اقتصاد اسلامی بدانیم که همین گونه هم هست، قناعت در مصرف یکی از مهم ترین ابعاد آن است. قناعت در مصرف به معنای عدم مصرف و رفع نیازهای خانوار نیست؛ بلکه به معنای مدیریت عقلانی و انسانی بر کم و کیف مصارف خانوار برای رفع نیازهای واقعی خانواده است. توانایی بر چنین امری و در دام معضلات فرهنگی ای چون چشم و هم چشمی نیفتادن، نیاز به رشدیافتگی فرهنگی ای دارد که خانواده و آموزش و پرورش می توانند مهم ترین شکل دهندگان آن باشند. البته همان گونه که در سؤال پیشین نیز توضیح داده شد، جایگاه زنان کاملاً روشن و مهم است.
* آیا تولید نیاز فرهنگی مطلوب است؟ چه جوانبی را باید در این مسئله مدنظر داشت؟
قطعاً توجه به نیازهای فرهنگی یکی از مهم ترین ابعاد اقتصاد فرهنگی است؛ از این لحاظ، تولید بر مبنای نیازهای فرهنگی جامعه اسلامی بسیار مطلوب و شایسته است. در حقیقت، اسلامی زیستن و توجه به ابعاد وجودی انسان در سایه سار تعالیم روح بخش اسلام، نیازهایی برای او و جامعه ی اسلامی پدید می آورد که برای جامعه ی غیراسلامی حاصل نمی شود و این نیازها هم البته حالتی پیش رونده داشته و رو به سوی تشکیل شبکه ی نیازهای اسلامی دارند؛ چیزی که رو به سوی تشکیل تمدن اسلامی دارد؛ اما باید متوجه این امر نیز بود که نیازسازی، حتی نیازسازی فرهنگی هم نمی تواند امر مطلوبی باشد؛ زیرا نیازسازی مبتنی بر تبلیغات و انحراف شبکه ی نیازهای انسان از جایگاه اصلی خویش است و این به خودی خود امر مطلوبی نیست.
* نیاز فرهنگی چگونه در فرد پدید می آید و زنان در ایجاد نیازهای واقعی فرهنگی چه نقشی در خانواده و جامعه ایفا می کنند؟
به طور کلی نیاز فرهنگی در پی اراده و انتخاب فرهنگی حاصل می شود. اگر کسی انتخابی فرهنگی و فرامادی بکند، این انتخاب و اتخاذ، روی کرد فرامادی احتیاجات فرهنگی نیز در پی دارد. زنان بدون شک هم از این لحاظ که نیمی از جامعه را تشکیل می دهند و هم از این لحاظ که جامعه ی آینده را در خانواده پرورش می دهند، می توانند با اتخاذ روی کرد فرهنگی و نیز تزریق روحیه ی انتخاب و اراده ی فرهنگی به اعضای خانواده ی خویش، جامعه را به سمت توجه به نیازهای فرهنگی و اسلامی سوق داده، زمینه را برای تشکیل جامعه و تمدن اسلامی مهیا سازند. در این میان، نقش رسانه ها و نخبگان در توجه دادن زنان به چنین رسالت عظیمی انکارناپذیر است.
* چه رابطه ای میان فقر مالی و فرهنگی وجود دارد؟ برای کاهش تأثیر منفی فقر بر فرهنگ، چه راه کارهایی وجود دارد؟
در حقیقت وجود فقر مالی و برطرف نشدن نیازهای اولیه ی زیستی در جامعه، عموماً باعث صرف نظر از توجه به ابعاد فرهنگی در چنین جامعه ای می شود و چنین امری زمینه را برای پدید آمدن فقر فرهنگی آماده می کند؛ هرچند این رابطه یک رابطه ی ضروری نیست و در یک جامعه ی رشدیافته ی فرهنگی هم چون جامعه ی اسلامی، پدیدآمدن فقر در بخشی از جامعه باعث تغییر سبد مصرف در کل جامعه می شود و با سنت های پسندیده ای هم چون انفاق، قرض الحسنه، وقف و… ثروت جامعه به نحوی باز توزیع می گردد که فقر حاد اقتصادی برطرف گردیده و خود همین کار نیز زمینه را برای رشد هرچه سریع تر فضائل انسانی و الهی مهیا می کند. البته پرواضح است که چنین سنت های پسندیده ای، جز در یک جامعه ی الهی و آخرت گرا روی نمی دهد و این، از خصوصیت های ذاتی جوامع دینی است. با توجه به آن چه ذکر شد، می توان نتیجه گرفت مهم ترین راه برای کاهش اثر فقر مالی بر فرهنگ، تربیت فرهنگی و دینی جامعه است؛ چیزی که در پی آن، فقر نه تنها اثر منفی ای بر فرهنگ نخواهد گذاشت، بلکه خود باعث تقویت فرهنگی جامعه می شود.
مجله پیام زن شماره 271