مصداق « نسائنا »
اگر كسي برتر از حضرت زهرا (سلام الله عليها ) در مدينه وجود داشت رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) او را براي مباهله مي بردند. بنا براين ايشا ن تنها مصداق « نسا ئنا » و سيده زنا ن عا لم هستند .
اگر كسي برتر از حضرت زهرا (سلام الله عليها ) در مدينه وجود داشت رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) او را براي مباهله مي بردند. بنا براين ايشا ن تنها مصداق « نسا ئنا » و سيده زنا ن عا لم هستند .
لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.
آیت الله بهجت(ره)
«سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در گفتوگو با شبکهی تلویزیونی المنار، آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه را پدر معنوی حزبالله خواند و در مورد چگونگی آشنایی خود با ایشان اینچنین گفت: آشنایی من با ایشان به سال ۱۹۸۵میلادی برمیگردد که ما در قالب هیأتهایی به جمهوری اسلامی ایران سفر میکردیم و سن من در آن زمان حدود بیستوپنج سال بود. ما در آن زمان در دیدار با مقامات ایران، امور لبنان و منطقه بهخصوص مسائل مقاومت را پیگیری میکردیم. وی همچنین در ادامه دربارهی ویژگیهای شخصیتی، کرامات و خاطرات خود از ایشان سخن گفت. گزیدهای از این گفتوگو را ارائه می کنیم.
من در آن زمان که بههمراه برخی از مسئولان و سران حزبالله به ایران سفر میکردم از آنها در سفر اول خواستم که به شهر مقدس قم مشرف شوم. اطلاعات ما در آن زمان از قم بسیار کم بود. آنها به من گفتند که اگر به قم مشرف شدید حتماً به دیدار آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه هم بروید. اولین دیدار من با آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه بههمراه گروهی از سران حزبالله از جمله سید عباس موسوی رحمةاللهعلیه بود که من در آن زمان از همه کوچکتر بودم. در آن جلسه یکی از همراهان ما از آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه دستورالعملهای اخلاقی خواست که ایشان در پاسخ فرمودند: به آنچه که میدانید عمل کنید. از گناه دوری کنید. در اول وقت نماز بهجا بیاورید و ذکر صلوات را زیاد بر زبان بیاورید و بسیار استغفار کنید. ما در ابتدا بهعنوان گروهی از مسئولان حزبالله لبنان که با اسرائیل میجنگند خدمت ایشان میرسیدیم و ما احساس کردیم که ایشان ما را به این دلیل که به این جنبش اسلامی و ایمانی و جهادی وابسته هستیم و به رهبری امام خمینی رحمةاللهعلیه نیز متعهد هستیم، پذیرفتهاند.
* آیتالله بهجت رحمتةاللهعلیه پدر معنوی حزبالله بود
مسئولان اصلی حزبالله همگی خدمت ایشان میرسیدند و از ایشان راهنمایی میخواستند که ایشان نیز پاسخ میدادند. این امر برای ما پس از رحلت امام خمینی رحمةاللهعلیه از اهمیت بیشتری برخوردار بود. وقتی ما میدیدیم که رهبر و ولی امر ما آیتالله خامنهای هر وقت به زیارت قم مشرف میشدند بهشدت علاقه داشتند که به دیدار آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه بروند و از ایشان راهنمایی بخواهند پس ما که سربازان این رهبر هستیم حسابمان روشن بود.
ما در دیدارهایمان با آیتالله بهجت رحمتةاللهعلیه گزارشی مختصر دربارهی اوضاع لبنان و وضعیت مردم مؤمن این کشور به ایشان میدادیم که ایشان به دقت به سخنان ما گوش میدادند و برخی راهنماییهایی در اینباره میکردند. ایشان بر رعایت ایمان، تقوا و داشتن اعتقادات محکم و عمل به آن تأکید میکردند که حزبالله اهتمام زیادی به آن داشت و دارد.
*پیشبینی آیتالله بهجت رحمتةاللهعلیه از پیروزی حزبالله
چند ماه قبل از شروع جنگ سیوسه روزه یکی از برادران طلبهی لبنانی که در قم درس میخواند پیش من آمد و گفت: آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه فرمودند که از حالا به بعد این دعا را همیشه بخوان که آن دعا این بود: «اللّهُمَّ اجعَلنِی فِی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجعَلُ فِیهَا مَن ترِید». سه بار در صبح و سه بار در شب. من گفتم که آیا این کار علت خاصی دارد؟ گفت که من نمیدانم؛ فقط ایشان به من گفتند که این پیغام را به شما بدهم. من در آن زمان فکر کردم که شاید اتفاقی قرار است بیفتد و ذهنم درگیر موضوعات امنیتی مثل احتمال انفجار و یا ترور شد اما پس از چند ماه جنگ روی داد و اسرائیلیها از روز اول به دنبال راهی میگشتند تا مکانی را که من در آن حضور دارم پیدا کنند و آنجا را بمباران کنند. پس از عملیات بمباران سنگینی که در آن جنگ رخ داد، براساس گفتهی خود اسرائیلیها آنها فهمیده بودند که من در کدام ساختمان هستم و اقدام به بمباران سنگین آن مکان کرده بودند. پس از آن من فهمیدم که این دعا برای حفاظت در زمان جنگ بوده است، نه قبل از جنگ.
یکی از برادرانی که از قم آمده بود، در تماس با برادر دیگری، به من پیغام داد که آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه به شما تأکید کردهاند که مطمئن باشید در این جنگ پیروز خواهید شد. این سخن در هفتهی اول جنگ و زمانی به گوش ما رسید که اصلاً افقی از پیروزی برای ما مشهود نبود. آیتالله خامنهای نیز در هفتهی اول جنگ با ارسال پیامی به من گفتند که این جنگ شبیه جنگ احزاب است و بدانید که شما براساس آیهی قرآن در این جنگ پیروز شده و بلکه پس از جنگ به یک قدرت منطقهای تبدیل خواهید شد. من نیز از روی مزاح به یکی از مسئولین بلندپایه که این پیام را برای من آورده بود گفتم: همین که ما از این جنگ سالم بیرون بیاییم کافی است، قدرت منطقه شدن را نخواستیم.
* ماجرای استخاره آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه برای سید حسن نصرالله
من خاطرهای از ایشان دارم که به استخاره برمیگردد. در سال ۱۹۸۹ میلادی یعنی پس از رحلت امام خمینی رحمةاللهعلیه و برگزیده شدن آیتالله خامنهای بهعنوان رهبری امت اسلامی در آن زمان در تشیکلات حزبالله دبیرکل وجود نداشت. در آن زمان فقط یک شورای کوچکی بود که این شورا حتی رئیس هم نداشت. در آن زمان با توصیهی آیتالله خامنهای قرار شد تشکیلات حزبالله متحول و پیشرفته شود و یک دبیرکل برای خود انتخاب کند. کسی که مسئولیتها را بپذیرد، برای مردم سخنرانی کند و با مسئولان دیگر دیدار کند. این برای ما امر تازهای بود و اوضاع لبنان هم بسیار پیچیده بود و ما نیز دائما با جنگ ومسائلی از این قبیل مواجه بودیم و کارمان کاری فرهنگی نبود.
در آن زمان ما در تهران بودیم و من از همه کوچکتر بودم. یکی از برادران ما که فکر میکردیم این مسئولیت را بپذیرد و شخص معروفی هم بود گفت که بهتر است از سید حسن بخواهیم که این مسئولیت را بپذیرد. آنها نزد من آمدند و با اصرار از من خواستند که مسئولیت دبیرکلی حزبالله را بپذیرم که من در پاسخ گفتم از عهدهی این مسئولیت برنمیآیم چرا که من از همهی شماها کوچکترم و در میان شما بزرگتر از من زیاد است و برخی از شماها استاد من هستید و من اصلاً خجالت میکشم که جلسه را مدیریت کنم. من نه از نظر شخصیتی و نه از نظر اخلاقی نمیتوانم این مسئولیت را بپذیرم و از توانم خارج است. اما آنها بهشدت اصرار میورزیدند. من در پاسخ به آنها گفتم که باشد من ترسم از این است که این مسئولیت را بپذیرم و فردا شما من را تنها بگذارید و رهایم کنید. آنها در پاسخ گفتند که ما به تو قول میدهیم که به تو کمک میکنیم و با تو خواهیم بود.
تو فقط این مسئولیت را بپذیر اما با این احوال من قبول نکردم آنها هم گفتند که اصلاً امکان ندارد و باید این کار را قبول کنید. در نهایت آنها گفتند که ما استخاره میکنیم هر چه آمد قبول میکنیم. یکی از آنها گفت قرآن را بیاورید تا استخاره کنیم اما من گفتم که نه این کار حساسی است و من استخارهی شما را قبول نمیکنم. گفتند باشد تو خودت استخاره کن باز هم نپذیرفتم و گفتم که من امشب یکی از دوستانم را به خدمت آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه میفرستم و از ایشان استخاره میگیرم. طبیعتاً ایشان هیچ اطلاعی از بحثهای ما نداشتند، شخصی هم که واسطهی استخاره بود از جریان خبر نداشت. این دوست ما پس از گرفتن جواب استخاره قبل از طلوع خورشید با من تماس گرفت و گفت: آیتالله بهجت رحمةاللهعلیه سلام رساندند و گفتند که به فلانی بگویید: آنچه را که به شما پیشنهاد میکنند نپذیرید. برخی از کسانی که به شما وعده میدهند که ما در کنار تو هستیم و به تو یاری میرسانیم به قول خود عمل نخواهند کرد. من فکر میکردم که جواب خاصی به من بدهند اما این جواب بهگونهای بود که گویا ایشان با ما در جلسه حضور داشتند. من هم نزد دوستان آمدم و با صراحت و بدون ترس و تعارف جواب استخاره را برای آنها خواندم و آنها بسیار تعجب کردند و با این استخاره بحث به پایان رسید و دیگر برای این کار سراغ من نیامدند. اوضاع و شرایطی که بعداً در لبنان و در حزبالله و علیه حزبالله بهوجود آمد همه شاهدی بر نتیجهی این استخاره بود. این استخاره صلاح دین و دنیا و آخرت من بود.»
«راههای دستیابی به شادی در زندگی، موضوعی پرجاذبه و شیرین است که دوستداران بسیاری داشته و خواهد داشت. از آنجا که عوامل فراوانی در این باره وجود دارد و آشنایی با شیوه صحیح و راهکاری ارزشمند، انسان را به سرمنزل مقصود هدایت میکند، چندین عامل را برگزیده و همراه با نگاهی نو به معارف ناب فرهنگی به هریک مینگریم:
ثروت و شادی
ثروت و دارایی از دیدگاه معارف دینی، تعریفی روشن و جایگاهی خاص دارد. از یک سو مال «فضل خداوند» (بقره، 198) و وسیله «قوام و برپایی جامعه» معرفی شده است که توان همراهی «سعادت دنیا و آخرت» (قصص، 77) برای انسان را خواهد داشت و از سویی دیگر «ارزش ذاتی» (بقره، 247) نداشته در برابر اراده الهی بیاثر (آل عمران، 116) دانسته شده است و یا ارزشی اندک در برابر اعمال صالح بدان داده (اسراء، 46) و تنها زینت زندگی (همان) شمرده شده است! در حالی که زیورآلات و زینتهای زندگی ارزشی مستقل نداشته و در کوتاهمدت از جلوه زیبای خود ساقط میشوند (سبأ، 34).
با این نگرش، مال و مقام نزد فرعونیان باعث ارزش بوده و ثروت و رفاه با روحیه تجاوزگری، مال دوستی و ترک انفاق همراه گشته که برای آینده حوادث، عاملی کمارزش خواهد بود (تکاثر، 1-7).
در صحنه های دیگری در قرآن، درباره صاحبان ثروت، دو شخصیت مثبت و منفی ترسیم شده و آثار هریک توضیح داده شده است. نخست ثروت خدیجه عامل ارزشمند غنای رسول خدا و توانایی مالی آن حضرت در تبلیغ رسالت بیان شده است، سپس دارایی سرشار قارون، عامل سرمایهداری و سرکشی در آیین حضرت موسی معرفی و او به عنوان ثروتمندی منحرف ـ که داستان زندگی وی عبرتی برای دیگران خواهد بود ـ مطرح شده است! (قصص، 83).
افزون بر آن استفاده نادرست از ثروت، عامل سقوط جامعه و خودنمایی و فخرفروشی از آثار سوء دارایی گوشزد شده و در کنار این دو، آتش عذاب الهی پایان کار ثروتاندوزان زشتکردار دانسته شده است (معارج، 15-20).
خداوند حکیم، سرانجام خود بین این دو دیدگاه، راه روشنی از بصیرت و بینایی ارائه کرده، «ثروت را علت تام سعادت، شادکامی و خوشبختی» ندانسته، بلکه آن را زمینهساز و ابزاری معرفی میکند که میتواند در دست صاحبان آگاهی و هوشیاری قرار گرفته و آنان را به ارزشهای والای انسانی، پایندگی و جاودانی برساند، به گونهای که نگاه تمام دنیازدگان را خیره ساخته و آنان را دچار حیرت نماید (بقره، 261).
سپس نمونههای وارستهای از ثروتمندان روشناندیش را معرفی نموده تا نوع نگاه و نگرش انسانها را برترین عامل در سعادت آفرینی ثروت و دارایی معرفی کند. از این رو «شعیب پیامبر» را ثروتمندی اندیشمند و هوشیار دانسته که به افزایش دارایی، بر بینش آسمانی او میافزود و هیچگاه اسیر دلبستگیهای مادی نگردید، بلکه همواره امیر مال و ثروت خود بود.
سلامتی و شادی
سلامتی و تندرستی نعمت ناپیدایی است که چون از انسان گرفته شود، آثار و برکات آن آشکار گردد. این ویژگی ارزشمند در زندگی چنان گسترهای دارد که تمام صفات و استعدادهای مادی و معنوی را به ظهور رسانده، زمینهساز بهرهگیری از همه دادههای خداوندی میشود. از این رو رسول اکرم(ص) فرمود: «بهرهمندی در زندگانی حاصل نمیشود، مگر با تندرستی و سلامتی» .
امیرمؤمنان علی(ع) نیز فرمود: «دو نعمت است که ارزش آن همیشه مجهول است: صحت و امنیت؛ هیچ لباسی برازندهتر از تندرستی نیست و این موهبت، تنها با کم خوراکی و گرسنگی یافت میشود»
همه ما انسانهای نابینا، ناقص العضو و فلج را سراغ داریم که کارهای چشمگیری انجام داده و نگاه پرحیرت افراد سالم را به سوی خود جلب کردهاند.
آرامش خاطر و رضایت از زندگی و شادی
شادمانی در زندگی مصون ماندن از غم و اندوه است. آنگاه که هریک از ما توان دور کردن غمها و غصهها را داشته باشیم و نگرانیها، ناامیدیها و دغدغههای خاطر خود را از روح خویش بزداییم، آرامشی به ما روی میکند که ارمغان آن، شادی شیرین و دلپذیر خواهد بود.
بیگمان احساسات ما، زاده افکار ماست و افکار منفی همیشه زمینهساز تخریب و فریب ما خواهند بود. هرگاه به خود اجازه دهیم که اندیشههای ناشایست و ویرانگر به ما رو کند، راه دشمنی و شکنجه را برای خویش فراهم ساختهایم و گاه زمانی به خود میآییم که اختیار زندگی از دست ما خارج شده است! روزهایی که باید روان ما را آرامش و جسم ما را آسایش بخشد، به لحظههایی دردآلود تقسیم کردهایم و تنها آشفتگی و تلاطم روح برای خود به دست آوردهایم.
بیاییم از اکنون مانع هجوم افکار وسوسهگر، پریشانساز و غیر واقعی نسبت به تمامی دوستان و همکاران و آشنایان باشیم؛ زندگی را خوب بنگریم تا خوبیها و خوشیها به ما رو کند. حوادث تلخ گذشته را فراموش کنیم و هرگز با چنگ و دندان به گذشته اندوهبار خویش آویزان نشویم که نه تنها هیچ پدیدهای را تغییر ندادهایم، بلکه به حوادث مرده، اجازه تصرف در امروز و فردای خود را دادهایم. از امروز هیچگاه حوادث غمباری را که پشت سر گذاشتهایم، بازگو نکنیم و تنها از هریک از آنها تجربهای ارزشمند برداشت کرده، بقیه را دور بریزیم. زندگی شاداب و شیرین، آنگاه در آغوش وجودی ما قرار میگیرد که پذیرفته باشیم گذشته، گذشته است و آینده هم در دست ما نیست، پس امروز را دریابیم و سرشار از شور و نشاط کنیم. از پیشبینیهای تیره و تار، با خیالات واهی و آیندهای همراه با اتفاقات دردناک به شدّت بپرهیزیم و خود را با این وسوسههای شیطانی آزار ندهیم.
مسافرت و شادی
حضور در یک مکان محدود، انجام کارهای تکراری در هر روز و یکنواختی و یکسانی دیدارها و گفتگوها در زندگی، باعث خستگی جسم، فرسودگی روح و از دست رفتن نشاط و شادی میشود، به گونهای که گاه فشار حوادث روزمره، تاب و توان از آدمی ربوده، زندگی شیرین دیروزی را تلخ و غیر قابل تحمل مینماید!سیر و سفر، دور شدن از مشکلات روزمره و رهسپار شدن به دیاری دور از غوغای هر روز، تغییر آب و هوا و تنوع در زندگی، زمینهساز تجدید قوا، کسب توان و آمادگی روانی در رویارویی با مشکلات شده، همه ما را نشاطی دوباره و سلامتی روحی و جسمی میبخشد، گرچه این تنوع و جابهجایی یک روزه باشد. قرآن کریم این مهم را با دعوت «سفر کنید در زمین» (عنکبوت، 20) بیان کرده است، تا آثار و برکات بیشماری نصیب صاحب بصیرت شود.
رسول اکرم(ص) با بینشی عرشی به این نکته اشاره کرده و فرموده است: «مسافرت کنید تا سالم بمانید» و در سخنی دیگر اهداف سفرهای انسان دانا و عاقل را «تجارت و درآمد»، «تحصیل کمالات» و «تفریح، تفرّج و لذتهای شایسته» بیان کردهاند.
همانگونه که امام علی(ع) با اشاره بدان فرمود: برای دستیابی به تکامل و ترقی از وطنهای خود دور شوید و مسافرت کنید که در سفر پنج فایده نهفته است: تفریح و انبساط روحی، تحصیل درآمد زندگی، آموختن دانش و تجربه، یادگیری آداب زندگی و آشنایی با بزرگان و صاحبان فضیلت .
آن حضرت در سخنی آسمانی، زمین و نعمتهای الهی آن را باعث شادی و شادمانی دانسته و اینگونه توصیف میکند: «زمین به وسیله باغهای زیبای خود، همگان را به سرور و شادی دعوت میکند و با لباس نازک گلبرگها که بر خود پوشیده، در شگفتی فرو میبرد و از زینت و زیوری که از گلوبند گلهای گوناگون آراسته، بیننده را به نشاط و وجد میآورد».
کار و شادی
به راستی کار و تلاش «سرمایه جاودانی» برای خود، خانواده و جامعه خواهد بود؛ زیرا سستی، تنبلی، بیکاری و بیحالی بنیان بسیاری از بلاها و بدبختیها بوده، زمینهساز حضور اهریمن فساد و تباهی در جامعه خواهد بود.
امام علی(ع) در جملهای کوتاه بلندای برکات کار و تلاش را چنین ترسیم فرمود: «بزرگترین تفریح کار است» .
«ولتر»، فیلسوف فرانسوی، براساس همین بینش و باور گفته است: «هرگاه احساس میکنم درد و رنج بیماری میخواهد مرا شکنجه کرده، آزار دهد، به کار پناه میبرم؛ کار بهترین درمان دردهای من است؛ کار انسان را از سه بلای بزرگ نجات میدهد: افسردگی، فساد و تباهی و احتیاج»
پرهیزکاری و شادی
مجموعه «بایدها» و «نبایدها» در فرهنگ حیات بخش اسلام زمینهساز «گرایشها» و «گریزها» است و این دو باعث تقوا و تقرب ما خواهد بود. از این رو چندین عامل، زمینهساز پرهیزکاری و شادی پایدار و قلبی ما خواهد بود:
1. دوری از گناهان کوچک و بزرگ.
2. انجام واجبات و در حد توان انجام مستحبات؛ به ویژه نماز در اول وقت.
3. باور این حقیقت که «عالم محضر خداست» و هرگونه نافرمانی کوچک، بزرگ محسوب میشود که در این هنگام نام و یاد خدا کیمیایی آرام بخش و نور آفرین خواهد بود.
4. وضوی دائم.
5. اختصاص ساعتی ویژه برای خلوت با خدای خود و گفتگو با پروردگار مهربان.
6. ارتباط خاص با معصومان(ع) و توسل به آنان برای گرهگشایی مشکلات معنوی و مادی.
7. افزایش آگاهی و هوشیاری حقیقی در عرصههای مختلف زندگی و مطالعه یا نشست و برخاست با پاکان و صالحان.
ورزش و شادی
ز نیرو بود مرد را راستی/ ز سستی کژی آید و کاستی
جسم و جان ارتباطی دوسویه و مستقیم باهم داشته و دارای تأثیر در دیگری خواهد بود. آنجا که روان آدمی قوی و توانمند باشد، اندوه و ناراحتی جسم را زدوده، آن را توسنی بادپا میسازد و هرگاه نشاط جسمی وجود داشته باشد، در اثر تلاش و تکاپو راههای خمودی و افسردگی روح محو میشود. از این رو گفتهاند: عقل سالم در بدن سالم است.
رسول اکرم(ص) فرمود: «ورزش و بازی کنید و تفریح داشته باشید، همانا من ناراحتم که در دین شما خستگی و بینشاطی دیده شود»
و در سخنی دیگر میفرماید: «خوب است پسر در خردسالی و نوجوانی بازیگوش و پر جنب و جوش باشد، تا در بزرگی خویشتندار، صبور و مقاوم گردد»
امیرمؤمنان علی(ع) ـ که پیشوای تمامی پهلوانان و قهرمانان خداجوی تاریخ است ـ در راز و نیاز خود با خداوند چنین آرزویی را مطرح میکند: «پروردگارا! اندام مرا در راه خدمت به خودت قوی گردان و دلم را برای عزیمت به سویت محکم ساز» .
آشنایی با دیدگاه اندیشمندان مشهور جهان نیز در این باره جالب توجه است:
«ویل دورانت» میگوید: «هر فیلسوفی باید مانند افلاطون، ورزشکار باشد و اگر نباشد فلسفه او مورد شک و تردید است» .
بنیامین فرانکلین سیاستمدار و فیزیکدان آمریکایی بر این باور است: «تنبلی و تنپروری آنقدر آهسته حرکت میکند که فقر به زودی به آن میرسد و گرفتارش میسازد»
خوشرویی و شادی
چهره باز، اخلاق خوب و گفتار شایسته، صفات خجستهای است که همه ما انتظار چنین برخوردهایی را از دیگران داریم. این ویژگیها برای انسان چونان نور آفتاب برای گیاهان است؛ همانگونه که خورشید جان تازه به گیاه میدهد، روی گشاده، خوی شیرین و گفتار فرح بخش، نوعی سرخوشی، نشاط و سلامت به همراه داشته، افراد را جوان، زنده دل و سرحال نگه میدارد.
پروردگار بزرگ، ویژگی رسول خود، حضرت محمد(ص) را «نرمی و مهربانی» دانسته و «سنگدلی و خشن بودن» را مایه پراکندگی اطرافیان میداند (آل عمران، 159) و در سخنی دیگر دینباوران را به گفتار نیک و پسندیده دعوت میکند (بقره، 83).
امام علی(ع) تندخویی و عصبانیت را نوعی جنون و دیوانگی دانسته (نهج البلاغه، حکمت 255) و دوستان مؤمن و خالص خود را به اخلاق خوش و سخنانی صمیمی در نشست و برخاستها دعوت میکند. او خود اهل گفتگوهای شیرین و شوخی و مزاح با اصحاب بود و این روش را در جذب افراد بهتر میپسندید.
از این رو امام صادق(ع) «تبسّم و لبخند انسان به چهره برادر دینیاش» را حسنه دانسته (کلینی، 1362ش، ج2، ص188) و در پاسخ به سؤال یکی از اصحاب درباره حسن خلق میفرماید: «فروتنی کن، خوش سخن باش و با برادرت با خوشرویی برخورد نما».
بیشک چنین ویژگیهای والا موجب گردید که پروردگار حکیم پیامبر خود را ستوده و او را دارای «خلق عظیم» بداند (قلم، 4).
بوی خوش، لباس روشن و شادی
آراستگی ظاهری، رایحه روح پرور عطر و لباس روشن و متناسب در رنگ، هریک نشانگر لطافت روحی، آرایههای فکری، نشاط درونی و شادی روانی است. آموزههای مذهبی بر جلوههای زیبا و دلآرای دینباوران و خداجویان تأکید فراوانی کرده، بنیان مکتب را بر طراوت و پاکیزگی دانسته، خداوند مهربان را زیبا و خواستار زیبایی معرفی کرده است و او را بیزار از بوی آزار دهنده میداند.
از این رو برای روی کردن مسلمانان به زینت و آراستگی فرمان داده است: «باید برای برادر مسلمان، خود را زینت دهید و آراسته کنید …»
در سخنی درسآموز، پیامبر اسلام(ص) ـ که خود الگوی گرانقدری در آراستگی ظاهری، استفاده از بوی خوش و توجه به تناسب و زیبایی نوع پوشش و موهای خویش بود ـ فرموده است: «لباسهای خود را پاکیزه کنید، موهای خود را کم نمایید، مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید که بنیاسرائیل چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند».
بیشک تعادل در خودآرایی و استفاده از بوی فرح بخش و لباس روشن، روابط انسانها را با یکدیگر صمیمیتر ساخته، نوعی طراوت روحی و شادی و نشاط به یکایک افراد میبخشد. گویی با استشمام بوی خوش، آدمی رایحه بهشت را احساس میکند و با آن سوی جلوههای ظاهری طبیعت پیوند میخورد، از این رو رسول گرامی اسلام(ص) همواره بیش از آنچه برای خوراک خود خرج مینمود، نسبت به بوی خوش همّت میگمارد و میفرمود: «جامه سفید بپوشید که آن نیکوترین و پاکیزهترین رنگهاست».
آن حضرت خود، بیشتر از رنگ سفید و بعد از آن زرد روشن و سپس سبز استفاده میکرد. در دستورهای فقهی نیز مستحب است که نمازگزار لباس سفید بر تن کند و استفاده از رنگ سیاه مکروه دانسته شده است.
شرکت در مجالس نشاط آفرین
سخنان حکیمانه، موعظههای خالصانه و حکایات عاشقانه چونان آبشار روح بخش و ریزانی است که از آینه دل تمامی کدورتها و تیرگیها را زدوده، صفای خاطر و روشنای روح نصیب انسان میسازد.
آنان که سراپرده آفرینش را دیده و به دور از ظاهر زیبا و فریبای زندگی، حقایق هستی را میجویند، نشاط و شادکامی را تنها در دست افشانی و پایکوبی یا آواز و هیاهو ندیده، «طراوت دل و شادی روان» را طلب میکنند.
نتیجه
اگر انسان بپذیرد که تمامی گفتگوها و نشست و برخاستها در روح تأثیر گزارده، گاه روزها و هفتهها سستی، نومیدی، بدبینی و حتّی غفلت و جهالت به وی میبخشد! و یا از آن سو حضور در محافل خوبان، صالحان، و پاکان، رواق وجود ما را معطر، پاک و پرنور میسازد. افکار شوم و ملالانگیز را از ما گرفته، بسیاری از مهرها و قهرها را بازیچه دانسته، عظمت و عزّت واقعی ما را تقدیم میکند؛ بدون آنکه از شادی و شادمانیمان اندکی کاسته شود و یا چین و چروکی در چهره ما پدیدار گردد.
در آن زمان که رشدی برتر و تکاملی افزونتر یافتیم، تمامی لذّتها را در خوراکیها و همه شادیها را در جشنها و آهنگها جستجو نمیکنیم، بلکه اینها را وسیلهای میدانیم که در صورت استفاده صحیح، خستگیها و کاستیها را از جسم و جان ما بیرون میکند، و در صورت افراط یا شکافتن مرزهای الهی و انسانی، جز خاکستر خمودی و سیاهی و سستی بر روح و روان ما نخواهد بود.
در این هنگام است که به خوبی احساس میکنیم گاه قطراتی اشک، چنان آرامش روحی و طراوت باطنی به ما میبخشد و مشکلات ما را ناچیز جلوهگر میسازد، که هیچ مجلس جشنی چنین تأثیری نخواهد داشت و یا آشنایی با سیره و سخن اسوههای آسمانی و معصومان(ع)، بار سنگین سختیها را، کاسته و ما را هدفمند میگرداند و تمامی ناهمواریهای زندگی با آرمانی الهی و روحانی هموار خواهد شد. چون الگوهای حقیقی ما در راه دستیابی به هدفهای والا، بیشتر از همگان دچار رنج و سختی شدهاند، اما همه را برای خدا و در راه خدا دیده و تحمل کرده، همواره شادی و نشاط روحی خویش را در سپاس از پروردگار خود بیان کردهاند و این شادمانی حقیقی و جاودان بوده و خواهد بود. شادمانی و نشاط باعث ارتقای زندگانی انسان گردیده، تحرک، پویایی و نشاط را در انسان و جامعه موجد میگردد. انسانهای سالم و با ایمان نه ترس و نه اندوهی داشته با طیب خاطر به فعالیت و تلاش مشغول هستند.»
استغفار و حقیقت توبه
توبه و استغفار همان طلب آمرزش است؛ به هر ترتیب ما انسان هستیم و در معرض گناه، خطا و اشتباه هستیم و خداوند راه بازگشت را در هر لحظه ای برای ما باز کرده است و همواره امید به رحمت و بخشش خدا هست.
خدای تبارک و تعالی از استغفار به عنوان یک خصیصه مثبت یاد می کند و می فرماید: «وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ»؛ «و آنان که چون کار زشتی کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد می آورند و برای گناهانشان آمرزش می خواهند و چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد؟ و بر آنچه مرتکب شده اند، با آن که می دانند [که گناه است ]، پافشاری نمی کنند.»
و در سوره نساء می فرماید: «وَ مَنْ یعْمَلْ سُوءاً أَوْ یظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یسْتَغْفِرِ اللَّهَ یجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحیما» ؛ «و هر کس کار بدی کند، یا بر خویشتن ستم ورزد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزنده مهربان خواهد یافت.»
در روایات فرموده اند که استغفار بهترین و برترین دعا است و تا می توانید استغفار کنید. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «عجبت لمن یقنط ومعه الاستغفار» ؛ «من تعجب می کنم از کسی که ناامید می گردد و حال آن که می تواند آمرزش بخواهد.
در روایتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سخن زیبایی می فرمایند: من کثر همومه فلیکثر من الاستغفار: هر کس غم و غصه اش زیاد است، باید زیاد استغفار کند. (بحارالانوار، ج 90، ص 283)
و نیز در عبارت دیگری میدان تاثیر استغفار را گسترده تر معرفی کرده و فرموده اند: علیک بالاستغفار فانه المنجاه.(بحارالانوار، ج 90، ص 283) بر تو باد به استغفار و عذرخواهی از خداوند که استغفار نجات دهنده (انسان از مشکلات و سختی ها) است.
احساس نیاز به استغفار نداریم
متاسفانه امروزه در فرد و جامعه این احساس مهم معنوی بسیار کم رنگ است. هم محافل دعا آنچنان که باید رونق ندارند هم در فرهنگ و زندگی روزمر ما احساس استغفار پر رنگ نیست.
اکثر گرفتاری هایی که انسان به آن مبتلا می شود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمت هاى خداوند در مسیرى که او مى پسندد و صرف کردن آن ها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمت ها است.
