• تماس  

ویژگی های شخصیتی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

07 دی 1394 توسط فروتن

ویژگی های شخصیتی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام

عظمت علمی امام صادق علیه السلام

دوران سی و چهار ساله امامت امام صادق علیه السلام ، عصر شکوفایی معارف اهل بیت علیهم السلام بود. آن حضرت در این دوران از درگیری بنی امیه و بنی عباس و اشتغال آن ها به خودشان استفاده کرده و با توجه به نیاز شدید جامعه آن زمان و آماده بودن زمینه اجتماعی، با ایجاد یک حوزه وسیع علمی ودینی، به تربیت شاگردان بسیاری در زمینه های مختلف علمی و مذهبی پرداختند. عده شاگردان معروف ایشان را تا چهار هزار نفر و مجموع آن ها را تا 12 هزار نفر هم نوشته اند. به این ترتیب آن حضرت ضمن مبارزه با شبهات مسموم بدعت گزاران، اسلام نام محمّدی را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی امیه و بنی عباس بیرون آوردند.

عصر شکوفایی معارف اهل بیت

عصر امام صادق علیه السلام در قرن دوم. ه ، عصر شکوفایی دانش، فقه، کلام، مناظره، حدیث و روایت و در آن سوی، عصر بدعت ها، گمراهی ها و گسترش مذهب های مختلف بود؛ بنابراین آن حضرت با توجه به نیاز جامعه آن روز و در پرتو شرایط آماده و آرامش به وجود آمده برای بنی هاشم به واسطه درگیری حکومت های بنی امیه و بنی عباس با تأسیس مجالس درس و مراکز علمی به تربیت شاگردان بسیار پرداخت. آن حضرت با شرکت در مناظرات ومباحثات علمی و مذهبی علاوه بر آشکار ساختن چهره راستین اسلام و فقه آل محمّد، شبهات دروغ سازان و نیرنگ بازان اموی و عباسی را نیز پاسخ می گفت و توطئه های آنان را باطل می کرد.

دستگیری از محرومان

مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی از هشام بن سالم نقل کرده است: همین که پاسی از شب می گذشت امام صادق علیه السلام انبانی ازنان و گوشت و پول فراهم می آوردو آن را بر دوش می گرفت و به سوی خانه نیازمندان مدینه رهسپار شده و آن ها را در میانشان، تقسیم می کرد. آنان نیز تا هنگامی که امام صادق علیه السلام از دنیا رفت و این کار متوقف شد او را نمی شناختند، آن هنگام بود که دانستند شخصی که شبانه به یاری شان می شتافت امام صادق علیه السلام بوده است.

خیرخواهی و گذشت

اما صادق علیه السلام نیز همچون، دیگر ائمه هدی، مصداق روشن انسان کامل و نمونه عالی گذشت و خیرخواهی بودند. در این باره گفته اند روزی، مردی به نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: پسر عموی ایشان، به آن حضرت ناسزا گفته و در این راه از چیزی فرو گذار نکرده است. امام با شنیدن این سخن از جای برخاسته ودو رکعت نماز گزاردند و آن گاه چنین دعا کردند: «خداوندا، من حق خود را بر او بخشیدم، جود و کرم تو از من بیشتر است او را ببخش و گفتار و کردارش را بر او مگیر» و پیوسته آن فرد را دعا می کردند.

نماز ملکوتی

امامان معصوم، با تزکیه نفس و عبادت خالصانه خویش، صعودی شکوهمندانه بر قله های کمال انسانی داشتند. آنان در نماز و نیازشان، از مرز «خود» گذشته و در وادی بی خودی سیر می کردند. درباره نماز امام صادق علیه السلام گفته اند: روزی با حالی ملکوتی مشغول نماز بودند و آیات قرآن را در نمازتلاوت می کردند. ناگهان از حال رفتند. پس از لحظاتی که به حال عادی بازگشتند، حاضران از ایشان پرسیدند: «این چه حالی بود که به شما دست داد؟» آن بزرگوار در پاسخ فرمودند: «آیات قرآن را تکرار کردم، تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده آیات، می شنیدم».

کار و تلاش

مکتب امام صادق علیه السلام ، مکتب امامت، خلافت الهی و هدایت انسان ها است، و گاه حتی مکتب درس آموزی برای کسب روزی حلال. ایشان خود پیوسته کار و تلاش می کردند و دیگران را هم به این امر، سفارش می نمودند و نمی خواستند که فردی در جامعه از کوشش برای کسب روزی حلال، باز ماند. ایشان کار و تلاش برای کسب روزی را وسیله حفظ آبرو تلقی کرده و می فرمودند: «آدمی باید در پیِ کسب و کار برای حفظ آبروی خود باشد».

قناعت

امام صادق علیه السلام مصداق روشن کسانی بودند که کم مصرف می کنند و زیادبهره می دهند و هم مصداق آیه 67 سوره فرقان، در وصف بندگان راستین خدا: «بندگان خالص خدا کسانی هستندکه در هزینه خود نه اسراف در پیش می گیرند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو، حد اعتدالی دارند».

ایشان درباره میانه روی اقتصادی می فرمودند: «من ضامنم که اگر کسی میانه رو باشد، فقیر نگردد».

ساده زیستی

امام صادق علیه السلام در همه شئون زندگی، سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را الگوی رفتار خود قرار داده بودند. در بسیاری از وقت ها، با کارگران و غلامان خود بر سر یک سفره می نشستندو بدون هیچ غروری با آنان هم غذا می شدند. در خوردن غذا آرام و صبور بودند و هرگز با حرص و ولع غذا نمی خوردند و مانند برخی ازمتکبران، غذای مخصوص و متفاوت از دیگران نداشتند.

شخصیّت علمی و معنوی

امام صادق علیه السلام از نظر علمی و معنوی دارای مقامی والا و ارزشمند بودند به گونه ای که می توان گفت همه علوم اهل بیت علیهم السلام در وجود ایشان جمع بود. ابن حجر (دانشمند اهل سنت) در کتاب صواعق در این باره می گوید: «او، آن قدر مباحث فقهی را در جهان عرضه کرده که قبل و بعد او سابقه ندارد».

 نظر دهید »

ميلاد پيامبر(صلی الله علیه وآله) حلقه وحدت مسلمانان .

07 دی 1394 توسط فروتن

در اوج تيرگي و ظلمت و جهل و عداوت، ولادت فرزندي پاك، پيام‌آور نور و رحمت و آزادي و سعادت بشريت شد. گرچه شيعي و سني در روز ولادت آن حضرت اختلاف نظر دارند اما در سال و ماه ولادتش تقريباً وحدت نظر است. شيعيان روز 17 ربيع‌الاول سال 570‌م را روز ولادت و اهل تسنن روز 12 ربيع‌الاول همان سال را روز ولادت پربركت منجي عالم بشريت مي‌دانند. بنابراين هفته وحدت يا سالروز ولادت آن حضرت مناسبت بسيار خجسته‌اي است تا در سايه نزديكي قلوب، در پي تحكيم وحدت و يكپارچگي بين يكديگر و همسو ساختن اهداف بلند اسلامي و حل مشكلات كشورهاي مسلمان بيش از پيش همت گماريم.

اسلام آيين وحدت و همبستگي است. در اين زمينه آيات بسياري در قرآن آمده است كه از آن جمله مي‌توان به آيه زير اشاره كرد:

ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون. (انبيا،93)

اين است امت شما كه امتي يگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد.

و اعتصموا بحبل الله جميعاً ‌و لاتفرقوا. (آل عمران،103)

و همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد.

و از تفرقه و جدايي كه از عوامل مهم در صنعت و تزلزل است باز مي‌دارد، و تفرقه‌افكنان را به عذابي دردناك بشارت مي‌دهد.

و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البينات و اولئك لهم عذاب عظيم. (آل عمران،105)

و چون كساني مباشيد كه پس از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد پراكنده شدند و با هم اختلاف پيدا كردند و براي آنان عذابي سهمگين است.

و در جايي ديگر تفرقه و پراكندگي را يكي از نشانه‌ها و پيامدهاي شرك مي‌شمارد… و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعاً (روم،31و32)

و از مشركان مباشيد كساني كه دين خدا را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند هر حزبي بدانچه پيش آنهاست دلخوش شدند!

و در آياتي ديگر زمينه‌هاي لازم جهت ايجاد همبستگي و دوري از دوگانگي فراهم مي‌نمايد.

انما المومنون اخوه فاصلحوا بين اخويكم. (حجرات، 10)

در حقيقت مومنان با هم برادرند پس ميان برادرانتان را سازش دهيد.

يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم. (حجرات،13)

اي مردم شما را از مرد و زني آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايي متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.

بنابراين فرهنگ اسلامي پر از آموزه‌هايي است كه انسان‌ها را به وحدت فرا مي‌خواند و از پراكندگي نهي مي‌كند. چنانچه پيامبر اسلام نيز دوران زندگي خويش بر اين مسأله همت گماشت.

شكوه و عظمت فرهنگ و تمدن اسلامي نيز حاصل وحدت و يكپارچگي مسلمانان در آن عصر بود. اما با گذشت زمان مسلمانان متفرق شدند و در مسائل عديده اختلاف جستند. در پي اين اختلافات، خصومت‌ها، جنگ‌ها و هتك حرمت‌ها پديد آمد و وحدت و يكدلي مسلمان‌ها به تزلزل و سستي تبديل گشت.

نويسنده كتاب همبستگي مذاهب اسلامي در مقدمه كتاب با بررسي دوره‌هاي مختلف اسلام از جهت وحدت و تفرقه چنين مي‌نويسد: با ورق زدن مختصر تاريخ اسلام ديديم كه در هر كجا مسلمانان پيشرفتي داشته‌اند در سايه وحدت بوده است و هركجا انحطاط و سقوط كرده‌اند اغلب به دليل تفرقه و پراكندگي از حول محور اسلام و كشيدن حصارهاي تعصب ميان خود بوده است. همواره دشمنان يهودي و صليبي از پيشرفت مسلمانان به خشم آمده و كوشيده‌اند كه شكاف بين مسلمين و تعصبات حاكم بر آنان را تقويت كند و با جداكردن آنان از يكديگر آنها را درهم بشكند.

به رغم آنكه اختلافات ميان مسلمانان عمدتاً مضر بوده است اما نوع ديگري از اختلافات نيز وجود دارد كه زمينه‌ پيشرفت‌هاي زيادي بوده است. از اين جهت در ذيل انواع اختلافات را مورد بررسي قرار مي‌دهيم:

اختلافات طبيعي

وجود اقوام، ملل، فرهنگ‌ها و تمدن‌هاي مختلف در طول تاريخ حاكي از اين امر است كه اختلاف امري تكويني است. انسان عاقل به واسطه عقل و آنچه پيرامون اوست تفكر، اعتقاد فرهنگ و اعتقاد خود را سامان‌ مي‌دهد. اين اختلاف وسيله شناخته شدن و تفكيك و تمايز آنها از يكديگر است.

