چرا شاهچراغ ؟
یکی از افتخارات کشور ایران ،حضور پرشمار امامزادگان و فرزندان و ذریه اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله ) در آن است که ملجأ و مرجع امن و مطمئنی برای مردم مومن این کشور است ، بارگاه نورانی حضرت شاهچراغ در شیراز از جمله این عتبات مقدسه است. از آنجایی که تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاهچراغ مشخص نیست ، در شورای فرهنگی عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شدو متولیان امر تصمیم گرفتند که در دهه کرامت یک روز را به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد، به این منظور 6ذی العقده انتخاب شد.
امامزاده احمد بن موسی مشهور به شاهچراغ فرزند امام موسی کاظم (علیه السلام ) شیخ مفید در احوال ایشان می نویسد: حضرت احمد، مردی کریم و پارسا بود.حضرت موسی بن جعفراو را دوست داشت و مزرعه ای به نام یسیره را به اوبخشیده بود.ایشان در عمر خود هزار بنده را خرید و در راه خدا آزاد کرد.
بعد از شهادت حضرت موسی کاظم (ع) مردم گرد خانه مادر شاهچراغ گرد آمده و احمد را با خود به مسجد بردند و چون از فضایل و جلالت آن جناب آگاهی داشتند گمان کردندکه پس از وفات پدرش او امام است. به همین جهت با او بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت گرفت ، سپس بر منبر رفت و خطبه ای خواند که همچنان که اکنون شما در بیعت من هستید من خود در بیعت برادرم علی بن موسی می باشم ، بدانید بعد از پدرم برادرم ( علی ) امام و خلیفه به حق و ولی خداست و از جانب خدا و رسول او بر من و شما واجب است که امر ایشان را اطاعت کنیم و به هرچه امر فرمایدگردن نهیم. سپس به گوشه ای از فضایل برادرش اشاره کرد تا حاضران سخن او را پذیرفتند.حضرت رضا (علیه السلام )در مورد برادرش حضرت احمد دعا کرد و فرمود همچنان که حق را ضایع و پنهان نگذاشتی خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.
نحوه شادت ایشان نقل است که : پس از ورود امام رضا ( علیه السلام ) به خراسان و منصب ایشان به ولایتعهدی ؛ حضرت احمد عزم خراسان کرد با هفتصد از برادران ، برادر زادگان و جماعت کثیری از دوستان و محبان، مأمون از این حرکت با خبر شد سپس به همه حکام و عمال قلمرو خود دستور داد هر کجا آنها را یافتند آنان را به قتل برسانند، حاکم شیراز چون از این خبر آگاه شد برای کشتن به سوی آنان شتافت.
حضرت احمد دوستان و اطرافیان را باخبر نمود که آنان قصد ریختن خون او را دارندو هرکسی می خواهد برود مختار می باشد.ولی دوستان واقعی او مصمم کنارش ماندند.
پس از نبرد طولانی و با شایعه افکنی که حضرت رضا (علیه السلام ) رحلت کردند بین یاران حضرت احمد دودستگی انداختند ودر همان حال بود که از پشت کمین کردند و او و یارانش را به شهادت رساندند.
قبل از اینکه مکان ومقبره بزرگی برای ایشان در شیراز بنا شود ، نقل است که محل دفن ایشان تل گِلی بیش نبود و اطراف آن خانه های متعدد ساخته بودند از جمله منزل پیرزنی مومن، وی چندین مرتبه در آخر شب جمعه ها متوجه میشد که روشنایی عجیب در بالای آن تل خاکی می درخشدو تصور میکند آنجا باید مرقد یکی از اولیا الهی باشد ، این موضوع را با عضد الدوله که مردی دانا بود در میان میگذارد، عضدالدوله برای مشاهده این موضوع شب جمعه ای در منزل پیرزن بیتوته میکند . در آخر شب وقتی او خوابیده پیرزن با مشاهده مجدد آن نور با شتاب ازشدت شعف و ذوق بالای عضد الدوله قرار میگیرد و با هیجان میگوید « شاه ! چراغ ! »عضد الدوله پس از بیداری و مشاهده آن نور دستور کاوش در ان محل می دهدو متوجه پیکر مطهر احمد بن موسی می شوند سپس دستور به ساخته مقبره باشکوهی برای ایشان می کنند.
« درود و تحیت خداوند بر این خاندان پاک ومطهر »