“بعضی از ما آدم ها به دلیل برداشت سطحی ای که از استغفار داریم، احساس نیاز چندانی به استغفار در خود نمی بینیم و تصور می کنیم استغفار فقط برای وضعیتی است که انسان گناهان سنگینی انجام داده و بسیار آلوده شده است، در حالی که پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) در مورد خودشان می فرمایند: «هر روز بر روی قلبم غبار می نشیند، تا اینکه روزی صد مرتبه استغفار می کنم؛ اِنّه لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی حَتَّی أَسْتَغْفِرُ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّه» (مستدرک الوسائل/5/320/ح5978) تازه این غبار ناشی از غفلت یا گناه نیست بلکه محاسباتی است که پیامبر (صلی الله و علیه و آله) در مراتب بالای خود دارند.
کسی که احساس استغفار نداشته باشد، بوی تکبر از او به مشام می رسد
هر کس احساس نیاز به استغفار در وجودش جاری نبود قطعاً بداند که یک مشکلی دارد؛ چنین فردی اگر آدم خوبی است، دچار عُجب است و اگر آدمِ بدی است دچار قساوت قلب است، به حدی که خدا به او غضب کرده است.
در واقع کسی که احساس نیاز به استغفار نداشته باشد، بوی تکبر از او به مشام می رسد."(به نقل از بیانات حجت الاسلام پناهیان)
خداوند در مورد برخی از اینها که وضعشان خیلی خراب تر است چنین می فرماید: «و چون به آنان گویند: بیایید تا پیامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد [از روى کبر و غرور] سرهاى خود را بر مى گردانند، و آنان را مى بینى که متکبرانه [از حق ] روى مى گردانند؛ وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون»(منافقون/5)
چگونه احساس نیاز به استغفار را در خود زنده کنیم؟
“باید استغفار را همیشه یک امر جاری بدانیم و به هر وسیله ای احساس استغفار را در خودمان زنده کنیم. برخی از عناصری که احساس نیاز به استغفار را در وجود انسان ایجاد می کنند از این قرارند:
1. احساس پشیمانی از گناه و یا از فاصله ای که با خدا داریم. 2. احساس تنفر از گناه و یا وضع بدی که داریم. 3. مذمت کردن خود به خاطر وضعیتی که در آن هستیم 4. تمنای وضع بهتر داشتن. 5. غمِ تنهایی و مهجوری از خدا و اولیاء الله” (به نقل از بیانات حجت الاسلام پناهیان)
و این ها در حالی است که خداوند متعال دو پناهگاه محکم در این امّت گذاشته است، یکی وجود پیامبر خود (صلی الله و علیه و آله) که رحمه للعالمین است و هم اکنون در دل مؤمنین وجود دارد. دیگری استغفار است.
مادامی که امّت توبه و استغفار دارد، بلای عمومی که بر امت های گذشته نازل می شد، در این امت نازل نمی شود.
استغفار درمان بسیاری از مشکلات است
گشایش در زندگی با کمک گرفتن از آیات قرآنی و احادیث و ذکرهای توصیه شده از جانب ائمه و پیشوایان مطمئنا راهی موثر است. بهره گیری از این آیات و احادیث همچون هر امر دیگری نکته هایی برای تسریع در اجابت و رفع مشکل دارد که بخشی از انها را برایتان جمع آوری کرده ایم که به شرح زیر است.
اکثر گرفتاری هایی که انسان به آن مبتلا می شود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمت هاى خداوند در مسیرى که او مى پسندد و صرف کردن آن ها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمت ها است.
کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصه اى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى دهد
خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و می فرماید: «وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ جَمیعاً اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، اى مؤمنان! همگى با هم به سوى خدا توبه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید.( نور/۳۱)
با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛ از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پى درپى بر شما فرو مى فرستد و شما را با اموال و فرزندان بسیار کمک مى کند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى دهد.( نوح/۱۰ تا ۱۴)
بنابراین دستور به استغفار از خود قرآن گرفته شده و در روایات نیز تأکید شده است.
چنانچه رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرموده اند: مَنْ أَکْثَرَ الإِسْتِغْفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضیق مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»؛ کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصه اى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى دهد. ( وسائل الشیعه،ج ۷، ص ۱۷۶)
رفع گرفتاری ها با استغفار
آیة الله محمدتقی بهجت (ره) آن عارف بالله در پاسخ به سؤال فردی که در امور مختلف از جمله اشتغال و ازدواج دچار گرفتاری شده بود، این چنین بیان کردند: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن ها پیش نیاید و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته اید.
در روایات با هر سه لفظ آمده است که اگر کسى ملازم استغفار باشد یا پیوسته استغفار کرد یا زیاد استغفار نمود، خداوند او را از هر همّ و غمى رها مى کند و از هر تنگنایى راه برون رفت براى وى قرار می دهد و از جایى که گمان نمى برد روزى اش مى دهد. (به نقل از کتاب نفس مطمئنه، ص 54 و سایت مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیة الله بهجت ره)
ان شاء الله که بهره گیری از این ذکر ، از مشکلات خارج شده و زندگی سعادتمندی را داشته باشید.
در سیره اهل بیت و دعاها داریم که آنها عافیت خواسته اند و ما فطرتاً عافیت طلب هستیم. در دعا داریم که خدایا به ما عافیت بده .پیامبر در شب قدر از خدا عافیت طلب می کردند. همان طور که ما عافیت می خواهیم دستگاه خدا مبنی بر ابتلاء و امتحان است. انسان ها با امتحان رشد پیدا می کنند و بالا می روند. این سنت قطعی خداست. در عین اینکه ما عافیت می خواهیم باید در بلاها صابر باشیم و با حالت تسلیم ،دفع بلاها را هم از خدا بخواهیم . روایت داریم که با دعا و صدقه بلاها را دفع کنید. این راه کار ائمه است. چون ما مرد بلا نیستیم باید دعا کنیم که بلاها برگردد.
پس انسان باید دعا کند ولی روح تسلیم هم داشته باشد یعنی ما نباید از خدا طلبکار باشیم که حتما به من فرزند بده یا فقر را از من بردار .در کنار دعا باید روح تسلیم هم باشد. ممکن است که این ها مصلحت ما باشد. افرادی که در عافیت هستند، اگر شکرگزار باشند خداوند ثواب اهل بلا را به آنها می دهد. افرادی که مبتلا هستند اگر صابر و شاکر باشد، خداوند تمام ثواب عبادت های یک فرد سالم را به او می دهد. در هر صورت اگر ما شاکر و صابر باشیم ،برنده هستیم.
گاهی خدا ما را گرفتار می کند تا از دست خدا در نرویم ولی گاهی صلاح نیست و ما باید گرفتار بمانیم در این صورت باید شاکر و صابر باشیم. در گرفتاری ها، ما با خدا بیشتر راز و نیاز می کنیم . اگر با دعا، گرفتاری رفع شد شکر خدا را می کنیم. اگر گرفتاری دفع نشد ما نباید ناامید بشویم. اگر در بلا صبر کنیم هم درجه مان بالا می رود و هم پاداش صبر و هم پاداش دعاهای مان را می گیریم. ما نباید هیچ وقت خودمان را از خدا طلبکار ببینیم زیرا خداوند حکیم است ولی ما همه چیز را نمی دانیم. در قرآن داریم که بعضی چیزها برای شما بد است ولی خیر شماست. آیت الله مجتبی تهرانی فرزند نداشت ولی طلبه های زیادی را تربیت کرده بود که اثر آنها از صدها فرزند برای ایشان بیشتر بود.
خداوند جبار یعنی جبران کننده است. این طور نیست که خداوند به یک بنده ای لطف زیادی بکند و بنده ی دیگر را رها کند. خدا همه را دوست دارد و هیچ کس را رها نمی کند. کسی که معلولیت جسمی دارد و آه می کشد، خداوند به او ثواب ها و درجه های زیادی می دهد. روایت داریم که برای اهل بلا دیوانی باز نمی شود و به بهشت می روند و خیلی ها به حال آنها غبطه می خورند. امام باقر(ع) فرمود :اهل صبری که کفران نعمت نمی کنند، بی حساب به بهشت می روند. برای خداوند کلمه ی حتما را بکار نبریم. خوب است که انسان عافیت بخواهد ولی در کنار آن روح تسلیم هم داشته باشد.(حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد)
آبرو در لغت به معنای ناموس و شرف و اعتبار و … آمده و انسان به خاطر کرامت ذاتی که دارد جانشین خداوند متعال در روی زمین شده و از طرفی فرشتگان هم مامور به سجده کردن برای انسان شدند تا جایی که ابا کننده از آن از درگاه الهی رانده شد . بنابراین نفس این انسان محترم است و شایسته احترام .
از نظر اسلام حفظ جان ، مال و آبروی مردم و حتی اندیشه آنان محترم است و احترام به ناموس دیگران را بسیار مهم می شمارد . امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است . به گونه ای که مال مؤمن را دارای حریمی چون خودش در نظر گرفته اند . اسلام عزیز آبروی مسلمان را بسیار ارزشمند می داند و ریختن آن را بسیار خطرناک و گناهی بزرگ شمرده است . متاسفانه در جامعه ما چیزی که نزد برخی ها ارزش ندارد همین آبروی مسلمان است که آن را خیلی راحت مورد تاخت و تاز قرار می دهند و خود و دیگران را گرفتار عذاب الهی می کنند .آبروی مؤمن محصول یک عمر زندگی ، تلاش و سختی است و تمام سرمایه ی او می باشد . اما این امر مهم که در آیات و روایات اسلامی تأکید بسیاری به آن شده است ممکن است در اثر جهالت و یا غرض ورزی عده ای در یک لحظه از دست برود ، چیزی که جبران آن بسیار مشکل است و حتی ممکن است هیچگاه جبران نشود .لذا توجه به آموزه های دینی و عواملی که باعث ریختن آبروی مؤمن می شود بسیار ضروری به نظر می رسد چرا که دقت در آیات و روایات نشان می دهد که که خداوند توجه بسیاری به آن داشته تا جایی که هر چیزی که زمینه ریختن آبروی مؤمن می شود صراحتا به آن اشاره شده و از آن نهی شده است .
تعریف آبرو
آبرو در لغت به معنای 1. عرق ، خوی ، آب رخ ، آب روی 2. اعتبار ، قدر ، جاه ، شرف ، عرض و ناموس است . و در اصطلاح آبروی کسی را ریختن : وی را مفتضح کردن ، او را مفتضح نمودن .عرض جمع اعراض است به معنی تبار و حسب و نسب و شرف و امثال اینها که مایه ی فخر و مباهات است ، آبرو ، ناموس ، شرف ، قدر ، مقام و اعتبار .
اهمیت حفظ آبروی مؤمن
پوشاندن زشتی و بدی و قبیح و عیب ، از نعمت های بزرگ و احسان های عظیم و الطاف بی بدیل حق درباره عبد است . و باید دانست وقتی خدای مهربان در دنیا بدی و زشتی بنده ی مومنش را می پوشاند و آبرویش را میان مردم حفظ می کند ، قطعا در قیامت به بنده ی مؤمنش و گنهکار بازگشت کننده به درگاهش توجه بیشتری خواهد کرد ، و زشتی و بدی اش را بیش از پیش پرده پوشی خواهد نمود .
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند : از خداوند درخواست کردم که در روز حساب حساب رسی امت را به خودم واگذار کند که بندگان اگر لغزشی داشتند آبروی من پیش پیامبران پیشین نرود . خداوند پاسخ داد حساب آنها را خودم به عهده می گیرم که اگر لغزشی داشتند آبرویشان پیش تو نرود .با توجه به اینکه خداوند حفظ آبرو را به این اندازه مهم داشته که حتی نزد پیامبر خود نمی خواهد که آبروی بنده داش ریخته شود ، پس چکونه انسانها به خود اجازه می دهند که با آبروی یگذیگر بازی کنند .
توجه به اصل کرامت انسان
“لِلهِ عَزَّ و جَلَّ فی بِلَادِهِ خَمسٌ حُرَم ؛ حُرمَةٌ رَسولِ اللهِ و حُرمَةُ آلِ الرَّسولِ و حُرمَةُ کِتابِ اللهِ عَزَّ و جَلَّ و حُرمَةُ کَعبَةِ اللهِ و حُرمَةُ المُؤمِنِ “مملکت خداوند بزرگ را پنج حریم است : حریم پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حریم آل پیامبر و حریم کتاب خدای بزرگ و حریم کعبه الهی و حریم مؤمن “از منظر قرآن کریم ، انسان نسبت به سایر مخلوقات از کرامت و جایگاه ویژه ای برخوردار است و این کرامت در پرتو ایمان و تقوای الهی ایجاد می شود .
خداوند متعال در قرآن می فرمایند : ” إنَّ أکرَمَکُم عِندَالله أتقَاکُم ” به درستی که ارجمندترین شما نزد خدا ، پرهیزگارترین شماست .
بنابرین مؤمنان در نزد خداوند دارای کرامت و مرتبه ای بلند هستند و آنچه که سبب پایمال شدن این کرامت شود از نظر دین مذموم است .روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) رو به کعبه کرد و فرمود : ” آفرین بر تو ای خانه ( خدا ) چقدر نزد خداوند بزرگی و حرمت داری ! اما به خدا سوگند که مؤمن ( نزد خداوند ) محترم تر از توست ، زیرا خداوند از تو یک چیز را حرام و محترم قرار داده است ، ولی از مؤمن سه چیز را : مالش ، جانش و گمان بد او .
مقدس ترین سرزمین کعبه مکرمه ( قبله گاه مسلمانان و نمازگزاران ) است ، به گونه ای که بدون توجه به آن نماز باطل است و حیوانی که به آن سو ذبح نشود ، حرام است . تکریم و احترام کعبه بر همه واجب و اهانت به آن ، حرام و گناه بزرگی است . هر کس نسبت به آن قصد سوء داشته باشد ( مانند ابرهه ) با لشکر شکست ناپذیر ” طیر ابابیل ” رو به رو خواهد شد ، ولی مؤمن بالاتر از کعبه قرار دارد .
بنابراین مؤمن حقیقی برای حفظ کرامت دیگران یا گمان نیکو با آنها برخورد می کند و به خود اجازه نمی دهد که از طریق وسوسه های شیطانی ، بدون هیچ دلیل محکم و استوار بدبین شود و با دیده حقارت به آن ها بنگرد .
لزوم حفظ آبروی مؤمن
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) : هر حسنه ای صدقه است و هر چیزی که مرد مسلمان از ثروت خود برای خود و خانواده اش انفاق کند ، برای او صدقه (نزد خدا) نوشته می شود و هر چیزی که شخص مسلمان به وسیله ی آن ، آبروی خود را حفظ کند ، برای او به خاطر حفظ کردنش ، صدقه نوشته می شود .”
ابو بصیر می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم : مردی از یاران ما فقیر است و من می خواهم زکات خود را به او بدهم ، اما او شرم می کند که زکات بگیرد . آیا لازم است به او بگویم که این زکات اموال است ؟حضرت در جواب فرمود : عملی که خدا بر تو واجب نموده انجام بده ولی مؤمن را خوار مکن .
امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند : هر کس از شما بتواند خداوند متعال را با دستی نیالوده به خون و اموال مسلمانان و زبانی سالم از لطمه زدن به آبروی آنان دیدار کند ، پس باید چنین کند .امام زین العابدین (علیه السلام) : هر که از لطمه زدن به آبروی مسلمانان خودداری کند ، خداوند عز و جل روز قیامت از لغزش او درگذرد .قیصر روم به کشیشی گفت : بالاترین حکمت چیست ؟ گفت : شناختن قدر خویش ، پرسید کاملترین عقل کدام است ؟ گفت از حدود علم تجاوز نکردن ، سؤال کرد : بیشترین حلم چیست ؟ گفت بردباری در مقابل دشنام ، پرسید : بالاترین نگهبان حیثیت چیست ؟ گفت نگهداشتن آبرو …..
دفاع از آبروی مومن
هر مسلمانی وظیفه دارد به اندازه توان خود ، آبروی برادر مومن خود را حفظ کند و نگذارد خدشه ای به آن وارد شود .
مردی در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از کسی بدگویی کرد ، در همان جا فرد دیگری از او دفاع کرد . حضرت فرمودند : ” کسی که جلوی آبروریزی برادر مومنش را بگیرد ، از آتش دوزخ در امان است “
و در روایت دیگر است که فرمودند :"کسی که در غیاب برادر (مسلمان) خود از او دفاع کند ، بر خداوند لازم است که او را از آتش جهنم محافظت کند ."امام صادق علیه السلام فرمود : خدای بزرگ می فرماید هر که بنده مؤمنم را خوار سازد مرا به ستیز فرا خوانده است و هر که بنده ی مؤمنم را بزرگ دارد از خشمم در امان ماند .
و نیز در روایت آمده است که کسی که در مجلسی غیبت برادر خود را بشنود و در مقام رد آن بر آید و از او دفاع کند خداوند هزار نوع از شرور دنیا و آخرت را دور خواهد ساخت .
بنابراین تنهاد نهی از غیبت کردن کافی نیست بلکه بر هر فردی لازم است که از برادران دینی خود دفاع کند و در حفظ آبروی آن ها بکوشد . یعنی بر هر مسلمانی لازم است انتقادها و عیب هایی را که به برادر دینی اش وارد می شود با توجیه صحیح و خداپسندانه دفع کند و زمینه شایعه پراکنی ها و اشاعه ی فحشاء را از بین ببرد تا دیگر کسی جرأت نکند بدون
عوامل آبروریزی
اتهام
یکی از مواردی که باعث ریختن آبروی مومن می شود تهمت زدن به افراد است .
ابن ابی یعفور می گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : هر که بر مرد یا زنی مؤمن به آنچه که در آن ها نیست افترا بندد خداوند او را در روز رستاخیز در “طینت خبال ” برانگیزاند تا از سخنی که گفته به در آید . عرض کردم “طینت خبال” چیست ؟ فرمود : آب چرکینی که از فرج زنان بدکاره بیرون آید .امام باقر علیه السلام روایت نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دشنام گویی به مؤمن ، هرزگی ، و پیکار با او کفر و خوردن گوشتش (باغیبت) نافرمانی خداست .
حسادت
عده ای از مردم برای اینکه به اشخاص حسادت می برند به تحقیر کردن طرف مقابل می پردازند . و حتی گاهی شرم نکرده و در حضور او بدگویی می کنند . و با کمال تعجب این رفتار خود را پسندیده می شمارند و آن را صراحت لهجه نام می گذارند در صورتی که باید این صفت را بی حیایی نامید .بی جهت آبروی بندگان خدا را بردن و نسبت به مردمی شریف بی احترامی روا داشتن ، جز بی شرمی ، چیز دیگری نیست . این افراد گاهی به صورت شوخی و استهزاء و متلک گفتن ، مقصود خود را انجام می دهند . بدگویی ناپسند است خواه در جلسه خصوصی باشد ، خواه در جلسات بزرگ ، خواه در روزنامه باشد خواه به صورت بیانیه در آید ؛ قبیح به هر لباس درآید قبیح است .
افراط در شوخی و خنده
در روایت آمده است که : مزاح ناروا و مسخرگی ، زبان را از اینگونه سخنان نگهدار که آبرو را می برد ، موجب سقوط و مایه ی دشمنی است ، نهال عداوت در دلها می نشاند ، با کسی مزاح نکن و اگر با تو مزاح کردند جواب نده تا رشته سخن عوض شود ، از کسانی باش که با بزرکی از لغویات می گذرند .
پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) می فرمایند : شوخی بیش از اندازه و بسیارآبرو را می برد خنده ی زیاد ایمان را محو می کند.
عنبسه ی عاید نقل می کند:شنیدم حضرت صادق(علیه السلام) می فرمود:خنده ی بسیار آبرو را می برد.و حضرت صادق (علیه السلام )می فرماید : مبادا مزاح کنید که آبرو را می برد.و البته باید دانست که در این جا مطلق مزاح کردن منظور نیست، رعایت نکردن حد ومرزهای شوخی و خنده طبق فرمایشات معصومین(علیهم السلام)باعث ریختن آبرو می گردد.
استهزاء
خداوند متعای در سوره حجرات می فرمایند : لَا یَسخَر قَومٌ مِن قَومٌ. یکدیگر را مورد مسخره و استهزاء قرار ندهید .
بی شک استهزاء مومن و برجسته کردن نقص های ظاهری او و سرزنش کردن انسان به خاطر خطاهایی که مرتکب شده و همچنین نگاه تحقیر آمیز به او باعث تحقیر و ریختن آبروی او می شود
تجسس
تجسس نیز از مواردی است که در قران به صراحت از آن نهی شده و حتی در هیچ موردی و در هیچ شرایطی انجام آن در زندگی شخصی افراد مجاز شمرده نشده و این صراحت در نهی دلالت بر گناه بودن آن دارد .
ارتباط بین تجسس و ریختن آبروی مومن به این صورت است که اگر شخصی در زندگی خصوصی مردم تجسس کند سعی می کند از تمام زوایای زندگی آنان آگاه شود و از هر مسئله ای که بدست آورد کنجکاوی او بیشتر می شود و بازگو کردن این مسئل به افراد دیگر ممکن است باعث هتک حرمت شخص و افشای مسائلی شود که شخص به آن راضی نیست .
عیب گویی
یکی از مهم ترین راههای حفظ آبروی برادر دینی ، پوشیدن کاستی های اوست . و به همین دلیل خداوند متعال که از عیان و نهان بشر آگاه است ، ستار العیوب است و عیوب مردم را برملا نمی کند پس چگونه بر انسانی که خود از عیوب عاری نیست جایز است که به عیوب مردم بپردازد و سعی در برملا کردن نواقص آن ها و بدنام کردن و آشکار کردن خطاهای او باشد .
روزى حضرت عیسى(علیه السلام) از حواریون خود سؤال کردند، اگر شما در جایى ببینید یکى از دوستان و برادرانتان هنگام خواب لباسش کنار رفته و مقدارى از عورتش ظاهر شده است، آیا سعى مىکنید که او را بپوشانید و یا این که عورتش را بیش تر مکشوف مىسازید؟ آنها در پاسخ گفتند: روشن است، سعى مىکنیم عورتش را بپوشانیم. حضرت فرمودند: خیر، شما این کار را نمىکنید، بلکه همه آن را نمایان مىکنید. آنها از این سخن حضرت عیسى(علیه السلام) تعجب کردند، اما متوجه شدند که در این پرسش و پاسخ سرّى نهفته است. حضرت عیسى(علیه السلام) با این کار مىخواستند به یاران و شاگردانشان بفهمانند که حق مؤمن بر مؤمن این است که عیب او را بپوشاند و نه تنها آن را بازگو نکند، بلکه اگر مىتواند پرده پوشى هم بکند تا آبرویش محفوظ بماند.
بنابراین اگر انسان کار بدى از کسى سراغ دارد نه تنها نباید از او غیبت کند و بدى او را براى دیگران بازگو نماید، بلکه باید سعى کند که این عیب مکشوف نشود و مکتوم باقى بماند؛ یعنى خطایى که از او سر زده در بین مردم و مسلمانها زبان به زبان پخش نگردد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند : کسی که به منظور عیب جویی و ریختن آبروی مومن و این که او را از نظر مردم بیندازد سخنی را نقل کند ، خداوند او را از ولایتش بیرون کرده ، به سوی ولایت شیطان می فرستد ولی شیطان هم او را نمی پذیرد .
ابی برده گوید : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با ما نماز گذارد و پس آنگاه شتاب ناک به پا خواست و به سوب در مسجد رفت و دست بر در نهاد و با صدایی بلند بانگ برداشت : ای ایمان آورندگان به زبان که ایمان در دلتان جای نگرفته ! عیبهای مؤمنان را نجویید ؛ زیرا هر که عیب های مؤمنان را بجوید خداوند نیز در پی عیب های او باشد و هر که خداوند عیب هایش را بجوید رسوایش سازد هر چند درون خانه اش باشد .
غیبت
رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود : ” کسی که راه رفت در غیبت برادرش و کشف سرّ او ، اول قدمی که بردارد در جهنم گذارد ، و کشف کند خداوند سرّ او را در بین خلایق “
و در روایت دیگر است که فرمودند : ” شب معراج به قومی گذشتم که روی خود را با چنگالهایشان خراش می دادند و با آن صورت و سینه هایشان را می خراشیدند .. از جبرئیل پرسیدم این ها کیانند ؟ گفت : این ها کسانی هستند که گوشت های مردم را می خوردند (غیبت مردم را می کردند) و و درباره آبروی آن ها سخن می گفتند .”
بنابراین کسی که در دنیا به غیبت دیگران می پردازد و آبروی دیگران را می برد ، خداوند نیز در برزخ و قیامت او را مفتضح می گرداند ، و در جهنم نیز با رسوایی و بی آبرویی به سر خواهد برد .امام صادق (علیه السلام) از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایت کردند که فرمودند : “ای گروهی که به زبان ایمان آوردید و ایمان به قلب شما وارد نشده ، مذمت نکنید مسلمانان را و جستجو نکنید قبایح مستوره ی آنان را ؛ زیرا که کسی که عورات آن ها را جستجو کند ، خداوند جستجو کند عورات او را ؛ و کسی را که خدا جستجوی عورات او کند ، مفتضح کند او را اگر چه در خانه اش باشد “
خداوند متعال غیور است و هتک آبروی مؤمنان هتک حرمت الهی است و اگر انسانی بی حیایی را از حد گذراند و آبروی مؤمنی را ریخت خداوند هم آبروی او را می ریزد و عیوب پنهان او را که به لطف ستاریت خود پنهان داشته بود ، آشکار می کند و او را در بین مردم در دنیا و آخرت مفتضح می کند .
امام باقر علیه السلام می فرمایند : ” رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در معراج عرض کرد : “ای پروردگار چگونه است حال مؤمن نزد تو ؟ فرمود : “ای محمد ، کسی که اهانت کند برای من دوستی را ، پس به تحقیق ظاهر شده است به محاربه ی با من ؛ و من سریع تر هستم به سوی یاری کردن دوستان خودم از هر چه ”
اظهار نیاز نزد مردم
یکی از عواملی که باعث ریختن آبروی افراد می شود اظهار نیاز و خواهش از مردم است که باعث شکسته شدن عزت و کرامت انسان می شود . در این جا اولین چیزی که آسیب می بیند ، خود حقیق انسان و کرامت و شخصیت اوست که در حدیث داریم که مؤمن حرمتی بالاتر از کعبه دارد .
و به همین دلیل است که در روایات اجازه هر کاری به مؤمن داده شده جز آنکه با درخواست و اظهار عجز خود را حقیر کند . به دلیل این که اظهار نیاز باعث از بین رفتن آبروست چنان که امام سجاد علیه السلام فرموده است : درخواست نیازها از مردمان مایه ی خوار زیستن و از بین بردن حیا و کاسته شدن وقار است ، و این همان فقر نقد است ، و کم درخواست کردن از مردمان همان بی نیازی ( و توان گری ) نقد است .آبروی انسان حریمی است که چون فرو ریزد ، حرمتهای بسیاری شکسته شود . بنابراین بالاترین ستم انسان به خودش این است که حرمت و عزت خود را نگه ندارد و نباید کرامت انسانی و عزت ایمانی با ذلت تکدی شکسته شود .
امام صادق علیه السلام به یکی از خدمتگذاران خود که به محل کسب و کارش حاضر نشده بود و به سبب بیکاری آبرو و عزت او در مخطره قرار گرفته بود فرمود : ” ای بنده خدا عزت خود را نگهدار ” آن خدمتگذار گفت : “فدایت شوم عزت من در چیست ؟” فرمودند : ” به بازار و محل کسب و کار خویش رفتن و کرامت خود را نگه داشتن “
عوامل حفظ آبرو
بخشش
حضرت علی (علیه السلام) : بخشندگی ، نگاهدارنده آبروست ، و شکیبایی دهان بند بی خردان ، و عفو زکات پیروزی و دوری کردن ، کیفر خیانت کار و مشورت چشم هدایت است .
و در جای دیگر می فرمایند : بخیل ترین مردم در مال خویش بخشنده ترین آن هاست در آبروی خویش .
درخواست نکردن
امام علی (علیه السلام) : آبروی تو یخی جامد است که درخواست آن را قطره قطره آب می کند ، پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرو می ریزی ؟
دعا کردن
خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما ، که از روزی خواران تو روزی خواهم ، و از بدکاران عفو و بخشش طلبم !ای خدای من تو را ستایش می کنم که چه بسیار عیبها و زشتیهای مرا پنهان ساختی ، و مرا مفتضح و رسوا نساختی ، و چه بسیار گناهانم را در پرده پوشانیدی ، و مرا میان خلق مشهور نگردانیدی ، و چه بسیار عیب و عارها که من مرتکب شدم و تو پرده دری نکردی ، و ننگ و عار آن را بر گردنم چون طوق نیفکندی ، و زشتی اش را بر دیده های همسایگانم و حسودان نعمت هایی که مرا دادی آشکار نگردانیدی .
ترک جدل و نزاع
امام علی (علیه السلام) می فرمایند : ” مَن ضَنَّ بِعِرضِهِ فَلیَدَعِ المِرَاءَ ” هر کس از آبروی خود بیمناک است از جدال بپرهیزد .[30]
حق مسلمان بر برادرش
توجه به حقوقی که مسلمانان نسبت به یکدیگر دارند بسیار ضروری است لذا به حدیثی از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله در این زمینه اشاره می شود .پیامبر اسلام (صلی اله علیه و آله)فرمود : مسلمان بر برادر مسلمانش سی حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمی کند مگر به ادای این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او :لغزشهای او را ببخشد ، در ناراحتی ها نسبت به او مهربان باشد ، اسرار او را ذپنهان دارد ، اشتباهات او را جبران کند ، عذر او را بپذیرد ، در برابر بدگویان از او دفاع کند ، همواره خیرخواه او باشد ، دوستی او را پاسداری کند ، پیمان او را رعایت کند و در حال مرض از او عیادت کند .در حال مرگ به تشییع او حاضر شود ، دعوت او را اجابت کند ، هدیه او را بپذیرد ، عطای او را جزا دهد ، نعمت او را شکر گوید ، در یاری او بکوشد ، ناموس او را حفظ کند ، حاجت او را برآورد ، برای خواسته اش شفاعت کند و عطسه اش را تحیت گوید .
گمشده اش را راهنمایی کند ، سلامش را جواب دهد ، گفته او را نیکو شمرد ، انعام او را خوب قرار دهد سوگندهایش را تصدیق کند ، دوستش را دوست دارد و با او دشمنی نکند ، در یاری او بکوشد خواه ظالم باشد یا مظلوم ، اما یاری او در حالی که مظلوم است به این است که او را در گرفتن حقش کمک کند ، او را در برابر حوادث تنها نگذارد ، آنچه از نیکی های برادر خود دوست دارد برای او هم دوست بدارد و آنچه از بدی ها برای خود نمی خواهد برای او نیز نخواهد .
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیزبیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر
«حسبنا الله و نعم الوکیل»
(آل عمران ایه 171)
پناه نمی برد.در صورتی
که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به
عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق
تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید
بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر
«لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین»
(سوره انبیاء آیه 87)
پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر
تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را
نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۷)
3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده،
چگونه به ذکر
«افوض امری الی الله،ان الله بصیر بالعباد»
(سوره غافر آیه 44)
… پناه نمی برد.
زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در
اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 44)
4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه
به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله»
پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از
ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب
به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند،
کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
امام صادق (ع) فرموده است :
«هرگاه از قدرتمند ، یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید ،
ذکر
« لاحول و لا قوه الا بالله »
را زیاد تکرار کنید، زیرا این ذکر کلید گشایش
هرگونه گرفتاری و ناراحتی است ، و گنجی است از گنجهای بهشت.»
و نیز فرمود :
رسول اکرم (ص) فرمود: « ذکر « لا حول و لا قوه الا بالله » نود و نه درد را شفا
می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.»
و نیز فرمود: « در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد ، و گفت: به امتت امر
کن در بهشت، بسیار درخت نشاء نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است.»
گفتم « نشاء بهشت » چیست ؟
پاسخ داد :
« لا حول و لا قوه الا بالله»
نماز شب
کلید موفقیتها است
****
اگر از قرآن استفاده نمی کنیم
برای آن است که یقین ما ضعیف است
****
شما به دانسته های خود عمل کنید
مجهولاتتان را خدا معلوم میکند.