آري انسان‌ها از نظر تفكر، شرايط محيطي، تربيت و رشد با هم اختلاف دارند و طبعاً مختلف فكر مي‌كنند و توقع اينكه همه يك جور فكر ‌كنند همانند ملائكه، توقعي بي‌‌جا است و با فلسفه خلقت انسان سازگار نيست. قلم آفرينش انسان را با اين خصوصيات مختلف خواسته است. بنابراين همانگونه كه ذكر شد اختلاف ميان انسان‌ها امري تكويني و طبيعي است. پيشرفت علمي نيز حاصل تضارب آراء و انديشه‌ها و در پي اين اختلافات است.

اختلاف عقيده

تفاوت ذاتي ميان انسان‌ها آنها را در عقيده و تفكر هم متفاوت مي‌سازد هيچ دو انساني وجود ندارد كه در تمامي زمينه‌هاي فكري و عقيدتي يكسان باشند شيخ شلتوت كه با فتواي تاريخي خود رجوع به مذهب شيعه در كنار چهار مذهب اهل‌سنت را مجاز دانست در اين زمينه مي‌گويد: اختلاف رأي و نظري يك امر ضروري و طبيعي جامعه است كه رهايي از آن ممكن نيست ولي فرق است ميان اختلافي كه تعصب مذهبي و جمود فكري آن را به وجود آورده و اختلافي كه از جهت و دليل سرچشمه گرفته است. اولي اختلاف مذموم و دومي اختلاف منصفانه است كه توام با احترام مذاهب نسبت به يكديگر است و همگي احترام‌گذار به اصل جامع ميان خود يعني مصدرها و مأخذهاي اوليه و قواعد اصولي اسلامي مي‌باشند.

بنابر اين، اختلاف كه امري طبيعي است به گرايش افراد و به عقايد و مذاهب متفاوت نيز جريان مي‌يابد. حال چه بايد كرد؟ و اين اختلافات چه معنايي دارد؟

منظور از اختلاف اين نيست كه هيچ وجه مشتركي ميان مذاهب اسلامي وجود ندارد. مسائل اصولي و اساسي دين، وجه اشتراك مذاهب اسلامي به حساب مي‌آيد. آنچه كه همه مسلمانان بدان اعتقاد دارند هيچ مسلماني نيست كه آن را انكار كند، به گونه‌اي كه اعتقاد يا عدم اتقاد به آنها مرز ايمان و كفر محسوب مي‌گردد. آري مسائل اساسي و اعتقادي، حقايقي هستند كه خداوند از آن خبر داده بر ما واجب كرده كه به آنها معتقد شويم؛ اصولي كه با دگرگوني‌ها و اختلاف مصالح و يا اجتهاد مجتهدين تغييرپذير نيست.

اما آنچه اختلاف است در زمينه مسائل فرعي و نظري است و آن نيز به مصلحت بشر است تا در ميدان فكر و انديشه، گره‌گشاي مسائل متعدد بشر در زمان‌هاي مختلف گردد و همواره امورشان در كفه بررسي علمي و عقلي قرار داشته تا دچار جمود نباشند. اگر بنا بود مسائل فرعي و نظري هم مانند اصول ايمان، قطعي و يقيني باشد، راهي براي تفكر و تعقل باقي نمي‌ماند.

وحدت در عين اختلاف

آنچه دشوار به نظر مي‌رسد و واقعيت عيني نيز بر آن دلالت دارد دست‌يابي به وحدت در عين اختلافات است. متأسفانه جهان اسلام هنوز نتوانسته است به اين آرمان دست يابد. براي روشن شدن بحث به اين نكته مي‌پردازيم كه منظور از وحدت چيست؟ آيا پيروان همه مذاهب اسلامي بايد از مذهب خود دست برداشته و پيرو يك مذهب شوند؟ يا تلفيقي از مذاهب مختلف به دست آيد و همه به اين مذهب مشترك روي آورند؟ پاسخ منفي است چرا كه وحدت به اين معني كه شيعه يا سني دست از عقيده خود بردارد و تسليم ديگري شود نامفهوم است. وحدت به اين معني كه قدر مشترك‌ها را در ميان مذاهب اسلامي بگيريم و موارد اختلاف را دور بزنيم و از همه مسلمانان بخواهيم فقط به اين قدر مشترك‌ها معتقد باشند و به غير آن عقيده نداشته باشند نامفهوم و بي‌معناست.

دكتر شهيدي نيز معتقد است مقصود از وحدت امت مسلمان اين نيست كه رأي فقيهان در فروع دين يكي شود، چرا كه چنين وحدتي نه عقلاً‌ ممكن است و نه شرعاً لازم‌التعبد.

چگونه مي‌توان آتش تفرقه در جهان اسلام را فرو نشاند و بر مشكلات فراوان ناشي از آن فائق آمد؟ با كمال تأسف اگر تاريخ را ورق بزنيم مي‌بينيم كه اختلاف بين شيعه و سني چه برادركشي‌ها و كشت و كشتارهايي به بار آورده كه بسيار تلخ و مايه بسي تأسف است. چنانكه جنگ چالدران، جنگ شاه‌صفي، كشتارهاي بين شيعه و سني در قاره هند و… نمايشگر شكاف عميق بين مذاهب اسلامي است.9 واقعيت اين است كه نه با انكار اختلاف و نه با بي‌تفاوتي نسبت به آن نمي‌توان به وحدت اسلامي دست يازيد. بايد با مشتركات كه در مقابل اختلافات، هم از نظر كيفي و هم از نظر كمي به مراتب بيشتر است آغاز كرد و به تعبيري برادري را به اثبات رساند.

آنگاه اختلافاتي كه منجر به هتك حرمت يكديگر يا اعتقادات يكديگر مي‌شود را كنار گذاشت و چون يدي واحد در برابر مناسبات ظالمانه و حاكميت استكبار در جهان ايستاد. چرا كه در عصر حاضر سكوت در برابر هجمه‌هاي فرهنگي و اعتقادي دشمنان، اسلام را از هر زمان ديگر آسيب‌پذيرتر مي‌سازد. چنانكه در گذشته نيز در اثر بي‌كفايتي زمامداران حكومت‌هاي اسلامي و دامن زدن آنان به اختلافات فرقه‌اي، بسياري از آثار ارزشمند اسلامي را از دست داديم و سال‌هاي درازي سرمايه‌هاي فكري و هنري خويش را صرف اختلافات بي‌اساس كرديم. براي فرار از اين وضعيت دردناك حاكم بر جهان اسلام بايد يكديگر و اعتقادات يكديگر را به رسميت بشناسيم. بايد براي اعتقادات يكديگر احترامي قائل شويم و به سيره حضرت رسول تأسي جوييم. همان‌طور كه پيامبر جامعه آن روز را كه در اثر اختلافات، به تعبير قرآن كريم «علي شفا حفره من النار» بود، با هم متحد كرد و آنها را با اعتصام به حبل الله به اقتدار كامل رساند، امروز نيز ما مي‌توانيم در مقابل استكبار شرق و غرب و با استفاده از امكانات موجود جبهه اسلامي واحدي تشكيل دهيم و حقوق غصب شده ملل اسلامي را باز ستانيم و عزت و شكوه صدر اسلام را احيا كنيم.

خلاصه سخن آنكه اگر مسلمانان در صدد پيشرفت هستند بايد سيره و روش پيامبر اعظم را مد نظر قرار دهند. تا بتوانند از كيان خود دفاع كنند. ولادت پيامبر و گراميداشت آن حقيقتاً مي‌تواند مايه وحدت و اتحاد مسلمانان باشد، زيرا همه آنها از هر گروه و فرقه ارج و منزلت پيامبر اعظم را مي‌ستايند و او را محور حركت‌ها و سخنان و كردار خود مي‌دانند.

 نظر دهید »

مهمترین پیامدحوداث ایجاده شده همزمان با ولادت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)

07 دی 1394 توسط فروتن


پایان یافتن شرک وطغیانگری مهمترین پیامدحوداث ایجاده شده همزمان با ولادت پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله ) بود.
«ولادت پیغمبر اعظم یک حادثه‌ى صرفاً تاریخى نیست؛ یک حادثه‌ى تعیین کننده‌ى مسیر بشریت است. خود پدیده‌هائى که در هنگام این ولادت بزرگ، طبق نقل تاریخ دیده شد، یک اشارات گویائى به معنا و حقیقت این ولادت است. نقل کرده‌اند که در هنگام ولادت نبى‌مکرم اسلام (صلّى اللَّه علیه و اله)نشانه‌هاى کفر و شرک در نقاط مختلف عالم دچار اختلال شد. آتشکده‌ى فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود، در هنگام میلاد پیغمبر خاموش شد
بتهائى که در معابد بودند، سرنگون شدند؛ و راهبان و خدمتگزاران معابد بت‌پرستى متحیر ماندند که این چه حادثه‌اى است! این، ضربه‌ى نمادینِ این ولادت بر شرک و کفر و ماده‌گرائى است. از طرف دیگر کاخ جباران امپراطورى ایرانِ مشرکِ آن روز دچار حادثه شد؛ کنگره‌هاى کاخ مدائن - چهارده کنگره - فرو ریخت. این هم یک اشاره‌ى نمادینِ دیگر است به اینکه این ولادت مقدمه و زمینه‌اى است براى مبارزه‌ى با طغیان‌گرى در عالم؛ مبارزه‌ى با طاغوتها. آن جنبه‌ى معنویت و هدایت قلبى و فکرى انسان، این جنبه‌ى هدایت اجتماعى و عملىِ آحاد بشر. مبارزه‌ى با ظلم، مبارزه‌ى با طغیان‌گرى، مبارزه‌ى با حاکمیت بناحقِ ستمگران بر آحاد مردم؛ اینها اشارات نمادینِ ولادت پیغمبر است.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)در نهج‌البلاغه در توصیف زمانه‌اى که پیغمبر در آن زمانه - این خورشید تابان - ظهور و طلوع کرد، جملات متعددى دارند. از جمله میفرمایند:«و الدّنیا کاسفة النّور ظاهرة الغرور»؛نور در محیط زندگى بشر نبود؛ انسانها در ظلمات زندگى میکردند؛ ظلمات جهل، ظلمات طغیان، ظلمات گمراهى، که البته مظهر همه‌ى این ظلمتها خود همان نقطه‌اى بود که پیغمبر اکرم در آنجا متولد شد و سپس مبعوث شد؛ یعنى جزیرة العرب. همه‌ى تاریکى‌ها و ضلالتها و گمراهى‌ها یک نمونه‌اى در مکه و محیط زندگى عربى جزیرة العرب داشت.
گمراهى‌هاى فکرى و اعتقادى، آن شرک ذلیل کننده‌ى انسان، تا آن اخلاق اجتماعى خشن، تا آن بى‌رحمى و قساوت قلب که: «و اذا بشّر احدهم بالأنثى ظلّ وجهه مسودّا و هو کظیم یتوارى من القوم من سوء ما بشّر به ا یمسکه على هون ام یدسّه من التّراب الا ساء ما یحکمون» این، نمونه‌اى از اخلاق بشر در دوران ولادت پیغمبر و سپس در دوران بعثت پیغمبر است. «و کان بعده هدى من الضّلال و نوراً من العمى» بشریت کور بود، بینا شد. عالم ظلمانى بود، با نور وجود پیغمبر منور شد. این معناى این ولادت بزرگ و سپس بعثت آن بزرگوار است. نه فقط ما مسلمانها رهین منت الهى و نعمت الهى هستیم به خاطر این وجود مقدس، بلکه همه‌ى انسانیت رهین این نعمت است.
درست است که هدایت پیغمبر در طول قرنهاى متمادى هنوز همه‌ى بشریت را فرا نگرفته است؛ اما این چراغ فروزان، این شعله‌ى روزافزون در میان بشریت هست و بتدریج در طول سالها و قرنها انسانها را به سمت این چشمه‌ى نور هدایت میکند. و در تاریخ بعد از بعثت پیغمبر و ولادت آن بزرگوار که نگاه کنید، همین تدبیر را ملاحظه میکنید. انسانیت به سمت ارزشها حرکت کرده است، ارزشها را شناخته است، بتدریج این گسترش پیدا خواهد کرد و شدت آن روز به روز بیشتر خواهد شد؛ تا اینکه ان‌شاءاللَّه«لیظهره على الدّین کلّه و لو کره المشرکون» همه‌ى عالم را فرا بگیرد و بشریت در جاده‌ى هدایت و صراط مستقیم الهى حرکت حقیقى خودش را آغاز کند، که در واقع شروع زندگى بشر از آن روز است. آن روزى که حجت خدا بر مردم تمام خواهد شد و بشریت در این شاهراه بزرگ قرار خواهد گرفت.
ما امروز به عنوان امت اسلامى در برابر این نعمت بزرگ قرار داریم، باید از این نعمت استفاده کنیم. باید دل خود، دین خود، فکر خود و نیز دنیاى خود، زندگى خود، محیط خود را به برکت تعالیم این دین مقدس روشن و منور کنیم؛ چون نور است، بصیرت است، میتوانیم خودمان را به آن نزدیک کنیم و میتوانیم بهره‌مند شویم. این وظیفه‌ى عمومى ما مسلمانهاست»

