فطرت های قشنگ !
یک وقتی مرا بردند لرستان ، یک روز یک جا من را فرستادند منبر، دیدم دانشگاهیها هستند، از مدارس جمع شده اند، زن ها یک طرف ، مردها هم یک طرف ، کمی برایشان صحبت کردم ، وقتی خواستم بروم جوانی من را کشید کنار ، گفت : عرضی دارم . گفتم : چیست گرفتاری دنیایی داری ؟ گفت : عرضی دارم. گفت : چند وقت است عیال گرفته ام عیالم به من راه نمی دهد. لابد من یک گناهی دارم . نگفت تقصیر دارد. گفت لابد من گناهی دارم که اینطورشده است. وقتی این را می گفت با اینکه سبزه بود ازخجالت سرخ شده بود. عیالش راهش نمی داد به حساب خدا گذاشته بود. می گفت من لابد یک گناهی دارم آمرزیده نشده ، باید اینطور عذاب بکشم. ازاینکه اینجور تعبیرمی کرد خوشم آمد. چقدر کار فطرت های پاک قشنگ است! می خورد به فرمایشات انبیاء لابد اگر سفره راهم بد پهن کند همین طور حساب می کند. حالا زنش نباشدیک کس دیگر هم باشد همینطور حساب می کند. می گفت : فلانی تو را به خدا دعا کن خدامرا ببخشید. این درخواست را کنار پیاده رو داشت. تعجب کردم !اصلاً خشکم زد! راه را گم کردم . با خودم گفتم :خدایا چه چیزهای خوبی در دهات وجود دارد.
البته شنیده بودم در دهات و جاهای کوچک چیزهای خوب پنهان شده است. در شهرهای همین جور . کنار کاروانسراها،کنارخانه ی بعضی مردمان ضعیف و فقیر ، در خانه ی بعضی از علما ، بلکه در خانه ی بعضی از افراد جاهل ، در میان افراد شرابخوار و قمار باز گاهی می بینی جوانی پیدا می شودمانندجواهر ، آیا ندیده اید گاهی درون سنگهای بی ارزش ذغال سنگ ، الماس پیدا می شود؟ معدن ، آتش گرفته ، ذ غال سنگ الماس شده . خودش را جمع کرده هر چه جنس مخالف داشته ، براق و قشنگ شده است. طوری که ارزش این دّر، از یک معدن ذغال سنگ بیشتر است.
آنهایی که در معدن کار می کنندمی گویینداز نفت عطر میگیرند عطری که سلاطین دنیا مشتاق یک قطره ه اش هستند. در انسان چه ! معدنش انسان است که آنها آنطور شده اند. از میان انسانها هم علی و خانم زهرا (سلام الله علیها ) بیرون آمده اند که معدن رجال و نساء بزرگ هستندو محمد (صلی الله علیه و آله ) رأس هردو اینهاست. هردو رحمه للعالمین اند.امیرالمومنین (علیه السلام ) فرمود: انا عبد من عبیدمحمد (صلی الله علیه و آله ) من یک بنده ای از بندگان محمد (صلی الله علیه و آله )هستم. امیر و رئیس مومنین است .اما می گویند: انا عبد من عبید محمد (صلی الله علیه و آله ) پیغمبر(صلی الله علیه و اله ) هم می فرماید:علی (علیه السلام ) برادر من است. برادرها هم کوچک و بززرگ دارند. یعنی از شجر اصلی است و همه مال خدا هستیم . سایر مردم هم همین طور هستند. منتهی ، شجرشان پیوند شده ، آمده اند پایین .پیوند هم باشد عیب نمی کند باز هم اصل است.«طوبای محبت ص 220»