****
دنیاپرستان را بنگرید که به چه دل بستهاند
و بر سر چه با هم نزاع دارند
به دنیایی از کاغذ و مقوا و خانه عنکبوت!
****
اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید
زبان حالتان این باشد:
تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند
بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم
****
حرم مطهر امام رضا(ع) نعمت بزرگ و گرانقدری است
که در اختیار ایرانی هاست
عظمتش را خدا می داند!
****
خدا می داند یک صلواتی را که انسان بفرستد
و برای میتی هدیه کند
چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی
برای همین یک صلوات است
****
شیطان، از سجده طولانی میترسد
چون میگوید:
«این همانی است که به خاطرش به این روز افتاده ام
و اینها هم از آن دست نمیکشند
و این قدر طول میدهند».
****
ما به دنیا آمده ایم که
با زندگی کردن
قیمت پیدا کنیم
نه اینکه به هر قیمتی
زندگی کنیم.
****
خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود!
این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبتلا میشود
که با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده میکند
خود را به حرام گرفتار مینماید
****
وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است
ولی ما آن را بسیار دور میبینیم
وگرنه اینقدر با هم نزاع نداشتیم
****
معیار اصلی نماز است
این نماز بالاترین ذکر است
شیرینترین ذکر است
همه چیز تابع نماز است
باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم.
****
از ما، عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است!
تقوا یعنی “عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه میپرسند چه کار کنیم؟
من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست:
گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.
شاه کلید اصلی رابطه با خدا
” گــنــاه نــکــردن ” است
****
روزی به ایشان گفتند :
کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید
فرمودند:
لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی :
“خدا می بیند”
دعای بسیار مجرب از حضرت صاحب الزمان برای رفع مشکلات و گرفتاری ها
اين دعا از حضرت صاحب الا مرعليه السلام است كه تعليم فرمود آنرا به شخصى كه محبوس بود پس خلاص شد
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است
الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام
وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ
و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى
چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد
فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب
الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ
الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت
السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ
همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق
مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ
محمد و آل پاكيزه اش
از کارهایی که در جلب روزی و دفع فقر تاثیرگذارند:
1. زیارت مرقد مطهر سیدالشهداء علیه السلام
امام باقر علیه السلام فرمودند: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ 1؛ پیروان ما را به زیارت مرقد حضرت حسین علیه السلام امر کنید زیرا که این عمل رزق را زیاد کرده و عمر را طولانی می کند و نیز راههای رسیدن به ناگواری را مسدود می نماید.
2. ازدواج
امام صادق علیه السلام فرمودند: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَشَكَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَقَالَ تَزَوَّجْ فَتَزَوَّجَ فَوُسِّعَ عَلَیْهِ ، مردی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسید و نزد آن حضرت از فقر و نیازمندی خود گلایه کرد. حضرت به او فرمود: «ازدواج کن». آن مرد ازدواج کرد و در زندگی اش گشایش ایجاد شد.
در روایت دیگری حضرت فرمودند: الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ ؛ رزق و روزی همراه با همسر و فرزندان است.
نکته قابل توجه در این روایات:
آنچه امروزه در آستانه فرهنگ شدن است باور و رفتاری است کاملا در مقابل و مخالف فرهنگ اسلامی. کم نیستند جوانانی که همسر را فردی هزینه بر و فرزند را نان خور اضافی می دانند و بر این باورند که هر یک از اینها انسان را یک قدم به فقر کامل نزدیک می کند.
در حالی که با رجوع به فرهنگ اسلامی و برگزاری ازدواجی کم هزینه و رعایت نکاتی که پیش از این گذشت، همسر و هر یک از فرزندان به مثابه بستر رودخانه ای هستند که رزق را از سرچشمه روزی نصیب انسان می کنند.
3. نماز شب
امام رضا علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به علی علیه السلام سه بار فرمود «عَلَیْكَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ» بر تو لازم است که به نماز شب اهمیت دهی؛ چرا که نماز شب رزق را زیاد می کند؛ به زیبایی چهره می افزاید و اخلاق آدمی را نیکو می گرداند.
پیروان ما را به زیارت مرقد حضرت حسین علیه السلام امر کنید زیرا که این عمل رزق را زیاد کرده و عمر را طولانی می کند و نیز راههای رسیدن به ناگواری را مسدود می نماید
4. استغفار
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الِاسْتِغْفَارُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ، طلب بخشش از خداوند متعال رزق و روزی را زیاد می کند.
5. زکات دادن
هرجند در نگاه دنیابین پرداخت زکات، غرامت است و موجب کاستی مال؛ اما در نگاه دینی خدابین دادن زکات، غنیمت است و باعث افزایش دارائی.
امام باقر علیه السلام فرمودند: الزَّكَاةُ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ؛ زکات رزق را زیاد می کند.
صدقه، کمک
6. صدقه
امیر المومنین علیه السلام فرمود: الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ الْغِنَى وَ تَدْفَعُ مِیتَةَ السَّوْءِ ؛ صدقه بلا را دفع می کند و بر مقدار روزی و بی نیازی می افزاید و مرگ ناگوار را از انسان دور می کند.
7. نیکی به دیگران
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: إنَّ البرَّ یَزِیدُ فِی الرِّزقِ وَ إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ الرِّزقَ بِالذَّنبِ یُصِیبُهُ ؛ رفتار پسندیده روزی را زیاد می کند و همانا انسان به واسطه گناهی که مرتکب می شود از آن روزی تعیین شده اش محروم می شود.
8. سحرخیزی در طلب روزی
چه بسیار فرق است بین مردمی که بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب به سوی محلهای کسب خود روانه می شوند و با توکل به خدای متعال یک روز کاری را آغاز می کنند با مردمی که نماز خوانده نخوانده ساعت 9 صبح از خواب بیدار شده و خرامان خرامان راهی محل کار خود می شوند. بر اساس آموزه های دینی رزق و روزی گروه اول بیش از گروه دوم است.
امیر المومنین علیه السلام فرمود: اَلْبُكُورُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ، اول صبح به دنبال روزی رفتن سبب افزایش رزق و رزوی می شود.
9. حسن همجواری
رعایت حقوق همسایه و هر کس که در کنار و نزدیک ما زندگی می کند از جمله اموری است که تاثیری شگفت در ازدیاد رزق و روزی دارد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حُسْنُ الْجِوَارِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ؛ وسعت رزق ار بخواهى در جهان باش خوشرفتار با همسایگان
امام رضا علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به علی علیه السلام سه بار فرمود «عَلَیْكَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ» بر تو لازم است که به نماز شب اهمیت دهی؛ چرا که نماز شب رزق را زیاد می کند؛ به زیبایی چهره می افزاید و اخلاق آدمی را نیکو می گرداند
10. نظافت خانه و محل زندگی
امیر المومنین علیه السلام فرمود: نَظِّفُوا بُیُوتَكُمْ مِنْ غَزْلِ الْعَنْكَبُوتِ فَإِنَّ تَرْكَهُ فِی الْبَیْتِ یُورِثُ الْفَقْر ؛ خانه هایتان را از تار عنکبوت پاکیزه گردانید زیرا وجود آن در خانه باعث فقر و تنگدستی می شود.
و در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند تمیزى و زینت را دوست دارد و كثیفی و آلودگى را نمی پسندد. خداى عز و جل هر گاه نعمتی بر بندهاش ارزانى می دارد دوست دارد كه اثر آن را در او ببیند. از حضرت پرسیدند چطور اثر نعمت را آشكار كند. فرمود: لباسش را تمیز و خودش را خوشبو كند. خانهاش را سفیدکاری و زباله هاى خانه را جارو كند به طورى كه روشن كردن چراغ پیش از غروب خورشید فقر و تهى دستى را نابود كرده و روزى را زیاد می كند.
11. رعایت نظافت و بهداشت شخصی
گذشته از اهمیت ویژه ای که اسلام به رعایت بهداشت فردی و اجتماعی می دهد در این خصوص هم عمل به دستوراتی نظیر شستن دستها قبل از غذا و بعد از آن را موجب رفع فقر و باعث افزایش عمر معرفی می کند.
در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود: کوتاه کردن سبیل، گرفتن ناخنها و شستن سر با گل خطمی در روز جمعه فقر را می راند و رزق را بیشتر می کند.
12. نیکو سخن گفتن
از دیگر اموری که در جلب روزی موثر است نیکو سخن گفتن با اطرافیان است. کسانی که لحنی تند و زننده دارند؛ حرف خوب نمی زنند و خوب حرف زدن را هم بلد نیستند از نعمت خوش روزی بودن بی بهره اند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: طِیبُ الْكَلَامِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ ، نیکو سخن گفتن رزق را افزایش می دهد.
امید است با رعایت آموزه های دینی همواره زندگی پر خیر و برکتی داشته باشیم و هیچگاه فقر و گرفتاری بر زندگی ما سایه نیفکند.
استغفار
توبه از گناهان و آمرزش خواهی از خداوند غافر، امری است که بسیار مورد تأکید قرآن و پیشوایان دین قرار گرفته است. در کلام پیشوایان معصوم(علیه السلام)، استغفار به عنوانِ بهترین دُعا و عبادت، ارزشمندترین توسّل، موثّرترین سلاح گناهکاران و نجاتبخشترین شفیع، به گونهای کمنظیر، مورد تأکید واقع شده و آثاری برای آن، ذکر شده است.
در اینجا، استغفار و توبه را به عنوان عامل ریزش روزی و برکت در گستره قرآن و روایات مورد توجّه و تحقیق قرار میدهیم. در قرآن کریم، سه آیه بسیار عجیب وجود دارد که به روشنی اثر استغفار را در فزونی روزی بیانگر است: دو آیه اول از زبان حضرت هود(علیه السلام) خطاب به قومِبیایمان و گناهکار عاد وارد شده است:
«وَأنِ استََغفِرُوا رَبَّکُم ثُمَّتُوبوا إِلَیهِ یمَتِّعکُم مَتاعاًحَسَناً إلی أجَلٍ مُسَمّی ویؤتِکُلَّذِی فَضلٍ فَضلَهُُ…؛ و اینکه از پروردگار خود آمرزش بطلبید؛ سپس [با ایمان ناب و عمل صالح] به سویاو بازگردید تا شما را تا مدّت معینی [از مواهبِ زندگی این جهان] به خوبی بهرهمند سازد و به هر صاحب فضیلتی، به مقدارِ فضیلتش ببخشد…». (سوره هود، آیه 3)
قومی که با اعمال خود ، نعمات را از خود دریغ کرد.
قوم عاد، مردمی بلند قامت، درشت هیکل و سخت نیرومند بودند. این قوم، تمدنی بسیار پیشرفته و عظیمی داشتند که به فرموده قرآن: «لَم یخلََق مِثلُها فی البلاد؛ در هیچ عصری مثلِ آنان آفریده نشده است». (سوره فجر، آیه 8) این مردمان همیشه، غرقِ در نعمت خدا و آبادانی و فزونی برکات الهی بودند تا این که به تدریج وضع خود را تغییر دادند و به بُتپرستی و عصیان روی آوردند.
خدای تعالی به خاطر انحرافشان از راه حقّ، برادرشان هود(علیه السلام) را مبعوث کرد تا به سوی حقّ، دعوت و ارشادشان کند. با این که هود(علیه السلام) در هدایت آنان نهایت استعداد و سعی خود را به کار گرفت، امّا جز عدّه اندکی به او ایمان نیاوردند و بیشتر مردمان بر دشمنی و لجبازیهای خود اصرار ورزیدند و نسبت سفاهت و دیوانگی به آن حضرت دادند. در نتیجه خداوند هم «سنّتِ تغییر» را بر آنان جاری فرمود، چرا که: «اِنَّ اللّه لایغیرُما بقومٍ حتّی یغیروا ما بانفُسِهِم؛ خداوند، احوال و سرنوشتِ هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آن که خودشان، تغییر کنند. (سوره رعد، آیه 11)
از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا بارانهای مفید و پربرکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغهای خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید
به خواستِ الهی، آسمان تا هفت سالِ تمام از باریدن، دریغ کرد تا آن که قوم عاد دچار، قحطی، گرانی، خشکسالی و ضعف و ناتوانی شدند. در این احوال هم، هود(علیه السلام) مثل همیشه از درِ خیرخواهی و مهربانی به سوی ایشان روی آورد و راهِ چاره را «طلبِ مغفرت از پروردگار»، «توبه از شرک و بتپرستی» و «ایمان به خداوند و عمل صالح» دانست.
طبق آنچه در تفسیر گرانسنگِ المیزان در ذیل دو آیه فوق آمده است: منظور از «توبه» که بعد از «استغفار» با جمله «ثمَّتوبوا الیه» بدان تأکید شده است، «بازگشتِ حقیقی به سوی خدا با ایمان و عمل صالح» میباشد.
با استغفار سه بهره ی دنیوی را کسب کنید !
آیه سوم از زبان حضرت نوح(علیه السلام) خطاب به مردمِمجرم و گناهکار زمانهاش وارد شده است:
«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَغَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً و یمدِدکُم بِاَموال و بنین وَ یجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا بارانهای مفید و پربرکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغهای خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید». (سوره نوح، آیه 1210)
امام صادق(علیه السلام) با استناد به آیه فوق میفرمایند: «هنگامی که رسیدنِ روزیات را همراهِ سختی و کندی دیدی، زیاد استغفار کن، چرا که خداوند عزّوجلّ در کتابش میفرماید: از پروردگارتان، طلبِ مغفرت نمایید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان پیوسته بر شما بباراند و با اموال و فرزندان فراوان یاریتان رساند (یعنی در دنیا) و باغهای خرّم و نهرهای جاری عطایتان فرماید (یعنی در آخرت)».
در آیه فوق برای اثر استغفار سه بهرهارزشمند در دنیا معرفی شده است: «بارشِ پیوسته بارانهای مفید»، «وسعت و مال فراوان» و «نعمتِبرخورداری از فرزندان».
روایت شده که شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِچاره فرمودند: «استغفار کن».
ساعت عبادت و دعا
شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن» فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن».
حاضران با تعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه آیه فوق را تلاوت فرمودند.
بهترین وقت استغفار
بهترین وقت استغفار، سحرگاهان به ویژه سحرِ شب جمعه میباشد تا جایی که استغفار کنندگان در سحرگاهان مورد مدح خداوند عالمیان قرار میگیرند:
«… المستغفرینَ بِالأَسحارِ». (سوره آل عمران، آیه 17)
«وبالأَسحارِهُم یستَغفِرونَ». (سوره ذاریات، آیه 18)
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق میفرمایند: «هر کس در وقت سحر، هفتاد مرتبه استغفار کند از اهلِ این آیه خواهد بود».
چگونگی استغفار
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «هر که در نماز وتر و در حالی که به قیام ایستاده است، هفتاد مرتبه بگوید: اَستَغفِرُ اللّهَ واَتُوبُ إلَیه؛ و تا یک سال تمام بر آن مواظبت کند (و در صورت عدم موفقیت به نماز شب، قضای آن را به جا آورد) خداوند او را در زمره «استغفار کنندگان در سحرگاه» مینویسد و آمرزش و مغفرت خویش را بر او واجب میگرداند».
و آن حضرت در روایت دیگری میفرمایند: «هر کس دو ماه پیاپی هر روز چهارصد مرتبه این ذکر استغفار را بخواند، خداوند او را گنجی از دانش یا مالِ فراوان کرامت فرماید: «اَستَغفرُ اللّه الّذی لاإله الاّهُوَ الحَی القَیومُ الرَّحمنُالرَّحیمُ بَدیعُالسّمواتِ والأَرضِ مِن جمیعِ ظُلمی و جرمی و اِسرافی عَلی نفسی و اَتوبُ إِلیهِ».
مرحوم شیخ طوسی از رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) نقل کرد که فرمود: «تعطّروا بالست غفار لا تفضحنّکم روائح الذّنوب؛ یعنی با استغفار خود را معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند.»
استغفار ، شرط طی راه اولیای خدا
ما برای اینکه بتوانیم راه و طریق را به سوی درک حقت خداوند به راحتی وامنیت طی کنیم ؛ اوّلین شرط آن است که خود را معطّر کنیم . معطّر کردن به این است که از بوی بد برهیم یا بد بو نباشیم یا اگر بوی بدی داشتیم و داریم ، آن را با عطر بر طرف کنیم .
وجود مبارک امیرالمؤمنین طبق نقل مرحوم شیخ طوسی از رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) نقل کرد که فرمود : «تعطّروا بالست غفار لا تفضحنّکم روائح الذّنوب ؛ یعنی با استغفار خود را معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند.»
یک انسان گنه کار ، بد بو است و درقیامت بوی بد عدّه ای ظهور می کند . آنها که معطّرند ، خوشبویند ، هم برای خود راحتی آفریده اند ، هم برای دیگران . اگر کسی گناه نکرد که معطّر است و اگر خدای ناکرده آلوده شد ، قبل از هر چیز شایسته است که خود را معطّر کند به استغفار.
رهنمودهای اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (رحمة الله علیه) .
چقدر خوب است که انسان طالب موعظه باشد یا کسی آدم را موعظه کند. وقتی خدمت عالم بزرگ و نورانی می رسید، تقاضای موعظه کنید.
نجاری خدمت آیت الله اراکی رسید و تقاضای موعظه کرد. آقا فرمودند: “چه کاره ای؟” گفت: “نجارم". فرمودند:"برای دلت درب ساخته ای؟ اگر برای دلت درب نساختی، یک درب برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند.”
ما پیرمردها دیگر دلی برایمان نمانده، خوش به حال شما جوان ها! شما الان می توانید برای دلتان درب بسازید، درب آهنی ای بسازید که کسی نتواند وارد دل شما شود. کسانی که سن شان بالا رفته، دیگر زمین دلشان خراب است، البته نه کسانی که خوب هستند و هدایت شدند، آنهایی که هدایت نشدند و شیطان پیشانی آنها را بوسیده است.
چون در روایت است آنهایی که چهل سال عمر کرده اند ولی با خدا ارتباطی برقرار نکرده اند، شیطان پیشانی شان را می بوسد و می گوید: “تو دیگر هدایت نمی شوی”
تا چهل سال امید است که انسان آدم شود، اگر چهل سال بگذرد هر چه به او بگویند مثل این است که به دیوار گفته اند و اثری ندارد. تا جوان هستید، نگذارید دلتان خراب شود.
- هیچ گناه و عبادتی را کوچک نشمارید
هیچ گناهی را کوچک نشمارید و به کوچکی آن نگاه نکنید. نگاه کنید ببینید مخالفت چه کسی را کردید. شاید غضب خدا در همین گناه باشد. از آن طرف، هیچ عبادتی را هم کوچک نشمارید، شاید که رضایت خدا در همین عبادت باشد. دست کوری را می گیری و از این طرف خیابان به آن طرف می بری، نگو این که چیزی نیست، یک وقت می بینی که همین کار کوچک تو ر ا بهشتی کرد.
- گناه زیاد، سنگینی می آورد
گناه، انسان را سنگین می کند. رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در خطبه ی شعبانیه می فرماید: “گناهان، پشت شما را سنگین کرده است” ماه رمضان روزه بگیرید و عبادت کنید تا از این سنگینی بیرون بیایید.
دیدید بعضی ها می خواهند دو رکعت نماز صبح بخوانند، انگار یک کوه، پشت آنها افتاده، هر چه آنها را صدا می کنید، مثل اینکه بختک روی آنها افتاده است. اینها همه بر اثر گناهان زیاد است.
- همیشه خود را گنهکار بدانید
هر چه قدر هم آدم خوبی شدید، باز به خدا بگویید که خدایا، آیا بنده ای بدتر از من داری؟
امام زین العابدین(علیه السلام) با این که معصوم بود، در دعای ابو حمزه عرض میکند: «اسوَءُ حالاً مِنّی» یعنی پروردگارا! کسی که حالش بدتر از من باشد، میان بنده های تو هست؟
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صبح ها هفتاد مرتبه استغفار می فرمودند؛ نه این که بخواهند به ما درس بدهند، اصلاً؛ واقعا خودشان را در مقابل عظمت خدا مقصر می دانستند که هر چه هم عبادت و بندگی کنند، در مقابل عظمت الهی باز هم ناچیز است.
- سجده گناهان را می ریزد
سجده گناهان را می ریزد. روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد، “شکراً الله و الهی العفو” بگوید، مخصوصا در نماز شب، ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد، حس می کند وقتی که به سجده می رود، سبک می شود .
آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد، سجده هم گناهان را می ریزد.
- به گذشته ی خود فکر کنید
اگر انسان می خواهد فکر کند که این دنیا آخرش چیست، بهترین راه این است که به گذشته فکر کند. به این فکر کند که عمری که کرده است، در این مدت چه شده است؟ باقی عمرش هم همین خواهد بود دیگر! چرا غفلت می کنیم و غافلیم؟ چرا فکر مردن نیستیم.
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این چند روزه دریابی
گاهی خودمان را نصیحت کنیم. به خود بگوییم که رفقای ما همه مرده اند، آنها که از ما قوی تر و پول دارتر بودند مردند، پس ما هم می میریم.
راجع به گذشته ی خود فکر کنیم که چه کردیم؟ بقیه اش هم همان خواهد بود. دل خود را به دنیا خوش نکنیم. به خود بگوییم قدیم تر که ما جوان و قوی بودیم، این همه گرفتاری داشتیم، بقیه ی عمر که بدتر است. دل خود را به چه چیز خوش کنیم؟
- از گذشته و آینده ی خود خوف داشته باشیم .
«اِنَّ المؤمن لایُصبح الّا خائِفاً» “مؤمن صبح نمی کند مگر در حال ترس”
نماز شب می خوانی، آدم خوبی هستی، نماز جماعت می خوانی، خمس می دهی، مکه هم رفتی، همه کارهایت را انجام دادی، معذلک باز هم باید بترسی.
مؤمن روز را هم به شب نمی رساند، مگر در حال ترس. هر چند هم آدم خوبی باشد. برای اینکه ما بین دو راهی گیر کرده ایم. بین عمر گذشته مان، که نمی دانیم خدا با ما چه می کند؟ خطاهایی که کرده ایم، دروغ ها، غیبت ها، نگاه به نامحرم ها و…اینها را نمی دانیم نسبت به اعمال گذشته مان خدا با ما چه می کند؟ و بین مرگی که نزدیک است نمی دانیم چه کارهای می کنیم که سبب هلاکت مان می شود؟ نمی دانیم نسبت به گذشته، خدا با اعمال بدمان چه می کند و نسبت به آینده هم نمی دانیم که عاقبت به خیر می شویم یا نه؟
خیلی ها بودند که آدم خوبی بودند، ولی آخر عمر بد شدند.
- از خد ا بخواهیم به ما یقین بدهد
از خدا یقین و ایمان بخواهید. زید بن حارثه حال نداشت و به ستون مسجد تکیه داده و نشسته بود. حضرت فرمودند: «یازید کَیفَ أصبَحتَ؟» “چگونه صبح کردی؟” عرض کرد:«أصبَحتُ موقناً» صبح کردم در حال یقین. حضرت فرمودند: “هر چیزی نشانه ای دارد، نشانه یقین تو چیست؟” زید عرض کرد: “نشانه یقین من این است که شب ها از یقین خوابم نمی برد. صدای غرّش آتش جهنم را می شنوم و نعمت های بهشت را هم می بینم”
حال ما خیلی جالب است، وقتی سرمان را روی متکا می گذاریم، عالم را آب ببرد، ما را خواب می برد. صبح هم بعضی ها را باید با منجنیق برای نماز صبح بیدار کرد. این به خاطر این است که ایمان و یقین نداریم. کسی که نماز صبح، حتی نماز شبش قضا شود، ایمان ندارد. آیت الله حسن زاده آملی در کتاب الهی نامه خود می گوید:
هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد
یعنی خودش را نشناخته و نمی داند کیست.
- بشارت به گنهکاران
خداوند به حضرت داوود (علیه السلام) وحی فرمود که “ای داود! به گنهکاران بشارت بده که من توبه ی شمار ا می پذیرم و عفوتان می کنم چون آنها غیر از من کسی را ندارند، گنهکاران دلشکسته اند. گناه کرده اند و امیدشان به عفو من است”
یکی از داش مشتی ها چند سال پیش رفته بود مکه، رو به روی خانه خدا به خدا می گفت: “خدایا! ما در تهران نخود و لوبیا را با آشغال هایش می خریم، ما هم آشغال هستیم و به مکه آمده ایم، تو ما را همراه خوب ها بخر”
خدا اینها را دوست دارد. خدا ناله ی بنده ی گنهکار را از ذکر سبحان الله و لااله الا الله که دیگران می گویند، بیشتر دوست دارد. نیمه شب گریه می کند که “خدایا مرا می آمرزی یا نمی آمرزی؟” شب و روز گریه می کند. خدا به حضرت داود می فرماید که “به این بنده ها بشارت بده که گناهانتان را می بخشم و عفو می کنم”
- الکریم اذا قَدَرَ عفا
مرد عرب خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و عرض کرد: “یا رسول الله! روز قیامت حساب بنده ها با کیست؟” حضرت فرمودند: “با خود خدا” مرد عرب خوشحال شد و گفت: “خیالم راحت شد” و رفت. حضرت فرمود: “این مرد حقیقت مطلب را فهمیده است”
- همه نیاز به استاد دارند
ما خیال می کنیم همین نماز را بخوانیم و روزه بگیریم، کار تمام شده است. مسئولیت شرعی ما زیاد است و باید خودمان را حفظ کنیم و برای این حفظ شدن هم استاد لازم داریم. ما استاد اخلاق لازم داریم.
بی پیر مرو تو در خرابات هر چند سکندر زمانی
کسی باید دائما ما را میزان کند. همان طور که هوا گاهی درجه اش زیر صفر می رود، گاهی بالا می رود، ما هم گاهی روحمان بالا و پایین می شود، باید کسی باشد که روح ما را تنظیم کند.
- با نفس خود حساب و کتاب کنید.
گاهی انسان باید بنشیند و با نفس خود حساب و کتاب کند. پدر ما را این نفس در می آورد. به نفس خود بگوید: “تاکی؟ چقدر؟ بس است دیگر! به فکر خودت باش!”
نفس که به فکر ما نیست، به فکر خودش است. مثَل نفس، مثل اسب سرکش است. اگر سوار اسب سرکش شوی، اسب فرار می کند. اگر وارد باشی، دهنه ی اسب را محکم می گیری، ولی باز هم زورت نمی رسد و اسب فرار می کند تا برود سرآخور جو بخورد. سر صاحب خود را به سر در طویله می زند و او را به زمین می اندازد و در خون غوطه ور می کند. اما خودش سر آخور رفته و مشغول خوردن جو می شود، به فکر لذت خودش است و فکر صاحبش نیست.
نفس ما هم همین طور است. به فکر لذت خودش است، فکر این نیست که ما جهنمی می شویم؛ لذا گاهی لازم است به نفس خود بگوییم که دیگر بس است! ما را جهنمی نکن! تا حالا که گذشت، از این به بعد ما را اذیت نکن! نفس ما هم همین طور است. به فکر لذت خودش است، فکر این نیست که ما جهنمی می شویم؛ لذا گاهی لازم است به نفس خود بگوییم که دیگر بس است! ما را جهنمی نکن! تا حالا که گذشت، از این به بعد ما را اذیت نکن!
- حساب اعمال خود را داشته باشید
کسی که هر روز حساب کار خودش را نکند که من امروز چه کار کرده ام، کار خوب انجام داده ام یا کار بد، اگر کار خوب انجام داده، الحمدلله بگوید و اگر کار بد انجام داده استغفار کند، اگر کسی این کار را نکند، حضرت امام کاظم(علیه السلام ) می فرماید: “این فرد از ما نیست”
باید همانطور که بازاری ها شب به شب حساب کار خودشان را می کنند که امروز چقدر واردات جنسی، صادرات جنسی، واردات نقدی و صادرات نقدی داشتند و چرتکه می اندازند، ما هم باید دفتری داشته باشیم و از صبح تا غروب هر کاری کردیم، شب به شب در آن بنویسیم. خدای نکرده به نامحرم نگاه کردیم بنویسیم، غیبت کردیم بنویسیم، آواز حرام گوش کردیم بنویسیم، بعد اگر دیدیم کار بد انجام داده ایم استغفار کنیم و اگر کارهای خوب انجام داده ایم خدا را شکر کنیم.
کارهای بدمان را استغفار کرده و از خدا بخواهیم و تصمیم بگیریم که فردا دیگر این گناهان را انجام ندهیم. شب به شب باید حساب کنیم، اگر نکنیم جمع می شود و زیاد می شود و در روز قیامت گرفتار می شویم.
- کار را برای خدا انجام دهید
شیخ رجبعلی خیاط می گفت: “من همیشه که نماز می خواندم، نماز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نماز جعفر طیار و …حاجتی را از خدا می خواستم. یک بار گفتم هیچ حاجتی نخواهم و برای خود خدا نمازی بخوانم.”
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
شیخ رجبعلی همان شب خواب دید. در خواب به او گفتند:"چرا دیر آمدی؟” یعنی تو باید سی سال پیش به فکر این کار می افتادی، حالا بعد از یک عمر نماز خواندن به این فکر افتادی که نماز بخوانی بدون اینکه مزد و حاجت از ما بخواهی!
- کاری کنید که به بهشت خدا بروید
اگر ما از ترس جهنم نماز بخوانیم، خیلی چنگی به دل نمی زند، اما اگر گفتند: “نماز صبح هم نخوانی به جهنم نمی روی” و در این صورت نماز صبح خواندی، این خوب است.
اگر عبادت برای برزگی خدا باشد، إن شاء الله این خیلی قیمتی است و این فرد در روز قیامت هم به بهشت خدا می رود.«فَادخُلی في عِبادی وَادخُلی جَنّتی»
خداوند می فرماید: “برای من عبادت کن،من تو را در بهشت خودم می برم” لذا بعضی ها را ما در بهشت نمی بینیم، به خدا عرض می کنیم که “رفیقان چرا در بهشت نیست؟” خطاب می رسد: «فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیک مُقتَدِرٍ»
آنها به حضور رسیده اند. آنهایی که عبادت برای خدا می کنند و نه از ترس جهنم، آنها به بهشت خدا می روند. آنجا خیلی عالی است، دعا کنیم که به آنجا برویم. اگر عبادتمان برای خدا باشد، إن شاءالله به آنجا می رویم.
- از خدا حاجت بخواهید
در روایت آمده که هر وقت می خواهید با خدا حرف بزنید، نماز بخوانید، نماز مستحبی بخوانید.
روایت دارد که اگر انسان وضویش باطل شود و وضو نگیرد، جفا کرده است، اگر وضو بگیرد و دو رکعت نماز مستحبی نخواند جفا کرده است، اگر دو رکعت نماز مستحبی بخواند و دستش را بلند نکند و حاجت از خدا نخواهد جفا کرده است و اگر خدا حاجت او را ندهد، خدا جفا کرده است و خدا می گوید که “من خدای جفاکار نیستم و حاجتت را می دهم” خدا گفته: “من حاجتت را می دهم"، ولی ما سستی می کنیم.
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟
ما تنبل هستیم و حاجت از خدا نمی خواهیم. باید دست مان را بلند کنیم و گدایی کنیم و دائم به خدا بگوییم که حاجت ما را بده. اگر صلاح باشد، خدا حاجت ما را می دهد. گاهی هم صلاح ما نیست و خدا حاجت ما را نگه می دارد و در قیامت به ما می دهد.
- نماز اول وقت را فراموش نکنید
نماز اول وقت خیلی موثر است. آنهایی که هر چند می زنند، کار و بارشان جور نمی شود، به خاطر این است که نماز اول وقت نمی خوانند. شما جوان ها را موعظه می کنم که اگر می خواهید دنیا و آخرت داشته باشید، نماز اول وقت را ترک نکنید.