 نظر دهید »

هنگام تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چه معجزاتی رخ داد؟

02 دی 1394 توسط فروتن

هفدهم ربیع الاول سالروز ولادت یگانه آفتاب بشریت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) است.ولادت آن حضرت همراه با معجزات و اتّفاقاتي است که نشان از رخ دادی بزرگ دارد.

پيامبر اکرم حضرت محمّد( صلي الله عليه و آله) در هفدهم ربيع الاول و در سالي که اصحاب فيل براي خراب کردن کعبه معظّمه وارد مکّه شدند به دنيا آمد.

از حضرت صادق ( عليه السلام ) روايت شده است که ابليس به هفت آسمان مي‌رفت و خبرهاي سماويّه را مي‌شنيد، وقتي که حضرت عيسي ( عليه السلام ) متولّد شد او را از سه آسمان منع کردند و چون پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) متولّد شد او را از همة آسمانها منع کردند و شياطين را با تيرهاي شهاب از درهاي آسمان راندند، پس قريش گفتند: حتماً وقت تمام شدن دنيا و آمدن قيامت است که اهل کتاب (يهود و نصاري) ذکر مي‌کردند و ما شنيديم، عمرو بن اميه که داناترين اهل جاهليّت بود گفت: نگاه کنيد به ستاره‌هاي معروف که مردم با آنها زمانهاي زمستان و تابستان را مي‌شناسند اگر يکي از آنها بيفتد، بدانيد وقت آن است که همة خلايق هلاک شوند و اگر آنها به حال خود و ستاره‌هاي ديگر ظاهر شوند پس امر غريبي اتّفاق خواهد افتاد.

وقتي رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) متولّد شد، ديوها رانده شدند و مردم را زمين لرزه اي فرا گرفت که به همه جاي دنيا رسيد تا آنجا که کليسا ها ويران گشت و چيزي که جز خدا پرستش مي‌شد از جاي خود کنده شد و ستارگاني هويدا گشت که پيش از آن ديده نمي‌شد و کاهنان يهود از آن در شگفت ماندند.

ايوان کسري بلرزيد و چهار کنگره آن افتاد و آتشکدة فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترين علماي مجوس در آن شب در خواب ديد که شتراني عربي اسباني سرکش را مي‌کشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايشان شدند،و طاق کسري از ميانش شکست و دو حصّه شد و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاري گرديد و نوري در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد و پرواز کرد تا به مشرق رسيد، هر بتي که در هر جاي عالم بود بر رو افتادند و درياچه ساوه که سالها آن را مي‌پرستيدند فرو رفت و خشک شد و وادي سماوه که سال ها بود کسي آب در آن نديده بود آب در آن جاري شد.

تخت هر پادشاهي در آن صبح سرنگون شده بود و جميع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمي‌توانستند بگويند و علم کاهنان ـ پيشگويان ـ برطرف شد و سحر ساحران باطل شد وهر کاهن و پيش گوئي که بود ميان او و همزادي که داشت و خبر ها را به او مي‌داد جدايي افتاد و قريش در ميان عرب بزرگ شدند و ايشان را آل الله گفتند، چونکه آنان در خانة خدا بودند.و آمنه مادر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ گفت: که چون پسرم بر زمين رسيد دست ها را بر زمين گذاشت و سر به سوي آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد پس از او نوري ساطع شد که همه چيز را روشن کرد و به سبب آن نور قصرهاي شام را ديدم و در ميان آن روشني صدايي شنيدم که قائلي ـ گوينده‌اي ـ مي‌گفت: زاييدي بهترين مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.

از حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) روايت شده است؛ که چون آن حضرت متولّد شد بت ها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد اين ندا از آسمان رسيد که: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل کان زهوقا؛حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدني است. و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و کلوخي و درختي خنديد و آنچه در آسمانها و زمين ها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و مي‌گفت: بهترين امّتها و بهترين خلايق و گرامي ترين بندگان و بزرگ ترين عالميان محمّد( صلي الله عليه و آله ) است.

مرحوم طبرسي در کتاب احتجاج از امام موسي (عليه السلام ) روايت کرده است که چون پيامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله) از مادر متولد شد، دست چپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوي آسمان کرد و لبهاي خود را به توحيد به حرکت آورد و از دهان مبارکش نوري ساطع شد که اهل مکّه قصرهاي بصري و اطراف آن را که از شام است ديدند و قصرهاي سرخ يمن و نواحي آن را و قصرهاي سفيد اصطخر فارس و حوالي آن را ديدند و در شب ولادت آن حضرت دنيا روشن شد تا آن که جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند در زمين امر غريبي رُخ داده است.

ملائکه را ديدند که فرود مي‌آمدند و بالا مي‌رفتند و تسبيح و تقديس خدا مي‌کردند و ستاره ها به حرکت آمدند و در ميان هوا مي‌ريختند.و در آن وقت شيطان در ميان اولاد خود فرياد کرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چيز تو را آشفته ساخته است اي سيّد ما، گفت: واي بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمين را متغيّر مي‌يابم و بايد که حادثه عظيمي در زمين واقع شده باشد که تا عيسي به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس برويد و جستجو کنيد که چه امر غريبي حادث شده است، پس متفرّق شدند و گرديدند و برگشتند و گفتند چيزي نيافتيم، ابليس بزرگ شيطانها گفت که دانستن اين، کار من است، پس جستجو کرد در تمام دنيا تا به حرم رسيد، ديد ملائکه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست که داخل شود ملائکه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس کوچک شد مانند گنجشکي و از جانب کوه حري داخل شد، جبرئيل گفت: برگرد اي ملعون، گفت: اي جبرئيل يک سوال از تو مي‌کنم، بگو امشب در زمين چه اتّفاقي افتاده است، جبرئيل گفت: محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ که بهترين پيغمبران است امشب متولّد شده است، پرسيد که آيا مرا در او بهره اي هست؟ گفت: نه، پرسيد آيا در امّت او بهره دارم؟ گفت: بلي، ابليس گفت: راضي شدم.

 نظر دهید »

قرآن چگونه از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) یاد می کند؟

02 دی 1394 توسط فروتن

برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های آن حضرت که در قرآن کریم بیان شده به شرح ذیل است:
1- الگو بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

الگو بودن آن حضرت برای تمام جهانیان، از ویژگی های پیامبر خاتم می باشد. امروزه اگر کسی بخواهد، الگو و سرمشقی برای تمام جهانیان معرفی کند که دیگران در رفتار و گفتار از او پیروی کنند، وجود ذی جود رسول خداست. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رسول‌الله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» برای شما در رسول خدا، الگوی بسیار نیکویی است؛ (احزاب 21)

اگرچه در ادامه می‌فرماید: «لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ» اما می‌توان گفت: رسول اکرم با ویژگی‌ها و صفاتی که در اخلاق، رفتار و گفتار خود دارند برای تمام انسان‌ها به ‌ویژه مسلمانان‌ الگو هستند.

2- مهربانی و رأفت

دومین ویژگی قرآنی مسأله مهربانی و رئوف بودن ایشان است که خداوند حضرت را این‌گونه معرفی می‌کند «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ؛ »

قطعاً، براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت‏] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است. (توبه آیه 128)

رئوف و رحیم از ویژگی‌های پیامبر اکرم است؛ همان‌گونه که خداوند در قرآن کریم خود را رئوف و مهربان می نامد، پیامبر اکرم را نیز این‌گونه معرفی می‌کند.

وجود مقدس پیامبر و اخلاق و رفتار ایشان، مایۀ دفع ضرر و جذب منافع برای همه به ‌ویژه مسلمانان است.

اگر پیامبر اکرم دارای سجایای اخلاقی نبودند، نمی توانستند این وظیفه سنگین را به سرانجام برساند.

قرآن کریم درباره اخلاق نیک پیامبر اعظم می فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک‏».

پس به [برکتِ‏] رحمت الهى، با آنان نرم‌خو [و پُر مِهر] شدى و اگر تندخو و سخت‌دل بودى، قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند. (آل عمران 159)

خداوند متعال در آیه دیگر اشرف مخلوقات را رحمت برای جهانیان معرفی کرده و می‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» (انبیاء 107)

بنابراین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، نه ‌تنها برای مسلمانان بلکه برای تمام جهانیان رحمت است.

در کتب اهل سنّت روایتی از أنس بن مالک نقل شده که می‌گوید: ده سال خدمتگذاری پیامبر را کردم، حضرت حتی یکبار به من اُف نگفتند؛ هر کاری را انجام دادم به من نمی‌ فرمود: چرا انجام دادی و کاری را که انجام نمی‌دادم مرتب به من نمی‌ فرمود: چرا انجام ندادی؛ حتی با بردگان خود نیز این ‌چنین رفتار می‌کردند و این مهربانی را در همه ‌جا و در همه حال برای خانواده و اطرافیان خود برای مسلمانان داشته که درس و الگویی برای همه می باشد.

3- تواضع و فروتنی

از دیگر ویژگی پیامبر عظیم الشأن اسلام صلّی الله علیه وآله وسلم، تواضع و فروتنی آن حضرت است که آیه «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیم» (قلم4) به این خصیصه اشاره می کند.

قرآن کریم ایشان را دارای بزرگ‌ترین اخلاق می‌داند که یکی از ویژگی ‌های اخلاقی، همان فروتنی است.

حضرت با اینکه حاکم جامعه بودند و می‌توانستند مثل فرمانروایان و پادشاهان زندگی کنند اما با همان فروتنی و سادگی منش خود در قلب تمام انسان‌ها نفوذ کرد.