روایت دارد اگر کسی نماز مغرب و عشاء را آنقدر دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود، ملعون است؛ و همینطور روایت دارد در مورد کسی که نماز صبحش را آنقدر دیر بخواند که ستاره ای در آسمان نباشد، او هم ملعون است. تا اذان را گفتند، نماز را شروع کنید. نماز اول وقت را ترک نکنید.
- بگردید و خودتان را پیدا کنید
بگردید و خودتان را پیدا کنید. اگر احتمال بدهید انگشتر عقیق تان در سطل زباله گم شده باشد، چقدر در خاک و زباله ها می گردید تا انگشترتان را پیدا کنید؟ خودتان را هم همین طور بگردید و پیدا کنید.
شما جواهر هستید. روایت است که می فرماید: “تعجب می کنم از کسی که دنبال گمشده اش می گردد، اما دنبال خودش نمی گردد” ما اگر بگردیم و خودمان را پیدا کنیم و خود را بشناسیم، اصلا شب ها خوابمان نمی برد.
زمانی که انسان گناه را می بیند و قدرت اینکه این وضعیت را تغییر بدهد و جلوی آن گناه را بگیرد ندارد، روایت است که قلب مؤمن آب می شود. چنین دنیایی برای مؤمن زندان است. اگر دنیا زندان نبود که قلب مؤمن آب نمی شد.
گناه را می بیند و نمی تواند کاری کند، نمی تواند بگوید که مثلا خانم حجابت را درست کن، این چه وضعی است؟ آقا پسر، این چه وضعی است؟ گردنبند طلا انداختی! گیس برای خود گذاشتی! سگ بغل کردی! نمی شود، اگر چیزی بگویی جوابت را می دهند. پس این دنیا برای مؤمن زندان است.
- خاک پای پدر و مادر باشید
مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند:"خدایا من از این فرزندم نمی گذرم” یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید. حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی.
پدر حاج شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود. حاج شیخ غلامرضا داشت از روی کتابی که حاج شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر حاج شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته و حاج شیخ عباس هم چیزی به او نگفته بود.
حاج شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که “بیا و بنشین ببین حاج شیخ غلامرضا چه می گوید؟ بیا و بنشین و بفهم!” حاج شیخ عباس قمی به پدرش گفت:"پدر جان! دعا کن بفهمم” نگفت این کتاب را من خودم نوشتم، نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: “پدر جان! دعا کن بفهمم”
- مردگان زنده اند
ما نمی میریم، روح ما زنده است. شخصی در قبرستان زندگی می کرد. به او گفتند: “چرا آمدی در قبرستان؟ بیا با زنده ها زندگی کن” جواب داد:
مرده دلانند به روی زمین بهر چه با مردم شوم همنشین؟
گفت:” اینها که در قبرستان هستند، زنده اند و آگاهند"؛لذا وقتی شما سر قبر پدرتان می روید، او آگاه می شود و دعایتان می کند. انقدر خوشحال می شود که سر قبرش رفته اید.
از آمدن یک مهمان خوب که به خانه تان می آید، چطور خوشحال می شوید؟ میت وقتی سر قبرش می روی، این طور خوشحال می شود.
- ملائکه به بعضی مردگان می خندند
در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: “اِسمَع!اِفهَم!” خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.
یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می نند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: “یک محرم بیاید” اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: “این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند؟!
- هرقدر هم زندگی کنی آخرش می میری
هر چه می خواهی در این دنیا زندگی بکن! اما آخرش مرگ است. آقا از این کوچه نرو! بن بست است. این خیره سر می رود. تاریک هم هست، پیشانی اش می خورد به دیوار.
این دنیا هم کوچه ی بن بست است. آخرش پیشانی مان می خورد به سنگ لحد. آن وقت تازه پشیمان می شویم. می گوییم خدایا ما را به دنیا باز گردان، ما اشتباه می کردیم. دیگر عمل صالح انجام می دهیم. خطاب می رسد، «کلّا»"ساکت شو”
تو برگردی به دنیا همان آدم اولی! تو خوب بشو نیستی. می گویی من را برگردان به دنیا، آدم خوبی می شوم؟! این همه جنازه بردی، دوستانت را بردی دفن کردی، می خواستی خیال کنی که خودت مرده ای.
بسم الله. جنازه که بردی دفن کنی فکر کن خودت هستی و دوباره زنده شدی، آمده ای به دنیا. آیا اعمالمان را خوب می کنیم.؟
- سخن چین بدبخت هیزم کش است
سخن جینی گناه خیلی عجیب و بدی است. حالا کسی عصبانی شده و پشت سر کسی حرف بدی زده است، شما نباید این حرف را انتقال بدهی. باید ساکت باشی و چیزی نگویی.
میان دو کس جنگ، چون آتش است
سخن چین بدبخت، هیزم کش است
یک نفر با شیطان شرط بندی کرد و گفت “ببینم که تا یک هفته کدامیک از ما بیشتر کار می کنیم” آن شخص رفت بین دو قبیله سخن چینی کرد و شصت هزار نفر را به کشتن داد. بعد از یک هفته آمد و به شیطان گفت: “تو چه کار کردی؟” شیطان گفت: “من یک مرد و زن را منحرف کردم تا از راه نامشروع با هم ارتباط برقرارکردند و زنا کردند” آن شخص به شیطان گفت: “شرط را من بردم” شیطان گفت:"چطور؟” گفت:"من شصت هزار نفر را به کشتن دادم، تو کاری نکردی، فقط باعث یک زنا شدی.” شیطان به او گفت: “نه، تو نمی فهمی، من بردم” آن شخص گفت: “چطور؟” شیطان گفت:"من ریشه را باید درست کنم، باعث زنایی شوم تا مثل تویی به وجود بیاید که شصت هزار نفر را به کشتن بدهد. ریشه دست من است و من بردم”
- مرنج و مرنجان
آخوند ملا علی همدانی که از علمای طراز اول همدان بود، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد. حاج شیخ حسنعلی می فرماید:"مرنج و مرنجان” مرحوم آخوند ملا علی همدانی می گوید:” خوب مرنجان راحت است، ما کاری می کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی کنیم، غیبت کسی را نمی کنیم و ..این را می شود، اما مرنج را چه کار کنیم؟ کسی به ما بدی می کند، غیبت مان را می کند، پول مان را می خورد، قهرا انسان رنجش پیدا می کند. می شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟ فرمودند: “بله” گفت:"چطور؟” فرمودند:"خودت را کسی ندان”
عیب کار ما همین جاست. ما خودمان را کسی می دانیم، به ثروت مان، به علم مان، به ریاست مان، به هرچیزی می بالیم، لذا هیچ کس جرأت نداردبه ما “تو” بگوید.
برمال و جمال خویشتن غره مشو
کان را به شبی برند و آن را به تبی
- تواضع انسان را بالا می برد
«وضعتُ الرشفعَةَ والدّرَجةَ في التواضع» ما رفعت و بزرگی را در تواضع قرار دادیم، ولی مردم در کبر طلب میکنند. تکبر می کند که در میان مردم بالا برود.
امام (علیه السلام) فرمود:«مَن تواضَعَ فقد رَفَعَهُ الله و مَن تکبّرَ فقد وَضَعَهُ الله»” هر که تواضع کند خدا او را بالا می برد و و هر که تکبر کند خدا او را به زمین می زند”
یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جای که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد در نیستی کوفت تا هست شد
- فکر و ذکرتان شکم نباشد!
حدیث داریم که در دوره آخرالزمان، «بطونُهُم آلِهَتُم»: شکم مردم، خدایشان می شود.
فقط فکر و ذکرش این است که ناهار چه بخوریم؟ شام چه بخوریم؟ مگر ما می دانیم که تا شب زنده ایم که بگوییم چه بخوریم؟
حضرت لقمان(علیه السلام) به پسر خود فرمود: “پسر من! درصبح، حدیث شب مکن، نگو امشب… چه می دانی که تا شب زنده ای یا نه؟” تو چه می دانی فردا اسمت در کدام دفتر است؟ شاید فردا اسمت در دفتر بهشت زهرا(سلام الله علیها) ثبت شود. خیلی ها الان سالم و زنده هستند، اما فردا اسمشان در دفتر بهشت زهرا(سلام الله علیها) است.
میدانیم که در دین اسلام بر کسب حلال بسیار تأکید شده است؛ به عنوان نمونه در روایتی داریم که در بسیاری از جوامع روایی شیعه موجود است: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ [علیه السلام] قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ [صلی الله علیه و آله و سلم]: الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ ؛ امام باقر علیه السلام از پیامبر اسلام نقل کردهاند که ایشان فرمودند: عبادت هفتاد جزء دارد که بهترین جزء آن کسب حلال است.
در روایت دیگری، درباره شخصی را که بگوید در خانهام مینشینم و نماز میخوانم و روزه میگیرم و عبادت پروردگارم را به جای میآورم، پس رزق و روزی من خواهد رسید؛ سؤال شد و امام صادق علیه السلام چنین شخصی را یکی از سه گروهی که دعایشان مستجاب نمیشود، شمردهاند.
عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ [علیه السلام] رَجُلٌ قَالَ لَأَقْعُدَنَّ فِی بَیْتِی وَ لَأُصَلِّیَنَّ وَ لَأَصُومَنَّ وَ لَأَعْبُدَنَّ رَبِّی فَأَمَّا رِزْقِی فَسَیَأْتِینِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ [علیه السلام] هَذَا أَحَدُ الثَّلَاثَةِ الَّذِینَ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ
آیت الله العظمی بهجت (ره) درباره نقش شگرف غذاى حلال و حرام در سعادت و شقاوت انسان می فرمایند:
واى بر ما اگر در خصوص خوردنى ها و نوشیدنى ها، از حرام اجتناب نكنیم؛ زیرا همین غذاهاست كه منشأ علم و ایمان و یا كفر ما مىشود و در یك وقت نگاه مىكنیم و مىبینیم كه به یزید ایمان آوردهایم!
از آیه وَ لا تقرَبا هذه الشجره فتكونا من الظالمین؛ استفاده مىشود كه همین أكل و تناول بود كه در سلسله علل و معالیل هبوط آدم علیه السلام قرار گرفت. انسانى كه قابلیت ملك و فرشته شدن را دارد -هر چند طرف مقابل آن در پستى اسفل السافلین مىباشد- در اثر خوردن و آشامیدن است كه نیروى آن در خون و بالاخره اثر آن در اعضاء بلكه در روح و مغز و فكر انسان ظاهر مىشود.
علماى سابق كه آن همه در علم و عمل موفق بودند و عمر با بركت داشتند و از انحراف فكرى سالم بودند در اثر خوردن غذاى حلال و اجتناب از غذاهاى شبههناك بوده است.
نکته عجیب این است که غذایی که ما میخوریم در این که ما اعمال خیر یا شر انجام دهیم تأثیرگزار است و حتی زمینهساز ایمان یا کفر ما میشود.
آیت الله العظمی بهجت (ره) درباره مدخلیت غذا در ایمان و کفر و… فرمودهاند:
«علمای سابق بسیار از غذاهای حرام اجتناب داشتند؛ خدا مىداند که غذا چقدر در ایمان و کفر و اعمال خیر و شر انسان مدخلیّت دارد. یکی نقل مىکرد: برای شخصی رفیقش از اروپا مربای فأره (موش) هدیه فرستاد. همچنین نقل مىکرد: یکی از اولاد خوانین و بزرگ زادگان شهرما سفیر ایران در پاریس بود، پادشاه وقت فرانسه ایشان را برای صرف غذا دعوت کرده بود و وبعد از صرف غذا به ایشان گفته بود: مىدانید غذای امروز شما چقدر هزینه برداشته است و از کدام دریا لاک پشت، قورباغه و خرچنگ تهیه نمودهایم؟ وی مىگوید درجای خلوت تمام غذایی را که خورده بودم فورا استفراغ کردم و اجازه مرخصی گرفتم.»
بنا بر این با توجه به اهمیت فوق العادهی خوردن حلال، مکلف در درجهی اول باید احکام شرعی کسب و کار و… را به خوبی فرا گیرد تا بداند مالی که وارد زندگیاش میشود از راه حلال وارد شده باشد و اگر در جایی حکم شرعی آن را نمیدانست، در یاد گرفتن آن سهل انگاری نکند. در بسیاری از موارد به خاطر آگاهی نداشتن به حرمت مالی که از فلان راه به دست آید، گرفتار حرام میشود و حتی ممکن است اصلا قصد خوردن مال حرام نداشته اما وارد زندگیاش شده است. علاوه بر یاد گرفتن احکام شرعی مکاسب، خود را مقید کند که اولا از راه حلال، کسب کند ثانیا حقوق واجب شرعی مانند خمس و زکات و… را ادا کند وگرنه باز هم خود را گرفتار حرامخواری خواهد کرد.
غصه روزی را نخورید
هر چند باید به دنبال کسب حلال بود و در حد لازم تلاش نمود، اما نباید برای آن غصه بخورد و همّ و غمّ روزی داشته باشد. از آیت الله العظمی بهجت سؤال شد که: ما زیاد غصۀ رزق و روزی را می خوریم! ایشان در جواب فرمودند: «خداوند تعالی در قرآن، به همان طریقی که معاد، قیامت، بهشت و جهنّم را بیان نموده اند، به همان طریق می فرمایند: رزق و روزی همۀ بندگان را من می دهم.»
همّ و غم روزى بدتر از زحمت كار است!
درست است که کسب روزی حلال واجب است. اما گاهی تمام همّ و غمّ انسان، کسب روزی می شود و حتی بسیاری از مسائلی که باید اصل باشد در حاشیه قرار می گیرد.
آیت الله العظمی بهجت (ره) میفرماید: خدا كند یقین براى انسان روزى شود! آیا آدمى هست كه مىترسد از گرسنگى بمیرد؟! ولى باید بداند هم چنان كه امكان دارد از گرسنگى بمیرد، اگر مردن او مقدّر شده باشد، ممكن است از سیرى بمیرد. چه قدر خوب است انسان از ناحیهى امر روزى راحت باشد، زیرا همّ و غم روزى بدتر از زحمت كار است. كسى كه به همّ و غم روزى مبتلاست، شب و روز كار مى كند و پیوسته غصّهى روزى را مى خورد!
یقین انسان، روزى او باشد!
آیت الله العظمی بهجت (ره) میفرماید: آن آقا با این كه منقطع بود اَشَدَّ الانْقِطاعِ او، حتّى از انقطاع طلاّب منقطع تر بود ـ زیرا آن ها راه خانه ى علما و مراجع را مى دانستند ولى او آن را هم نمى دانست ـ مى گفت: « هفتاد سال از عمرم گذشته یا بیشتر، ولى یك شب نشده است كه بگوییم، امشب شام نداریم.» خدا كند هر كسى یقینِ او، روزىِ او باشد!
پیرمردى در كاروانسرایى ساكن بود. قافلهاى وارد شدند و شام خوردند، مقدارى زیاد آمد، گفتند: ببینیم آیا كسى در این جا هست، جست و جو كردند و به آن پیرمرد رسیدند و به او گفتند: شام خورده اى؟ گفت: نه. گفتند: مقدارى غذا داریم، آیا میل دارى؟ گفت: اگر شكر پلو باشد مى خواهم، ولى چون غذاى آن ها پلو مرغ بود قبول نكرد. قافله ى دیگر آمد آن ها هم غذاى دیگرى داشتند لذا باز قبول نكرد و گفت: اگر پلو شكر باشد مى خواهم. تا این كه قافله ى سوّم آمد و آن ها پلو شكر داشتند و قبول كرد و گفت: پانزده سال است كه شام من، غیر از پلو شكر نیست!
عوامل وسعت رزق
درباره چیزهایی که موجب وسعت رزق مى شود، موارد مختلفی را در روایات به ما آموختهاند از جمله: صدقه، استغفار، شستن دست قبل غذا، خوش خلقى، خوشرفتارى با همسایه و با ضعیفان، احسان زیاد به والدین، خوبى نیت، جارو كردن خانه و جلوی درب، شانه كردن مو، خط زیبا، انگشتر عقیق، فیروزه و یاقوت، توكل به خدا، مداومت در وضو و طهارت، عفت كلام، میهمانى دادن، حضور در مسجد قبل از اذان، گرفتن ناخن هر جمعه
از جمله درباره «صدقه»، آیت الله العظمی بهجت میفرمایند: بلا با صدقه رفع می شود اگر چه محکمِ محکم شده باشد… این نقص فعلی، موجب ازدیاد است، موجب تنزیل رزق است.
دعایی برای ازدیاد روزی و برای پیدا کردن شغل خوب
در این باره دو سؤال مختلف از مرحوم آیت الله العظمی بهجت پرسیده شده است که با توجه به مشابه بودن پاسخ ایشان، از تکرار خودداری میکنیم.
سؤال: برای پیدا کردن شغل و کار خوب، چه دعایی خوب است؟
سؤال: برای ازدیاد رزق و روزی، به چه دعایی ملتزم باشیم؟
جواب: بعد از نماز صبح این دعا را زیاد تکرار نمایید و قبل و بعد از آن صلوات بفرستید تا إن شاء الله فرج حاصل گردد: اللهمّ أغنِنی بِحلالِکَ عن حرامِک و بِفَضلِکَ عمّن سِواک خدایا مرا به وسیله حلالت، از حرام خویش بىنیاز کن و با فضل و بخشش خودت، از هر چه غیر خودت بىنیاز ساز.
درباره این کلام آیت الله العظمى بهجت (ره) توجه شما را به این روایت جلب مىکنیم: عَنِ الْبَاقِرِ [علیه السلام] عَنْ أَبِیهِ [علیه السلام] عَنْ جَدِّهِ [علیه السلام] عَنْ عَلِیٍّ [علیه السلام] قَالَ شَكَوْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ [صلی الله علیه و آله] دَیْناً كَانَ عَلَیَّ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ قُلْ اللَّهُمَّ أَغْنِنِی بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ فَلَوْ كَانَ مِثْلُ صَبِیرٍ دَیْناً قَضَى اللَّهُ عَنْكَ وَ صَبِیرٌ جَبَلٌ بِالْیَمَنِ لَیْسَ بِالْیَمَنِ جَبَلٌ أَجَلَّ وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهُ
1. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3.اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7.تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14.دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”
15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
شرح ماجرا به نقل از فرزند آيت الله شبيري زنجاني از زبان پدر بزرگوارشان اينگونه نقل ميشود که :
در سفري که امام خميني(ره) و پدرم براي زيارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الي الله حاج حسنعلي نخودکي مواجه ميشوند. امام امت (ره) که در آن زمان شايد در حدود سي الي چهل سال بيشتر نداشت وقت را غنيمت مي شمارد و به ايشان ميگويد با شما سخني دارم.حاج حسنعلي نخودکي ميگويد: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملي (ره) بمانيد من خودم پيش شما ميآيم. بعد از مدتي حاج حسنعلي ميآيد و ميگويد چه کار داريد؟
امام (ره) خطاب به ايشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (عليهالسلام) کرد و گفت: تو را به اين امام رضا، اگر (علم) کيمياداري به ما هم بده؟
حاج حسنعلي نخودکي انکار به داشتن علم (کيميا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کيميا» به شما بدهيم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کرديد آيا قول ميدهيد که به جا استفاده کنيد و آن را حفظ کنيد و در هر جايي به کار نبريد؟
امام خميني (ره) که از همان ايام جواني صداقت از وجودشان ميباريد، سر به زير انداختند و با تفکري به ايشان گفتند: نه نميتوانم چنين قولي به شما بدهم.
حاج حسنعلي نخودکي که اين را از امام (ره) شنيد روبه ايشان کرد و فرمود: حالا که نميتوانيد «کيميا» را حفظ کنيد من بهتر از کيميا را به شما ياد ميدهم و آن اين که:
بعد از نمازهاي واجب يک بار آيه الکرسي را تا «هو العلي العظيم» ميخواني.
و بعد تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله عليها را ميگويي.
و بعد سه بار سوره توحيد «قل هو الله احد» را ميخواني.
و بعد سه بار صلوات ميگويي: اللهم صل علي محمد و آل محمد
و بعد سه بار آيه مبارکه: وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِبُ وَمَنْ يتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيءٍ قَدْرًا ؛
(سوره طلاق آيه 2 و 3) (هرکس تقواي الهي پيشه کند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم ميکند و او را از جايي که گمان ندارد روزي ميدهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفايت امرش را ميکند، خداوند فرمان خود را به انجام ميرساند، و خدا براي هر چيزي اندازهاي قرار داده است.)
را ميخواني که اين از کيميا برايت بهتر است.
روايت دوم:آيتالله سيد جعفر شبيري زنجاني:
امام و مرحوم ابوي بالا سر حضرت امام رضا عليهالسلام، آشيخ حسنعلي را ميبينند. ميآيند که با ايشان صحبت کنند، ايشان زيارت ميخواندند و اشاره ميکنند برويد جلوي مدرسه حاج ملا جعفر، زيارت را که خواندم، به آنجا ميآيم.
به آنجا ميآيند و ظاهراً امام به ايشان ميگويند: «شما را به اين حضرت رضا عليهالسلام قسم ميدهيم که علم کيميا را به ما ياد بدهيد».
ايشان ميگويند: «اگر همه کوههاي عالم را طلا کنيد، آيا اطمينان داريد که از آنها سوء استفادهاي نشود؟»
امام ميگويند: «نه، اطمينان نداريم.»
ميگويند: «پس چه اصراري داريد چيزي را که ممکن است موجب خسران شود، ياد بگيريد؟ اما من چيزي را به شما ياد ميدهم که برايتان خسارتي ندارد و محتاج ديگران هم نميشويد».
اين را نشنيده بودم، بعداً از اخوي بزرگ حاج آقا موسي شنيدم و کاملش را برايم بيان کردند.
ايشان ميگويند آشيخ ميگفتند اول آيةالکرسي ميخوانيد، بعد تسبيحات حضرت زهرا«سلام الله عليها»، بعد سه تا قل هو الله و سه صلوات و سه مرتبه « وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِبُ وَمَنْ يتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيءٍ قَدْرًا » (سوره طلاق، آيات 2 و 3).
پدرم ميفرمودند بعد از آن ديگر هيچ وقت محتاج نشدم.
1. صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداوند است كه شامل؛ دوست و دشمن، مؤمن و كافر و… ميباشد و همه بندگان از مواهب گوناگون حيات بهرهمندند.و صفت «رحيم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است كه ويژه بندگان مطيع، صالح و فرمانبردار است.
2. صفت «رحمان» در همه جاي قرآن به صورت مطلق بيان شده است، كه نشانه عموميت است، در حالي كه صفت «رحيم» گاهي به صورت مقيد ذكر شده، كه دليل بر خصوصيت آن است.مانند: « هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا، او كسى است كه بر شما درود و رحمت مىفرستد، و فرشتگان او [نيز] براى شما تقاضاى رحمت مىكنند تا شما را از ظلمات [جهل و شرك گناه] به سوى نور [ايمان و علم و تقوا] رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است! » و گاهي هم به صورت مطلق آمده، مانند: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
در روايتي از امام صادق( عليه السّلام ) آمده كه فرمود: «خداوند معبود همه چيز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان و نسبت به خصوص مؤمنان رحيم است».
3 . علاوه بر آن، رحمان را صيغه مبالغه دانستهاند كه خود دليل ديگري بر عموميت رحمان است. و «رحيم» را صفت مشبهه كه نشانه ثبات و دوام است كه ويژه مؤمنان است.
4 . رحمان از اسماء مختص به خداوند است، و در مورد غير او به كار نميرود. در حالي كه رحيم هم براي خدا و هم براي غير خدا به كار ميرود. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: « رحمان اسم خاص است، امّا صفت عام دارد؛ ولي رحيم، اسم عام است به صفت خاص».
با اين مقدمه ميتوان گفت: در آغاز همه كار لازم است از صفتي استمداد كنيم كه آثارش بر سراسر جهان پرتو افكن است، همه موجودات را فراگرفته، گرفتاران را در لحظات بحراني نجات بخشيده است.
« وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ و براى ما، در اين دنيا و سراى ديگر، نيكى مقرّر فرما؛ چه اينكه ما به سوى تو بازگشت كردهايم! [خداوند در برابر اين تقاضا، به موسى] گفت: مجازاتم را به هر كس بخواهم مىرسانم؛ و رحمتم همه چيز را فراگرفته؛ و آن را براى آنها كه تقوا پيشه كنند، و زكات را بپردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مىآورند، مقرّر خواهم داشت! » ؛
« الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ ذَابَ الْجَحِيمِ ؛ فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن [طواف مىكنند] تسبيح و حمد پروردگارشان را مىگويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىكنند [و مى گويند:] پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است؛ پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مىكنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!»
و پيامبران نيز براي نجات خود از چنگال حوادث به دامن رحمت خدا چنگ ميزدند، قوم حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ براي نجات از چنگال فرعونيان، ميگويند:
« وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ؛ و ما را با رحمتت از [دست] قوم كافر رهايى بخش! »
بنابراين در مورد آغاز كارها به هنگامي كه ميخواهيم به نام خداوند شروع كنيم، بايد دست به دامن واسعه او بزنيم؛ هم رحمت عام و هم رحمت خاصش. لذا بسم الله با صفت رحمان و رحيم مزين شده است.
آيا براي پيشرفت در كارها و پيروزي بر مشكلات صفتي مناسبتر از اين صفات ميباشد؟
لذا اين دو صفت نسبت به ديگر صفات خداوند داراي عموميت و شمول بيشتري هستند.
درباره فواید بهداشتی وضو نیز نوشته اند: پیش گیری از ابتلا به بیماری های گوارشی که به دلیل آلودگی دست ها عارض می شوند. مهم ترین این بیماری ها، بیماری های عفونی (مثل وبا، تیفوئید، التهابات معوی[معدوی]، مسمومیت های غذایی) معروفند. …
حکمت های وضو
یکی از اعمال واجب عبادی، نماز است و مقدمه آن وضو. وضو، یعنی شستن صورت و دو دست و مسح پا با شرایط خاص که خود نوعی عبادت محسوب می شود؛ عبادتی که از سویی موجب تقرب انسان به خدا و کمال معنوی وی می شود و از سوی دیگر از نظر بهداشتی و درمانی اثرات مفیدی بر محیط اجتماعی و فردی زندگی افراد دارد.
خداوند در قرآن نسبت به عمل عبادی وضو می فرماید: «یا أَیّهَا الَّذِینَ آمَنواْ إِذَا قمْتمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلواْ وجوهَكمْ وَأَیْدِیَكمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحواْ بِرووسِكمْ وَأَرْجلَكمْ إِلَى الْكَعْبَینِ»؛ «اى كسانى كه ایمان آورده اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا] مسح كنید».وضو همانند دیگر اعمال عبادی تعیین شده در اسلام دارای فلسفه و حکمت های معنوی، علمی و بهداشتی است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
حکمت های وضو در روایات
در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) درباره حکمت وضو آمده است: «برای این است که بنده در مقابل پروردگار خود پاکیزه باشد و قابل مذاکره و مکالمه گردد و اطاعت امر مولی نموده، از کثافات و نجاسات محترز و پاک گردد و کسالت تن او بر طرف شود و خواب از چشم او بیرون رود؛ تا این مطلب به پاکی قلب او در مقابل عظمت خالق منتهی شود و سبب وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها، آن است که این اعضا در نماز بیشتر به کار می آید؛ زیرا نمازگزار با صورت، سجده و خضوع می کند و با دست خود حاجات خویش را عرضه می کند و با سر خویش در حالت نماز رو به قبله می نماید و با پاهایش، قیام و قعود نماز را انجام می دهد.»
در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز درباره حکمت های وضو آمده است: «وضو گرفتن، یعنی شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها؛ شستن صورت، یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شستشو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دست ها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، با شستن دست، آن را تطهیر می کنم.
مسح سر در وضو، یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندم، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می افکنم. مسح پا، یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم. اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند. مگر می شود با دهان ناشسته، انسان نام خدا را ببرد؟ باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید».
حکمت های وضو از نظر پزشکی
نظام مند کردن نظافت شخصی
برخی از پزشکان معتقدند: شاید بتوان گفت نظافت و پاکیزگی نزد برخی افراد مسئله ای ذوقی و شخصی است و یا به وضع اقتصادی فرد یا دولت بستگی داشته باشد. اما در قرآن، نظافت امری است تحت نظام و ضابطه؛ به طوری که فرد مسلمان خود را ملزم می داند به عنوان یک واجب شرعی آن را در هر حال و به طور مستمر رعایت کند.
آثار وضو در بهداشت انسان
برخی پزشکان معتقدند: اگر دست آوردهای علمی جدید را درباره بهداشت پوست مورد مطالعه قرار دهیم، به عمق اهمیت تشریع وضو و طهارت در قرآن پی خواهیم برد. بهداشت پوست در درجه اول بر نظافت و شستشوی بدن به ویژه قسمت های باز آن متمرکز است. نظافت مستمر پوست برای باز ماندن سوراخ های غدد عرقی و چربی، امری حیاتی است؛ به طوری که لازم می شود هر فرد روزانه حداقل سه بار دست و صورت و گردن خود را بشوید.
درباره فواید بهداشتی وضو نیز نوشته اند: پیش گیری از ابتلا به بیماری های گوارشی که به دلیل آلودگی دست ها عارض می شوند. مهم ترین این بیماری ها، بیماری های عفونی (مثل وبا، تیفوئید، التهابات معوی[معدوی]، مسمومیت های غذایی) معروفند. ثأثیر مثبت بر فعالیت دستگاه گردش خون و نشاط یافتن شخص به دلیل تحریک اعصاب و ماساژ اعضای بدن، زدودن آلودگی های بدن و فراهم شدن شرایط مساعد برای فعالیت پوست.
یکی از صاحب نظران می نویسد: وضوی اسلامی عیناً همان خاصیت ماساژ(ماساژ سوئدی که همان مالش بدن است و تمام اعصاب را به کار می اندازد) را به نحو اتم حاوی می باشد؛ زیرا وقتی روی سطح اعضای وضو آب سرد رسید و محل آن سرد شد، قهرا جریان خون به آن سمت شدت می یابد تا درجه 37 از حرارت طبیعی بدن را حفظ کرده و حرارت از دست رفته اعضای وضو را به حال طبیعی برساند. دستگاه گردش خون به فعالیت سریع مشغول می شود و در نتیجه نشاط و سلامتی و تعدیل در دستگاه دوران خون که مهم ترین جهازات بدن است، به وجود آید و بهداشت بدن را تأمین می نماید.
بهداشت روانی
تجربه نشان داده است و از نظر علمی نیز ثابت شده که وضو باعث طهارت و نورانیت باطن انسان می شود و با ایجاد حالتی معنوی در انسان سبب نشاط و شادابی روح می گردد و چون با قصد قربت و برای خدا انجام می شود، اثر تربیتی دارد؛ هم چنین تماس آب با پوست بدن در تعادل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک موثر است.
بهداشت گوارشی
عوامل عفونی مختلف اعم از باکتری، ویروس و انگل ها می توانند باعث ابتلای انسان به انواع بیماری های گوارشی شوند. یکی از راه های مهم بسیاری از بیماری های عفونی، مدفوعی دهانی است که به عبارتی ساده، عوامل عفونی و آلودگی ها پس از اجابت مزاج، روی دست باقی مانده و از طریق غذا خوردن وارد بدن شده و ایجاد بیماری می کنند.
بنابراین جهت پیش گیری از ابتلا به بسیاری از بیماری های گوارشی ضروری است دست و صورت انسان که غالباً در معرض آلودگی ها و میکروب های مختلف می باشند، در روز به واسطه وضو چند بار شسته شوند.
امروزه در تمام ممالک یکی از اولین اصول بهداشتی که جهت مقابله با عفونت های گوارشی به افراد آموزش داده می شود، نظافت دست ها پس از اجابت مزاج و قبل از غذا خوردن است که مقارن شدن اوقات نماز با وعده های معمولی غذایی (صبح، ظهر، شب) و یا سحر و افطار در ماه مبارک رمضان، سبب می شود شخص نمازگزار موقع وضو گرفتن دست ها را شسته و هر گونه عامل بیماری زا را از دست های خود دور سازد و راه ورود میکروب ها را قطع کند.
وضو از نظر فیزیولوژی سیستم عصبی
طبق کشفیات جدید در نوروفیزیولوژی (فیزیولوژی سیستم عصبی)، تحرکات حسی میزان هوشیاری انسان را بالاتر برده و خواب آلودگی، کسالت و گیجی را از بین می برد. به عنوان مثال، شخصی را که در خواب عمیق به سر می برد، می توان با صدا زدن یا تکان دادن بیدار نمود. از طرفی هر چه پیام های حسی بیشتری به مغز ارسال گردد، اثر هوشیارکنندگی آن بالاتر می رود و به عبارت ساده تر هرچه سطح بیشتری از قشر مغز تحریک شود، هوشیاری بیشتر و قدرت توجه و تمرکز انسان افزایش می یابد.
نواحی حسی برای دست و قسمت های دهان و اطراف آن بسیار گسترده است، در حالی که نواحی قشری برای دریافت حس های تنه و پشت، کم می باشد. هنگام وضو، با تحریک داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست، جلوی سر و روی پاها، قسمت اعظم قشر حسی نیز تحریک شده و سطح هوشیاری بالا می رود؛ در حالی که چیزی فقط حدود 20 درصد از سطح بدن مرطوب شده است و اگر شخص به جای وضو، کل بدن خود(یعنی 5 برابر مساحت وضو) را می شست، چیز زیادی برای تحریک ناشی از وضو افزوده نمی شد؛ به عبارت دیگر اگر برنامه وضوی فعلی نبود و مناطق دیگری از بدن شسته می شد، چنین اثری به دست نمی آمد.
برای از بین بردن ناهنجاریهای اجتماعی، باید علل و انگیزههای ایجاد آن را شناسایی کرد چراکه اگر ناهنجاریها در جامعه زیاد شود بنیان جامعه از هم متلاشی میشود.
ازجمله علل ناهنجاریها طبق دستورات اسلام، بدسرشتی افراد، بداخلاقی، کینه توزی، خشم، تکبر، حسد و عقده حقارت انسانهاست و اینها عواملی است که باعث به وجود آمدن ناهنجاریهای اجتماعی میشود و باید آنها را رفع کنیم.
- امام علی (علیه السلام) در رابطه با بدسرشتی افراد میفرماید: آدم بدسرشت به هیچ کس خوشگمان نیست، زیرا که همگان را چون خود میپندارد.
- پیامبر (صلی الله علیه و آله) در رابطه با اینکه بد اخلاقی یکی دیگر از عوامل رفتارهای ناهنجار در اجتماع است، میفرمایند: خداوند آدم بداخلاق را به توبه موفق نمیکند. پرسیدند ای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) این چگونه میشود؟ فرمود: زیرا که وی هرگاه از گناهی توبه کند، به گناهی بزرگتر از گناه اول گرفتار میشود.
- یکی دیگر از عوامل ناهنجاری اجتماعی، کینهتوزی افراد است، در این رابطه امام علی (علیه السلام) میفرمایند: اسلحه بدی و بد رفتاری، کینهورزی است.
- امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خشم، کلید هر بدی است.
- حسد یکی دیگر از عوامل ناهنجاری در اجتماع به حساب میآید، در این رابطه امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: محال است حسود خیرخواه باشد.
- تکبر یکی دیگر از عوامل ناهنجاری است، در این رابطه امام صادق (علیه السلام) به روایت پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرمایند: بزرگترین تکبر، کوچک شمردن ( و بی اعتنایی به ) مردم و نشناختن حق ( و پیروان حق) است.
- عقده حقارت یکی دیگر از عوامل ناهنجاری در اجتماع است، در این رابطه امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: هیچ کس تکبر نمیکند و زور نمیگوید، مگر برای حقارتی که درخود میبیند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیه السلام) مسلمانان را به داشتن فرزندان بیشتر جهت افزایش شمار مسلمانان و قوی شدن آنان در برابر دشمنان تشویق کردهاند.حتی به برخی که به سبب فقر مالی و نرسیدن به تربیت فرزندان از داشتن فرزند بیشتر خودداری می کردند، توصیه می نمودند که جلوگیری نکنید.
یکی از راویان می گوید: طی نامهای از امام هادی(علیه السلام) پرسیدم که مدت پنج سال است که از بچه دار شدن جلوگیری می کنم، چون همسرم بچه (زیاد) را دوست ندارد و می گوید: وضع مالی ما خوب نیست و به خاطر فقر نمیتوانیم به تربیت بچه، آن جوری که شایسته است برسیم، نظر شما چیست؟
حضرت نوشتند: “طلبِ الوالد فانّ اللَّه یرزقهم؛ جلوگیری را ترک کن و فرزند دار شو که خداوند رزق و روزی را تأمین می کند".
فرزند کمتر، آسایش بیشتر
داشتن فرزند، موجب آسایش روحی و فکری انسان می گردد و انسان را از دغدغه درونی و افسردگی روحی نجات می دهد.چنان که داشتن فرزندان زیادی که انسان نتواند آنان را به درستی تربیت کند و به آموزش و تربیت دینی و اجتماعی آنان بپردازد، یا شغلی مناسب برایشان تأمین نماید، آسایش روحی رازایل می کند و به خلاف حکمت و هدفی است که اولیای دین، افزایش فرزند را به خاطر آن توصیه می کردند. فرزندانی که تربیت صحیح اسلامی ندارند و به خاطر نداشتن شغل مناسب، در فقر به سر می برند، زمینه گرایش آنان به فساد اخلاقی و خروج از این و وابستگی به بیگانگان و دشمنان دین زیاد است. امیراالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: “قلّة العیال احدُ الیسارین؛اندک بودن تعداد زن و فرزند یکی از راههای تأمین آسایش است".
تذکر:
گاهی ممکن است حکم موضوعی در منطقهای یا نسبت به افرادی، با حکم همان موضوع در سایر مناطق و افراد دیگر (به خاطر متغیر بودن اوضاع) تفاوت کند. از این رو ممکن است تکثر اولاد اکنون در برخی مناطق مورد توصیه و تأکید باشد؛ زیرا موجب ازدیاد شمار مسلمانان و تقویت جبهه آنان در برابر دشمنان میگردد، نظیر سرزمینهای اشغالی فلسطین. اما در برخی مناطق و برای بعضی افراد، فرزند کمتر مورد توصیه باشد.
کنترل جمعیت یا ازدیاد فرزند، امروزه به عنوان یک مسئله اجتماعی و نیاز جامعه مورد بررسی قرار میگیرد و لازم نیست تنها از نگاه روایات به آن پرداخت.
حسین (ع) زیباترین واژه هستی است، حسین (ع) یعنی عشق، عشق به همه خوبیها، حسین(ع) شخصیتی است که خداوند در روز عرفه، نخست به زائران سیدالشهدا (ع) نظر میکند، بعد به زائران خانه خودش.
حضرت امام صادق (ع) میفرماید: «هر کس به وسیله خواندن زیارت عاشورا، جدم حسین (ع) را زیارت کند، چه از راه دور یا نزدیک، به خدا قسم خداوند هر حاجت مادی و معنوی داشته باشد، به وی میدهد».
بیشک با عشق و ارادت به سالار شهیدان کربلا میتوان سریعتر و مطمئن به هدف رسید.
قضا و قدر الهی بر دو نوع است یکى قضاى حتمى که به لوح محفوظ و دیگر قضاى تعلیقى که به لوح محو و اثبات مربوط است. لوح محو و اثبات قابل تغییر است؛ یعنی قضا و تقدیر نوشته شده قابلیت تغییر را دارد.
عواملی در تغییر قضای الهی نقش دارند که از آن جمله اند: اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخى و تنگى روزى و بلندى و کوتاهى عمر.
1. تقدیر و قضا و قدر الهی به چه معناست؟
قضا یعنی حتمیت حادثه ای که این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست، و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه می باشد. قضا و قدر الهی در واقع عبارت است از: سرچشمه گرفتن همه علل و اسباب از اراده و مشیت و علم حق که علت العلل است، یعنی هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند، تجلی علم و اراده حق و مظهر خواست خداوند و آلت اجرای قضا و قدر اوست. البته این امکان وجود دارد که قضا و قدر حتمی نباشد یعنی عاملی که خود از مظاهر قضا و قدر الهی و حلقه ای از حلقه های علیت است، عامل تغییر و تبدیل سرنوشتی شود و باز قضا و قدر الهی آن را اقتضاء کرده باشد.
مثلا کسی به بیماری خاصی مبتلا باشد و سرنوشت او همان است و این هم از علت خاصی ناشی می شود، اما اگر این بیمار دوا بخورد دوا علت دیگری و سرنوشت دیگری را به همراه دارد و موجب از بین رفتن بیماری می شود یعنی سرنوشت قبلی بیمار را تغییر می دهد و این به موجب قضا و قدر است و اگر هم دارو را نخورد و رنجور شود و یا دوای زیان بخشی را بخورد و بمیرد، باز به اقتضای قضا و قدر است، همچنین است اگر از بیماری دوری گزیند و مصون بماند و بالاخره هر چه بکند نوعی سرنوشت و قضا و قدر است و نمی تواند از حوزه قضا و قدر بیرون باشد.
سرش این است که قضا و قدر عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست بلکه مبدأ و منشأ و سرچشمه همه عامل های جهان است، هر عاملی که بجنبد و اثری از خود بروز دهد، مظهری از مظاهر قضا و قدر و تحت قانون عمومی علیت است و در مورد هر حادثه ای، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریان های مختلف وجود داشته باشد قضا و قدرهای گوناگونی هم متصور است و آن جریانی که واقع می شود و صورت می گیرد به قضا و قدر الهی است و آن جریانی که متوقف می شود هم به قضا و قدر الهی است.
2. لوح محفوظ و لوح محو و اثبات چیست؟
آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید مىآید، همگى نمودهایى از قدرت و علم بىپایان الهى است و همه این پدیدهها بر اساس اراده و مشیت خداوند و مطابق با برنامههایى است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینى الهى نوشته شده است.
در متون اسلامى از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر داده شده که سرنوشت انسان و جهان را در برگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوال تمدن ها، و از سعادت و شقاوت انسان ها تا قسمت روزى میان آنها و بالاخره هر حادثهاى که براى هر انسانى اتفاق مىافتد، در آن کتاب ها با قلم تقدیر رقم زده شده است و در مقابل آن قرآن کریم قرار دارد که کتاب تشریعى خداوند است.
طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیدههاى هستى از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا لوح تکوینى نوشته مىشود که هر کدام از آنها ویژگى خاص خود را دارند و عبارتند از: الف. لوح محفوظ که گاهى از آن به «ام الکتاب»، «کتاب مسطور»، «رقمنشور»، «کتاب مکنون» و«کتاب حفیظ» تعبیر آورده شده است و آنچه در این کتاب ثبت شده قابل تغییر نیست و دگرگونى در آن راه ندارد؛ ب. لوح محو و اثبات که محل ثبت حوادث و اتفاقاتى است که به مرحله فعلیت خواهد رسید و به طورى که از نامش پیداست آنچه در آن نوشته شده قابل تغییر و تبدیل است. در آیه زیر از هر دو کتاب یاد شده است: «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» ؛ «خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مىکند؛ و امّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست» !
طبق این آیه، خداوند در عالم تکوین دو کتاب دارد: یکى کتابى است که هرگاه بخواهد، چیزى را که در آن ثبت شده مىزداید و یا چیزى را که در آن نیست ثبت مىکند، یعنى مربوط به تغییراتى است که در قضاى الهى حاصل مىشود و دیگرى کتابى است که ریشه تمام پدیدههاى عالم است و نوشتههاى آن قابل تغییر نیست. به عبارت دیگر؛ لوح محو و اثبات مظهر قدرت مطلقه خداوند است و آنچه در آن نوشته شده صورت تعلیقى و شرطى دارد و به این شکل است که اگر چنین شود چنان خواهد شد و اگر نشود نخواهد شد. علامه مجلسى چنین مثال مىزند که مثلا براى زید پنجاه سال عمر نوشته شده ولى به این صورت که اگر صله رحم کند، شصتسال خواهد بود و اگر قطع رحم کند، چهل سال خواهد بود پس اگر او صله رحم کرد، در آن کتاب پنجاه سال محو و شصت سال ثبتخواهد شد.
3. قضا و قدر غیر حتمی به لوح محو و اثبات مرتبط است. توضیح اینکه:
خداوند دو نوع قضا و یا تقدیر دارد یکى قضاى حتمى و دیگر قضاى تعلیقى. در مثال بالا مرگ زید قضاى حتمى و تغییر ناپذیر است ولى زمان مرگ او قضاى تعلیقى و قابل تغییر است که گاهى از آن به اجل مسمى و اجل معلق تعبیر مىشود. در آیهاى که مربوط به لوح محو و اثبات است، عبارت « یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ » به روشنى دلالت دارد که قضاى الهى قابل تغییر است و چنین نیست که قضاى الهى، قدرت او را محدود کند و او نتواند کارى بر خلاف قضاى خود انجام دهد. خداوند همواره در حال انجام کار جدیدى است و بر خلاف عقیده یهود و بعضى از فلاسفه که خدا را مانند یک حاکم معزول مىدانند که اسیر قوانین خودساخته است، خدا هر لحظهاى مىتواند قضا و تقدیر نوشته شده را تغییر بدهد و لوح محو و اثبات جایگاه این تغییرها است .
این حقیقت در قرآن کریم به صورت هاى دیگرى هم بیان شده است. در آیاتى از قرآن از تغییر سرنوشت برخى از اشخاص و جامعهها خبر داده و خاطر نشان کرده است که گاهى قضاى الهى بر چیزى تعلق گرفته ولى در اثر عوامل خاصى آن قضا تغییر داده شده است.
4. مسئله بدا
این حقیقت قرآنى که خداوند آنچه را که بخواهد تغییر میدهد، همان مسأله «بدا» است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفى مىکنند. از نظر شیعه بدا همان کارى است که خداوند در لوح محو و اثبات مىکند و چیزى فراتر از آن نیست. بدا به معناى آن نیست که براى خدا چیزى که معلوم نبود آشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزى را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد.
آیت الله قاضی در مستحبات عزاداری و زیارت سیدالشهداء مسامحه ننمائید و روضه هفتگی و لو دو سه نفره باشد، اسباب گشایش امور است… و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک نشود.
خدایا
همانند نیازمندی خانواده دار ، با شرم و حیا به درگاهت روی آورده ام.
دعای 12 صحیفه سجادیه بند4
زيارت نمد و نشانه اي از احساس شوق دروني و انسانهاي والا و اولياء خداست . رفتن به زيارت ، دليلي نمي خواهد ، جز همان محبّت قلبي .
آنكه عشق و شوق داشته باشد ، به زيارت هم مي رود .
زيارت ، زبان علاقه و ترجمان وابستگي قلبي است .
وادي زيارت ، وادي عشق و علاقه و عرفان است .
حرم و صحن و ضريح و رواقها و گنبد و گلدسته و … ظاهر قضيه است . باطن آن ، اداي احترام به مقام والاي امام معصوم و امامزاده گرانقدري است كه در هر مزار آرميده و فضيلتهايش ، جذب كننده دلها و ديده ها به سوي تربت مقدّس آنان است و همان بُعد معنوي و باطني است ه به اين مظاهر ، قداست وحرمت مي بخشد .
وقتي عشق در كار باشد، محبوب و ديدار او و ديار او و هر چيزي است كه منسوب به اوست .
زيارت ، شناخت و معرفت مي آموزد و معرفت ، انسان را به زيارت و ديدار ، مشتاق مي سازد .
اين هر دو ، تأثير متقابل در يكديگر دارند .
وقتي كسي در مدار عشق قرار گرفت و در محيط و قلمرو محبت ” الله ” و ” اولياءالله ” وارد شد ، اين محبّت ، پاي او را به زيارتگاهها و مراقد معصومين (ع) مي كشاند .
اولياء خدا هم ، به زائران مشتاق و دلهاي مستعدّ عنايت و توجّه مي كنند و دل و جانشان را با ” كيمياي نظر ” دگرگون ساخته ، توفيق تشرّف به حضور را برايشان فراهم مي آورند و دست “زائر” را گرفته ، بالا مي برند و به مهمانسراي فيض حضور مي رسانند و بر مائده هاي معنويّت مي نشانند .
زيارت ، زمينه ساز چنين ارتقاي روحي است.
زيارت ، الهام گرفتن از اسوه ها وسرمشق هاست .
وقتی که « دختر » است دری از درهای بهشت برای والدینش می باشد.
وقتی « همسر » است نیمی از دین شوهرش را کامل می نماید.
وقتی که « مادر » است بهشت در زیر قدومش قرار دارد.
برای دختران افتخاری بزرگتراز این نیست که روز میلاد کریمه اهل بیت حضرت معصومه (سلام الله علیها ) به نام «روز دختر» نامگذاری شده است.
جهت استجابت دعا، هرکه در سجده 21 مرتبه نام مقدس “یا ذوالجلال و الاکرام” رابگوید و حاجت بخواهد روا میشود.
به جهت برآورده شدن حوائج، مداومت بر ذکر “یا ذوالجلال و الاکرام” به تعداد حداقل 9 مرتبه در روز فراموش نشود.
مدامت بر این اسم، باعث پیدا کردن بزرگی و حشمت است در بین مردم.
(وَ یَبقی وَجهُ رَبِّکَ ذُوالجَلالِ وَ الإکرام ) و باقی ماند ذات پروردگارت که صاحب بزرگی و شوکت مطلق است.
صاحب جلال( ذوالجلال) به کسی اطلاق می شود که تمام نعمات از اوست و صاحب غنای مطلق است. صاحب نعمت، کریم و بزرگوار نیز می باشد.
استفاده از شبکههای پیامرسان موبایلی و اجتماعی بهاندازهای رواج پیدا کرده که در واقع میتوان گفت به امر بیبدیل ارتباطات در جهان حاضر تبدیل شده است.
شاید دیری نباشد که هویت افراد با حضور در این شبکهها و براساس شناسه مجازی آنها، شناخته شود؛ لذا در چنین شرایطی باید به اصول و نحوه برقراری ارتباطات آگاه بود تا بتوان شرایط ارتباطات فیزیکی و چهره به چهره را به ارتباطات مجازی تعمیم داد.
قطعاً اصول تعامل و نحوه رفتار در این شبکهها، برای هرکس بهمقتضیات شخصیت وی تعریف میشود اما قطعاً پایدارترین نوع ارتباطات با تکیه بر پند و نصایح صاحبان علم و خرد حاصل میشود.
برخی نصایح این علامه بزرگوار در ارتباط با استفاده از شبکههای اجتماعی و افراد عضو در این شبکهها بهشرح زیر است:
1 – حق را با یاد کردن و تکرار کردنش زنده کنید.
2 – باطل را با ترک کردنش نابود کنید.
3 – از تصاویر حرام و غیرشرعی پرهیز کنید.
4 – از بحثهای بیهوده بپرهیزید.
5 – از جوکهایی که دین و عبادات و مقدسات و اشخاص و ملتها و قومیتها را مسخره میکند، بپرهیزید.
6- مصدر نقل شایعات نباشید و قبل از نقل و انتشار هر حدیث یا روایت یا داستان و خبری از صحت آن مطمئن شوید.
7- بگذارید آن کلامی که میفرستید بهنفع شما گواهی دهد نه علیهتان.
8- خودتان را کلید خیر و قفل شر قرار دهید.
9- هر متنی و پیامی که میفرستید بهمنزله تأیید و با امضای شماست. نگو که به من رسیده و کپی کردهام.
10- تمام سعی خودتان را برای استفاده بهینه از این تکنولوژی به کار بگیرید و از آن برای دعوت الی اللّه و امر به معروف و نهی از منکر و آموزش مسائل دینی و فرهنگی و علمی و آموزشی استفاده کنید یعنی بهعنوان یک اصلاحگر بهتمام معنا، و نیت خودتان را درست و خالصانه کنید.
11- برای بیان حق مجاملات و رودربایستی را کنار بگذارید٬ دین و حق بر هر چیز مقدم و شایستهتر هستند.
12- تصویر پروفایل شما و پیامهایتان معرف شخصیت شماست.
در متون دینی و آموزه های آسمانی دین اسلام ثمره های ارزشمندی برای قناعت ذکر شده است که هریک چونان گوهری درخشان نمایان می شود.از این رو است که حضرت علی (علیه السلام ) می فرمایند: « گنجی پر بها تر و گرانقدر تر از قناعت نیست .»
از مهمترین ثمره های قناعت عبارتند از :
1- عزت و بزرگی
2- آرامش روانی
3- نشاط و شادابی و طراوت
4- تقوا و خود نگهداری
5- اصلاح نفس
6- تخفیف در حساب روز قیامت
7- سلامت در دین
یکی از مهم ترین راهکارهای رسیدن به خوشبختی ، تخل به « اخلاق نیک » و پسندیده است. اخلاق خوب از جمله مواردی است که ذاتا مورد تایید همه است ، چنانچه حضرت علی (علیه السلام ) می فرمایند: « اگر فرضاً نه به بهشت امیدوار باشیم و نه از جهنم و آتش ترسان و عقیده ای به ثواب و عقاب هم نداشته باشیم ، باز شایسته است که در پی کسب سجایای اخلاقی باشیم ، زیرا اخلاق پسندیده ما را در زندگی به راه رستگاری و سعادت هدایت می کند. همچنین در کلامی دیگر تاکید فرمودند: « گنج های رزق و روزی در فضایل اخلاقی و گشاده رویی نهفته است .»
يکی از اهم مراقبات اين است که انسان، واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد… وقتی واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و کثيف می شود؛ يعنی قلم او هرزه و نوشته هايش زهر آگين خواهد شد». (مجموعه مقالات آيه الله حسن زاده، ص ۱۲۶)
علامه مجلسی : به مقدار فراوان به اذکار چهارگانه زیر که در قرآن و احادیث آمده مواظبت کن:
1. ” ماشاءَ الله لا قوّة إلّا بِالله.” ( سوره کهف / آیه 39 ) : برای جلب روزی و فراهم شدن امور.
2. ” حسبُنا الله و نِعمَ الوکیل. ” ( سوره آل عمران / آیه 173 ) : برای دفع دشمن و رفع شدائد.
3. ” لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمینَ.” ( سوره انبیاء / آیه 87 ) : برای دفع غم های دنیا و آخرت
4. ” اُفَوِّضُ أمری إلی اللهِ إنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالعِبادِ. ” ( سوره غافر / آیه 44 ) : برای دفع حیله دشمنان
مداومت بر اسمهای« الحی القیوم »در زیادتی معاش اثری عظیم دارد و برای حصول مراد و مطلوب و غلبه بر دشمنان فایده بسیار دارد و اگر کسی در نصف شب هزار مرتبه بگوید « سبحان الملک الحی القیوم الذی لا یموت » روزی او وسیع گردد و گشایش در کارش پیدا شود. همچنین در روایات آمده است که وقتی پیامبر (ص) را حالت اضطراب فرا می گرفت ذکر یا حی یا قیوم را می گفتند و فرج حاصل می شد.
یکی از بزرگان گفته است که ۵۱ دفعه ذکر یا حی یا قیوم را گفتم رسول خدا (ص) را در خواب دیدم عرض کردم مرا چیزی تعلیم فرما که به سبب آن دلم زنده گردد و از کدورت پاک شود ، فرمود بر تو باد که روزی ۴۱ مرتبه بگویی: یا حی یا قیوم یا لا اله الا انت اسئلک ان تحیی قلبی بنور معرفتک ابدا یا الله.
دائم الوضو بودن توفیقی است كه اگر به لطف خدا شامل حال انسان شود؛ دارای آثار و بركاتی فراوان می باشد. وضو بر وضو توجه انسان را نسبت به خداوند بیشتر می نماید و راه ذكر قلب را بر انسان می گشاید….
به همین دلیل است که از رسول خدا صلی الله وعلیه وآله روایت شده: لَا یُحَافِظُ عَلَى الْوُضُوءِ إِلَّا كُلُّ مُۆْمِنٍ: بر وضو مواظبت نمی كند مگر مومن. در روایات به چند اثر از دائم الوضو بودن اشاره شده است که به قرار زیر است:
1. تمام بدنت پاک می شود پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: هرکس به هنگام وضو ساختن ذکر خدا را بگوید، تمام بدنش پاک گردیده است.
زیرا وقتی در جریان وضو داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست ها و جلوی سر و روی پاهای انسان تحریک شود قسمت اعظم قشر حسی تحریک می شود ،یعنی در حالی فقط چیزی که حدود 20 درصد سطح بدن در وضو مرطوب شده است بیش از 80 درصد ادمک حسی تحریک می شود؛ به عبارت دیگر اگر انسان به جای وضو کل بدن خود را می شست (غسل می کرد) چیز زیادی بر تحریک ناشی از وضو افزوده نمی شد. چنانچه امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: هر کس ذکر خدا را به هنگام وضو بگوید، مانند این است که غسل کرده باشد.
2. گناهانت بخشیده می شود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از چهره اش زدوده می شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که بوسیله دست هایش انجام داده از بین می رود، و آن وقت که سرش را مسح می کشد معصیّت هایی که به وسیله سرش انجام داده زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین خواهد رفت، اگر کسی در اوّل وضو گرفتن«بسم الله الرّحمن الرّحیم» را (با دقّت و فهمیدن معنایش) بگوید تمام اعضایش از گناهان پاک می شود.
3. دعاهایت مستجاب می گردد امام صادق علیه السلام فرمود: من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و کاری است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود!
4. رزق و روزیت فراوان می گردد از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد. و همچنین آن حضرت فرمود: وضو و (شستن دست و صورت) پیش از غذا و بعد از آن باعث زیادی روزی می گردد.
5. تمرکزت زیاد می شود وضو گرفتن قبل از مطالعه باعث افزایش توجّه و تمرکز و افزایش هوشیاری در انسان می شود؛ زیرا نواحی مرتبط با وضو، بیشترین وسعت را در قشر حرکتی مغز دارند و هر چه تحریک این قشر هم بیشتر باشد، خواب آلودگی و کسالت از انسان دور می شود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: كسى كه وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک كند، یك حسنه براى او نوشته مى شود و كسى كه وضو بگیرد و صبر كند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود. زیرا اگر وضو با آب سرد صورت پذیرد و پس از آن از خشک کردن آن اجتناب شود؛ تحریک حسی بیشتری صورت می گیرد؛ زیرا آب سرد نسبت به آب گرم قدرت تحریک حسی بیشتری دارد و خشک نکردن اعضاء بعد از وضو، به علت تماس طولانی آب با سطح بدن، باعث طولانی تر شدن مدت تحریک حسی می شود
بدن در برابر سرمائی که در اثر خشک نکردن آب وضو حس می کند، خود به خود درجه حرارتش بالا می رود تا آب وضو را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیرپوست می شود و اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عضلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد.
6. عمرت زیاد می شود.رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید. از نظر علمی بارهای الکتریکی هنگام شارش بار در اطراف عصب به صورت الکتریسته ذخیره می شوند. میدانی که در اطراف این بارها به وجود می آید در میدان بدن ایجاد خلل می کنند. این بارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند، برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر، دستها و قسمت مچ پا به پایین است.
هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از چهره اش زدوده می شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که بوسیله دست هایش انجام داده از بین می رود، و آن وقت که سرش را مسح می کشد معصیّت هایی که به وسیله سرش انجام داده زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین خواهد رفت.
7. خواب با وضو، عبادت است رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند. و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود.
از نظر صاحب نظران رشته روان پزشکی، جهت بهداشت صحیح خواب و داشتن خوابی راحت، باید اصولی را رعایت نمود که از جمله آن ها، دوش گرفتن ملایم هر شب قبل از رفتن به رختخواب است و جالب این که در ادامه تأکید می شود، این روش هر شب تکرار گردد. بنابراین، برای دست یابی به یک خواب راحت و آرامش بعد از آن، دوش گرفتن و استحمام شبانه (قبل از خواب) مفید است که وضو می تواند جای آن را بگیرد.
8. مرگ با وضو، شهادت است رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود.
9. در قیامت نورانی می شوی پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت منِ را بین بقیّه ی امّتها در حالی محشور میکند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانیهای نورانییی دارند. وضو گرفتن مکرر جهت دائم الوضو بودن، اسراف نیست
اگر در مصرف آب زیاده روی نکند اسراف نیست و مستحب است وضو با تمام آدابش به مقدار کمی آب، یعنی حداکثر یک مُد که مساوی سه چهارم لیتر است انجام شود.
وضو نور است و تداوم آن، باعث ارتقا به عالم قدس خواهد شد. در حدیث آمده است: تجدید وضو، همانند نورى است بر روى نور دیگر. این دستور با برکت، نزد بزرگان علم و عمل تجربه شده است، پس ای سالک کوی یار، همیشه با وضو باش و در تداوم آن همت عالی داشته باش.
رهنمودهای اسلام در مورد خوردن تنها سلامت جسم را تضمین نمی كند بلكه تضمین كننده سلامت هم جسم و هم جان است.
از آنجا كه عقل و علم، بر همه رازهای آفرینش احاطه ندارند، چه بسا حكمت برخی از رهنمودهای اسلام برای دانش امروز، مجهول باشد ولی بی تردید این به معنای بی دلیل بودن آن رهنمودها نیست، چنان كه فلسفه شماری از احكام اسلام، در گذشته مجهول بود و امروزه علم به راز آنها پی برده است.
در منابع روایی برای خوردن و آشامیدن، آدابی از سوی پیشوایان دین ذکر شده است که ناظر به شروع غذا با نام خدا و پایان غذا با حمد اوست.
روایات در این زمینه چنین میگویند:
1. امام موسی کاظم(علیه السلام) میگوید: پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به امام علی(علیه السلام) سفارش نمود: یا علی هنگامی که شروع به خوردن غذا نمودی، بسم اللّه بگو، و هنگام پایان غذا بگو الحمد لله؛ چرا که دو فرشته نگهبانت از تو جدا نمیشوند تا حسنات را برایت بنویسند، مگر اینکه خودت آنها را از خویشتن جدا کنی.
2. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: هنگامی که سفره پهن شد، بگو بسم اللّه و هنگام آغاز و پایان غذا نیز بسم الله بگو و هنگامی که سفره جمع شد بگو الحمد لله.
اهمیت یاد خدا هنگام غذا خوردن
امام علی (علیه السلام): به هنگام غذا خوردن خدای را یاد كنید و از بیهوده گویی اجتناب كنید، زیرا كه طعام نعمت و رزقی از خداوند است و بر شماست كه در آن خدای را یاد كرده و شكر گویید. (فروع كافی، جلد 6، صفحه 296)
امام علی (علیه السلام) در سفارش های خود به كمیل: به گاه غذا خوردن از آن كسی نام ببر كه با وجود نام او، دیگر هیچ دردی زیان نمی رساند و نامش، شفای همه بیماری ها و ناتن درستی هاست.(بحارالانوار، جلد 66، صفحه 425، حدیث 41)
امام علی(علیه السلام): هر كس خواست غذا بخورد، نام خدا را بر زبان آورد، خوب غذا را بجود و در حالی از غذا خوردن دست بكشد كه هنوز میل به خوردن دارد و به آن احساس نیاز می كند.
امام علی (علیه السلام): هر کس که می خواهد غذایی او را آزار ندهد، تا گرسنه نشده، چیزی نخورد و آن گاه هم که خواست بخورد، بگوید:
“بسم الله و بالله” (طب الائمه لابنی بسطام، صفحه 60 )
3. راوی میگوید هنگامی که غذا برای ما آورده شد، شنیدم که امام کاظم(علیه السلام) میفرمود: ستایش خدایی را که برای هر چیزی مقرراتی قرار داد.
به امام گفتم: این غذا هنگامی که آماده و خورده میشود چه مقرراتی دارد؟
امام فرمود: مقرراتش این است که هنگام پهنشدن سفره با نام خدا شروع کنید و زمان جمعشدن سفره او را حمد و سپاس گویید.
4. امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنگامی که غذا خوردی یا شربتی نوشیدی، بگو الحمد لله.