4- بخشش و بردباری

ویژگی دیگری که از آیات قرآن استفاده می‌شود بحث بخشش و بردباری پیامبر است؛ خداوند متعال به پیامبر دستور می‌دهد: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ» ای پیامبر عفو را سرلوحه زندگی خود قرار ده، امر به ‌معروف کن و از انسان‌های جاهل اعراض کن. (آل عمران 199)

سه دستور در این آیه برای پیامبر اکرم وجود دارد، البته بسیاری از سفارش‌های خداوند در قرآن کریم به پیامبر اکرم از باب به در بگو تا دیوار بشنود، بوده و می‌خواهد دستوراتی را به امت بدهد ولی به این شکل مطرح می‌کند.

در این آیه شریفه خداوند به پیامبر دستور می‌دهد، نسبت به مردم عفو و بخشش و گذشت داشته باشد و در آیه دیگر می‌فرماید: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ» خوبی و بدی با هم یکسان نیستند ولی تو ای پیامبر اگر کسی به تو بدی کرد با آنچه نیکوتر هست آن بدی را دفع کن و کنار بگذار. (فصلت آیه 34)

5- عبادت پیامبر

عبادت از دیگر ویژگی های پیامبر می باشد که خداوند در قرآن کریم از آغاز رسالت به پیامبر دستوراتی داده که از جمله آن دستورات، شب زنده داری می باشد: «قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً» شب را برخیز هرچند که اندک باشد. (مزمل آیه 2)

بیداری در شب از ویژگی‌های لازم برای رسول خدا بوده است که در قالب قرائت قرآن و تهجد و شب‌زنده‌داری مطرح‌ شده است.

در آیه دیگر که حکم وجوب نماز شب برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم استفاده می شود، می‌ فرماید: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو [به‌منزله] نافله‏اى باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند. (اسراء آیه 79)

عده ای وجوب نماز شب برای پیامبر اکرم را از این آیه استفاده کرده‌اند؛ اگر برخیزی و نماز شب بخوانی، امید است که خداوند تو را به مقام شایسته‌ای برساند که منظور مقام شفاعت می باشد.

در روایات فراوان عبادات نیمه ‌شب پیامبر و سر گذاشتن بر خاک از ایشان نقل ‌شده است؛ عایشه نقل می‌کند: شبی پیامبر از بستر برخاست و به بیرون رفت؛ حسادت مرا تحریک کرد که ببینم پیامبر کجا می‌رود؛ به دنبال ایشان رفتم؛ پیامبر را دیدم که در تاریکی شب، سر به سجده گذاشته است. گفتم: یا رسول‌الله! آیا این‌گونه عبادت می‌کنی؟ درحالی‌که خداوند طبق آیات قرآن، گذشته و آینده تو را بخشیده است؟. پیامبر در جواب فرمودند: آیا من بنده شکرگذار خداوند نباشم. عایشه قانع شد

امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با اینکه معصوم و مبرّای از گناه بودند، همیشه استغفار می‌کردند: «وَ کَانَ رسول‌الله صلی الله علیه وآله وسلم یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ غَیْرِ ذَنْب» پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله بدون اینکه گناهى کرده باشد هر روزى هفتاد مرتبه استغفار می کرد.

(بحار، ج‏90، ص: 282)

در نماز شب هم مستحب است که انسان به پیروی از رسول خدا و دستوری که خداوند داده است هفتاد بار استغفار کند.

6- علاقه و دلسوزی نسبت به امت

نکته دیگری که از آیات استفاده می‌شود علاقه و دلسوزی پیامبر اکرم نسبت به امت است. پیامبر اکرم نسبت به امت بسیار دلسوز بودند، اگر شخصی ایمانش ضعیف بود حضرت خیلی علاقه داشتند که ایمان او قوی شود یا کافران به سمت دین بیایند. خداوند متعال می‌فرماید: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً»

ای پیامبر! شاید جان خود را به دلیل اینکه کسانی به رسالت تو ایمان نیاورده‌اند، فدا کنی. (کهف آیه 6)

این مطلب نشان می‌دهد آن حضرت چه میزان به ایمان آوردن مردم علاقه داشتند.

خداوند متعال در آیه دیگری می‌فرماید: «وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُ فی‏ ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ» صبر کن و صبر تو فقط براى خدا و به توفیق خدا باشد! و به خاطر(کارهاى) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئه‏هاى آنها، در تنگنا قرار مگیر. (نحل آیه 127)

آیه دیگر می‌فرماید: «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَصْنَعُونَ؛ » پس مبادا به سبب حسرت‌ها [ى گوناگون‏] بر آنان، جانت [از کف‏] برود؛ قطعاً خدا به آنچه مى‏کنند، داناست. (فاطر آیه 8)

این آیات نشان می‌دهد پیامبر اکرم چه قدر برای امت دلسوز بودند.

در روایات زیادی درباره شأن نزول «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏؛ (ضحی آیه 5) آمده است؛ پیامبر در اواخر عمر شریفشان ناراحت بودند. خداوند فرمود: چه می‌خواهی؟. پیامبر عرض کرد: نگران امتم هستم. این آیه نازل شد؛ خداوند تو را به ‌زودی خشنود خواهی کرد که شفاعت کننده امت خودش هست.

7- صبر و بردباری

ویژگی دیگر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، صبر، بردباری و استقامتی است که از همان آغاز رسالت، خداوند بر دوش پیامبر گذاشت. آیه شریفه می‌فرماید «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ» و به خاطر پروردگارت شکیبایى کن.

(مدثر آیه 7)

از همان آغاز رسالت این دستور نازل ‌شد که باید برای پروردگارت صبر کرده و استقامت به خرج دهی.

یا در جای دیگر می‌فرماید: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» پس صبر کن آن گونه که پیامبران«اُولو العزم» صبر کردند. (احقاف آیه 35)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، دائماً باید در حال استقامت باشد و هر سختی که می‌بیند آن را برای پیشبرد اسلام عزیز به جان بخرد و حضرت آن‌قدر در این راه خود را به‌ سختی انداخت که آیه شریفه خطاب به ایشان فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏» طه * ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى!

(طه آیه 2)

8- علم و آگاهی

ویژگی دیگر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، علمی است که خداوند به ایشان عطا فرموده است.

علم و آگاهی ایشان بالاترین آگاهی و دانشی بوده که میان انسان‌ها وجود داشته است.

خداوند می‌فرماید: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظیماً»

و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمى‏دانستى، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو(همواره) بزرگ بوده است. (نساء 113)

علم الهی، علم لَدُنی خداوند می باشد که به پیامبر عطا شده است و رسول به وسیلۀ آن می‌تواند، اسرار هستی را به دست آورد.

خدای متعال می فرماید: «وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در حالى که تفسیر آن ها را جز خدا و راسخان در علم نمى‏دانند. (آل عمران؛ 7)

در روایتی نقل شده است: «ان رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله أفضل الراسخون فی العلم» (تفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 316)

9-دفع عذاب از امت به برکت وجود پیامبر

از دیگر ویژگی‌های رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم این است که وجود حضرت، باعث مصونیت مردم از عذاب آسمانی الهی است.

خداوند در معرفی پیامبر می فرماید: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ» ولى(اى پیامبر!) تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد. (انفال آیه 33)

این امر نشان‌دهنده آن است که وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، موجب ایمنی امت از عذاب می باشد.

لذا در روایتی از پیامبر اکرم نقل‌ شده است: امت من مانند امت‌های گذشته مجازات و عذاب نخواهند شد که عذاب آسمانی مانند قوم لوط یا اقوام دیگر بر آن‌ها نازل شود.

10-شفاعت

از ویژگی‌های دیگر رسول خدا که در قرآن کریم به آن اشاره ‌شده شفاعت می باشد.

قرآن کریم می فرماید: «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ»و آنها جز براى کسى که خدا راضى(به شفاعت براى او) است شفاعت نمى‏کنند؛ و از ترس او بیمناکند. (انبیاء 28)

11- کثرت اولاد

ویژگی دیگر حضرت کثرت اولاد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از طریق حضرت زهرا سلام الله علیها می باشد. دشمنان اسلام، پیامبر را ابتر می خواندند، اما نزول سوره کوثر، خبر از یک معجزه بزرگ الهی داد که در آینده نسل پیامبر اکرم بسیار گسترش خواهد یافت.

فخر رازی از علمای اهل سنت می‌گوید: جهان و دنیا از اولاد حضرت رسول پُر شده است. کالباقر والصادق والکاظم و الرضا و امثال آن‌ها؛ اما کسانی که با این خاندان دشمنی کردند، لم یبق من بنی أمیه فی الدنیا احداً. هیچ کس از بنی أمیه در دنیا باقی نماند؛ این ویژگی بسیار بزرگی است که خداوند به برکت حضرت زهرا سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عنایت فرمود.

 نظر دهید »

اشتراکات پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نگاه شیعه و اهل سنت

02 دی 1394 توسط فروتن

پیامبر شیعه و اهل سنت از نظر شخص و مصداق، یکی است. یعنی هم شیعه و هم اهل سنت، حضرت محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم را پیامبر خود می دانند. وقتی از یک شیعه سۆال شود، پیامبر تو کیست؟ جواب می دهد: حضرت ابو القاسم محمد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله) و اگر از یک سنی سۆال شود که پیامبر تو کیست؟ جواب خواهد داد:‌ حضرت ابو القاسم محمد بن عبد الله (صلی الله علیه وسلم). پس مصداق پیامبر در هردو فرقه اسلامی یکی است و همه مسلمانان به جز وهابیت، حضرت محمد بن عبد الله (صلی الله و علیه وآله) را پیامبر خدا می دانند که برای هدایت آخر الزمان مبعوث شده است.

وهابیت در ادعا حضرت محمد بن عبد الله (صلی الله و علیه وآله) را پیامبر می دانند، اما در عمل محمد بن عبد الوهاب را پیامبر خود می دانند و اگر سخن پیامبر با سخن محمد بن عبد الوهاب تعارض داشته باشد،‌ آنان سخن محمد بن عبد الوهاب را در عمل می پذیرند و سخن پیامبر(صلی الله و علیه وآله)‌ را یا رد می کنند و تکذیب یا توجیه و تأویل.

به جز مصداق، در صفات نیز پیامبر شیعه وسنی باهم اشتراکاتی دارند . این اشتراکات عبارتند از:‌

1. هردو فرقه، حضرت محمد بن عبد الله (صلی الله و علیه وآله) را فرستاده خداوند می دانند.

2. هردو فرقه، او را خاتم پیامبران می دانند و معتقدند پس از او پیامبری مبعوث نخواهد شد.

3. هردو فرقه، او را بشری می دانند که از جانب خداوند برای هدایت انسان ها انتخاب شده است.

4. هردو فرقه،‌ جبرائیل (علیه السلام) را فرشته وحی و واسطه ای بین او و خداوند می دانند.

5. هردو فرقه، معتقدند حضرت پیامبر، محمد بن عبد الله (صلی الله و علیه وآله) به معراج رفته است.