5. در روایتی دیگر از امام صادق آمده است: خوردن و نوشیدن را با یاد و نام خدا آغاز کن و بعد از پایانش بگو: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ» ستایش پروردگاری را سزاست که غذا را در اختیار بندگانش قرار داد، اما هیچ کس به او طعامی تقدیم نخواهد کرد.
6. و نیز حضرتشان میفرماید: هنگامی که سفره را در برابر امام سجاد(علیه السلام) مینهادند میگفت: «اللَّهُمَّ هَذَا مِنْ مَنِّکَ وَ فَضْلِکَ وَ عَطَایَاکَ فَبَارِکْ لَنَا فِیهِ وَ سَوِّغْنَاهُ وَ ارْزُقْنَا خَلَفاً إِذَا أَکَلْنَاهُ وَ رُبَّ مُحْتَاجٍ إِلَیْهِ رَزَقْتَ وَ أَحْسَنْت اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا لَکَ مِنَ الشَّاکِرِینَ» بار خدایا این از منت و فضل و بخشش توست! آن را برای ما پربرکت و گوارا کن و عوضش را به ما ده و چه بسا نیازمندانی که به آنان روزی دادی و احسان کردی. بار خدایا! ما را از شکرگزاران قرار ده! و هنگامی که سفره را برمیداشتند میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَمَلَنَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقَنَا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ خَلْقِهِ (أَوْ مِمَّنْ خَلَقَ) تَفْضِیلًا» سپاس خدایی را سزاست که ما را در بیابان و دریا گردش داد و از پاکیزهها به ما روزى داد و بر بسیارى از آفریدگانش(یا آنچه آفریده) برترى داد.
7. امام صادق(علیه السلام) از امام علی(علیه السلام) نقل میکند؛ هنگام خوردن غذا تا میتوانید خدا را یاد کنید و صدای ناهنجار در نیاورید؛ چرا که طعام، نعمت خدا و بخشی از روزی او است که شکر و سپاسش بر شما واجب است.
7. امام صادق از پدر بزرگوارش از حضرت علی(علیه السلام) نقل میکند؛ کسی که هنگام خوردن غذا خدا را یاد کند، هیچگاه از آن غذا مورد سۆال قرار نمیگیرد.
7. یا در روایتی دیگر آمده است: هر فردی که غذایی بخورد و بعد از آن بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَطْعَمَنِی هَذَا مِنْ رِزْقِهِ مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَ قُوَّةٍ» سپاس خدایی را که از روزی خویش این غذا را خوراکم کرد بدون آنکه من (مستقلّاً) توانایی این کار را داشته باشم، گناهان گذشتهاش بخشوده خواهد شد.
آنچه از مجموع روایات به دست میآید آن است که دست کم هنگام آغاز خوردن و نوشیدن باید «بسم اللّه» و هنگام پایان آن «الحمد لله» گفت.
گفتنی است یاد خدا و سپاس از نعمتهایش به هر زبانی که باشد کفایت میکند و گفتن عبارت عربی موضوعیت ندارد.
تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جملهى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است.
نجات از شقاوت
هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همهى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامههایشان را در جهت وصول به آن پىریزى مىکنند، مسئلهى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است.
منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مىدهد و راه هدایت مىپیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مىگیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئلهاى است که همهى آنان که به خود آمدهاند، از آن مىترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مىگذرانند از آن نیز به غفلت به سر مىبرند.
لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مىکنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مىنمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است.
از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیهالسلام) در این رابطه مىفرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(1)؛ اى ابا هارون! ما بچههاى خود را همانطور که به نماز امر مىکنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مىکنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بندهای که بر آن مداومت نموده است.
امام صادق(علیهالسلام) در این رابطه مىفرماید: اى ابا هارون! ما بچههاى خود را همانطور که به نماز امر مىکنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مىکنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بندهای که بر آن مداومت نموده است.
و نیز از این حدیث شریف استفاده مىشود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.
ذکر
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» را زیاد بگوئید. چون در قیامت این اذکار با گروهی از فرشتگان و محافظ از پیش رو و پشت سر خواهند آمد. و این اذکار باقیات و صالحات می باشند.
در حالی که اهل دنیا دائم به ذکر دنیا مشغول اند و در لذت های دنیوی غوطه می خورند،اهل ایمان تمام لذت شان از یاد خدا است و در اطاعت خدا غوطه ورند. ذکر از بهترین وسایل برقراری ارتباط با حضرت حق جلّ شأنه می باشد. یاد الهی از نزدیکترین مسیرهای قرب و نزدیکی به پروردگار این عالم است. اوقات اشتغال به ذکر خداوند متعال نیز از شیرین ترین حالتها و لذّتهای بندگان مؤمن است.
ذکر نیز مانند تمام امور مهم شرعی دارای تقسیمات، ضوابط و شرایط خاصی است که رعایت این امور برای بهره بردن صحیح لازم است.
معنای حقیقی ذکر و یاد خدا آن است که انسان در هر موقعیتی که هست در حال اطاعت و بندگی خداوند باشد و خدا را فراموش ننماید. تمام اعمال و آداب بندگی خداوند یاد خدا به معنای وسیع و حقیقی کلمه محسوب می شود و مهم هم این است که انسان در تمام زندگی خود اهل ایمان و بنده خدا باشد. ذکر زبانی هم در صورتی موثر است که به معنای وسیع کلمه انسان ذاکر خدا و بنده واقعی حق تعالی و مطیع او باشد.
آثار ذکر بر روح و روان
یكی از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راه های سیر و سلوك ، ذكر است؛ یعنی مترنّم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حُسنای الهی و شاداب نگه داشتن گل روح در زیرباران یاد حق.
ذكرخدا، از یادبردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل می زداید؛ زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی ، ساحت دل را مكدّر می كند.ذكر خداوند آثار و ثمرات اعجاب آور و باشكوهی دارد كه هریك از آنها در سازندگی روحی و اخلاقی انسان تأثیر به سزایی دارد. این آثار عبارتنداز:
1- یاد خدا نسبت به بنده
اولین اثر یاد خدا این است كه خدای متعال نیز انسان را یاد می كند. «مرا یادكنید تا شمارا یادكنم ».
2- روشنی دل
خداوند؛ ذكرخویش راموجب نورانی شدن و بیداری دل ها می داند. مردن دل وافسردگی ازهولناك ترین سیه روزی هاست.
یكی از موثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیای دوبارة آن، پناه بردن به ذكر خداست؛ ذكرحق نور است و مداومت درآن ، قلب را از تاریكی و ناامیدی و قساوت نجات می دهد.
3- آرامش قلب
به تعبیر قرآن طمأنینه و سكون قلب از جمله آثار مستقیم یاد خداست. «كسانی كه ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خداست، بدانید تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرد.»
4- خشیت و ترس از خدا
از جمله آثار یاد خدا برای مومنان، خداترسی و خشیت می باشد. قرآن در این زمینه می فرماید: «تنها مومنان هستند كه هرگاه یاد خدا به میان آید، دل هایشان ترسان شود».
یكی از موثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیای دوبارة آن، پناه بردن به ذكر خداست؛ ذكرحق نور است و مداومت درآن ، قلب را از تاریكی و ناامیدی و قساوت نجات می دهد
5- بصیرت یافتن و شناخت شیطان
یكی از عوامل اصلی سقوط انسان و سیه روزی او، افتادن به دام های ناپیدای شیطان است و ذكر حق به انسان بصیرتی می دهد كه وسوسه های پنهان و دام های ناپیدای شیطان را به سهولت بشناسد و در دام او نیفتد.
6- بخشش گناهان
از آثار و ثمرات اخروی یاد خداوند ، مغفرت الهی می باشد كه شامل حال یادكنندگان خدا می گردد و اضافه برآن ، خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است.
7- حكمت و علم
یكی دیگر از ثمرات ذكر ، پختگی عقل و كمال و حكمت است. ذكر باعث فروزان شدن قوه ادراك انسان و جوشش فكر و
دعا
اندیشه می شود. جان فرد شایستگی این را پیدا می كند كه منعكس كننده حقایق غیبی در خود گردد و خداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند.
در روایات و احادیث ما به جایگاه مهم ذکر و برخی اذکار شریف و آثار مهم آنها تصریح شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اصحابشان فرمودند: آیا می خواهید شما را به بهترین و پاکیزه ترین کارهایتان نزد پروردگارتان، و رفعت دهنده ترین اعمال در درجات معنویات، و آنچه برای شما بهتر از درهم و دینار است، و آنچه بهتر از روبرو شدن با دشمنان و مقابله با آنهاست، راهنمایی کنم؟ همگی گفتند: آری ای رسول خدا صلی الله علیه و آله، ایشان فرمودند: آن ذکر کثیر خداوند متعال است.
1-ذکر تسبیحات اربعه:
1ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: پنج چیز است که چقدر در میزان سنگین اند؛ گفتن سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و اللّه اکبر و فرزند شایسته ای است که از مسلمانی بمیرد و او در مرگ آن فرزند دامن صبر از دست ندهد و به حساب خداوند منظور بدارد.
2ـ امام صادق علیه السّلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» را زیاد بگوئید. چون در قیامت این اذکار با گروهی از فرشتگان و محافظ از پیش رو و پشت سر خواهند آمد. و این اذکار باقیات الصالحات می باشند.
2- تسبیح (سبحان الله)
1ـ شخصی از امام علی علیه السّلام درباره تفسیر «سبحان الله» پرسید. امام فرمودند: این ذکر تعظیم و منزه دانستن خداوند است از آنچه مشرکین می گویند. و اگر بنده ای آن را بگوید؛ تمام ملائکه بر او صلوات می فرستند.
2ـ امام صادق علیه السّلام فرمودند: ابلیس گفت: پنج کار است که در آنها من هیچ حیله ای ندارم و سایر مردم در قبضه من هستند:…و کسی که زیاد در روز و شب تسبیح سبحان الله می گوید و ..
3ـ امیرالمؤمنین علیه السّلام: هرکس روزی سی مرتبه تسبیح (سبحان الله) بگوید: خداوند هفتاد نوع بلا که کمترین آنها فقر است را از وی دفع می نماید.
3- تهلیل(لا اله الاّ الله)
1ـ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خداوند فرمود: (لا اله الاّ الله) قلعه من است و هرکس در آن داخل شود، از عذاب من در امان است.
2- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کلمه (لا اله الاّ الله)بهاء و قیمت بهشت است.
3 ـ امام صادق علیه السلام فرمودند: ذکر (لا اله الله و الله اکبر) را زیاد بگوئید، چون در نزد پروردگار چیزی از این دو ذکر محبوبتر نیست.
امام صادق علیه السّلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» را زیاد بگوئید. چون در قیامت این اذکار با گروهی از فرشتگان و محافظ از پیش رو و پشت سر خواهند آمد. و این اذکار باقیات و صالحات می باشند
تحمید(الحمد الله)
1 ـ از ائمه سفارش به زیاد گفتن (الحمد الله) در همه حالات اعم از نعمت یا مصیبت شده است.
2ـ امام باقر و صادق علیهماالسّلام فرمودند: هر کس(الحمد الله کما هو اهله) بگوید، نویسندگان آسمانها مشغول می گردند.
دعا
ذکر(لا حول و لا قوّة الاّ بالله العلی العظیم)
در فضیلت این ذکر آمده است که آن از گنجهای بهشت است. و شفای از نود و نه بیماری و درد است که کمترین آنها همّ و گرفتاری است.امام صادق علیه السّلام فرمودند: اگر غمها پیوسته به تو روی آورد، پس بگو (لا حول و لا قوّة الاّ بالله). و نیز روایت شده است فرزند یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به اسارت دشمن در آمد. وی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از این غم شکایت نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او امر کردند که زیاد و در همه حال ذکر (لا حول و لا قوّة الاّ بالله) بگوید او نیز اطاعت کرد و پس از مدّتی پسرش به همراه صد شتر در هنگامی که مشرکان از وی غافل شده بودند، بازگشت.
استغفار :
یکی دیگر از ذکرهای بسیار مهم استغفار است که مشهورترین صیغه آن (استغفر الله ربی و اتوب الیه) که از آثار آن بخشش گناهان، گشایش در رزق و حتّی سبب بچه دار شدن است.یکی دیگر از اذکار مهّم دعاء مکروب یا ذکر یونسیّه است و آن ذکر (لا اله الاّ انت سبحانک انّی کنت من الظالمین) است.
که برای این ذکر آثار فراوانی ذکر شده است که ما در مبحثی جداگانه به طور مفصل به آن پرداخته ایم . که قابل مراجعه برای شما عزیزان هست.
نکته قابل توجه این که آنچه در بحث ذکر مهّم و در درجه بالاتری از نظر کیفیت است ذکر قلبی است نه ذکر لسانی بدون توجّه. و دیگر آن که این ذکر گفتن لطمه ای به سیر طبیعی زندگی ما نزند و ما تنها برای قرب الهی و زنده نگه داشتن یاد خدا در تمام ساعات و حالات عمر خویش به آن بپردازیم نه کسب قدرتها و ارضای هواهای نفسانی که امری ناپسند و مذموم است.
چقدر خوب است که انسان طالب موعظه باشد یا کسی آدم را موعظه کند. وقتی خدمت عالم بزرگ و نورانی می رسید، تقاضای موعظه کنید.
نجاری خدمت آیت الله اراکی رسید و تقاضای موعظه کرد. آقا فرمودند: “چه کاره ای؟” گفت: “نجارم". فرمودند:"برای دلت درب ساخته ای؟ اگر برای دلت درب نساختی، یک درب برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند.”
ما پیرمردها دیگر دلی برایمان نمانده، خوش به حال شما جوان ها! شما الان می توانید برای دلتان درب بسازید، درب آهنی ای بسازید که کسی نتواند وارد دل شما شود. کسانی که سن شان بالا رفته، دیگر زمین دلشان خراب است، البته نه کسانی که خوب هستند و هدایت شدند، آنهایی که هدایت نشدند و شیطان پیشانی آنها را بوسیده است.
چون در روایت است آنهایی که چهل سال عمر کرده اند ولی با خدا ارتباطی برقرار نکرده اند، شیطان پیشانی شان را می بوسد و می گوید: “تو دیگر هدایت نمی شوی”
تا چهل سال امید است که انسان آدم شود، اگر چهل سال بگذرد هر چه به او بگویند مثل این است که به دیوار گفته اند و اثری ندارد. تا جوان هستید، نگذارید دلتان خراب شود.
هیچ گناه و عبادتی را کوچک نشمارید.
هیچ گناهی را کوچک نشمارید و به کوچکی آن نگاه نکنید. نگاه کنید ببینید مخالفت چه کسی را کردید. شاید غضب خدا در همین گناه باشد. از آن طرف، هیچ عبادتی را هم کوچک نشمارید، شاید که رضایت خدا در همین عبادت باشد. دست کوری را می گیری و از این طرف خیابان به آن طرف می بری، نگو این که چیزی نیست، یک وقت می بینی که همین کار کوچک تو ر ا بهشتی کرد.
گناه زیاد، سنگینی می آورد.
گناه، انسان را سنگین می کند. رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در خطبه ی شعبانیه می فرماید: “گناهان، پشت شما را سنگین کرده است” ماه رمضان روزه بگیرید و عبادت کنید تا از این سنگینی بیرون بیایید.
دیدید بعضی ها می خواهند دو رکعت نماز صبح بخوانند، انگار یک کوه، پشت آنها افتاده، هر چه آنها را صدا می کنید، مثل اینکه بختک روی آنها افتاده است. اینها همه بر اثر گناهان زیاد است.
همیشه خود را گنهکار بدانید.
هر چه قدر هم آدم خوبی شدید، باز به خدا بگویید که خدایا، آیا بنده ای بدتر از من داری؟
امام زین العابدین(علیه السلام) با این که معصوم بود، در دعای ابو حمزه عرض میکند: «اسوَءُ حالاً مِنّی» یعنی پروردگارا! کسی که حالش بدتر از من باشد، میان بنده های تو هست؟
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صبح ها هفتاد مرتبه استغفار می فرمودند؛ نه این که بخواهند به ما درس بدهند، اصلاً؛ واقعا خودشان را در مقابل عظمت خدا مقصر می دانستند که هر چه هم عبادت و بندگی کنند، در مقابل عظمت الهی باز هم ناچیز است.
سجده گناهان را می ریزد.
سجده گناهان را می ریزد. روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد، “شکراً الله و الهی العفو” بگوید، مخصوصا در نماز شب، ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد، حس می کند وقتی که به سجده می رود، سبک می شود .
آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد، سجده هم گناهان را می ریزد.
به گذشته ی خود فکر کنید.
اگر انسان می خواهد فکر کند که این دنیا آخرش چیست، بهترین راه این است که به گذشته فکر کند. به این فکر کند که عمری که کرده است، در این مدت چه شده است؟ باقی عمرش هم همین خواهد بود دیگر! چرا غفلت می کنیم و غافلیم؟ چرا فکر مردن نیستیم.
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این چند روزه دریابی
گاهی خودمان را نصیحت کنیم. به خود بگوییم که رفقای ما همه مرده اند، آنها که از ما قوی تر و پول دارتر بودند مردند، پس ما هم می میریم.
راجع به گذشته ی خود فکر کنیم که چه کردیم؟ بقیه اش هم همان خواهد بود. دل خود را به دنیا خوش نکنیم. به خود بگوییم قدیم تر که ما جوان و قوی بودیم، این همه گرفتاری داشتیم، بقیه ی عمر که بدتر است. دل خود را به چه چیز خوش کنیم؟
از گذشته و آینده ی خود خوف داشته باشیم .
«اِنَّ المؤمن لایُصبح الّا خائِفاً» “مؤمن صبح نمی کند مگر در حال ترس”
نماز شب می خوانی، آدم خوبی هستی، نماز جماعت می خوانی، خمس می دهی، مکه هم رفتی، همه کارهایت را انجام دادی، معذلک باز هم باید بترسی.
مؤمن روز را هم به شب نمی رساند، مگر در حال ترس. هر چند هم آدم خوبی باشد. برای اینکه ما بین دو راهی گیر کرده ایم. بین عمر گذشته مان، که نمی دانیم خدا با ما چه می کند؟ خطاهایی که کرده ایم، دروغ ها، غیبت ها، نگاه به نامحرم ها و…اینها را نمی دانیم نسبت به اعمال گذشته مان خدا با ما چه می کند؟ و بین مرگی که نزدیک است نمی دانیم چه کارهای می کنیم که سبب هلاکت مان می شود؟ نمی دانیم نسبت به گذشته، خدا با اعمال بدمان چه می کند و نسبت به آینده هم نمی دانیم که عاقبت به خیر می شویم یا نه؟
خیلی ها بودند که آدم خوبی بودند، ولی آخر عمر بد شدند.
از خد ا بخواهیم به ما یقین بدهد.
از خدا یقین و ایمان بخواهید. زید بن حارثه حال نداشت و به ستون مسجد تکیه داده و نشسته بود. حضرت فرمودند: «یازید کَیفَ أصبَحتَ؟» “چگونه صبح کردی؟” عرض کرد:«أصبَحتُ موقناً» صبح کردم در حال یقین. حضرت فرمودند: “هر چیزی نشانه ای دارد، نشانه یقین تو چیست؟” زید عرض کرد: “نشانه یقین من این است که شب ها از یقین خوابم نمی برد. صدای غرّش آتش جهنم را می شنوم و نعمت های بهشت را هم می بینم”
حال ما خیلی جالب است، وقتی سرمان را روی متکا می گذاریم، عالم را آب ببرد، ما را خواب می برد. صبح هم بعضی ها را باید با منجنیق برای نماز صبح بیدار کرد. این به خاطر این است که ایمان و یقین نداریم. کسی که نماز صبح، حتی نماز شبش قضا شود، ایمان ندارد. آیت الله حسن زاده آملی در کتاب الهی نامه خود می گوید:
هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد
یعنی خودش را نشناخته و نمی داند کیست.
بشارت به گنهکاران.
خداوند به حضرت داوود (علیه السلام) وحی فرمود که “ای داود! به گنهکاران بشارت بده که من توبه ی شمار ا می پذیرم و عفوتان می کنم چون آنها غیر از من کسی را ندارند، گنهکاران دلشکسته اند. گناه کرده اند و امیدشان به عفو من است”
یکی از داش مشتی ها چند سال پیش رفته بود مکه، رو به روی خانه خدا به خدا می گفت: “خدایا! ما در تهران نخود و لوبیا را با آشغال هایش می خریم، ما هم آشغال هستیم و به مکه آمده ایم، تو ما را همراه خوب ها بخر”
خدا اینها را دوست دارد. خدا ناله ی بنده ی گنهکار را از ذکر سبحان الله و لااله الا الله که دیگران می گویند، بیشتر دوست دارد. نیمه شب گریه می کند که “خدایا مرا می آمرزی یا نمی آمرزی؟” شب و روز گریه می کند. خدا به حضرت داود می فرماید که “به این بنده ها بشارت بده که گناهانتان را می بخشم و عفو می کنم”
الکریم اذا قَدَرَ عفا
مرد عرب خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و عرض کرد: “یا رسول الله! روز قیامت حساب بنده ها با کیست؟” حضرت فرمودند: “با خود خدا” مرد عرب خوشحال شد و گفت: “خیالم راحت شد” و رفت. حضرت فرمود: “این مرد حقیقت مطلب را فهمیده است”
همه نیاز به استاد دارند.
ما خیال می کنیم همین نماز را بخوانیم و روزه بگیریم، کار تمام شده است. مسئولیت شرعی ما زیاد است و باید خودمان را حفظ کنیم و برای این حفظ شدن هم استاد لازم داریم. ما استاد اخلاق لازم داریم.
بی پیر مرو تو در خرابات هر چند سکندر زمانی
کسی باید دائما ما را میزان کند. همان طور که هوا گاهی درجه اش زیر صفر می رود، گاهی بالا می رود، ما هم گاهی روحمان بالا و پایین می شود، باید کسی باشد که روح ما را تنظیم کند.
برای اینکه خانمی را خوشحال کنید، به اوسه چیز بدهید.
« توجه ، محبت ، قدردانی »
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.»
زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند.
شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.»
زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.»
شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید.
معالجه کج خلقی این صفت ناپستند نیزمانند سایر صفات ، آن است که : مفاسد دنیویه و اخرویه آن را متذکر شود و ملاحظه کند که این صفت ، خالق و خلایق را با او دشمن می کند.
پس مهیای این گردد که این را از خود دفع نماید. بعد از آن ، در وقت هرسخنی و حرکتی ، در فکر باشد که کج خلقی از او سر نزند و خود را محافظت کند و به حسن خلق بدارد تا حسن خلق ملکه او گردد
ضد این صفت مهلکه ، حسن خلق است که از شرایف صفات و فضایل ملکات است و عقل و نقل ، دلالت بر مدح و خوبی آن می کنند. و پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله )فرمودند: در کفه میزان اعمال در روزز قیامت ، چیزی بهتر از حسن خلق نیست.
از حضرت سوال کردند که ایمان کدام یک از مومنین افضل است؟ فرمودند:هرکدام که خوش خلق ترند، وبازز فرمودند: که دوست ترین شما در نزد من و نزدیک ترین شما در روز قیامت به من خوش خلق ترین شماست.
«دامادی انسان، آن روزی است که انسان را پس از شستوشو و - غسل آنهم با سدر و کافور- و پوشاندن لباس سفید ( کفن) روی دست میگیرند و از هر طرف صدا میزنند «لا اله الا الله» اگر آن روز خدای بزرگ به من اجازه دهد سر از تابوت بیرون میآورم و خطاب به مردم میگویم: مردم! قدر ـ لا اله الا الله ـ را بدانید، ولی حیف که خدا چنین اجازهای را نمیدهد!» فردای قیامت مردم دوست دارند به دنیا برگردند و یک «لا اله الا الله» بگویند و بمیرند.« آیت الله کوهستانی »
حرفهای بیهوده و لغو تأثیری زیاد در روح دارد و روح را میمیراند. من حرفهای بیهوده را کمتر از غذای حرام نمیدانم.« آیت الله کوهستانی »
شرح ماجرا به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان اینگونه نقل میشود که : در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه میشوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان میگوید با شما سخنی دارم.حاج حسنعلی نخودکی میگوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما میآیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی میآید و میگوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیهالسلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول میدهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟ امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان میبارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمیتوانم چنین قولی به شما بدهم. حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمیتوانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد میدهم و آن این که: بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» میخوانی. و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را میگویی. و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را میخوانی. و بعد سه بار صلوات میگویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ؛ را میخوانی که این از کیمیا برایت بهتر است. (سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را میکند، خداوند فرمان خود را به انجام میرساند، و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.) |
آیة الله بهجت (ره) می فرمایند:
دعاى تعجيل فرج دواى دردهاى ما است .
اگر می خواهید زندگی مشترک تان به سراشیبی نیفتد :
برای همسرتان تعیین تکلیف نکنید. این کار مردانگی اش را زیر سوال می برد. همیشه نیازی نیست بگویید با او مخالفید؛ گاهی عمل کردن به اندازه صحبت کردن در مورد کاری که قرار است بکنید دردناک نیست. می دانیم که می خواهید از او مرد بهتری بسازید اما بدترین راه برای رسیدن به این هدف، نصیحت کردن اوست. برای ساختن یک زندگی خوب، کافی است با دقت بیشتری به اطراف تان نگاه کنید و اشتباه های ویرانگر دیگران را در خانه تان تکرار نکنید.
* گوش مردها کلمات را مثل شما نمی شنود!
۱. برای مردها یک جمله فقط یک جمله نیست! بلکه تفسیری است برای کل روزهایی که با هم بوده اید.
۲. هیچ مردی طاقت مقایسه شدن را ندارد. پس حتی کم اهمیت ترین کار او را با دیگران قیاس نکنید.
۳. مردها از شنیدن جملات مبهم بیزارند. پس هیچ وقت دوپهلو با همسرتان صحبت نکنید.
۴. اگر انتظار دارید او حرف های تان را رمزگشایی کند، برای تان متاسفیم. آنها ساده تر از این حرف ها هستند.
۵. هیچ وقت از همسرتان به عنوان ابزاری برای لشکرکشی های تان در جنگ های عروس و مادرشوهری استفاده نکنید.
۶. هرگز با حرف های تان استقلال همسر خود را زیر سوال نبرید حتی اگر واقعا استقلالی در کار نباشد.
۷. مردها به اینکه قوی تر از آنچه هستند به نظر برسند نیاز دارند. این نیاز همسرتان را برآورده کنید.
۸. از گفتن خاطرات روابط عاشقانه شکست خورده تان برای شریک زندگی تان خودداری کنید.
۹. برای قدرت دادن به او کافی است از هیچ مرد دیگری صحبت نکنید، نه اینکه از مردهای دیگر بد بگویید.
آیا رفتار هیجانی نتیجه می دهد؟
* حس بویایی انسان می تواند ، ده هزار بوی متفاوت را دریافت کند و تشخیص بدهد.
* یک قطره آب یکصد میلیارد اتم دارد.
* گرده گل هرگز فاسد نمی شود و تا زمان نا محدودی باقی می ماند .
* خورشید روزانه معادل 126 هزار میلیارد بخار، انرژی به زمین می فرسد.
* کوه های آلپ در سال حدود یکی سانتی متر بلند می شوند.
*شما در طول زندگی خود 75 هزار لیتر آب می نوشید.
« بهار» از ما می خواهد که گرد و غبار از دل برون کنیم تا« دل کسی را نشکنیم.» در این کلام اندکی تأمل کنیم تا کمالات را دریابیم.
ما با بهار دلمان چه کرده ایم ؟
از کنار جاده تاریک غیبت می گذشتم،چشمم به روشنای خیمه ای افتاد
که آقایی بزرگوار در کنارش به نماز ایستاده و غرق مناجات با معبودش بود
از دور محو تماشایش گشتم ، نمازش که تمام شد
رو به سوی آسمان کرده دستها را بالا برد،جلوتر رفتم تا صدای نازنینش را بشنوم
شنیدم که آیه شریفه امن یجیب بر لب داشت
شنیدم که از کثرت گناه ما شرمنده گشته بود
شنیدم که می گفت: انا الغریب المضطر
شنیدم که از خدای مهربان با چه احترام و تمنایی بخشش شیعیان را طلب می کرد
از شرم کلام مولا گونه هایم غرق اشک گشته بود
غربت و تنهائیش را احساس کردم، در همان لحظه بی اختیار فریاد کشیدم:
اللهم عجل لولیک الفرج
میدانید دنیا محل گذر است وآنچه در دنیا روی می دهد نقش مقدمه برای زندگی اصلی انسان را دارد، هرگز كسی در دنیا به طور كامل عذاب نشده ویا پاداش ندیده است. آنان موفق ترند كه در مجال كوتاه عبور از دنیا توشه بیشتری برای زندگی حقیقی وابدی بردارند. اما در این میدان نقش گرفتاریها (بلاهاوابتلائات) چیست؟
مومن در مسیر خودسازی وتكامل با مشكل كمبود فرصت روبرو است، چون زمان چند ده ساله، امكان مهیا شدن برای حیات زیبای همیشگی آخرت را نمی دهد. لذا خداوند ابزار میانبری برای سرعت بخشیدن به پیشرفت بنده اش فراهم نموده است. یكی از آنها همین گرفتاریها وابتلائات است.
خداوند متعال چنین مقدّر فرموده است که مۆمنین و دوستداران او غالباً در تنگی و سختی و فقر و ابتلا به سر ببرند. این موضوع در زندگی انبیاء و اولیاء الهی هم به خوبی مشاهده می شود.
این سختیها و گرفتاریها گاهی برای پاک کردن مۆمن از لغزشها و گناهان صغیرهای است که احیاناً از او سرزده و گاهی برای ترفیع مقام و بالا بردن درجات قرب است.
در این زمینه به چند روایت اشاره میشود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پیامبران به بیشترین سختیها مبتلا میشوند، پس از آنان مۆمنین هستند که به قدر ایمانشان مبتلا میشوند.»
2- حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «اجر و پاداش بزرگ با گرفتاریهای بزرگ همراه است. خداوند هر قومی را دوست بدارد، آنها را گرفتار میکند.»
3- امام باقر علیه السلام فرمود: «وقتی خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، او را غرق در گرفتاری میکند.»
4- امام صادق علیه السلام فرمود: «محال است بر مۆمن چهل شب بگذرد، و مشکلی برایش پیش نیاید که او را محزون نکند. این مشکلات مایه تذکر و یادآوری به اوست.»
و نیز فرمود: «در بهشت درجه ای است که بنده به آن نمی رسد مگر اینکه به بیماری مبتلا شود.»
امام باقر علیه السلام فرمود: «همان طور که مرد از اهل خود دلجویی می کند، خداوند هم از مۆمن با هدیهای از گرفتاری سرکشی میکند، و نیز او را از دنیا پرهیز میدهد، همانطور که طبیب، مریض را از غذا پرهیز میدهد.» (منبع روایات: بحارالانوار، ج 67، باب 12)
نیمی از ایمان شکر و نیم دیگری صبر است. صبر در برابر آن چیزی است که خداوند به انسان آن را عطا کرده و یا نکرده است.
صبر در برابر مصیبت، بیماری و گرفتاری است و در مواقعی است که آرامش انسان به گونه ای سلب می شود. به عنوان مثال انسان در عافیت و سلامتی است و بر اثر بیماری و این عافیت و سلامتی از او سلب می شود.
بر اساس آیات قرآن کریم حضرت ایوب طلایه دار صبر بوده و ایشان یکی از طلایه داران اخلاق انسانی و عرفانی است، حضرت ایوب 80 سال غرق در نعمت و بندهی شکرگذار خداوند بود. هنگامی که به 80 سالگی که رسید، شیطان لعین به سراغ او آمد. شیطان به خداوند متعال گفت «او را 80 سال غرق نعمت کردی و او شکرگذاری کرده، بیا از او نعمت ها را بگیر آن موقع او را امتحان کن». لذا مشیت الهی بر این قرار گرفت که حضرت ایوب در یک دوره ای در چرخه سنگین بلایا، بیماری ها و گرفتاری ها قرار بگیرد تا جوهره بندگی او مشخص شود.
از این مسأله مشخص می شود که اتفاقات و رویدادهایی که در زندگی انسان روی می دهد، به جهت این است که جوهره بندگی انسان مشخص شود. به گفته وی، یاوران مهدی کسانی هستند که در عرصه ایمان امتحان خود را پس داده اند و نمره قبولی گرفته اند و این امتحان یا در عرصه صبر است یا در عرصه شکر!
یاران حضرت ایوب هنگامی که دیدند مشکلات فراوانی به او رسیده گمان کردند که ایوب در خلوت مرتکب گناه شده است، گاهی از اوقات ملاحظه می کنیم که گاهی مشکلاتی برای برخی از افراد پدید می آید, شاید این مشکلات به جهت این است که انسان بخواهد از گناهان پاک شود و به مقام رفیع تر برسد، لذا نباید هرگز در خصوص افرادی که دچار مشکلات می شوند قضاوت ناصحیح کرد.
برخی اوقات شیاطین، انسان مبتلا شده به سختی را، از مسیر ولایی، توحیدی و اهل بیتی جدا می کنند و به دام انواع و اقسام ترفند های شیطانی می اندازند. افرادی که در برابر سختی ها به سوی دعا نویس ها می روند، بدانند که این راه، راهی اشتباه است. خداوند هر آنچه در مسیر امامت و ولایت نیازداشته باشیم، به ما عطا کرده است. اگر گرفتار هستید، نزد امام رضاعلیه السلام بیایید؛ دعا نویس افرادی نظیر محدث قمی، هستند نه انسان های عادی و بی دین.
حدیث شریف کسا، روایتی است از عظمت پنجتن آل عبا، روایتی جالب و جاذب از پنج بزرگواری که محور عالم هستی هستند؛ فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش. سلام الله علیهم اجمعین.
حضرت آیتالله بهجت قدسسره مانند دیگر عالمان بزرگ شیعه توجه ویژهای به این حدیث داشت. شاید چشمگیرترین امری که در اینباره از ایشان مشهود بود، قرائت دائمی حدیث کسا بود. ایشان شبها این حدیث را قرائت میکرد و حتی در سالیانی دورتر، افراد خانواده را گرد هم میآورد و به همراه ایشان حدیث کسا میخواند. گاهی هم در لابهلای کلامش به فرازهای آن روایت اشاره میکرد و گاهی هم صراحتاً درباره حدیث کسا سخن میگفت. باور ایشان این بود که امام عصرعجلاللهتعالیفرجهالشریف به مجالس حدیث کسا توجه ویژهای دارند. گاهی هم در پاسخ به شبهاتی که درباره سند این روایت مطرح میشد، مطالب روشنگری بیان میفرمودند؛ بهعنوان مثال حضرت آیتالله بهجت قدسسره معتقد بودند کسانی که اهل تعقل و درایت باشند و با دقت در عجایب این حدیث بنگرند، صحت این روایت را مییابند و دیگر نیازی به سند آن ندارند.
میفرمودند: «عجائب و غرایبی در حدیث کساست. خدا میداند کسی بشمارد که چقدر معجزه در آن است، خیلی کار بزرگی کرده است». این فرمایش از آن عالم بزرگ، کلیدی است برای باز کردن باب تفکر و تدبر در این حدیث.
در آغاز آنچه نظر خواننده این حدیث را به خود جلب میکند این است که راوی آن، که خبر از غیب آسمانها میدهد، وجود مقدس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است. ایشان سخن از نزول فرشته وحی میدهد و آنچه را که خداوند متعال به آن فرشته فرموده بیان میکند. سرچشمه علم او، علم لایزال خداوند تبارک و تعالی است. از سلمان فارسی روایت شده: «عماربنیاسر به من گفت: آیا مىخواهى چیز عجیبى را برایت نقل کنم؟ گفتم: نقل کن اى عمار! گفت: آرى، من شاهد بودم که روزى على بن ابىطالب بر فاطمه داخل شد، هنگامى که چشمان فاطمه بر او افتاد، گفت: نزدیک بیا تا به تو بگویم که در جهان هستى چه بوده، چه هست، و تا روز قیامت چه خواهد شد. عمار گفت: در این حال دیدم که على بازگشت، پس من هم به دنبال او بازگشتم تا اینکه به حضور پیامبر رسید، پس پیامبر به او گفت: اى ابوالحسن! نزدیکتر بیا، پس على نزدیکتر رفت و در کنار او نشست و پیامبر به وى فرمود: حال تو مىگویى یا من بگویم؟ على فرمود: شما بگویید بهتر است. پس رسول خدا فرمود: مثل اینکه فاطمه به تو چنین و چنان گفته است و تو نزد من آمدهاى تا درباره آن جویا شوى. على پرسید: آیا نور فاطمه از نور ماست؟ پیامبر فرمود: آیا تردید دارى؟ البته که چنین است و على سجده شکر نمود».[1]
حضرت آیتالله بهجت قدسسره میفرمود: «کسی که حدیث کسا را از روی دقت ببیند [متوجه میشود که] خود حضرت [زهرا] خبر میدهد جبرئیل آمد پهلوی ما. نمیگوید پدر من گفت که جبرئیل آمد. خودش به الهام الهی فهمیده بود چنین سؤال کرد، چنین تقاضا کرد از خدا؛ هیچ نمیگوید که پدر من گفت که جبرئیل تقاضا کرد از خدا، خدا اجازه داد که پایین بیاید».
این حدیث، بیان شأن نزول آیه تطهیر است؛ آیهای که یکی از مهمترین براهین شیعه برای اثبات عصمت اهلبیت علیهمالسلام است؛ چراکه در کتب شیعه و سنی بیان شده که مقصود از اهلبیت در آیه «إنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ، أهلَالبَیتِ …»، همین پنج وجود مقدس هستند. اینها کسانیاند که خدا ایشان را از رجس و پلیدی پاک کرده است. اهمیت اثبات عصمت نیز بر کسی پوشیده نیست؛ چراکه اگر بدانیم کسی از جانب خدا از هرگونه زشتی پاک شده، میتوانیم با آرامش خاطر، تمام وجودمان را به او بسپاریم و از او تبعیت نماییم.
یکی از نکات قابل تأملی که در حدیث کسا نمایان است، عبارات سرشار از محبت و احترامی است که وجود مقدس زهرای اطهر در مواجهه با همسر و فرزندانش بهکار میبرد. این عبارات بازگوکننده عظمت مقام این خانواده و ادب، معرفت و محبت شگرف فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نسبت ایشان است؛ آنجا که به فرزندانش میفرماید: «السلام علیک یا ولدی و یا قرة عینی و ثمرة فؤادی» و نیز آنجا که همسر بزرگوار خود را اینگونه خطاب میکند: «و علیک السلام یا اباالحسن و یا امیرالمؤمنین».
آیتالله بهجت رحمهالله میفرمود: «چند معجزه در حدیث کساست؛ به امام حسن علیهالسلام میفرماید: صاحب حوض هستی. آیا تا به حال گفته بود تو صاحب حوض من هستی؟! به امام حسین علیهالسلام میگوید: تو شافع امت من هستی».
شاید بتوان گفت سفره عام لطف و مغفرت الهی، در هیچ درگاهی چون درگاه امام حسین علیهالسلام گسترده نیست. ثوابهای عظیمی که خداوند متعال برای عزاداران و گریهکنندگان بر سیدالشهدا علیهالسلام قرار داده، پاداشهای فوقالعادهای که برای زیارت آن حضرت شمرده شده و موارد مشابه، همه گویای مقام شفاعت حضرت اباعبدالله علیهالسلام است. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ لَا یُرِیدُ بِهِ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى غُفِرَ لَهُ جَمِیعُ ذُنُوبِهِ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ فَاسْتَکْثِرُوا مِنْ زِیَارَتِهِ یَغْفِرِ اللَّهُ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ؛ کسی که مزار حسینبنعلی را زیارت کند و از آن زیارت نیتی جز جلب رضای الهی نداشته باشد، تمام گناهانش آمرزیده میشود، هرچند به اندازه کفهایی باشد که در روی آب دریا پدیدار میشود؛ پس زیاد به زیارت او بروید تا خدا گناهانتان را بیامرزد».
خاکساری در درگاه سیدالشهدا علیهالسلام موجب رضای الهی است؛ تاآنجاکه در روز عرفه خدای متعال ابتدا به زوّار آن حضرت توجه میکند و سپس به کسانی که در صحرای عرفات هستند. آیتالله بهجت قدسسره میفرماید: «همان وقتی که زائرین عرفه در کربلا هستند، روایت معتبر دارد به اینکه خدا اول نظر رحمت به زوار حسین در کربلا میکند، ثانیاً به زوار عرفات؛ به این علت که کاری کرد که نکرده بود من مضی، و نخواهد کرد من یأتی».
در فرازی دیگر از حدیث کسا آمده است: «یا عَلِیُّ وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیّاً، وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا، وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاَّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَلا مَغْمُومٌ اِلاَّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاَّ وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ؛ اى على سوگند بدانکه مرا به حق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید، ذکر نشود این خبر ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین که در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکى باشد، جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند؛ و نه غمناکى جز آنکه خدا غمش را بگشاید؛ و نه حاجتمندی باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد».
شاید همین تصریحی که در حدیث کسا درباره برطرف شدن مشکلات است موجب شده بود که حضرت آیتالله بهجت قدسسره برای رفع گرفتاریها و شفای بیماران، به قرائت این حدیث توصیه کند و به قرائت جمعی آن، توجه خاصی داشته باشد.
یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
تِک تِک ساعت ، شب و روز و ماهها می گذرد و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم سال جدید می آید و سالها نیز
پشت سر هم می گذرد و ما خوشحالیم که عید می آید و غافلیم که یک سال از عمرمان کم شده و به آخرت
نزدیک شده ایم ، آیا هیچ اندیشیده ایم که این عمر گرانمایه را چگونه طی کرده ایم ؟
پیامبر اکرم (ص) به مولا علی (ع) فرمودند :
که ای علی (ع) جان آماده باش که در شب اول قبر در مورد عمرت پرسش می شود که در چه راهی آن را صرف کردی؟
و جوانیت را در چه راهی گذراندی ؟ و مالت را از چه راهی به دست آوردی ؟ و در چه راهی مصرف نمودی ؟
پس همانطور که سال نو می شود ما هم باید مسیری نو در زندگی انتخاب کنیم و با استعانت از خدای متعال و آقا امام زمان (عج) سالی بهتر از سال قبل را آغاز کنیم تا به فرموده مولا علی (ع) جزو مغبونین و یا ملعونین نباشیم چنانچه فرمودند :
هر کسی دو روزش مساوی باشد مغبون است (ضرر کرده) و اگر دیروزش بهتر از امروزش باشد ملعون است .
پس چه کنیم که جزو مغبونین و یا ملعونین نباشیم؟
مولا علی (ع) میفرمایند : اگر شما آخرت و قیامت را هم قبول ندارید این گفتار و احکام دین برای اینکه بتوانید در دنیا درست زندگی کنید و آسایش داشته باشید لازمۀ زندگی شما است.
مولا علی (ع) می فرمایند :
هر روزی که معصیت خدا در آن انجام نپذیرد آنروز عید است.
عید به لباس و کفش نو ، شکلات و شیرینی خریدن نیست . عید زمانی است که ما یک خلاف را از خودمان دور کنیم عید زمانی است که ما از یک نادانی به کمال برسیم عید زمانی است که ما در رفتار و گفتار و رفت و آمدها اخلاق قرآن و سنت پیامبر(ص) را رعایت کنیم ، با خرید های آنچنانی به عنوان عید خوشی وارد خانه نمی شود ، بلکه تنها دل عده ای از فامیل را که وضع خوبی ندارند و توان خرید ندارند را می سوزانیم.
با تبریک گفتن عید به همدیگر سال ما خوب نمی شود ، بلکه سال ما زمانی خوب است که به دنبال یادگیری احکام قرآن و دین برویم تا بتوانیم درست و خداپسند زندگی کنیم.
رسول گرامی (ص) فرمودند :
کسی که شما را به مطالب باطل خشنود می کند و به سخنان غیر واقعی گول می زند به شما خیانت کرده است .
تا توانی دلی دست آور دل شکستن هنر نمی باشد
بدانید هر چه بسوزد باید آن را دور بریزی ولی یک چیز است که وقتی می سوزد ارزش پیدا می کند ( آن دل سوخته است ) و لازم نیست که نفرین هم بکند بلکه همانکه یک آه بکشد همه چیز را به هم میریزد.
یکی از بزرگان نقل می کند که در قم در منزل کربلائی احمد ( یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط ) نشسته بودیم که ایشان برایمان گفت : چند روز پیش شخصی همسر باردارش را سوار تاکسی کرده بود تا به بیمارستان ببرد سر راه به راننده تاکسی می گوید فلان جا توقف کن تا مادر زنم را نیز همراه خود ببریم ، همینکه مرد پیاده می شود تا مادر زن خود را بیاورد راننده تاکسی که متوجه طلاهای زیاد زن شده بود او را ربوده و به بیابانهای قم می برد و طلاهای زن را از او می گیرد و فرار میکند ، زن نیز از ترس در همانجا وضع حمل می نماید و در آن هنگام سگی می آید و بچه او را می برد . ایشان می فرمود بعد از تعریف این ماجرا همینکه خواستم ناراحت شوم به من فهماندند ناراحت نباش ، این زن با طلاهایش دل خیلی ها را سوزانده بود ما هم دل او را سوزاندیم .
هر بد که میکنی تو مپندار کآن بدی ، ایزد فروگذارد و گردون رها کند ، قرض است فعلهای بدت نزد روزگار ، تا هر زمان که وقت ببیند ادا کند
درایام نوروز یکی از سنتهای خوب دید و بازدید یا همان عید دیدنی است ، اما آن که از همه مهمتر است رعایت دین و اخلاقیات در این دید و باز دید و صله رحم است .
باید مراقب باشیم که دراین صله رحم ها سالها جهنم و بلا برای خود کسب نکنیم صله رحمی که در آن غیبت و تهمت و سخن چینی و… باشد و رعایت حجاب و محرم و نا محرم نشود صله رحم نیست بلکه صله شیطان است.
با یک صله رحم غلط صد ها زنا و گناه دیگر در نامۀ عمل ما می نویسند چرا که گناه یک غیبت بیش از سی زنا است وگناه کسی که گوش می دهد هفتاد برابر کسی است که غیبت می کند.
امام رضا (ع) می فرماید :
صله رحم تا زمانی که برای ما دور هم جمع می شوید و از ما می گوئید در رحم ما هستید و ما به شما صله می دهیم.
صله یعنی بخشیدن ولی وقتی به غیبت و حسادت و چشم و هم چشمی کشیده شود آن دیگر صله رحم نیست .
خدا وکیلی در این بازدیدها و مهمانی ها خانه آن کسی می رویم که از نظر مالی ضعیف و فقیر است یا به خانه کسی می رویم که سفره خوبی می اندازد و چندین رقم غذا درست می کند و زن و بچه خوش صحبت و زیبای دارد.
دراین ایام یکی از چیزهای که مهم است امر به معروف و نهی از منکر و دیگری رعایت حجاب و مَحرم و نا محرم است.
این مهمانی های مختلط و وضع حجاب چیزی جز نابود کردن بنیان خانواده ندارد که امروزه همه کشورها و کشور خودمان گرفتار همین امر هستند که هر سال 20% به طلاق های جامعه اضافه می گردد.
شما یک ماشین لباس شویی می خرید دستورالعمل دارد مگر می شود انسان که سازنده همه چیز است خود دستورالعمل زندگی نداشته باشد ؟ چرا دارد و آن هم قرآن است که باید عمل شود نه خوانده شود. وضع ظاهر افراد باید مطابق فرموده های قرآن و پیامبرمان باشد نباید فراموش کنیم که اسلام فقط در یک مورد به زن اجازه می دهد که آرایش کند آن هم زن برای شوهر یعنی در خانه خود. نه آنکه هفت قلم آرایش کند و برود مهمانی و سرکار و …
رسول گرامی اسلام (ص) می فرمایند : مردی که زنش خود را زینت دهد و از خانه خارج بشود دیّوث است ( یعنی : بی غیرت ) است. و زن اگر از خانه خودش با آرایش وزینت وخوش بو خارج شود وشوهرش به این کار او راضی باشد ، به هر قدمیکه آن زن (یا دختر)در جامعه بر میدارد برای شوهرش یا پدرش ، خانه ای در جهنم بنا میشود پس بال و پر زنان خودتانرا کوتاه کنید( وآنها را در بی حجابی و بی عفتی بی پر و بال بگذارید )؛ چرا که درکوتاه کردن بال و پر آنها هم رضایت خدا ، وهم سرور و شادی کانون خا نواده ، و هم داخل شدن در بهشت بدون حساب وکتاب وجود دارد ، وصیت مرا در مورد زنان خود حفظ کرده و بدان عمل کنید تا از شدت عذاب روز حساب نجات یابید ، و هر که این را در مورد زن و یا دخترش ترک کند چه حال و روز بدی در فردای قیامت در برابر پروردگارش خواهد داشت !
رسول الله (ص) می فرمایند : از گفتگو و اختلاط با زنان بپرهیزید ، به راستی هیچ مردی با زن نامحرمی سخن نمی گوید مگر آنکه در دل نسبت به وی رغبت می کند.
امام علی (ع) : حسن جان بدان بیرون رفتن زنان از خانه بدون ضرورت بدتر از آنست که تو شخصی چشم هیز و ناصالح را به خانه ات ببری که به آنها بنگرد زیرا در محیط بیرون از خانه هزاران نفر از این افراد وجود دارند. نهج البلاغه نامه 31
حسن جان زنان را در پرده حجاب نگهدار تا نامحرمان را ننگرند زیرا که سخت گیری در پوشش عامل سلامت و استواری آنان است و اگر بتوانی به گونه ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسد چنین کن.
حضرت محمد (ص) : کسی که با زن نامحرمی دست بدهد ، در روز قیامت در حالی می آید که دستهایش به گردنش بسته شده است . آن گاه دستور می رسد او را به جهنم ببرید.
کسی که با زن نامحرمی شوخی کند ، در مقابل هر کلمه ای که در دنیا به او گفته است ، هزار سال حبس میشود.( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صفحه 607
بدانید نامحرمهای خانگی از نامحرمهای کوچه و خیابان نامحرم ترند ، نامحرم خیابان نگاه می کند و رد می شود ولی پسر خاله و پسر دایی و پسر عمو و… هر روز می آید و می رود و سرانجام تو را آماج مقاصد شیطانی خود قرار می دهد. ( از سخنان عارف ربانی استاد شیخ علی اکبر تهرانی ( کتاب نور هدایت ) )
اهميت امر به معروف و نهي از منكر در آيات و روايات :
امام حسن عسگری (ع) می فرمایند :
« بيچاره ترين يتيم ، كسي است كه دسترسي به امام زمان خود ندارد و از احكام دين بي خبر است و هر كه از شيعيان ما كه از احكام دين آگاه باشد و اين يتيمهاي جهلي را تحت تكفل علمي خود قرار دهد و به آنها احكام دين بياموزد ، جاي او در قيامت نزد ماست و مي آيد در حالي كه بر سر او تاجي از نور مي درخشد و منادي ندا مي دهد ، اين است آنكه در دنيا خدا را ياري كرد ، اين است آنكه در دنيا ، دين خدا را زنده كرد ، اين است آنكه اهل بيت رسول (ص) را زنده كرد ( وآنگاه راهي بهشت مي شود.)
آيات و روايات زيادي در اين خصوص آمده كه به بيان برخي از آنها مي پردازيم ولي آنچه كه مهم و ممتاز است شناختن اين جايگاه بلند و عظيم است زيرا اگر اين جايگاه به خوبي درك شد سستي و تنبلي به تلاش و كوشش و پشتكار تبديل مي شود و مشكلات آسان و تلخيها شيرين مي شوند.
و بايد برخي از شما مسلمانان ، خلق را به سوي خير ونيكي دعوت كنند و به معروف و كار نيك امر كنند و از بدي و منكر باز دارند و براستي ايشانند رستگاران. (آل عمران آيه104)
امام صادق(ع) می فرمایند : بیگناهان را به گناه مرتکبین مؤاخذه خواهم کرد زیرا با آنها مجالست می کنند و آنها را منع نمی کنند.
تبعات سوء ترك امر به معروف و نهي از منكر:
از آيات و روايات به خوبي دانسته مي شود كه ترك امر به معروف و نهي از منكر از گناهاني است كه در قرآن مجيد بر آن وعده عذاب داده شده است و ترك كننده منكر با انجام دهنده منكر در استحقاق عذاب برابرند
امام صادق(ع) می فرمایند : گناه نادانها به گردن دانایان تحمیل خواهد شد زیرا چه مانعی داشت قدمی به سوی گنهکاران برداشته آنها را ملامت کنند ، گفتاری عاقلانه و مؤثر بگویند و چنانچه قبول نکردند از مجالستشان دوری جویند.
« جماعتي كه در اثر نهي از منكر نكردن ، مورد لعن و نفرين پيغمبران واقع شدند ، هيچگاه با اهل معصيت شركت نمي كردند و در مجالس آنها حاضر نمي شدند ، ليكن هرگاه آنها را مي ديدند به رويشان مي خنديدند و با آنها انس مي گرفتند»
خداوند به شعيب (ع) وحي فرمود : كه يكصد هزار نفر از امت تو را هلاك خواهم كرد ، چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از خوبان آنها را. شعيب گفت: پروردگارا اشرار سزاوار عذاب هستند، نيكان چرا ؟ فرمود : چون با اهل معصيت سازش كردند و براي من بر آنها غضب نكردند و آنها را نهي ننمودند.
مولا علی (ع) می فرمایند : بمیرید قبل از آنکه شما را بمیرانند ، به حسابتان برسید قبل از آنکه به حسابتان برسند.
رسول اکرم (ص) می فرمایند : ای اباذر به حساب نفس خویش رسیدگی کن قبل از آنکه مورد محاسبه قرار بگیری .
این عید آمد ، مردم از دو ماه پیش ، به قول خودشان خانه تکانی کردند. آیا کسی خودش را تکان داده ؟ که یک قدم بیاییم طرف خدا ؟ و یک قدم از دنیا بیرون بیاییم ؟
معمولا نزدیک عید که می شود مردم شروع به خانه تکانی و نظافت می کنند و این کار خوبی است ولی مؤمن همیشه باید نظافت را رعایت کند ، چقدر خوب است که در کنار این خانه تکانی ها خانه دل خود را نیز تکانی بدهیم و از هر چه صفات بد و زشت که مورد غضب خداوند است و سبب ذلت دنیا و آخرت ماست خانه دل را پاک کنیم ، چرا که هر یک از این صفات کافی است تا ما را در دو دنیا بی آبرو وجهنمی کند ، صفاتی چون حرص ، تکبر ، بخل ، حسادت ، غضب ، نفاق ، کینه ، بغض ، ریا و غیبت
خواهی که شود دل تو چون آیینه ده چیز برون کن از درون سینه
حرص و غضب و بخل و ریا و غیبت کبر و حسد و بغض و نفاق و کینه
بیاییم در سال جدید شبی 10 دقیقه با خدا و امام زمان (عج) صحبت کنیم ، بیاییم شبی 40 صوات برای سلامتی امام زمان (عج) بفرستیم و 40 صلوات به روح محترم چهارده معصوم و ابالفضل (ع) بفرستیم و از خدا بخواهیم که به حق این بزرگواران صفات بد را از ما بگیر و نیز از خدا بخواهیم که به ما درک و یقین و حلم و توفیق کارهای خوب عنایت نماید ، چرا که وجود مبارک امام زمان (عج) می فرمایند : ما بر تمام اوضاع شما احاطه داریم هیچ یک از احوالات شما بر ما پوشیده نیست و هیچ چیز هم ما از شما کم نمی گذاریم ، ببینید چه چیزی من را از شما دور می کند از خود بیرون نمایید و چه چیز مرا به شما نزدیک می کند در خود جای دهید.
و کار خوب دیگری که ما می توانیم در سال جدید انجام دهیم این است که نمازهایمان را مرتب بخوانیم و هر روز پس از خواندن نماز صبح 5 دقیقه بنشینیم و 34 مرتبه الله اکبر و 33 مرتبه الحمدلله و 33 مرتبه سبحان الله بگوییم چرا که امام صادق(ع) می فرمایند: من این ذکر مادرم فاطمه زهرا(س) را از هزار رکعت نماز مستحبی بیشتر دوست دارم و از این گذشته سبب قبولی نماز ما می شود و بعد 12 مرتبه سوره قل هو الله احد را بخوانیم و دور خود فوت کنیم چرا که امام علی (ع) می فرمایند: هر کس پس از نماز صبح 11 بار سوره قل هو الله احد را بخواند و دور خودش فوت کند تا شب در نامه اعمالش هیچ گناهی نوشته نمی شود شخصی گفت پس ما این 12 قل هوالله را می خوانیم و تا شب هر گناهی را می کنیم ، حضرت فرمودند والله موفق به انجام گناه نمی شوی در ثانی هر 3 سوره قل هوالله ثواب یک ختم قرآن قبول شده در نامه اعمالمان می نویسند ، بعد 7 بار هم بگوییم بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و سپس سر روی مُهر بگذاریم و 7 بار بگوییم شَکراًلله و بعد از خدا بخواهیم که در تمام امور از ما دستگیری بنماید و ما را بر شهوت و شیطان و دشمن مسلط بگرداند.
بدون هزینه ی مشاوره ، بدون هزینه مواد مصرفی ، بدون عوارض جانبی ، با ماندگاری مادام العمر !؟
1- برای زیبایی دست ها با دست ها یتان صدقه بدهید.
2- برای زیبایی صدا قرآن شریف را تلاوت کنید.
3- برای زیبایی چشم ها از ترس خدا اشک بریزید.
4- برای زیبایی صورت عادت وضو را اختیار کنید.
5- برای زیبایی دل در دلتان یاد خدا را جای دهید.
6- برای زیبایی اعصاب درگاه خدا سجده کنید.
توجه :برای اثربخشی بیشتر بهتر است قبلا دل خود را پاک نموده و با مقداری یقین همراه نمایید.
رنج ها در زندگی آدم ها به طور یکسان توزیع شده اند و خداوند متعال بین بندگان تبعیضی قائل نشده است ، در این میان تفاوت آدم های غمگین و شاد در این است که افراد شاد به رنج های خود نگاه نمی کند و الا واقعیت زندگیشان فرقی با ادم های غمگین ندارد. علت نگاه نکردن به غم برای بعضی ها غفلت است برای بعضی ها معرفت است.
طبق اعلام مرکزز آمار در ایران 24 میلیون خانوار زندگی می کند ، اگر هر خانوار برای سبزه سفره نوروز 100گرم گندم ( یک کالای استراتژیک ) استفادعه کند در مجموع 2400تن گندم دور ریخته می شود . آیا موافقید به جای گندم از تخمن چمن استفاده کنیم که هم بومی ایران است و در طبیعت به رشد خود ادامه ذمی دهد هم سبزتر از گندم است و هم اینطور آیین ایرانیمان حفظ می شود و هم کمکی به اقتصاد کشور عزیزمان است. نوروزتان پیروز.
بیایید امسال رفتارهایمان را آن طور که شایسته است تغییر دهیم.
امسال کسی گندم گندم سبز نکند.
هر سال کلی بذر سبز می کنیم و روز سیزده دور می ریزیم که این خودش اسرافه یه پیشنهاد بهتون میدم ،از عطاری تخم شوید بگیرید ، تو یه گلدون کوچک یه کم خاک بریزید و تمام سطح خاک را از این بذر بپاشید. تراکمش دست خودتونه . بعد از یک هفته جوونه می زنه و برای سفره هفت سین خیلی زیبا و معطره . بعد از سیزده هم به عنوان یک گیاه خانگی ازش مراقبت کنید تا شوید هاتون بزرگ بشه. بعد بچینیی و میل کنید. اینجوری اسراف هم نکردند.
* درستکاری
امام صادق (علیه السلام ) می فرماید: درستکار باش ، خداوند روزی تو را می رساند و زندگی را بر تو آسان می کند.
* استغفار
خداوند در قرآن می فرماید: از گناهان خویش در پیشگاه الهی استغفار کنید که او آمرزنده است ، تا باران آسمان پشت سرهم بر شما فرو ریزدو شما را با اموال و فرزندان کمک کند و باغ ها و نهرهایی برای شما قرار دهد.« سوره نوح آیه 10الی 12»
* انفاق
خداوند در قرآن کریم می فرماید: هر چیزی را که در راه خدا انفاق کنید، خداوند جای آن را پر می کند و او بهترین روزی دهندگان است.« سوره سباء آیه 39»
* دوری از کسالت و تنبلی
امام موسی کاظم (علیه السلام ) در نصیحت به فرزند خویش می فرمایند ای فرزندم بر توباد کوشش و تلااش .. و بر حذر باش از دلتنگی و کسالت و تنبلی ، زیرا دلتنگی و تنبلی تو را از بهره بردن از دنیا و آخرت باز می دارد.
* توکل به روزی رسان
برای دست یافتن به روزی حلال باید کوشش کرد و از نعمت های پاک الهی بهره جست ، زیرا بهره دنیایی و آخرتی وابسته به تلاش است ، «…برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش نیست سوره نجم آیه 39»
* شکر نعمت
هرکس شکر الهی را به جای آورد آثار مثبت آن ، که همان فزونی نعمت و رحمت الهی باشد، به خود او بر می گردد.« سوره نمل آیه 40»
* نیکی به پدر و مادر
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: هر کس دوست دارد عمرش و روزیش فراوان باشد به پدر و مادرش صله و احسانن کند.اگر کسی چنین کند تا پایان عمر فقر به سراغش نمی آید.
* صله رحم
حضرت زهرا (علیهاالسلام) در بیانی زیبا می فرمایند: خداوند ، صله رحم و ایجاد رابطه با خویشاوندان نزدیک را از موجبات فزونی و فراوانی ثروت و دارایی قرار داده است.
* زیارت
انجام حج عمره و زیارت امام حسین (علیه السلام ) در کربلا و زیارت امام صادق (علیه السلام ) در مدینه روزی انسان را افزایش می دهد.
*قرائت قرآن
امام علی (علیه السلام ) فرمودند : خانه ای که در آن قرآن تلاوت شودو یاد خداگردد، برکتش زیاد می شود.
* رفتارهای گشایش روزی
کتمان فقر ، دعا برای دیگران ، تکرار جملات اذان ، تمیز کردن ظرف غذا ، دست کشیدن از کار هنگام شنیدن اذان ، مواسات با برادران دینی ، تعقیبات نماز ، گفتار نیکو، نیت نیکو ، تدبیر نیکو ، ازدواج کردن ، همسایه خوب بودن ،با وضو بودن ، شستن دست ها برای خوردن غذا ، بی نیازی از دیگران ، خوش اخلاقی ، خلال کردن دندان ها ، بامدادان در طلب روزی رفتن ، امانتداری و راستگویی ، مدارا بات مردم ، کوچک نشمردن کار ، پرداخت زکات ، شستن ظروف و جارو کردن منزل ، خوردن آن چه از سفره می ریزد، ترک قسم دروغ ، رعایت نظافت بدن ، مسواک زدن ، توقف طولانی بر صفا و مروه ، تجارت ، میهمان نوازی و انگشتر عقیق بر دست کردن.
عوامل فقر و تنگدستی
* گناه
امام باقر (علیه السلام ) فرمودند: بنده که مرتکب گناه می شود ، روزی وی از او زده می شود.
*ناسپاسی در مقابل در مقابل نعمت ها
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند کفر نعمت ، از کفت بیرون کند
*اسراف
امام علی (علیه السلام ) فرمودند: اسراف ، سبب فق ر و نیازمندی است و میانه روی باعث بی نیازی می شود.
* احتکار
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) فرمودند: هر کس کالای مسلمانی را احتکار کند، خدای متعال او را به جزام مبتلا کرده و ازز جهت مالی ورشکسته می شود.
* ربا
خداوند در قرآن کریم می فرماید: ربا نابود و صدقات را زیاد می کند.
* تظاهر به فقر
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: کسی که خود را به فقر و تهی دستی بزند، فقیر و نیازمند می شود.
*درخواست از دیگران
امام علی (علیه السلام ) می فرمایند: درخواست از دیگران کلید فقر است و روزی را نابود می کند.
*ظلم وستم
امام علی (علیه السلام ) می فرمایند: در ظلم کردن همین بس که نعمت ها را از انسان دور می کند.
* تنبلی و تن پروری
امام علی (علیه السلام ) می فرمایند: هنگامی که کسالت و ناتوانی با هم پیوند می خورند، نتیجه این پیوند فقر و تهیدستی است.
* تحقیر نعمت ها
امام رضا (علیه السلام ) می فرمایدرزق و روزی کم را ناچیز مشمارید ، زیرا این کار ،شما را نعمت های فروان محروم می سازد.
* نفرین پدر و مادر
امام موسی کاظم (علیه السلام ) می فرمایند : عقوق والدین ؛ کمی و تنگدستی را به دنبال دارد و انسان را به ذلت و خواری می کشاند.
* بی توجهی به نیازمندان
امام علی ( علیه السلام ) می فرماید : بی توجهی به نیازمندان توانگری را از بین می برد.
* حرامخوری
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) فرمودند:کسی که مالی از راه غیر حلال به دست آورد ، خداوند او را فقیر و تهی دست می گرداند.
* اظهار حرص
امام علی (علیه السلام ) می فرمایند: اظهار کردن حرص باعث فقر و تنگدستی می شود.
* عادت به دروغ
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) دروغ گفتن روزی انسان را کم می کند.
« روزی حلال محد علی قاسمی ص 235»
1- هر وقت در زندگی ات گیرکردی بدان که که خدا کرده ، زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی ، هرکس گرفتار است در واقع گرفته یار است .
2- هر وقت غصه دار شدید برای خود و مومنین زنده و مرده استغفار کنید،غصه بدن را چین دار می کند و با استغفار می توانید چین ها را باز کنید.
3- اگر دقت کنید ، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است مثل بد اخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: هرکه نه به قصد نیازخواهی بلکه به نیت دیدن برادر مومن خود ، به خانه او وارد ، از دیدار کنندگان خدا انگاشته شود وبر خدا است که دیدار کننده خود را گرامی دارد.
هرکه به دیدن برادر خود در خانه اش رود ، خداوند عزوجل به او فرماید: تومیهمان وزائر من هستی ، پذیرایی از تو به عهده من است و من به پاداش محبت توبه او، بهشت را بر تو واجب کردم.
حضرت علی (علیه السلام ) فرمودند: برای خدا به دیدن اهل طاعت او برو و هدایت را از اهل ولایت او بگیر.
برای خدا دیدار کنید، برای خدا همنشینی کنید ، برای خدا بخشش کنید . ازدشمنان خدا ببرید و با دوستان خدا پیوند زنید.
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: هرکه به خاطر خدا به دیدن برادر خود رود، خداوند عزوجل فرماید: تو مرا دیدار کرده ای و پاداشت به عهده من است و من به پاداشی کمتر از بهشت برای تو راضی نمی شوم.
پاره ای ازشب را به نماز خواندن زنده بدار! این نافله خاص توست ! باشد پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برساند! «اسراء آیه 79»
همانا انسان گناهی انجام می دهد و به سبب آن از نماز شب محروم می شود.سرعت تاثیر کار بد در آدمی ، از سرعت کارد در گوشت بیشتر است. « امام صادق علیه السلام »
ای فرزند! (خطاب به علامه طباطبایی) دنیا می خواهی ، نماز شب بخوان! آخرت می خواهی نماز شب بخوان .و اما نماز شب ؛ پس هیچ چاره یی برای مومنین از آن نیست. تعجم از کسی ست که می خواهد به کمال دست یابد، در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند. وما نشنیدیم احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب . « آیت الله قاضی »
این مطلب به یقیبن ثابت است و بسیاری نیز نقل کرده اند که ، اگر از حال انسان معلوم شود که می خواهد نماز شب بخواند، بیدارش می کنند، بدون احتیاج به ادعیه ؛ واین بیدار کردن به طرق مختلف است : یا درمی زنند، یا صدایی می آید، یا او را به نام صدا می زنند و یا…« آیت الله بهجت»
امام سجاد (علیه السلام ) روایت کرده است که امام حسین (علیه السلام ) فرمود: علی بن ابی طالب (علیه السلام ) در مسجد جامع کوفه بود. مردی از اهالی شام برخاست و درباره ی مسائلی پرسید یکی از پرسش های او این بود که پرسید: ای امیر اامومنین از نامم و رنگ آسمان ها مرا آگاه نما. حضرت در پاسخ او فرمود: همانا نام آسمان دنیا « رفیع » است که از آب و دود فراهم آمده است، نام آسمان دوم « قیدوم » است که به رنگ مس است ،آسمان سوم « ماروم » نام دارد و به رنگ برنز است ، آسمان چهارم « ارقلون » نامیده می شودو به رنگ طلا ست ، نام آسمان پنجم « هیفون » است و نقره فام است ، نام آسمان ششم « عروس» است که یاقوت سبزی است و آسمان هفتم « عجما» نام دارد و به رنگ مروارید سپیدی است.« خصال ج 2 ص 509»
ابی امامه نقل است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: خوشا بر کسی که مرا دید و به من ایمان آورد و خوشا بر …خوشابر ….، هفت بار خوشا را فرمود، برکسی که مرا ندید و به ن ایمان آورد.
عن النبی (صلی الله علیه و آله ) اورع الناس من ترک المراء .( الشافی ص 822)
مرا، یعنی مجادله بی مورد، بگو مگوهای غیر لازم. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) می فرمایند: با ورع ترین مردم کسی است که مجادله نا بجا را ترک کند. اگر چه در این بحث و مجادله ای که می کند، حق با اوست. ورع بودن هم از باب این است که انسان شوق دارد حرف خودش را به کرسی بنشاند! اگر توانستید در مقابل این وسوسه ، خودتان را حفظ کنید، این ، بالاترین ورع هاست.
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: خصلت های بزرگوارانه ده خصلت باشد. اگر توانستی که آن ها را به دست اوری پس چنین کن ، زیرا این خصلت های بزرگوارانه گاهی در کسی هست و در فرزندش نیست ، چه بسا که در فرزند باشد و در پدرش نباشد، گاه برده این خصلت ها را داراست و انسان آزاد آن ها را دارا نیست، دلاوری در پیکار ، راستی در گفتار، امانت پردازی ، پیوندداری با خویشان، پذیرایی نیکو از مهمان، خوراک دادن به گدا، جبران نیکی های دیگران ، حفظ و پشتیبانی همسایه، حفظ و پشتیبانی از همنشین، شرم داری که سرامد این خصلت ها باشد.«خصال ج 2 ص 643»
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: وقتی خداوند گرامی و بزرگ آدم (علیه السلام ) را از بهشت پایین کشاند، همراه او صدو بیست شاخه از آن جا فرو فرستاد که چهل میوه از آن شاخه ها هم درون و هم بیرونش خوردنی بود، چهل میوه از آن ها فقط درونش خوردنی بود و بیرونش دور انداختنی بود، چهل میوه از آن فقط بیرونش خوردنی بود و درونش دور ریختنی بود و نیز یک کیسه فرستاد که بذر هر چیزی در آن بود. «خصال جلد 2ص 917»
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: اسامی « زمزم » عبارتند از : رکفمه ی جبرئیل ، حفیره ی اسماعیل ، حفیره ی عبد المطلب ،، زمزم ، بره ،مضمونه ، رواء ، شبعه ، طعام ، مطعم و شفاء سقم .
رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: دوهزار سال پیش ازاینکه خداوند آسمان ها و زمین را بیافریند بر درب بهشت نوشته شده است « لا اله الا الله محمد رسول الله علی اخو رسول الله صلی الله علیه و آله » خدایی جز الله نیست و محمد فرستاده ی اوست و علی برادر فرستاده ی اوست.
در کتاب «صحیفه الامان» آمده : اگر در محنت و گرفتاری باشی 70 مرتبه بگو« یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لاتهلکنی » همچنین گفتن 101 مرتبه « رب انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین »
روزی در حضور حضرت امام حسین (علیه السلام ) که معاویه نیز بود در مورد عقل گفت گفت و گو شد حضرت فرمودند: تکمیل عقل ممکن نیست ، مگر با پیروی از حق و حقیقت.
اگر امر به معروف هم می خواهی بکن .
خیلی آهسته ….
مثل آینه باش……….
آینه داد نمی زند یقه ات بد است.
وقتی روبروی آینه می ایستی جیغ نمی کشد.
بگوید چرا موی سرت اینجوری است.
خیلی سکوت محض است…
آهسته ….
هیچ کس خبردار نمی شودجز تو و آینه .
« علامه حسن زاده آملی »
اگر سه چیز در فرزند آدم نمی بود ، در برابر هیچ چیز سر تسلیم فرو نمی آورد ، فقر ، بیماری ، مرگ .
از امام حسین (علیه السلام ) پرسیدند چرا این قدر از خدا می ترسی ؟
جواب دادند: روز قیامت کسی در امان نیست ، مگر آن که در دنیا ، خوف خدا را در دل داشته باشد.
معاویه بن وهب گوید: روزی امام جعفر صادق (علیه السلام ) به من فرمود: ای معاویه ! هرکس موفق شود سه چیز را به جای آورد، از سه چیز دیگر محروم نخواهد ماند.
1- هر کس توفیق دعا کردن یابد ، از اجابت دعا محروم نمی ماند.زیرا خدای عزوجل می فرماید:« ادعونی استجب لکم » مرا بخوانید تا (دعای ) شما را پذیرفته و اجابت نمایم.
2- هرکس توفیق شکر گذاری یابد از فزونی نعمت محروم نمی شود؛ زیرا خدای عزوجل می فرماید: « لئن شکرتم لازیدنکم » اگر شکر گزاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود.
3- هرکس موفق به توکل بر خداوند گردد، از کفایت امرش توسط خداوند محروم نمی گردد. به دلیل این که خداوند فرموده « ومن یتوکل علی الله فهو حسبه » هرکس بر خداوند توکل کند امرش را کفایت می کند.
شاگردان و یاران امام صادق (علیه السلام ) گرداگرد ایشان حلقه زده بودند، امام (علیه السلام ) از یکی از آنان پرسید : شما به چه کسی «فتی ، جوان » می گویید؟ او گفت: به کسی که در سن جوانی است . امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: پس چرا با این که اصحاب کهف در سنین پیری بودند، خداوند آنان را به خاطر ایمانی که داشتند با عنوان « جوان » یاد نموده ؟ آنجا که می فرماید: « اذ اوی الفتیه الی الکهف » ویا این که فرموده : « انهم فتیه آمنوا بربهم » امام (علیه السلام ) آنگاه در پایان فرمود ند : « من آمن بالله واتقی فهو الفتی » هرکس به خدا ایمان داشته باشد و تقوا پیشه کند ، جوان (جوانمرد ) است. بنابراین به آنان که از نظر سن و سال پیرند ولی قلبی پاک و با ایمان دارند، می توان «جوان»و«جوانمرد» گفت.
امام صادق (علیه السلام ) در حدیثی زیبا در مورد بخشندگی و سخاوت فرمودند:
1- سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است.
2- هیچ مومنی نیست مگر آنکه بخشنده است و تنها آن کس بخشنده می باشد.
3- از یقین و همت والا برخوردار باشید زیرا که بخشندگی پرتو نور یقین است و هرکس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان می شود.
«بحارالانوار ج 17 ص355»
از آیت الله عبدالکریم کشمیری سوال کردند برای امور مادی مانند خرید خانه و ماشین و ازدواج از وی راهنمایی می خواستند آن بزرگوار توصیه کردند: «سوره یس » را بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه السلام ) تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد. گاه امرمی کردند صلوات برای حضرت هدیه کنید و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می دانستند.
«23مهرماه سالروز رحلت آیت الله کشمیری (ره) »
ملا محمد تقی مجلسی می گوید : شش ماه قبل از مرگ شیخ بهایی ، به همراه او برای زیارت قبر بابا رکن الدین به قبرستان تخت فولاد رفتیم. در کنار قبر بودیم که شیخ بهایی صدایی از قبر شنیدکه « شیخا در فکر خود باش » او به ما نگاه کرد و گفت این صدا را شنیدید؟ گفتیم: نه شروع به گریه کرد و متوجه مرگ و آخرت گردید.
پس از اصرار زیادی که به او کردیم تا ما را از آنچه شنیده است خبر دهد، فرمود خبر دهد، فرمود خبردار شدم که خود را برای مرگ آماده کنم. شش ماه پس از این خبر ، ایشان فوت کرد و من به همراه پنجاه هزار نفر دیگر بر او نماز گذاردیم.
« سفینه البحارج 1 ص 114»
دخترم ، غرورها و امیدهای کاذب شیطانی را کنار گذار و کوشش در عمل و تهذیب و تربیت خود کن که رحیل بسیار نزدیک است و هر روز که بگذرد و غافل باشی دیر است ، بازگو مکن که تو خود چرا مهیا نیستی ، من هرچه هستم برای خود هستم و همه نیز چنین ، جهنم و بهشت هرکس نتیجه اعمال او است.
این شیفتگان که در صراطندهمه
جوینده چشمه حیاتندهمه
حق می طلبند و خود ندانند آن را
در آب به دنبال فراتند همه
« صیحیفه امام ج 18ص 442و458»
1- سلام کردن بهترین شروع برای آغاز سخن با مومنان (انعام آیه 56) چون کسانی که به آیات ما ایمان می آوردند نزد تو آین بگو سلام برشما .
2- سلام بهترین جواب ابلهان (فرقان آیه 63) چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ می دهند.
3-سلام اولین سخن ملائکه هنگام قبض روح پاکان ( نحل آیه 32) همان کسانی که فرشتگان جان آنها را در حالی که پاکیزه اند می ستانندبه آنها می گویند سلام برشما.
4- با مردم به نیکی سخن بگویید.( بقره آیه 83) با مردم به زبان خوش سخن بگویید.
5- در سخن گفتن مواظب باشید چرا که تمام سخنانتان نوشته می شود.( انفطار آیات 10و11) قطعا بر شما نگهبانانی گماشته اند .
6- بهترین گفتار نیکو را کسی دارد که مردم را به سوی خدا دعوت دمی کند( فصلت آیه 33) کیست خوش گفتار تر از آن کسی که به سوی خدا دعوت نماید.
7- آدمی زیر زبانش پنهان است. (یوسف آیه 54) پس چون با او سخن گفت تو امروز نزد ما با منزلت و امین هستی .
8- محکم و مستدل حرف بزنید.( احزاب آیه 70) ای کسانی که ایمان آوردید از خدا پروا کنید و سخنی درست و استوار گویید.
9- در نصیحت دیگران سخن گفتن با نرمی احتمال تاثیرش بیشتر است.( طه 44) با او سخنی نرم گویید شاید که پند پذیرد یا بترسد.
10- با پدر و مادر بزرگوارانه سخن بگویید. (اسرا آیه 23) به آنها حتی (اوف) مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخن شایسته بگوی.
11- همه سخنان را بشنوید و بهترینش را عمل کنند.( زمر آیات 17و18) پس بندگان مرا مژده بده آنهایی که سخنان را گوش قرار می دهند و از بهترین آنها پیروی می کنند.
بیماری های دل ؛ قساوت ، کوری ، زنگار و..است که برای آنها عواملی از گفتار معصومین (علیه السلام ) است .که عبارتنداز:
1- پیمان شکنی : خداوند متعالی فرمود: پس به سبب اینکه پیمانشان را شکستند لعنتشان کردیم و دل هایشان را سخت و حق ناپذیر گردانیدیم.
2- زیاده گویی : به راستی زیاده گویی در غیر یاد خدا دل را سخت می کند.
3- طولانی دانستن عمر : زمان را دراز نپنداریدزیرا موجب قساوت دلتان می گردد.
4- لهو و لعب : سه چیز موجب قساوت دل می شود : گوش سپردن به لهو، در پی شکار رفتن و آمد به دربارسلطان .
5- زیادی ثروت : نگاه به بخیل قلب را سخت می کند.
6- گفت و گوی بی حاصل : از گفت و گوی بی حاصل و دشمنی بر حذر باشید که آن دو قلب ها را بیمار می کنند.
7-عشق غیر الهی : هرکس به چیزی عشق (زمینی ) بورزد چشمش کور و دلش بیمار گردد.
8- زیاد خندیدن : از خنده فراوان بر حذز باش که دل را می میراند.
9- خلوت با زنان و همنشینی با گمراهان .
10- تکرار گناه و همنشینی با ثروتمندان خوشگذران.
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )در شب پانزدهم ماه «ذی القعده» خداوند نظر رحمت بر همه بندگان می کند،هیچ کس نیست که در این شب از خداوند حاجتی را سوال کند و خداوند به او جواب ندهد- البته بنابر مصلحت و تقدیر افپراد- و تاکید شده در این شب به عبادت پرداخته شود.
صدقه مصادیق فروانی دارد، برخی از آنها عبارت اند از:
« کار خوب » رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: هر کار خوبی صدقه است. آنچه آدمی با آن آبروی خود را نگه دارد برای او صدقه نوشته می شود.
«آبرسانی و آبدهی » رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: بهترین کاری که از نمونه های صدقه است آبرسانی می باشد و بهترین چیزی که می توان صدقه داد آب است.
«نکته» آبیاری مزرعه و باغ و سیراب کردن گیاه و حیوان و انسان به عنوان « سقی الماء» از برجسته ترین مصادیق صدقه است و نیز مطلق آب دادن خواه برای نوشیدن ، خواه برای پرورش گیاه خواه برای شست و شو و خواه برای بنایی و مانند آن باشد همگی به عنوان « صدقه الماء» از بهترین مصادیق صدقه است.
« شنواندن ناشنوا » امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: شنواندن سخن به ناشنوا ، بی اظهار ناراحتی و درهم کشیدن چهره صدقه ای گوارا است.
« نشر علم » پیامبر (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: مردم چیزی همانند دانشی که آن را می گسترندصدقه نمی دهند.
« مدارا با مردم » پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله » مدارا کردن با مردم صدقه است.
«کشاورزی »
کشاورزی به سبب تاثیر اساسی آن در زندگی مردم و رونق اقتصادی جامعه مورد تاکید فراوان آیات و احادیث اهل بیت (سلام الله علیهم ) است و به عنوان محبوب ترین حرفه نزد خدای بزرگ ، بهترین شغل و شغل پیامبران معرفی شده و برای آن آداب ، احکام، آثار و فوایدی ذکر شده است.
«فضیلت کشاورزی و کشاورزان»
رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) می فرماید : کشاورزی کنید، زیرا کشاورزی برکت دارد و چاه های آب فراوانی در آن حفر کنید.
مردی از امام صادق (علیه السلام ) پرسید فدایت شوم ! گروهی می گویند : کشاورزی مکروه و ناپسند است .آن حضرت فرمودند: کشاورزی و درختکاری کنید، به خداسوگند! کاری حلال تر و پاکیزه تر از آن نیست.
« تهیه و حفظ منابع کشاورزی »
امام صادق (علیه السلام » به غلامش مصادف فرمودند: برای خود باغ یا کشتزاری فراهم کن ، زیرا هرگاه بلا و مصیبتی نازل شود و مرد بداند پشتوانه ای دارد که با آن خانواده اش تامین می شوند، تحمل گرفتاری و جان کندن برای او آسان می گردد.
« برخی از آداب کشاورزی »
کشت نکردن در شوره زار،( رسول خدا صلی الله علیه و آله ) فرمودند: چهار چیز ، تباه است : خوردن پس از سیری ، افروختن چراغ در شب مهتابی ، کشت در شواره زار و نیکی به آن که اهلیت ندارد.
«پرهیز از بذر پاشی و میوه چینی شبانه »
امام صادق (علیه السلام )فرمودند: شبانه میوه نچین و درو مکن .چرا که اگر چنین کنی قانع و معتر نزد تو نیایند. روای پرسید :قانع و معتر کیان اند؟ فرمود: قانع کسی است که به عطایت راضی می شود و معتر رهگذری است که از تو کمک می خواهد.
«ادای حقوق»
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: در زراعت دو حق است ، حقی که از تو می ستانند ، حقی که تو خود می پردازی ، راوی پرسید چه حقی ستانده می شود و چه حقی را باید بپردازم؟ فرمود: اما حقی که ستانده می شود همان یک دهم و یک بیستم (زکات ) و حقی که می پردازی همان حقی است که خدا می فرماید: زروز درو کردن ، حق زراعت را بپردازید.
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: از سعادت انسان است که اتاق نشیمن خوب داشته باشدو آستانه خانه اش وسیع و سرویس بهداشتی و حمام تمیز داشته باشد.
در روایتی دیگر فرمودند: یکی از راه های نجات ( وفایق آمدن بر مشکلات زندگی ) داشتن خانه ای است که از وسعت لازم برای گنجایش فرد و خانواده اش برخوردار باشد.شومی خانه در آن است که حیاطش کوچک ، همسایگانش بد و عیب هایش بسیار باشد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمودند : همسر سازگار ، خانه وسیع از نعمت های دنیاست اگر چه برای دنیا نعمتی نیست.ازبهترین خانه های شما خانه ای است که در آن یتیمی باشد که احترام و نوازش می شودو بدترین خانه آن است که با یتیم بدرفتاری می شود.
حضرت علی (علیه السلام ) فرمودند: ارزش و شرافت خانه ، به حیاط وسیع و همنشینان نیکوکار و صالح است و برکت خانه ، به بودن آن در منطقه خوب و محوطه وسیع و همسایگان همراه و خوب است. «مفاتیح الحیاه ص 173»
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: همانا مادران چها رقسم هستند: مادر داروها ؛ مادر ادبها ، مادر عبادات ، مادر آرزوها.
1) مادر همه داروها ، کم خوردن است .
2) مادر همه آداب دینی ، کم گفتن است.
3) مادر همه عبادات ، کمی گناهان است.
4) مادر همه آرزوها ، صبر است.
امام حسن (علیه السلام ) فرمودند: در سفره خوراک هر مسلمانی باید دوازده ویژگی را رعایت کند که چهار تای آن واجب ، چهار تا سنت و چهار تا از آداب است.
«واجبات سفره غذا»
1) شناخت و معرفت صاحب نعمت و شناخت به حلال بودن غذا.
2) رضا و خشنودی از خدا نسبت به سهمیه خود( رضای واجب همان است که منجر به کفر نشود.)
3) نا م خدا را به زبان آوردن( تسمیه ی واجب نام خداست در هنگام ذبح حیوان، پس بر طعامی بنشینیم که ذبح اسلامی شده است و در شروع خوردن غذا نیز نام خداوند را به زبان آوردیم.)
4) ختم کردن غذا با شکر خداوند( شکر واجب نعمتها ترک گناهان و مصرف کردن نعمت است در حلال و در راه خداوند.)
«ضوابظ (سنت)سفره ی غذا»
1) وضو گرفتن قبل از خوردن غذا
2) نشستن بر طرف چپ
3) با سه انگشت خوردن
4) لیسیدن انگشتان (معلوم می شود دستها باید آن قدر تمیز باشد که بتوانیم آنها را داخل دهان کنیم )
«آداب سفره ی غذا»
1) خوردن از آن چه جلوی انسان است.
2) کوچک گرفتن لقمه
3) خوب جویدن
4) کمتر نگاه کردن به صورت مردم.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: غیبت بر چهار وجه است :
1) غیبتی که موجب کفر می شود.
2) غیبتی که موجب نفاق می شود.
3) غیبتی که موجب گناه و معصیت می شود.
4) غیبتی که مباح است.
اما غیبتی که منجر به کفر می شود ، این است که غیبت مسلمانی را کند ، به او گفته شود: چرا غیبت می کنی؟ می گوید: این غیبت نیست.
غیبتی که منجر به نفاق و دورویی می شود، این است که غیبت مسلمانی را کند و نام او را نگوید، ولی شنوندگان او را می شناسند.
غیبتی که منجر به گناه می شود، این است که غیبت مسلمانی را کند که اگر او بشنود ناراحت می شود.
غیبتی که مباح می شود ، این است که غیبت امیر ظالم و فاسقی را بکند.
امام رضا (علیه السلام ) فرمودند: از امام جعفر صادق (علیه السلام ) پرسیدند: الم به چه معنی است؟
فرمودند: فی الالف ست ( در همه متون تفسیری که این روایت ذکر شده است ، در اول روایت کلمه ی ست آمده ، یعنی شش صفت ، ولی در بیان صفات پنج صفت بیشتر بیان نشده است.)صفات من صفات الله تعالی ، در الف شش صفت از صفات خداست، به این ترتیب:
1) الف، سرآغاز حروف است و خدای ابتدای جهان (خداوند اول است بلا اول و آخر است بلا آخر )
2)الف ، مستقیم است و انحراف ندارد و خدا نیز عدل مطلق است.
3) الف، فرد و تنهاست و خدا بی نظیر و واحد است.
4) الف، به حروف دیگر چسبیده نیست ولی حروف دیگر بدان پیوسته اندف خدا با صفات مخصوصش از همه خلق جداست ، ولی همه موجودات به او پیوستگی دارند.
5) الف،از الفت و انس مشتق است ، زیرا او سبب ترکیب و تألیف حروف دیگر می شود ، همان طور که خداوند سبب الفت خلق و ترکیب و تألیف جهان آفرینش است.
(مجمع البیان ج 1 ص 112)
حضرت علی (علیه السلام ) فرمودند : شش ویژگی است که نیکوست ، ولی بای شش طایفه نیکوتر است.
«شش ویژگی »
1) دادگری نیکوست ، ولی از زمانداران نیکوتر است.
2) صبر وشکیبایی نیکوست ، ولی از فقرا نیکوتر است .
3) پرهیز از محرمات نیکوست، ولی از علما نیکوتر است.
4) جود و بخشش نیکوست ، ولی از ثروتمندان نیکوتر است.
5)توبه نیکوست ، ولی از جوانان نیکوتر است .
شرم و حیا نیکوست، ولی از زنان نیکوتر است.
« شش مثل »
1) پادشاهی که عدل و دادگری نداشته باشد، مانند ابری است که باران ندارد.
2) فقیری که صبر ندارد، چراغی که نور و روشنی ندارد.
3) عالمی که ورع ندارد، مانند درختی است که میوه ندارد.
4) ثروتمندی که سخاوت ندارد، چون زمینی است که گیاه ندارد.
5) جوانی که از گناهان توبه نکند، مانند نهری است که آب ندارد.
6) زنی که شرم ندارد ، مانند غذایی است که نمک ندارد.
« شش پاداش و طایفه »
1) عالم پرهیزکار نظیر عیسی بن مریم (علیه السلام ) اجر دارد.
2) توانگرسخاوتمندمشابه ابراهیم خلیل (علیه السلام ) ثواب دارد.
3) پاداش فقیر شکیبا همانند ایوب (علیه السلام ) است.
4) فرمانداری عادل با سلیمان بن داوود(علیه السلام ) در اجر مشابه است.
5) مزد جوان توبه کار همانند یحیی بن زکریا(علیه السلام ) است.
6) اجر زن با حیا مانند حضرت مریم دختر عمران است.
« صل علی محمد و آل محمد و اغفرلی یا خیر الغافرین »
1) پروردگارا ! همانا من از تو آمرزش می طلبم از راه حیا و شرمساری .
2) آمرزش می طلبم به طریق رجا و امیدواری .
3) آمرزش می طلبم از روی توبه و انابه و بازگشت به درگاهت.
4) آمرزش می طلبم با حال شوق و رغبت.
5) آمرزش می طلبم با حال خوف و ترس .
6) استغفار می کنم از روی طاعت و بندگی تو.
7) آمرزش می طلبم از روی ایمان به تو .
8) آمرزش می طلبم با حال اقرار و اعتراف به گناه .
9) آمرزش می طلبم از روی اخلاص .
10) آمرزش می طلبم از روی تقوا و پارسایی.
11) آمرزش می طلبم از روی ذلت و خواری .
12) آمرزش می طلبم از روی توکل به خدا.
13) استغفار می کنم کسی که برای تو به کار پرداخته و از تو به سوی تو می گریزد.
مردی خدمت امیر المومنین (علیه السلام ) آمدو عرض کرد آمده ام تا از چهار مساله از شما سوال کنم . حضرت فرمودند: بپرس گرچه چهل مساله باشد.
مرد پرسید دشوار چیست و دشوارتر کدام است؟
نزدیک چیست و نزدیکتر کدام است؟
شگفت چیست و شگفت تر کدام است؟
واجب چیست و واجب تر چیست؟
حضرت پاسخ دادند: سخت ، گناه است و سخت تر ، از دست دادن ثواب طاعت الهی .
نزدیک ، هر آینده نزدیک است و نزدیک تر، مرگ.
شگفت ، دنیاست و شگفت تر ، غفلت ما در دنیا.
واجب ، توبه است و واجب تر ، ترک گناه .
«اخبار الائمه ج 75 ص 31»
1- دستیابی به سلوک
دو ذکر صلوات و استغفار، دو بال پرواز برای سالک است. « هرکس در طول زندگی ، زیاد صلوات بفرستد ، به هنگام مرگ رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) لب او را می بوسد.
2- برای غلبه بر نفس
مداومت بر ذکر « لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم » و ذکر « یا دائم و یا قائم »
3- غلبه بر وسوسه شیطان هنگام دیدن نامحرم
خواندن این ذکر هنگام دیدن نامحرم « یا خیر حبیب و محبوب صل علی محمد و آله »
4- برای محبت خداوند
هزار صلوات فرستادن تا چهل شب
5- برای تشرف به محضر ولی عصر(علیه السلام )
قرائت آیه شریفه « رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» (اسرا آیه80 ) را یکصدبار تا چهل شب .
6- برای رفع مشکلات و درمان بیماری ها
خواندن آیات قرآن و بعضی ادعیه به همراه صلوات و خواندن این دعای شریف « رب انی مغلوب فانتصر و انت خیر الناصرین » « رب انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین» و در وقت بیماری بچه ها « بگوید یامن اسمه دوا و ذکره شفا صل علی محمد و آل محمد»
7- برای دفع گرما و سرما
خواندن این آیات « سلام علی ابراهیم کذلک نجزی المحسنین ، یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم »
1- با ثروت مندان بنشینی، میل به دنیا زیاد می شود.
2- با فقرا بنشینی ، شکر و سپاست زیاد می شود.
3- با زنان بنشینی ، جهل و شهوت زیاد می شود.
4- باکودکان بنشینی ،جراتت زیاد می شود.
5- با افراد صالح بنشینی ، میل به طاعت و بندگی زیاد می شود.
6- با علما بنشینی ، میل به علم زیاد می شود.
7- با زاهدان بنشینی ،میل به آخرت زیاد می شود.
8- با سلاطین بنشینی، قساوت قلب و تکبر زیاد می شود.
1- به آرزوی روزی که ما برای نسل نو تفسیرهای مناسب که نیازهای ویژه آنان را برآورده کند نوشته باشیم.
2- به امید روزی که در هر منطقه ای دانشمندی قصه های قرآن را برای کودکان و بزرگان ما تحلیل کند.
3-در انتظار روزی که تفسیر ساده ولی پرمحتوا جزو دروس رسمی مدارس و دانشگاهها شود.
4- به امید روزی که منابرما به جای نقل برخی مطالب ضعیف و مملو از انوار قرآن باشد.
5- به امید روزی که تفسیر را نیز علم بدانیم و اسرار قرآن را کشف کرده و دلها را جذب کنیم.
6- به امید روزی که از هر طلبه ای بپرسند چه می خوانی ؟ بگوید تفسیر و مکاسب ، تفسیر و لمعه.
7- به امید آن که ما کتاب آسمانی را برپا داریم که آن نیز برپا داشتنی است.
8- به امید روزی که بخشی از بودجه ها ، نیروها و درس های حوزه وی صرف تربیت مفسر شود.
فکر نکنید این آرزوها محال است. قرائتی
دلت را بتکان ، اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین ، بگذار همانجا بماند، فقط از لابه لای اشتباهایت «یک تجربه » را بیرون بکش قاب کن و به زن به دیوار دلت.