غیر از دریافت و ابلاغ پیام، اهل سنت قائل به عصمت پیامبر نیستد، بلکه آنها فقط اتفاق نظرشان در مورد دریافت و ابلاغ وحی است که عصمت را برای پیامبر لازم می دانند

6. هردو فرقه، معتقدند حضرت محمد بن عبد الله (صلی الله و علیه وآله) پیامبر خدا برای همه انسان ها است. یعنی او برای هدایت یک قوم خاص همچون عرب یا تنها مردم زمان خود مبعوث نشده است بلکه مبعوث شده تا همه انسان ها در زمان خود و بعد از خود را هدایت کند.

7. هردو فرقه، دین حضرت محمد بن عبد الله(صلی الله و علیه وآله) را “اسلام” می دانند. یعنی هردو معتقدند دینی که وی آورده ،‌ دین اسلام است.

8. هردو فرقه، کتاب آسمانی حضرت محمد بن عبد الله(صلی الله و علیه وآله) را ” قرآن ” می دانند. یعنی هردو فرقه عقیده دارند ” قرآن” کتابی است که خداوند به پیامبر(صلی الله و علیه وآله) نازل کرده است تا با آن بشریت را هدایت کند.

9. هردو فرقه عقیده دارند که حضرت محمد بن عبد الله اشرف انبیاء و رسولان است.

 نظر دهید »

کجا مثل او پیدا می شود؟

02 دی 1394 توسط فروتن

راستی خدیجه، سفیدبخت ترین عروس شهر، به کدام ضریح دخیل بسته بود؟ به کدام ریسمان چنگ زده بود که نصیبش، ارزش مندترین انسان عالم شد؟ آری خدیجه خوشبخت ترین زن عالم شد.

خدیجه، به خانه ای می آید که زینتی جز حضور همیشگی ملایک ندارد؛ خانه ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دل نشینی را نمی شناسد، خانه ای که افق های روشن آسمان، چشم به آستان بی آلایش آن دوخته اند.

بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بود
جبریل مامورست و فکر مجلس آرایی بود
میکائیل از عرش آمده گرم پذیرایی بود
چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود

دهم ربیع الاول سالروز ازدواج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
و حضرت خدیجه سلام الله علیها مبارک باد …

 نظر دهید »

بررسی مفهوم رحمه` للعالمین در سیره پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

18 آذر 1394 توسط فروتن

معنا و مفهوم رحمت

«مشهور در میان گروهی از مفسرین این است که صفت رحمان اشاره به رحمت عامه دارد که شامل دوست و دشمن و مؤمن و کافر ، نیکوکار و بد کار می باشد . باران رحمت بی حسابش همه را فرا می گیرد، همه بندگان از مواهب گوناگون حیات بهره مندند، ولی رحیم اشاره به رحمت خاصه دارد که ویژه بندگان صالح و مؤمن است. لذا رحمان در همه جا مطلق اما رحیم بصورت مقید آمده است <و کان بالمؤمنین رحیما>

امام صادق نیز فرمود : <الرحمن بجمیع خلقه ، الرحیم بالمؤمنین خاصه . > رحمت الهی معنا و مفهوم وسیعی دارد . < رحمتی وسعت کلّ شَی > بلکه خداوند متعال رحمت را برخودش فرض و لا زم کرده است <کتب ربکم علی نفسه الرحمه >

رحمت گاهی جنبه معنوی وزمانی جنبه مادی دارد هم دنیا هم آخرت را در بر می گیرد و در آیات قرآن بر معنای زیادی اطلا ق شده است. گاهی بر مسئله هدایت و گاهی نجات از دشمن و گاهی باران پر برکت و گاه به نعمتهای دیگری همچون نور و ظلمت ، شب و روز و در موارد بسیار نیز به بهشت و مواهب خدا در قیامت اطلا ق می شود . بخشیدن از گناهان ، قبول توبه و عیب پوشی از آنان ، فرصت دادن برای جبران اشتباهات، همه از مظاهر رحمت و مهربانی اوست .

رحمت الهی گاهی جنبه تشریعی دارد که از طریق بعثت پیامبران و نزول کتب آسمانی و تشریع احکام و بشارتها و انذارهاست وگاهی جنبه تکوینی دارد و از طریق امدادهای معنوی و الهی است .

رسول اعظم؛ پیامبر رحمت

< وَ ما اَرسَلناکَ الا رحمه للعالمین.> خداوند رب العالمین، رسول اعظم را به عنوان رحمه للعالمین مبعوث کرد . همانطوری که رحمانیت خداوند صفت عامه اوست و همه انسانها اعم از مؤمن و کافر را شامل می شود، پیامبر اعظم هم برای همه انسانها درهمه اعصار و تمامی مکان ها تا پایان جهان رحمت است نه تنها برای پیروان و دوستان بلکه همه اهل عالم ، گویا خوب و بد و دوست و دشمن باید این مهربانی و رحمت را از پیامبر احساس کنند .

دنیای امروز که فساد و تباهی و ظلم و بیداد گری از در و دیوار آن می بارد و آتش جنگها از هر سو شعله ور است وچنگال زورمندان ، حلقوم مستضعفان را می فشارد، در دنیایی که جهل و فساد و جنایت و ظلم و استبداد و تبعیض وجود دارد، در این زمان مفهوم رحمه للعالمین از هر وقت دیگر آشکار تر است. چه رحمتی از این بالا تر که برنامه و آئینی آورده که همه این ظلمها و بدبختی ها و سیه روزی ها پایانی است و تداوم این رحمت ، سرانجامش حکومت صالحان است که سیاق آیات به آن اشاره دارد، چونکه ابتدا فرمود : < و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الا رض یرثها عبادی الصالحون .> ما بعد ازتورات در زبور داود نوشتیم که بندگان نیکوکار من وارثان زمین می شوند . سپس فرمود : < وَ ما اَرسَلناکَ الا رحمه للعالمین > ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم .

تعبیر به عالمین و استثناء در جمله منفی و نکره آمدن رحمت آنچنان مفهوم وسیعی دارد که تمام موجودات عالم در تمام اعصار و قرون و حتی تمام ملا ئکه الهی را شامل می شود . هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر از جبرییل پرسید : < هل اصابک من هذه الرحمه شیئی . قال : نعم ، انّی کنت اخشی عاقبه الا مر فامنت بک .>

آیاچیزی از این رحمت عائد تو شد؟ جبرئیل گفت: بله من از پایان کار خویش بیمناک بودم، اما بخاطر شما که رحمت برای جهانیان هستی از وضع خود مطمئن شدم. خود پیامبر اعظم فرمود : <انّما بعثت رحمه >؛ همانا من رحمتی برانگیخته شده ام .

عموم مردم دنیا اعم از مومن و کافر ، همه مرهون این رحمت هستند . چرا که نشر آئین اسلا م موجب نجات همگان است . حال گروهی از آن استفاده کردند و گروهی نکردند این مربوط به خود افراد است و تأثیری بر عمومی بودن رحمت پیامبر اکرم نمی گذارد . این درست مثل آن است که بیمارستانی مجزا برای درمان همه دردها با پزشکان ماهر و انواع داروها تأسیس کنند و درهای آنرا به روی همه مردم بدون تفاوت بگشایند، اما بعضی از بیماران از این مکان استفاده کنند و بعضی نکنند. آیا این در عمومی بودن آن تأثیر منفی دارد؟ به تعبیر دیگر ، رحمت بودن وجود پیامبر برای همه جهانیان جنبه مقتضی و فاعلیت فاعل دارد.

رسول اعظم؛ مظهر رحمت و رأفت الهی

رحمت و رأفت پیامبر اعظم تجلی رحمت و رأفت بیکران الهی است هر آنچه که از رحمت نبوی در دنیا و آخرت نصیب افراد می شود پرتوی از رحمت الهی است همه احکام حتی جهاد و حدود و قصاص و سایر کیفر و قوانین جزائی اسلا م نیز برای جامعه بشری رحمت است و اگر رحمانیت خداوند اشاره به لطف عام خداوند دارد که هم دوست و دشمن ، مومن و کافر را شامل می شود، پیامبر اعظم هم که در قرآن بعنوان رحمت برای عالمین معرفی شده هم برای مومن وهم غیر مومن رحمت است. از آیات مختلف قرآن به خوبی استفاده می شود که نبوت ، رحمت و لطف خدا بر جهان بشریت است و براستی چنین است. اگر انبیا نبودند انسانها راه آخرت و دنیا را گم می کردند، لذا پیامبر اعظم هم مایه رحمت برای انسان هست . < وَ ما ارسلناکَ الا رحمه للعالمین > و هم موجب رأفت . لذا در اوصاف پیامبر اعظم فرمود : < و بالمؤمنین رئوف رحیم >رسولی آمده که به مؤمنان رئوف و مهربان است .

قابل توجه اینکه در قرآن کریم هم رحمت بر پیامبر اطلا ق شد و هم رحیم بودن یعنی پیامبر اعظم هم برای همه مردم اعم از کافر و مومن رحمت عامه است و هم برای مومنین رحمت خاصه و اگر رحمانیت خداوند اشاره به لطف عام خدا دارد که حتی کافر و دشمنان دین را شامل می شود یعنی شما چگونه به خدایی که همه افراد حتی دشمنان و کفار را مشمول لطف و رحمت قرار می دهد ایمان نمی آورید. این نهایت نادانی شماست . پیامبر اعظم هم که رحمت عامه برای جهانیان معرفی شده است معنایش این است. چگونه رسولی که برای همه جهانیان حتی دشمنان و کفار رحمت است به او ایمان نمی آورید. این نهایت بی خردی شماست.

در سیره پیامبر رحمت نقل شده تا آنجا که ممکن بود سائل را رد نمی کرد، حتی روزی زنی فرزند خود را نزد پیامبر فرستاد و گفت به حضرت بگو پیراهن خود را به ما لطف نماید. فرزندش خدمت حضرت رسید و تقاضای پیراهن نمود. پیامبر رحمت هم پیراهن خود را به او داد. آیه نازل شد< ولا تبسطها کل البسط > هر چه داری در راه خدا انفاق مکن .

در حق اسرا و بردگان فوق العاده سفارش می فرمود : حتی با زن اسیر ازدواج کرد همینکه شنید زنی را در جبهه اسیر کرده اند و بعد از اسارت او را از کنار جنازه همسرش عبور داده اند تا دل آن زن را بسوزانند به شدت ناراحت شد و به این عمل شدیداً اعتراض نمود . هنگامی که سوار بر مرکب بود اجازه نمی داد کسی همراه او راه برود بلکه او را سوار می کرد . در غم و شادی همراه مردم بود لذا به تشیع جنازه آنها می رفت و در دورترین نقطه شهر مدینه به عیادت مریض می رفت .

یشیع الجنائز و یعود المرضی فی اقصی المدینه علی (ع) فرمود : هر گاه کسی از برادران دینی را سه روز نمی دید سراغ او را می گرفت و اگر در سفر بود برایش دعا می کرد و اگر بیمار بود به عیادتش می رفت . همواره می فرمود هر که رحم نکند به او رحم نمی شود < من لا یرحم وَلا یرحَم >حضرت زهرا (س) دختر رحمه للعالمین هم در لحظه افطاری غذای مورد نیاز خود را به فقیر و مستمندان اعطا نمودند .

< وَ یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیماً و اسیرا > آنها بخاطر حب به خدا به فقیر و اسیر و یتیم طعام می دهند .

علی(ع) هم در بستر شهادت سفارش قاتل خود را به فرزند ش امام حسن مجتبی(ع) می کند و می فرماید: اطعموه و اسقوه و احسنوا اسارته . او را غذا و نوشیدنی بدهید و در حال اسارت با او خوش رفتاری کنید.

پیامبر رحمت؛ مانع عذاب الهی

< وَما کان الله لیعذبهم وَ أَنتَ فیهم >

هیچگاه خداوند آنها را عذاب نمی کند مادامی که تو در میان آنها هستی . وجود با برکت آن حضرت مانع از عذاب الهی بر گنهکاران و کفار است . در منابع شیعه و اهل تسنن از امیر المومنین (ع) روایت شده که آن حضرت فرمود : < کان فی الا رض امانان من عذاب اهله وَ قَد رَفَعَ اَحَدهما فَدونکم الا خره فتمسکوا به وَ قراء هذه الا یه . > در روی زمین دو وسیله امان از عذاب الهی است؛ یکی وجود با برکت رسول خدا که از دنیا رحلت کردند و دیگری استغفار است که به آن تمسک بجویید سپس این آیه شریفه را تلا وت فرمودند : < وَما کان الله لیعذبهم وَ أَنتَ فیهم > اینکه وجود نازنین آن حضرت مانع از عذاب الهی است از مشخصات پیامبر اعظم است چونکه با وجود دیگر انبیا ، امت آنها مورد عذاب الهی واقع شده اند . از دیگر ویژگی پیامبر رحمت این است که هیچگاه کسی را نفرین نکرد و در هیچ حال از درگاه خداوند عذاب کسی را درخواست نکرد اما حضرت نوح عرضه داشت : < ربّ لا تذرنی علی الا رض من الکافرین دیاراً پروردگارا کافران را هلا ک کن و از آنها کسی بر روی زمین باقی مگذار . و در جایی دیگر عرضه داشت < ولا تَز د الظّالمینَ ا لَّا تَبارَا.> ستمکاران جز بر هلا ک و عذابشان میفزای .

اما از پیامبر اعظم درخواست می کردند که در حق مشرکین نفرین کند می فرمود : من برای رحمت آمده ام نه لعنت بلکه در حق آنها و برای هدایت آنها دعا می کرد . همچنانکه پیامبر رحمت در فتح مکه وقتی وارد شهر شد با کفار و مشرکین که از هرگونه اهانت و جسارت و غارت و تجاوز بر پیامبر و یاران او کوتاهی نکردند و انتظار مجازات را داشتند اما همه را مو رد عفو و بخشش قرار داد فرمود : < الیوم یوم المرحمه > امروز روز رحمت و مهرورزی است . < اذهبوا انتم الطلقا > بروید امروز همه شما آزاد هستید .

پیامبر رحمت حتی در لحظه مرگ دلواپس عذاب امت گناهکار خود در قیامت بود هنگامی که ملک الموت برای قبض روح آمد پیامبر فرمود صبر کن برادرم جبرئیل بیاید بعد از مدتی که جبرئیل آمد فرمود چرا دیر آمدی؟ جبرئیل عرض کرد یا رسول الله مشغول تزئین بهشت بودیم فرمود : اینها دلم را خوش نمی کند بگو با امت من چه خواهد شد جبرئیل رفت و برگشت و عرضه داشت خداوند سلا م می رساند و می فرماید آنقدر از امت خود در روز قیامت شفاعت کن تا خودت راضی شوی .

علی(ع) نقل کردکه رسول خدا فرمود :در روز قیامت در موقف شفاعت می ایستم و آنقدر گنهکاران را شفاعت می کنم که خداوند می فرماید : ارضیت یا محمد آیا راضی شدی من عرض می کنم رضیت رضیت راضی شدم راضی شدم. در روز قیامت همه انبیا و مردم می گویند وَ انفسَاه اما پیامبر رحمت می فرماید امتی امتی .»

 نظر دهید »

آياتي از قرآن كه در مورد نرم خويي پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) مي باشد همراه با توضيحي كوتاه بفرماييد؟

16 آذر 1394 توسط فروتن

اخلاق حسنه و رفتار پر جاذبه پيامبر بزرگوار اسلام (صلوات الله عليه ) به عنوان پيش نياز درس توحيد و ابلاغ رسالت الهي، موجب شد دين مقدس اسلام كه يكي از محورهاي اساسي آن، تبليغ اخلاق نيكو است، پايدار و مستدام به هدف اصلي اش كه رهايي انسان از بند كفر و شرك و حضور در محضر الهي است، دست يابد.
خداي متعال در ضمن آياتي چند از قرآن مجيد، پيامبرش را هم تشويق به رفتار نيك در تبليغ دين و هم تمجيد به داشتن اخلاق حسنه در جذب دل هاي مردم كرده است.
خداي متعال فرمود:
“وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ"(1)
اگر تندخو و پرخاشگر و سخت دل بودي( كه چنين نيستي و نبايد باشي، چون پيامبر رحمت و موعود و رحمتي) اين مردم سركش و نابسامان و خشن خود به خود از جذب به تو و پيرامونت جدا و پراكنده مي‏شدند.
در اين آيه شريفه نوعي تمجيد و تعريف خداي متعال نسبت به پيامبرش وجود دارد كه اگر اخلاقي نيكو نداشتي، كسي گرد شمع وجودت جمع نمي شد.
خداي متعال در آيه ديگري، پيامبرش چنين خطاب مي كند “وَ إِنَّكَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ"(2) يعني: و تو اخلاق عظيم و برجسته اي داري.
مفسرين نوشته اند:
اين آيه در توصيف ديگري از پيامبر( صلّي اللّه عليه و آله )ميفرماید: توو اخلاق عظيم و برجسته‏اي داري” اخلاقي كه عقل در آن حيران است لطف و محبتي بي‏نظير صفا و صميميتي بي‏مانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصله‏اي توصيف ناپذير.
اگر مردم را به بندگي خدا دعوت مي‏كني تو خود بيش از همه عبادت مي‏نمايي، و اگر از كار بد باز مي‏داري تو قبل از همه خودداري مي‏كني آزارت مي‏كنند و تو اندرز مي‏دهي، ناسزايت مي‏گويند و براي آنها دعا مي‏كني، بر بدنت سنگ مي‏زنند و خاكستر داغ بر سرت مي‏ريزند و تو براي هدايت آنها دست به درگاه خدا بر مي‏داري!(3)
اين ها همه نشانه هايي است آشكار از داشتن خلق عظيم كه فقط ظرف وجودي پيامبر لياقت داشتن آن را داشت.
در اي دو آيه اي كه گذشت خداي متعال پيامبرش را تمجيد مي كند و او را به نحو احسن مي ستايد.
و اما در آياتي ديگر، خداي متعال پيامبرش را تشويق مي كند كه بال هاي رحمت و عطوفت خود را بر سر مومنين بگستران تا زير سايه اين بال ها از محبت و لطفت بهره مند شوند. البته چنين تعبيري را قرآن در حيطه وظايف فرزندان در احسان به پدر و مادر نيز ابلاغ كرده است.
خداي متعال فرمود:
” وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ"؛(4) نوشته اند: اين جمله كنايه است از تواضع و نرم خويي و بدين جهت تواضع را” خفض جناح” ناميده‏اند كه مرغ وقتي مي‏خواهد جوجه‏هايش را در آغوش بگيرد پر و بال خود را باز مي‏كند و بر سر جوجه‏ها مي‏گستراند، و خود را تسليم آنها مي‏كند.(5)
و باز در آيه اي ديگر، حضرت مامور به گذشت و عفو و نرم خويي مي شود.
“خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ “؛(6) يعني با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير و به نيكي ها دعوت نما و از جاهلان روي بگردان. در حديث است كه حضرت فرمود: “انّي بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق” يعني همانا برانگيخته شدم تا كرامت هاي اخلاقي را به كمال برسانم. از آن حضرت نيز روايت شده كه محبوب ترين شما در پيشگاه خدا خوش خوترين شما است. كه با مردم انس گرفته و مأنوس مي‏شوند و دشمن‏ترين شما در نزد خدا كساني‏اند كه در ميان مردم رفت و آمد دارند و در بين برادران سخن چيني و ايجاد تفرقه مي‏كنند و مي‏كوشند تا براي مردم پاكدامن لغزش هايي بيابند.(7)

1. آل عمران، آيه 159.
2. قلم، آيه 4.
3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1374ش، ج‏24، ص 372.
4. حجر آيه 88.
5. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني محمد باقر، قم، انتشارات جامعه مدرسين سال 1374 ش، ج‏12، ص 285.
6. اعراف، آيه 199.
7. طبرسي، فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع، مترجمان، مشهد، انتشارات بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، سال 1377 ش، ج‏6، ص 389.

 نظر دهید »

پیامدهای رحلت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله )از زبان حضرت زهرا (سلام الله علیها)

16 آذر 1394 توسط فروتن

حضرت  زهرا (سلام الله علیها) در «خطبه فدکیه » و خطبه ای که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند ،ایراد فرموده اند . پیامدهای رحلت پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) را بیان می کنند که عبارتند از :

1 . ایجاد ضعف و سستی در میان مردم .

استومع وهنه «یا وهیه » .

حضرت در خطبه ای که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:

«فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد وقرع الصفاة، چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش .»

2 . تفرقه و اختلاف بوجود آمد .

«استنهر فتقه وانفتق رتقه،  تشتت و پراکندگی گسترش یافت . و وحدت و همدلی از هم گسست .»

استنهر از نهر به معنای وسعت و زیادی است، فتق به معنای جدایی و پاره پاره شدن است .

انفتق از انفتاق یعنی شکافتن و رتق هم به معنای همبستگی و اتحاد است .

در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما، (آیا کافران ندیدند) که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم .»

3 . امید و آرزوهای مسلمانان به نا امیدی تبدیل شد.

آنان که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند . اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .

«واکدت الامال » .

4 . به حریم پیامبر بی حرمتی شد .

«اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته ،هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است . در اجتماع سقیفه ، بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند . و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند .

چنانکه حضرت امام علی (علیه وآله) می فرمایند: فوالله ما کان یلقی فی روعی، و لا یخطر ببالی ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بیته و لا انهم منحوه عنی من بعده، به خدا سوگند نه در فکرم می گذشت و نه در خاطرم می آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند . یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت باز دارند .»

و حتی در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامی که قلم و لوحی طلب فرمودند به آن حضرت بی حرمتی کردند و ندای فانه یهجر سر دادند.

و مدتی هم از رحلت حضرت نگذشت که به درب خانه تنها یادگارش آمدند و چه بی حرمتیها که نکردند . چنانکه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هکذا کان یفعل بحبیبتک وابنتک .

یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافة

بابا ای رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابی قحافه چه بر سر ما آمد .

5 . خط نفاق و دورویی آشکار شد.

«ظهر فیکم حسکة النفاق » .

حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته است و فرموده است:

«تشربون حسوا فی ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فی الخمر والضراء و نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخز السنان فی الحبشاء; شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید . کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است  و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید . و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فروبردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم .»

6 . دین و معنویت کم رنگ شد .

«و سمل جلباب الدین »

«جلباب » چادر یا عبایی که بدن انسان را می پوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بر می گیرد، همانگونه که چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر می گیرد .

و در عبارتی دیگر فرموده اند: «. . . اطفاء انوار الدین الجلی و اهمال سنن النبی الصفی، به خاموش کردن انوار درخشان دین و بی اهمیت کردن و مهمل گذاردن سنت های پیامبر برگزیده خدا همت گماردید»

7 . مردم دچار بی تفاوتی شدند.

حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:

«یا معاشر الفتیة واعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی والسنة عن ظلامتی؛ ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی درمورد دادخواهی من، چیست؟»

8 . مردم پیمان شکنی کردند.

فرمودند: «فانی حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام، پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید .»

حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره می کند که پیامبر اکرم (ص) آن را برای مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با علی (ع) بیعت کردند . اما اکنون بیعت خود را شکستند .

9 . مردم دچار وسوسه های شیطانی شدند.

«تستجیبون لهتاف الشیطان الغوی، به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید»

و در جای دیگر از خطبه فرموده اند: «اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بکم فالفاکم لدعوته مستجیبین،، شیطان سر خود را از مخفیگاه بدرآورد . شما را فراخواند . دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید . . .»

«مغزر» یعنی مخفی گاه . در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است . چون آن هم وقتی دشمن را می بیند، سرش را در لاک خود فرو می برد . اما وقتی که محیط را بدون خطر احساس کرد، سر خود را بیرون می آورد . شیطان نیز تا وقتی که پیامبراکرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاک خود فرو برده بود و جرات نمی کرد خود را نشان دهد . ولی بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریک مردم پرداخت .

10 - شتاب در شنیدن حرفهای بیهوده و بی اساس.

«معاشر الناس المسرعة الی قیل الباطل المغضیة علی الفعل القبیح الخاسر، ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرفهای بیهوده شتاب می کنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید .»

11 . نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت.

در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:

«اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا مل ء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا، بجان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار کشید تا کی مرض فساد پیکر جامعه اسلامی را از پای درآورد که پس از این شتر به جای شیر خون بدوشید و زهری که به سرعت هلاک کننده است .

12 . فرصت طلبان به سر کار آمدند.

حضرت سلام الله علیها در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروههای فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از وقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگی های آنها را نیز بیان فرموده است .

گروههای فرصت طلب

الف: گمراهان ساکت و منتظر .

«نطق کاظم الغاوین، گمراهان خاموش به سخن درآمدند»

اینان که در حیات پیامبر جرات حرف زدن هم نداشتند با رحلت ایشان وارد میدان شدند . کسانی مانند ابوسفیان را می توان جزو این گروه نام برد .

ب: فرومایگان بی نام و نشان .

«ونبغ خامل الاقلین ،آدمهای پست و بی ارزش با قدر و منزلت شدند»

کسانی که نه از سابقه در دین و نه فداکاری در جنگ های پیامبر برخوردار شدند . به بهانه ترس از فتنه در حالی که بدن پیامبر بر زمین بود در تعیین خلیفه پیامبر مردم را تحریص می کردند .

ج . شجاعان و دلاور مردان از اهل باطل .

«و هدر فنیق المبطلین،  شتر اهل باطل بانگ برآورد و در میدان های شما به جولان درآمد .»

 نظر دهید »

سکوت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله ) چگونه بود؟

16 آذر 1394 توسط فروتن

در روایتی ازسید الشهداء (علیه السلام) در مورد سکوت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) سوال کردند : ایشان فرمودند: سکوت آن حضرت چهار وجه بود: 1- حلم 2- حذر 3- تقدیر 4- تفکر. سکوتش از حلم و صبر این بود که هیچ چیز آن حضرت را به خشم در نمی‏آورد و از جاى نمی‏کند، و سکوتش از حذر در چهار مورد بود:
1- در جایى که می‏خواست وجهه نیکو و پسندیده کار را پیدا کند تا مردم نیز در آن کار به وى اقتدا نمایند.
2- در جایى که حرف زدن قبیح بود و میخواست بطرف یاد دهد تا او نیز از آن خوددارى کند.
3- در جایى که می‏خواست در باره صلاح امتش مطالعه و فکر کند.
4- در مواردى که می‏خواست دست به کارى زند که خیر دنیا و آخرتش در آن بود.

و سکوتش از تقدیر این بود که می‏خواست همه مردم را به یک چشم دیده و به گفتار همه به یک نحو استماع فرماید، و اما سکوتش در تفکر عبارت بود از تفکر در اینکه چه چیزى باقى است و چه چیزى فانى.

 نظر دهید »

ديدگاه دانشمندان جهان درباره شخصيت پيامبر اعظم(صلی الله علیه وآله)

16 آذر 1394 توسط فروتن

ظهور اسلام در پرتو مجاهدت‌هاي نبي اعظم(ص) و اهلبيت:
نقطه عطف تاريخ بشري است، كه دستاوردهاي بي‌شمار، پيشرفت همه جانبه تمدن كنوني را فرا روي بشريت قرار داده است.

كمترين دستاورد اين شجره پاك آسماني گسترش خواندن، نوشتن و عالم‌گير شدن علوم در جهان اسلام و انتقال اين علوم ابتدا به اسپانيا، ايتاليا، آلمان، انگلستان و… ساير ملل و دول اروپا و سپس همه جهانيان شد، به طوري كه بدون اين نقطه عطف آسماني هرگز تمدن‌هايي چون روم، مصر و ايران باستان راهي به تمدن كنوني نداشتند.

دلايل تاريخي اين حقيقت غير قابل انكار بي‌شمار است: يكي از اين دلايل اقرار مكرر دانشمندان اسلامي و خصوصاً غير اسلامي و اروپايي به اين حقيقت عظيم است كه نمونه كوچكي از آن را براي خوانندگان محترم نامه‌ي جامعه باز مي‌گوييم.

دانشمندان به نام اين جوامع بر خلاف تلاش‌هاي مذبوحانه و توهين آميز نه تنها پيامبر اسلام را از بزرگان طراز اول تمدن ديني مي‌دانند، بلكه با صراحت تمام بر جهاني شدن دين اسلام ـ به علت مزاياي بي شمار آن ـ اقرار نموده‌اند.
و شايد توجه به اين واقعيت‌ها توهين كنندگان را به درد آورده و آن‌ها را به ورطه بي فرهنگي و توهين كشانده است.

تولستوي: نويسنده و فيلسوف اخلاق گراي معروف روسيه كه آموزه‌هايش سرمشق رهبران بزرگ سياسي در جهان همچون گاندي قرار داشت، مي‌گويد: شخص شخيص پيامبر اسلام سزاوار همه گونه احترام و اكرام مي‌باشد.
شريعت پيغمبر اسلام به علت توافق آن با عقل و حكمت در آينده عالم‌گير خواهد شد.

كارل ماركس: فيلسوف، سياستمدار و انقلابي آلماني الاصل در قرن 19 با درك عميق از شخصيت پيامبر عظيم الشأن اسلام چنين اظهار مي‌دارد: محمد مردي بود كه… از ميان مردمي بت پرست با اراده آهنين برخاست و آنان را به يگانه پرستي دعوت كرد و در دل‌هاي ايشان جاوداني روح و روان را بكاشت، بنابراين او را نه تنها بايد در رديف مردان بزرگ و برجسته تاريخ شمرد، بلكه سزاوار است كه به پيامبري او اعتراف كنيم و از دل و جان بگوييم كه او پيامبر خدا بوده است.

مهاتما گاندي: حيات شخص پيامبر اسلام به نوبه خود نشانه و سرمشق بارزي براي رد فلسفه عنف و اجبار در امر مذهب مي‌باشد.

جواهر لعل نهرو: مذهبي كه پيامبر اسلام تبليغ مي‌كرد به واسطه سادگي و راستي و درستي آن و دارا بودن طعم دموكراسي و برابري، مورد استقبال توده‌هاي كشورهاي مجاور شد.

ولتر فرانسوي: حضرت محمد(ص) بي‌گمان مردي بسيار بزرگ بود. وي جهانگشايي توانا، قانون‌گذاري خردمند، سلطاني دادگر و پيامبري پرهيزگار بود. او بزرگترين نقشي را كه ممكن بود در مقابل چشمان مردم عادي ايفا كند در روي زمين ايفا كرد.

پيرسيمون لاپلاس: منجم و رياضي‌دان بسيار معروف فرانسوي در قرن 18 و 19 ميلادي بود كه نظريات او تحولات بزرگي در نجوم ايجاد كرد.
او يكي از محققين غربي است كه در مورد دين مبين اسلام چنين اظهار نظر نموده است:

گرچه ما به اديان آسماني عقيده نداريم، ولي آيين حضرت محمد(ص) و تعاليم او دو نمونه اجتماعي براي زندگي بشريت است. بنابراين اعتراف مي‌كنيم كه ظهور دين او و احكام خردمندانه‌اش بزرگ و با ارزش مي‌باشد و به همين جهت از پذيرش تعاليم حضرت محمد بي‌نياز نيستيم.

پرفسور ارنست هگل: يكي از بزرگترين و پرنفوذترين فلاسفه آلماني الاصل قرن 19 مي‌گويد: اسلاميت طرح خيلي جديد و در عين حال، طرح غير مخدوش و بسيار عالي توحيد مي‌باشد.

هربرت جرج ولز: نويسنده و محقق انگليسي در كتاب سرمايه سخن مي‌گويد: اسلام تنها ديني است كه هر بشر شرافتمند مي‌تواند به داشتن آن افتخار ورزد… تنها ديني است كه من دريافته‌ام و بارها گفته‌ام كه آنچه از سرّ خلقت آگاه است و با راز آفرينش آشنا و همه جا با تمدن همراه است، دين اسلام مي‌باشد.

گوته: دانشمند، شاعر و نويسنده معروف آلماني كه تأثير عميقي بر ادبيات آلمان و جهان بر جاي گذاشت، در كتاب ديوان شرقي و غربي مي‌گويد: مندرجات كتاب قرآن … ما را مجذوب مي‌كند و به شگفت مي‌آورد و سرانجام به تعظيم و احترام بر مي‌انگيزد.

جورج برنارد شاو: 1950 ـ 1856 بزرگترين نويسنده انگلستان بعد از شكسپير كه افكار او در زمينه مذهب، علم، اقتصاد، خانواده و هنر اثر عميقي بر روي مخاطبين خود داشت و امواج خروشان افكارش در جوامع غربي منجر به روشن‌گري افكار عمومي مردم گرديد، در رابطه با شخصيت والاي پيامبر بزرگ اسلام چنين مي‌گويد:
من هميشه نسبت به دين محمد9 به واسطه خاصيت زنده بودن شگفت آورش نهايت احترام را داشته‌ام، به نظر من اسلام تنها ديني است كه داراي آن‌چنان خاصيتي است كه مي‌تواند تغييرات گوناگون را به خود جذب كند و خود را با اشكال و صور هر عصر منطبق سازد. من درباره دين حضرت محمد(ص) چنين پيش بيني كرده‌ام كه كيش او براي فرداي اروپا قابل قبول خواهد بود. همان طوري كه در اروپاي امروز هم پذيرش آن آغاز شده است.
من معتقدم كه اگر مردي مانند پيامبر اسلام فرمان‌روايي مطلق جهان عصر جديد را احراز كند، طوري در حل مسايل و مشكلات جهان توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادتي را كه بشر به شدت احتياج دارد براي او تأمين خواهد كرد.

ادوارد گيبن: بزرگ‌ترين مورخ انگلستان در قرن 18 ميلادي و نويسنده مشهور تاريخ سقوط امپراطوري روم درباره قرآن چنين مي‌نويسد: از اقيانوس اطلس تا كنار رود گنگ در هندوستان قرآن نه فقط قانون فقهي شناخته شده است،
بلكه قانون اساسي شامل رويه قضايي و نظامات مدني و جزايي و حاوي قوانيني است كه تمام عمليات و امور مالي بشر را اداره مي‌كند و همه اين امور كه به موجب احكام ثابت ولايتغيري انجام مي‌شود، ناشي از اراده خداست.
به عبارت ديگر قرآن دستور عمومي و قانون اساسي مسلمين و دستوري است شامل: مجموعه قوانين ديني، اجتماعي، مدني، نظامي، قضايي، جنايي، جزايي، و همچنين مجموعه قوانين از تكاليف زندگي روزانه تا تشريفات ديني؛ اعم از تزكيه نفس تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومي تا حقوق فردي تا منافع عمومي و از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب و مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده، همه را در بردارد.

پرفسور ويل دورانت: مورخ و نويسنده آمريكايي 1981 ـ 1885 كه ميليون‌ها نفر در جهان آثار او را مطالعه مي‌كنند در رابطه با شخصيت بزرگ پيامبر بزرگوار اسلام چنين اظهار نظر مي‌كند:

 

پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «منافق همچون بزغاله ای است که میان دو گله سرگردان است»(نهج الفصاحه، ص۵۳۷).

رضا آنلاین نیست.

اگر به ميزان اثر اين مرد بزرگ در مردم بسنجيم بايد بگوييم كه حضرت محمد(ص) از بزرگ‌ترين بزرگان تاريخ انساني است.
وي درصدد بود سطح معلومات و اخلاق قومي را كه از فرط گرماي هوا و خشكي صحرا به تاريكي توحش افتاده بودند، اوج دهد، در اين زمينه توفيقي يافت كه از توفيقات تمام مصلحان جهان بيشتر بود. كمتر كسي را جز او مي‌توان يافت كه همه آرزوهاي خود را در راه دين انجام داده باشد، زيرا به دين اعتقاد داشت.

محمد(ص) از قبايل بت پرست و پراكنده در صحرا امتي واحد به وجود آورد. برتر و بالاتر از دين يهود و دين مسيح و دين قديم عربستان آييني ساده و ديني روشن و نيرومند با معنوياتي كه اساس آن شجاعت قومي بود پديد آورد، كه در طي يك نسل در يك صد معركه نظامي پيروز شد و در مدت يك قرن يك امپراتوري عظيم و پهناور به وجود آورد و در روزگار ما نيروي مهمي است كه بر يك نيمه جهان نفوذ دارد.

 نظر دهید »
29 بهمن 1393 توسط فروتن

دوستت دارم یا رسول الله

 نظر دهید »

دوستداری پیامبر( صلی الله علیه و آله ) و خاندان ایشان د ر هفت جا سود بخش باشد.

29 دی 1393 توسط فروتن

امام محمد باقر (علیه السلام ) از پدرش امام سجاد (علیه السلام ) روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه السلام ) فرمودند: دوستداری من و دوستداری خاندان من در هفت جای هولناک سود بخش است :هنگام مرگ ، در گور ، هنگام رستاخیز ، هنگام گرفتن کارنامه ، هنگام حساب رسی ، هنگام وزن اعمال ، هنگام گذر از پل صراط .

« خصال جلد 2 ص 533» 

 1 نظر

خشم امت اسلام بر شارلی !

29 دی 1393 توسط فروتن

اسم تو نور امید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و به دور از کینه ها

« یا رسول الله » نام تو عطش خداپرستی را می گستراند و جوانه های طلوع را در اقصی نقاط جهان می پروراند.»

« نام تو ، امید رسیدن به کمال و انگیزه خلقت را دوباره زنده می کند، واژگان قدسی بی مانندی که بر شاخه های رسالت تو وحی می شد.»

« مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد ، اما با تکرار «صلوات » بر تو نور حضورت را در قلب خود احساس می کنیم.»

نمی دانیم با این همه اوصاف بزرگیت افرادی چون « شارلی نویسنده فرانسوی » چگونه قلمش قادر به ذکر خوبی ها یت نیست ، چطور نور وجودت که فراگیر زمینیان شده در چشم افرادی چون « شارلی » دیده  نشد .

« شارلی » خشم امت اسلام بر تو باد که به پاک ترین  شخصیت اسلام بهتان زدی  و فکر کردی که با آزادی بیان و قلم می توان جسارت هر گفته ای را داشته باشی؟

 نظر دهید »

میلاد رحمت للعالمین !

17 دی 1393 توسط فروتن

تا نام تو برده می شود، چراغ های صلوات در جان لحظه ها فروزان می شوندتا فضیلتی از تو گفته می شود، دل ها از بوی گل محمدی زنده می شود، یاد نوید بخش تو درب های صبح را به روی ما می گشاید، قرآن تو نزدیک ترین راه رهایی است و نهج الفصاحه ات پاک ترین مبحث بندگی….

« محمد نور عالمتاب هستی است

وجودش روشنی بخش زمان است

به هر قلبی نماید رخنه و جا

خدا داندکه قلب اوجوان است »

میلاد باسعادت پیامبر رحمت برهمگان مبارک»

 نظر دهید »

شبی متفاوت !

17 دی 1393 توسط فروتن

از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که ابلیس به هفت آسمان می رفت و خبرهای سماویه  را می شنید، ولی وقتی حضرت عیسی (ع)  متولد شد او را از سه آسمان منع کردند و چون پیامبر (صلی الله علیه وآله ) متولد شد، او را از همه آسمانها منع کردند و شیاطین را با تیر های شهاب از درهای آسمان راندند.

به هنگام تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله ) ایوان کسری لرزید و چهار گنگره آن افتاد وآتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، در آن شب خاموش شد.

وقتی حضرت محمد (صلی الله علیه وآله ) متولد شد، دست چپ را بر زمین گذاشت ودست راست را به سوی آسمان کرد و لبهای خود را به توحید به حرکت آورد و از دهان مبارکش نوری ساطع شد که اهل مکه و اطراف آن را فرا گرفت.

در شب ولادت آن حضرت، دنیا روشن شد تا آن که جن و انس وشیاطین ترسیدند و گفتند در زمین امرغریبی رخ داده است ودیدند که ملائکه به زمین فرومی آیند و بالا می رفتند و تسبیح وتقدیس  خدا می کردند و ستاره ها به حرکت آمدند.

 1 نظر

تحولی عظیم در جهان اسلام !

03 دی 1393 توسط فروتن

شب اول ربیع الاول در سال 13مبعث  بنام « لیله المبیت » نام گرفت ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) از مکه به قصد مدینه هجرت نمودند  و در غار ثورپنهان شدند وامیرالمومنین (علیه السلام ) برای اغفال دشمنان فداکاری نمود و در بستر رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) خوابیدند.

مشرکان به گمان اینکه رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) در بسترش آرمیده است تا صبح منتظرماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهای برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا او را بکشند، ناگهان مولا علی (علیه السلام ) را دیدند که ازبستر برخاست.

مولا علی (علیه السلام ) با این فداکاری ، عشق و علاقه و برادری خود را نسبت به رسول خدا (صلی الله لیه وآله ) نشان دادند و این در حالی بود که هر زمان ممکن بود کسی که در بستر خوابیده به قتل برسانند.

وبه حق چه کسی شایسته تر از حضرت علی (علیه السلام ) مصداق آیه ذیل است. « ومن الناس من یشری نفسه ابتغا مرضات الله و الله  رءوف بالعباد» . این چنین شد که این هجرت ، مبدأ تاریخ مسلمانان شد و تحولی عظیم در جهان اسلام روی داد.

 نظر دهید »

چرا صلوات « بر محمد و ال محمد» می فرستیم ؟

03 دی 1393 توسط فروتن

« ان الله وملائکه یصلون النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما » « سوره احزاب آیه 56»

« یصلی » از ماده « صلاه» به معنی توجه و اهمیت است. این عنایت در مورد خداوند همان نزول و رحمت است و در مورد فرشتگان استغفار و تقاضای رحمت و از مردم دعا است. و بهتر است که صلوه فرشتگان و مردم به معنی دعا باشد . که در لغت صلوه به معنی دعا و تبریک و تمجید است، بعضی گفته اند فقط به معنی دعاست.

گفته شد که صلوه به معنی توجه و اهمیت است، از فعل مضارع گرفته شده و دلیل بر استمرار و زیر رحمت خدا و فرشتگان قرار دارد، وقتی نام خدا برده می شود، انسان زیر پرچم پرقدرت او قرار می گیرد و علم و حکمت در قلبش سرازیر می شود.چرا که او صاحب تمام کمالات و منزه از هرگونه عیب و نقصی است ، این توجه باعث می شودبه انسان احساس حضور بدهد و او را از گناه دور بدارد.

در آیه (56) سوره احزاب ؛ خداوند و فرشتگان بر پیغمبر صلوات می فرستد و او را ثنا می گوید و تعظیم می کند. نخست می فرماید: « ان الله و ملائکه یصلون علی النبی » و در ادامه آیه امر می کند که « یا ایها الذین دآمنوا صلو علیه و سلموا تسلیما » او یک گوهر گرانقدرعالم آفرینش است و اگر به لطف الهی در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمرید و ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و فرشتگان همه آسمان ها فراموش کنید. او یک انسان است، از میان شما برخاسته ولی نه یک انسان عادی ، کسی است که یک جهان در وجودش خلاصه شده است.

فرق میان « صلوا و سلموا » چیست؟ صلوا امر به طلب رحمت  و درود فرستادن بر پیامبر(صلی الله علیه و آله ) است، اما سلموا ، ( تسلیم  در برابر فرمان های پیامبر در هرکاری ) و یا به معنی سلام فرستادن بر پیامبر به عنوان(السلام علیک یا رسول الله ) که محتوایش تقاضای سلامت پیامبر ازپیشگاه خداوند است. ابوحمزه ثمالی  یکی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله ) چنین نقل می کند :یا رسول الله سلام برتو را می دانیم ولی صلاه برتو چگونه است ؟فرمودند: صلاه را اینگونه بگوید: « اللهم صل علی محمد و آل محمدکما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجید و بارک علی محمد و آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و ال ابراهیم انک حمید و مجید»

اگر چه این دو معنی به ظاهر متفاوت به نظر می رسند می توان یه نقطه واحدی معطوف کردو آن تسلیم قوای و عملی در برابر پیامبر است .کسی که به پیامبر درود می فرستد و تقاضای سلامت او را از خدا می کند. نسبت به او عشق می ورزد و او را به عنوان پیامبری واجب طاعت می شناسد.

حال سوال پیش می آید که آیا صلوات فرستادن بر پیغمبر واجب است یا نه؟در جواب باید گفت: طبق فتوای همه علما در تشهد اول و دوم نماز واجب می دانند و درغیر آن مستحب.

 نظر دهید »
آیه قرآن
">

پنل اس ام اس
پنل اس ام اس رایگان
نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس