مصداق « نسائنا »
اگر كسي برتر از حضرت زهرا (سلام الله عليها ) در مدينه وجود داشت رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) او را براي مباهله مي بردند. بنا براين ايشا ن تنها مصداق « نسا ئنا » و سيده زنا ن عا لم هستند .
اگر كسي برتر از حضرت زهرا (سلام الله عليها ) در مدينه وجود داشت رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) او را براي مباهله مي بردند. بنا براين ايشا ن تنها مصداق « نسا ئنا » و سيده زنا ن عا لم هستند .
1- سفره دلتان را زود پهن نکنید.
2- حرف زدن دو رکن دارد: خوب حرف زدن و حرف خوب زدن.
3- خانه بی نمازها ، ظلمتکده است.
4- گنهکار ، دشمن خویش است.
5- حیا، صدف تقوا ست.
6- بعضی آدم ها ، دام اند.
7- زبانی که فقط نیش زدن بلد است ، بزرگترین عقرب است.
8- کارها را سخت نگیرید، سرسخت تر از اراده انسان چیزی نیست.
9- سکوت، سخن بزرگی است که خداوند به گویاترین زبانها بخشیده است.
10- خداوند قرآن را برقلب پیامبر(صلی الله علیه و آله ) فرو فرستاد. ما نیز آیات را در صفحه قلبمان بنویسیم.
11- اگر وقت کردید ، به خودتان سری بزنیید.
12- روززی که از پلکان « من » پایین بیاییم ، هزاران نردبان تا پشت کهکشانها پیش پایمان نهاده می شود.
13- سزای سخن چین ، نشیدن است.
14- گویا ترین پندکردار نیک است.
15- از خود، کم تر سخن گفتن ، فضیلت بزرگی است که کمتر دیده می شود.
16- زبان ، پرده دار پرده در است.
17- اگر از هشدارهای آگاهانه بر نخزیم ، سیلی روزگار بیدارمان خواهد کرد.
بعضی حرفها را نمی شود قیمت گذاشت .
بعضی حرفها حرف اضافه است.
بعضی حرفها با سکوت ادا می شود.
بعضی حرف ها را باید از نا محرم پوشاند.
بعضی حرف ها به گوینده اش آبرو می دهد.
بعضی حرفها را باید یکبار گفت.
بعضی حرف ها را باید تکرار کرد.
بعضی حرفها را باید بایگانی کرد.
بعضی حرفها مسمومند.
در مقابل هر سوال به خود از یک تا بیست نمره دهید و در پایان معدل خود را حساب نمایید. ( ناظر ، وجدان شماست - می توانید خاضعانه معدل خود را ، به عنوان راز تنها بین خود و خدای خود مطرح نمائید. )
1- میزان انس و ارتباط با خداوند
2- میزان آمادگی خود برای ظهور حضرت حجت اروحناه فداه
3- امر به معروف و نهی از منکر نمودن دیگران
4- میزان پایبندی به دستورات الهی
5- میزان حیاء و عفت و حجاب
6- پایبندی به نماز اول وقت
7- میزان خدمت به خلق
معدل کل …………………….
خود را زرنگ می دانست . دیر می آمد و زود می رفت و به قول خودش گاهی اوقات کلاً جیم می شد، خیلی دوست داشتم به او تذکری بدهم تا بداند این کار او خیلی بد است. از روحانی اداره سوال کردم: چکار کنم ؟ کار ززیبایی را یاد داد…
تابلو را آماده کردم ، نوشته بود: « زود آمدن و دیر رفتن » « ایثار » است. « به موقع آمدن و به موقع رفتن » « تکلیف » است و « دیر آمدن وزود رفتن » « خیانت » است. دیگر ندیدم خیانت کند.
حضرت آیه الله مجتهدی تهرانی (ره) دل شکسته ای را به خاطر خدا آبادن کردن آن هم به گونه ای که دست چپ از دست راست با خبر نشود، از مهمترین اعمال سلوک الی الله می باشد. تا آنجا که در توان دارید، در انجام این مهم سعی کنید ، تا خداوند هم در موقع اضطرار از شما دستگیری نماید.
صدها فرشته بوسه بر آن دست می زنند کز کار خلق یک گره بسته واکند.
تنها برای خدا به حوزه بیایید ، و هیچ کس را در اخلاص خود راه ندهید، همواره از خدا طلب علم کنید و «رب زدنی علما » بگویید.تابع علمای اصیل باشید. سه امر مهم را درهمه امور مورد توجه قرار : 1- توکل برخدا در همه کارها 2- توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام ) 3- سازگاری با کمی و کاستی ها.
(سفارشهای آیه الله حاج شیخ ابو الحسن ایازی )
به خدا قسم اگر می دانستم با هر بار که خونم ریخته می شود، بی حجابی آغوش حجاب را در بر می گیرد ، حاضر بودم هزاران هززار بار کشته شوم. « شهید یعقوب ابراهیم زاده »
شما هم با اسلحه خود که حجاب است به جنگ دشمنان برخیزید.« شهید حشمت اله جمالی »
حجاب شما سنگریست آغشته به خون من که اگر آن را حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید.« شهید احمد پناهی درچه »
خواهران و برادران ، شیطان همه جا هست بر او غلبه کنید.خواهران در حجاب و برادران در نگاه می توانند شیطان را سرکوب کنند.«شهیدتقی حسینی دهبنه »
همانا حجاب سپرامن الهی از عذاب خداوند است.« شهید حسین سجوده »
ای خواهر عزیزم ، حجاب تو کوبنده تر از سلاح من است، خوب حفظ کن تا دشمن یارای پایمال کردن خون مرا نداشته باشد.«شهید اکبرمزروعی سبدانی »
حجاب شما به خون ما رنگ می بخشد.« شهید ابراهیم هاشمی »
ای خواهران ، جهاد شما حجاب شماست و اثری که حجاب شما می تواند برروی مردم بگذارد، خون ما نمی تواندبگذارد.« شهید محمد رضا شیخی»
مردان بزرگ حتی برای کشف مجهولات و پی بردن به مسائل مشکل علمی دست به توسل می زنند تا در اثر کسب فیوضات معنوی از خاندان وحی ، گره از مشکلات علمی خود بگشایند.
توسل ، دلهای زنگار گرفته را صفا می بخشد و یاد خدا را در قلبهای غفلت زده ایجاد می کند. آن گاه که فتنه ها و آشوبهای گونگون ، انسان ها را در گرداب بلا گرفتارمی کنند، توسل به اهل بیت عصمت (علیه السلام ) همچون کشتی نجات ،آنها را به ساحل می رساند.
مهمترین مسائل اعتقادی مانسبت به اهل بیت (علیه السلام )همچون ایمان و یقین به علم و آگاهی آنان و قدرت و ولایت آن بزرگواران در مسئله توسل گنجانده شده است.
عالی ترین مسائل اخلاقی را همانند تطهیر و پاک سازی قلب ، توجه و تمرکز فکر ، در مسئله توسل می یابید..
مشکل ترین مسائل شخصی را می توانید با « توسل » و توجه به خاندان پاک رسالت که جانشینان خدا و صاحبان ولایت مطل هستند، حل کنید.
با توسل به خاندان وحی ، وسیله اطاعت خداوند و ترک گناه را برای خود فراهم کنیدو به این طریق از قدرتهای خداوند استمداد نموده و نیرو طلب کنید.
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود گوشه چشمی به ما کنند»
1- شور و شوق ، اراده شما را قوی می کند.
شیطان راههای گمراهی را به گناه کاران نشان می دهد و آنان را به سوی گناه وسوسه و تحریک می کند، تا به این وسیله آنان را از راه راست دور کند وبه خسران ابدی گرفتار نمایند. یکی از این راهها شورواشتیاق فراوان برای رسیدن به شهوات است.خداوند می فرماید: « اراده می کنند آنان که از شهوات پیروی می کنند ، میل نمایند میلی عظیم .»
2- امید و آرزو همت آفرین است .
هرچه امید انسان بیشتر باشد، همت او نیز بیشتر خواهد بود. انسانی که امیدوار است ، از شوق و شوری فراوان برخوردار می شود. از این رو ، جوانانی که به آینده خود امیداوارهستندو در آرزوی روزهای سرشار از معنویت و روحانیت به سر می برند،بیش از سایر مردم شور و شوق فرارسیدن آن را دارند.و در نتیجه چون آرزوی بیشتری برای بدست آوردن مقامات معنوی دارند، بیشتر تلاش می کنند، بیشتر جستجو می کنندو بیشتر به نتیجه می رسند.
3-از خداوند، خواهان اراده و همت عالی باشید.
دعاها ، توسلات و مناجاتهایی که از خاندان د رسالت وارد شده ، بهترین شیوه زندگی پربار و عالی ترین روش تربیتی را به انسانها می آموزد.باید بزرگترین هدفها ، عالی ترین همتها و راسخ ترین اراده ها را از مکتب انسان ساز اهل بیت (علیه السلام )بیاموزیم.
آن بزرگواران علاوه بر فرمایشاتشان ، در مناجات و دعاها نیز ، بهترین درس زندگی را به ما آموخته اند. چنانچه امام سجاد(علیه السلام ) به درگاه خداوند عرض می کنند: « خداوندا ، عالی ترین همتها را از تو مسئلت می نمایم »
ملا صالح مازندرانی با نیت قوی و تصمیم جدی ، با تمام کمبود هایی که در او وجود داشت ، به مراحل عا لی علمی دست یافت . اگر می خواهید خداوند به شما نیز عنایت کند و از شما دستگیری نماید، در تصمیم گیری و نیت خود کوتاهی نورزید.حضرت امیرالمومنین (علیه السلام ) در یکی از نامه های خود می نویسند: « بدرستی که خداوند هر بند های را به قدر نیتش عطا می فرماید.»
ارزش نیت هر انسان هر قدر باشد، مزدی که خدا به او می دهد به همان میزان است. نیت شما هرچه بهتر و خالصتر باشد، از اجر و ثوابی افزونتر برخوردار خواهید شد.
بنابراین باید به بها دادن به نیت خود بیفزائید ، نه به زینت دادن به اعمال خود!
مردان خدا برای رسیدن به اهداف بزرگ و ارزنده خود ، نیاز کامل به توفیق و عنایاات خداوند متعال دارند؛ و عنایت و کمک خداوند به میزان نیت آنان است ، در روایتی که می آوریم ،امام صادق (علیه السلام ) پرده از این راز بر می دارند ، آن حضرت می فرمایند :
« خداوند به قدر نیت مردم ، کمک به آنان را مقدر می فرماید ؛ هرکس که از نیت صحیح و کامل برخوردار باشد، کمک خداوند به او به صورت کامل انجام می گیرد و هرکس در نیتش قصور داشته باشد،به همان مقدار کمک به او تقیل می یابد.»
در این گفتار امام دصادق (علیه السلام ) یکی از رازهای کامیابی مردان بزرگ و عدم موفقیت دیگران را بیان می فرمایند: زیرا رمز کمکهای الهی به مردم را ، نیت خود آنان معرفی می نمایند.
نیت و تصمیم ، آن قدر کاارساز و پر قدرت است که اگر تصمیم حود را تقویت کنید، ضعف جسمی شما برطرف می شود و از لحاظ بدنی نیز آمادگی انجام برنامه های سنگین را خواهید داشت. زیرا قدرت نیت و قصد ، درهم شکننده ضعف بدنی شما خواهد بود.
یکی از نعماتی که در نماز شب نصیب انسان اهل تهجد و سحر خیز می شود، گریه کردن و اشک ریختن.
ازنظر علمی اشک مایعی است که با فرآیند ایجاد اشک در چشم ها تولید می گردد. وظایف اشک شامل تمیز کردن وشستشوی سطح چشم ، ضد عفونی کردن چشم ها ، لغزنده کردن چشم ها برای حرکت آسان کره چشم و پلک ها ، جلوگیری از خشک شدن چشم ها و پلک ها، ایجاد ارتباط میان انسانها ، دفع مواد تجمع یافته حاصل از فرآیند پاسخ به استرس می باشدفقدان اشک باعث ایجاد سوزش ، خارش و قرمزی در چشم ها ، احساس وجود شن در چشم ها ، حساسیت به نور ، از دست رفتن شفافیت قرینه ، ایجاد زخم در قرنیه ، عفونت های مکرر و شدید چشم ها، خشکی چشم ها ودر نهایت منجر به نابینایی می گردد. در ادامه به برخی از فوائد علمی گریه گردن که در نماز شب نصیب شب زنداران می شود اشاره می کنیم:
1- هنگامی که ما دچار استرس هیجانی می شویم ، مغز و بدن ما شروع به تولید ترکیبات شیمایی و هورمون های خاصی می کند.گریه کردن کمک می کند تا این ترکیبات شیمیایی زائد که نیازی به آنها نیست از بدن حذف گردند.
2- اشک برای حفظ چشم بسیار مفید می باشد و آن را از بسیاری از امراض حفظ می کند و چون در اشک آنزیم وجود دارد از سرطان جلوگیری می نماید و می گویند: ترشح داخلی غده های اشک ، نقش حسابی در جلوگیری از سرطان بازی می کند.
3- اشکها مواد سمی ای که در پی استرس هیجانی در خون تجمع می یابند را ازبدن دفع می کند .
4- اشکها ی سطح منگز بدن را کاهش می دهند. این مواد معدنی بروی خلق و خو تأثیر مستقیم می گذارد.
5- گریه مانند ادار و تعریق باعث حذف مواد سمی و محصولات زائد بدن می شود.
6- گریه یک مکانسیم رایگان ، طبیعی و قدرتمند برای کنار آمدن با درد، استرس و اندوه می باشد.
7- مرگ و میر را محققین معلول مسائل لبسیار می داننددر تحقیقات محققین مبنی بر علت مرگ و میر بیشتر در مردان این نتیجه حاصل شده است که زنان بیشتر از مردان گریه می کنندو زیادتر از آنان درد دل کرده و عقده ها را بیرون می ریزند. در نماز شب گریه و باز کردن عقده ها حرف اول را می زندکه می تواند عاملی برای آرامش بیشتر و در نتیجه طول عمر شود.
8- گریه عملی طبیعی ، سالم وشفا بخش است.
9- گریه در کاهش و جلوگیری از بیماریهای مرتبط با استرس موثر می باشد.
10- گریه ابزاری کار آمد در کاهش استرس و رهایی از احساسات منفی می باشد.
11- هنگامی که گریه سرکوب می شود، هیجانات رها نمی شوندو خصایص شخصیتی مخرب همچون پرخاشگری بروز می کنند.
12- فشار خون را پایین می آوردوقدرت مجموعه بدن را افزایش می دهد.
« اسرار و فواید پزشکی ص 91»
مردی خدمت امام صادق (علیه السلام ) شرفیاب شد ، عرض کرد : پدر و مادرم فدایت باد ای فرزند رسول خدا ! به من پند و اندرزی بیاموز!
ایشان فرمودند: اگر به راستی خداوند متعال کفیل روزی است ، پس اندوه تو برای چیست ؟
واگر روزی تقسیم شده است ، پس حرص ورزیدن تو برای چیست؟
و اگر حساب حق است ، پس جمع کردن مال برای چیست؟
واگر پاداش از ناحیه خداوند متعال حق است؟ پس تنبلی برای چیست؟
و اگر ( در مقابل هر انفاقی ) عوض از سوی خداوند متعال حقیقت دارد ، پس بخل برای چیست؟
و اگر کیفر از سوی خداوندمتعال آتش دوزخ است ، پس گناه برای چیست؟
و اگر مرگ حق است؟ پس شادمانی برای چیست؟
و اگر حضور یافتن و ظاهر گشتن در پیشگاه الهی حق است ، پس نیرنگ و حیله برای چیست؟
و اگر شیطان دشمن است ، پس غفلت برای چیست؟
و اگر عبور از صراط حقیقت دارد، پس عجب و خودبینی برای چیست؟
و اگر هر چیزی با قضا و قدر تحقق پیدا می کند، پس غصه برای چیست؟
و اگر دنیا فانی و بی اعتبار است ، پس اعتماد و دل بستن به آن برای چیست؟
« قطره ای از دریای فضائل اهل بیت (علیه السلام ) ص 630»
فی الاصل کنا نجوماً یستضاء بنا و للبریه نحن الیوم برهان
نحن البحورالتی فیها لغائکم در ثمین و یاقوت و مرجان
مساکن القدس و الفردوس نملکها و نحن للقدس و الفردوس خزان
من شذ عنا فبرهوت ساکنه ومن أتانی فجنات و ولدان
ما در اصل ، ستارگانی بودیم که ملکوتیان به وسیله ما طلب روشنایی می کردند و ما امروز هم از برای آفریدگان دلیل و برهان هستیم.
ما همان دریاهایی هستیم که در میان آنان ، شناوران شما درهای گرانبها وگوهر و یاقوت و مرجان بدست می آوردند.
ما جایگاه قدس و بهشت برین را مالک می شویم ، و خزانه داران آن جایگاه قدسی و بهشت برین ما هستیم.
هر که از ما رو گرداند، برهوت جایگاه اوست و کسی که به سوی ما بیاید بهشت و لدان برای اوست.
« قطره ای از دریای فضائل اهل بیت ص 623»
از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) هرگاه آیه 61 سوره یونس را قرائت می فرمود ، به شدت می گریست. « تو ای رسول ما ! در هر کا که باشی و هر آیه قرآن را بخوانی و هر عملی را انجام دهی که به آن عمل چشم دوخته و در آن فرو می روید ، ما شاهد و گواه بر شما هستیم ، به اندازه ذره کوچکی از آنچه در آسمان و زمین است از پروردگارت پنهان نیست و هر چیز کوچک یا بزرگتر از آن هم ، در کتاب آشکار حق ثبت است.
« خصایص الرسول ص 108»
می گویند: فضل کندی را بعد از وفاتش در خواب دیدند، از او پرسیدند ، که پروردگار متعال با تو چه کرد؟
گفت : خداوند متعال مرا بخشید و گرامی داشت ، به خاطر آن عملی که از این دو انگشتم ( یعنی سبابه و ابها م ) صادر شده بود مرا بخشیدید. گفتند: آن عمل چه بود که سبب کرامت تو شده ؟ گفت : به خاطر زیاد نوشتن « الهم صل علی محمد و آل محمد »
بنشست بارش رحمت ، غبای کوی محمد ( صلی الله علیه وآله )
وضو گرفت صبا ، تا رود به سوی محمد (صلی الله علیه و آله )
خدا به شآن پیمبر که ضالا فهدی گفت
بیافت گمشده اش را بشر ، به کوی محمد ( صلی الله علیه و آله )
« داستانهایی از صلوات بر محمد و آل محمد ص 47»
استاد مجاهدی نقل کرده اند : آقای محمد آزادگان از شعرای با اخلاص این زمانه است و منحصر بسیاری از بزرگان را نیزدرک کرده است . ایشان می گفتند: به هر کاری که دست می زنم و به هر شغلی که روی می آورم ، ادامه پیدا نمی کندو زندگی ام سامان نمی گیرد. شنید ه ام که به زودی عازم مشهدالرضا (علیه السلام ) هستید، التماس دعای مخصوص دارم.ضمناً در این سفر آقای مجتهدی را هم اگر دیدید از ایشان بپرسد: گیر کار من کجاست؟ و چه کنم که از این وضع نابسامان رهایی پیدا کنم ؟ در آن سفر، توفیق دو ماه اقامت در مشهد نصیبم شد و با عنایت حضرت ثامن الائمه (علیه السلام ) روزی نبود که به محضر آقای مجتهدی شرفیاب نشوم. و از زیارت ایشان حظ معنوی نبرم . روز آخر به هنگام خداحافظی آقای مجتهدی فرمودند: قراموش کردید که پیام دوست شاعرتان را به من بگویید! عرض کردم : در محضر شما اغلب اوقات ، خودم را هم فراموش می کنم ! و بعد پیام آقای آزادگان را با ایشان در میان گذاشتم فرمودند: آقا جان ! ایشان آدم با صفایی هستند و در هر کتابی که ذکری پیدا می کنند به آن مشغول می شوند، مدتی است هم به گفتن ذکر « لا العه الا الله » سرگرم شده اند! این ذکر خاص کملین است و اثرش ذاین است که همه تعلق ها و دلبستگی ها را از انسان می گیرد! چند صباحی است که شغل او را هدف قرار داده اند و اگر به این ذکر ادامه دهند تمام چیزهایی را که تعلق خاطر دارند از ایشان خواهند گرفت: از قول من به ایشان بگویید: فوراً ذکر « لااله الا الله » را قطع کند و به ذکر صلوات بپردازد. در ذکر صلوات برکت های مادی و معنوی زیادی است هم کار دنیای آدمی را سامان می دهد هم سیر اخروی او را .
هنگامی که به قم بازگشتم ، آقای آزادگان به دیدارم آمد آن چه را که از آقای مجتهدی شنیده بودم برای او نقل کردم گفت: درست فر موده اند ، مدتی است که به گفتن « لا اله الا الله » مشغولم و نمی دانستم که این ذکر چنین آثاری هم دارد. از این پس به ذکر صلوات می پردازم تا ببینم چه می شود؟ پس از گذشت چند روزی ، آقای آزادگان به عنوان حسابدار یکی از فروشگاه های عمده نساجی در قم مشغول به کار شد و سالها در همان سمت انجام وظیفه کرد تا باز نشسته شد.
«درمان باصلوات ص 16»
عمده نظر در دو مطلب است : یکی غذای حلال ، دوم توجه در نماز و اصلاح آن . اگر این درست باشد ، باقی درست است عمده هم حقیر ، اصلاح قلب است و ذکر « یا حی و یا قیوم » سحرگاه برای همین است ، بین الطلوعین را به چهار قسمت تقسیم کنید : یکی از اذکار و تسبیح، دیگر ادعیه ، سوم قرائت قرآن و بالاخره فکری در اعمال روز گذشته ، اگر موفق به طاعتی بوده اید ، شکری کنید ، و اگر خدای نکرده ابتلا به معصیتی یافته اید ، استغفار کنید.
« نامه های عرفانی نشان از بی نشان ها »
حضرت آیه الله شیخ محمد تقی آملی می فرمودند : من در بحث فقه آیه الله سید علی آقا قاضی شرکت می کردم . روزی از ایشان پرسیدم ما می خوانیم و می شنویم که عده ای هنگام قرائت قرآن قرآن کریم ، آفاق پیش روی شان باز می شود و غیب و اسرار برای آنها تجلی می کند، در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمی بینیم ؟!
مرحوم قاضی مدت کوتاهیی به چهره من نظر کرد، سپس فرمود بلی ! آنها قرآن کریم را تلاوت می کنند با شرایط ویژه، رو به قبله می ایستند، سرشان پوشیده نیست ، کلام الله را با هر دو دست شان بلند می کنند و با تمام وجودشان به آنچه تلاوت می کنند توجه دارندو می فهمنند جلوی چه کسی ایستاده اند، اما تو قرآن را قرائت می کنی در حالی که تا چانه ات زیر کرسی رفته ای (آن روزها هوا بسیار سرد بود ) وقرآن را روی زمین می گذاری و در آن می نگری !
آیه الله شیخ محمد تقی آملی می گفت : بلی ، من همینطور قرآن می خواندم و زیاد به قرائت آن می پرداختم . مثل این که مرحوم قاضی مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است . بعد از این ماجرا با تمام وجود به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم.
« هزار ویک حکایت اخلاقی »
ابی حمزه ثمالی گوید : به در خانه علی بن الحسین (علیهما السلام ) آمدم و هنگامی که در حا ل خارج شدن از منزل بود به آن حضرت رسیدم ، فرمودند: « بسم الله آمنت بالله و توکلت علی الله » سپس فرمود ند: به راستی بنده چون از منزلش خارج شود شیطان سر راهش آید و هرگاه « بسم الله » گوید آن دو فرشته (همراه اویند) گویند : کفایت شدی ، و هرگاه گوید «آمنت بالله » آن دو فرشته می گویند: هدایت شدی ، و هرگاه گویند: « توکلت علی الله» گویند: محفوظ شدی، و شیطانها از او دوری کنند و شیاطین به یکدیگر گویند: چه راهی است برای ما به کسی که هدایت شده و کفایت شده و در حفظ الهی است .
« کافی ج 6 ص 219»
امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند: سرور اعمال سه چیز است ؛ انصاف دادن به مردم از خود ؛ تا آنجا که هر چه خشنودت کند مثلثش را برای مردم بخواهی ، و مواسات نمودن با برادرت در مال و یاد خدا در هر حال ، و آن گفتن (سبحان الله و الحمدلله و لااله الله و الله اکبر) فقط نیست ، بلکه هر گاه امر خدای عزو جل به تو رو آورد عمل کنی و چون نهی و بازداریش به تو رسد، ترک کنی .
« کلینی کافی ج 2ص 145»
« هفت سین روح من »
سلامت روح من : در این است که چشم و گوشم را از حرام حفظ کن تا قلبم آرام باشد.
سلامت روح من: در این است که واجبی را ترک نکنم چون با ترک آن ، منفعتی را از خود دریغ میکنم.
سلامت روح من : در این است که هنگام بروز مشکل با قرائت دو رکعت نماز از خدا کمک بخواهم.
سلامت روح من : در این است که مراقب حرفهایی که می زنم باشم چون هرچه می گویم به طور دقیق در کارنامه عملم ثبت می شود.
سلامت روح من :در این است که در خدمت به خلق کوشا باشم ، چرا که عامل قوی برای تقرب به خداست.
سلامت روح من: در این است که توبه از گناهان را به تأخیر نیندازم ، چون هرلحظه ممکن است مرگ من فرا رسد.
سلامت روح من : در این است که بجای آرزو کردن ویژگی های دیگران ، ویژگی های خودم را شناسایی کنم.
« هفت سین جسم من »
سلامت جسم من: در این است که به طور عرضی مسواک بزنم نه به طورطولی.
سلامت جسم من : در این است که تا گرسنه نشدم سراغ غذا نروم .
سلامت جسم من : در این است که قبل از آنکه سیر شوم دست از غذا بکشم.
سلامت جسم من : در این است که آب را آهسته بیاشامم ، چرا که سریع خوردن آن ، موجب دردکبدم می شود.
سلامت جسم من: در این است که هنگام راه رفتن چیزی نخورم مگر مجبور باشم.
سلامت جسم من : در این است که ابتدا و انتهای غذا ، کمی نمک بخورم ؛ چرا که درمان 70 درد است.
سلامت جسم من : در این است که بعد از غذا به پشت بخوابم و پای راست ر ا روی پای چپ بگذارم .
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه آله ) فرمودند: کم ترین چیزی که در دوره آخر الزمان یافت می شود دوچیز است :
«اقل ما یکون فی آخر الزمان اخ یوثق به او درهم من حلال » « 1- برادر مورد اطمینان 2- پول حلال »
امام رضا (علیه السلام ) فرمودند : خداوند سه چیز را قرین سه چیز قرار داده :
1- نماز و زکات .
2- سپاس از خداوند و از والدین.
3- تقوای الهی و صله رحم.
خدایا تو را شکر می کنم که غم را آفریدی و بندگان مخلص خود را به آتش آن گداختی و مرا از این نعمت بزرگتوانگر کردی.
خدایا تو را شکر می کنم که به من درد دادی و نعمت درک درد طا فرمودی.
تو را شکر می کنم که جانم را به آتش غم سوزاندی و قلب مجروحم را برای همیشه داغدار کردی.
درد و غم ازز وجودم اکسیری ساخت که جزز حقیقت چیزی نجوید جز فداکاری راهی برنگزیندو جز عشق چیزی از آن ترشح نکند.
« بخشی ازمناجات شهید چمران»
وارد حرم امام رضا (علیه السلام ) شدم ،ۀ جوانی را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود. متذکر حرمت آن شدم ، او در جواب گفت: می دانم و به زیارت خود مشغول شد. من ابتدا ناراحت شدم ، زیرا او سخنم را شنید و اقرار به گناه کردو با بی اعتنایی دوباره مشغول زیارت شد.بعد ( خاموش شدم ) و به فکر فرو رفتم که الان اگر امام رضا (علیه السلام ) نیز از بعضی خلافکاری های من بپرسد نمی توانم انکار کنم و باید اقرار کنم! با خود گفتم : پس من در مقابل امام رضا (علیه السلام ) و آن جوان در مقابل من ، اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم! بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت: حاج آقا ! به چه دلیل طلا برای مرد حرام است ؟
من دلیل آوردم و او قبول کرد. پیش خود فکر کردم که چون روح من در مقابل امام رضا (علیه السلام ) تسلیم شد، خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم نمود.
« خاطراتی از حجت الاسلام قرائتی»
1- چون اهمیت امر به معروف را نمی دانیم.
2- چون به واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر و حرام بودن ترک آن توجه نداریم.
3- چون نتایج ویرانگر ترک امربه معروف و نهی از منکر را نمی دانیم.
4- چون می ترسیم.
5- چون ایمان مان ضعیف است.
6- چون ناامید هستیم.
7- چون صبرو حوصله نداریم .
8- چون خجالت می کشیم.
9- چون در مهربانی افراط داریم.
10- چون بهانه وعذرمی آوریم.
11- چون حوزه امر به معروف و نهی از منکر را محدود می دانیم.
12- چون شکسته نفسی می کنیم.
13-چون فکر می کنیم نوعی ریاکاری است.
14- چون شیوه های آن را بلد نیستیم.
15- چون آن را به گردن دیگران می اندازیم.
16- چون بهانه ی شرعی می آوریم.
« واجب فراموش شده ص 5»
«سوراخ شدن کیسه اعمال»
کسی که اخلاق خوش در خانه دارد مانند کسی است که روزها را روزه داردو شبها را عبادت کند. در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسه اعمال است، هرچه اعضا زحمت می کشند وجمع می شوند یک حرکت زبان کیسه را سوراخ می کند! اگراز زن و فرزند غضبناک شدید باید مهلکه خارج شوید و گرنه قطعاً زمین خواهید خورد. شرط دیدن امام زمان تقووا است و بس ؛ مقداری هم زبان را قرص داشتن است و باید ثابت کنی اختیار زبانت را داری.
« کسی متوجه نشود!»
انجام اذکار و نوافل و روزه در عموم خطرناک است و شیطان ، آدم را زمین می زند. شیطان اول نمی گذارد کار انجام شود ولی اگر دید راسخی ، از روش دیگر زمین می زند او خیلی وارد است ، لذا باید خیلی خیلی مواظب بودو طوری عمل کرد که هیچ کس متوجه نشود حتی خودت هم متوجه نشدی.
«عقل »
آدم عقل دارد، بعضی راه دنیا را انتخاب می کنند،بعضی هم راه بندگی را ، اگر راه بندگی را ادامه دهد، از خارج به او کمک می شودو عقل زیاد می شود. کسیکه دارای ایمان در حد بالاست ، همه چیز برای او تفریح است. هرکه تفریح می خواهد بیاید در این راه ..! تازه از نعمتهای خدا بیشتر هم لذت می برد.
«هدف از آمدن اهل بیت »
انسان ها خودشان را می خواهند در خاک فرو کنند.یک عمر خاک بازی می کنند و بعد هم تمام می شود. امام حضرات معصومین (علیه السلام ) در نقطه مقابلند. اگر خداوند این جارچی ها را نمی فرستاد. هیچگاه اینها خاک را برای رفتن به طرف خاک آفرین رها نمی کردند. اما خداوند به وسیله حضرات معصومین (علیه السلام ) با لطایف الحیل با دعا کاری می کند که اینها دلشان آنجا را بخواهد و یواش یواش به آن طرف حرکت کنند.
« فرق صحیح بودن اعمال با قبول شدن اعمال»
قبولی اعمال با صحیح بودن آن فرق می کندکه صحت از عذاب نجات می دهد ولی عدم قبولی آن آثاری را که در اثر قبولی بر می گردد ندارد و خدا از متقین قبول می کند.چطور وقتی کسی با کسی دشمن است یکی هدیه بفرستد دیگری قبول نمی کند و لو اینکه هدیه را فرستاده باشد اینجا هم همینطورست.
«راه مبارزه با وسوسه های شیطان یست؟»
برای مبارزه با وسوسه های شیطان لازمست انسان معده اش سبک باشد برای همین در ماه مبارک می گویند شیطان در غل و زنجیر است. البته جوانانی که ازدواج نکرده اند بیشتر این موضوع را رعایت کنند و سه روز روزه در هر ماه را ترک نکنند. وسوسه های شیطان تناوبی است، در وسوسه اول اگر مغلوب شدی در وسوسه بعدی حتما شکست می خوری و اگر ززمین نخوردی به راحتی وسوسه بعدی دفع می شود. اگر شیطان وسوسه کرد نباید دوروسوسه گشت باید سریعاً درباره آ ن نکرد که هرچه فکر کنی و بمانی بدتر می شود.
« شکر »
شکر خدای تعالی سه قسم است ، عملاً (یعنی انجام واجب و ترک حرام ) زباناً و قلباً ( بدانیم که نعمتها از اوست ) یعنی سه پایه شکرا! همواره بایدشکر بگوییم و این را در نظرداشته باشیم که خدا همین قلیل شکرما را به شرطی قبول می فرماید که در نظرمان قصد در شکر همواره باشد. چون ما وقتی شکر می کنیم نعمت اضافه می دهد و این خود شکر می خواهد، علاوه بر این شکر با اعضای بدن است و این شکرمی خواهد و یعنی همواره ما عقبیم در شکر خدای تعالی . از طرفی اگر کسی اعتراف به عجز خود در شکر خداوند کند به واقعیت نزدیک تر از کسی است که می خواهد نعمتها را دانه شکر کند.
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گران بهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟ نه ….
او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کردو گفت: خدایا می خواهی که اکنون چه کنم ؟ مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود: مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است فردا شروع به کار خواهم کرد.
بعد از بسته شدن نطفه ، مادر تا چهار ماهگی هروقت غذا می خورد « بسم الله » گفت . سر چهار ماه که شد می گویند اگر نطفه را سقط کنند، باید هزازر مثقال طلا بدهند. اگر ماه اول سقط کنند بیست مثقال ، ماه دوم چهل مثقال ، ماه سوم شصت مثقال ، ماه چهارم هشتاد مثقال . اما همین که چهار ماه تمام شد و روح دمیده شد باید هزارمثقال طلابدهند.یکباره ده برابر می شود. از ماه چهارم به بعد ده برابر می شود. ما هم نطفه ای در شکم دنیا هستیم . اگر در یک ماهگی مردیم بیست مثقال، ماه دوم چهل مثقال ، ماه سوم شصت مثقال ، ماه چهارم که علی (علی علیه السلام )را قبول کرد هزار مثقال.بعد از چهار ماهگی مویمان قیمت پیدا می کند،رگمان قیمتی میشود، هرکه در شکم دنیا با قلبشمیر المومنین (ععلیه السلام ) را قبول کرد قیمت پیدا می کند. آنکه مسلم می شود هم قیمت دارد چون دور شماست. چه رسد به آنکه با قلبش علی (علیه السلام ) راقبول کند.
مسلمانان االان دور شما هستند، حریم اند، کمک اند، از یک میلیارد مسلمان فقط دویست سیصدمیلیون شیعه اند، علی (علیه السلام) ا دوست دارند. مابقی یعنی پنجبرابر شیعه نیستند.این که شما محفوظ می مانید مال اینهاست. مثل دیوار کلفت از شما محافظت می کنند.
بیست مثقال ، چهل مثقال ،شصت مثقال، هشتاد مثقال ، این قیمت مسلمانان دنیاست . اما وقتی که روح ولایت امیر المومنین (علیه السلام )به بدنشان آمد شد هزار مثقال . یعنی ده برابر می شود. یعنی ده برابرمی شود. یعنی یک شیعه ده برابر است. عدش ده برابر مسلم نیست، بلکه خودش ده برابر خلق شده است.
اصلاً دنیا آبستن بودزایید. چه چیز خوبی هم زایید. چقدر بزرگ ، چقدر قشنگ ، چقدر زیبا . همه را جمع کرد.منتها اکنون بچه است. بچه هم چند روزی بغل مامان و باباست ، بعد راه می افتد. ماهم همینطور . اول بغل بودیم بعد کم کم کاسب شدیم ززارع شدیم عابد شدیم.
«اینجور نیست که دائم آخ و اوخ باشد. البته یک مقداری آخ و اوخ داریم . همه آخ و اوخها هم برای یک « آه » است . برای این که من یک آه بکشم . همه ی این هیاهوها برای یک آه بود. میدانید صدای آه از کجا می آید.خودت حس کن آه که می کشی صدا از کجا حرکت می کند. صدای آه از ذات انسان و از جان انسان است. این جان هم به آنجا نزدیک است. نزدیک آن طرف است.
بنابراین همه هیاهو برای آن است که یک تهیه شود. این همه هیاهو در عالم برای یک آه است.امیدوارم از جمله کسانی باشیم که از آه بهره ببریم. دارای آه باشیم . آه که کشیدید دیگر چیزی نمی ماند. آخ اینطور نیست . آخ نگویید. آخ یعنی دردم آمد. البته اگر ناچار بشویم آخ هم می گوییم . اما اگر می توانیدجلوی آخ را بگیرید. آه خوب است چون مال مرکز ذات و جان است. همین جان ظاهری هم به بالا سرایت دارد راه ها را باز می کند. «لااله الا الله » که می گویید ببینیدصدا از کجا می آید یا «الله اکبر» که می گویید ببینید صدا از کجا می آید ، اصلاً « ه » همان اشاره به الله است ، الله اکبر.
«ه » مال الله است ، ببین به کجا زده است ! زده است توی ذاتت ای بردار. جایش ا قدر بدان . آنجایی را که الله اکبر می گویی قدر بدان. «ه » مال خداست مال اسم خداست اسم اعظمش است . خیلی به جا و قشنگ است. این از اسرار قرآن است.»
«طوبای محبت 2 ص 188»
«اللهم صل علی محمد و آل محمد فی الاولین و صل علی محمدو آل محمد فی الاخرین و صل علی محمد و آل محمد فی الملا الاعلی و صل علی محمد و آل محمد فی المرسیلن اللهم أعط محمد الوسیله و الشرف و الفضیله و الدرجه الکبیره اللهم انی آمنت بمحمد و لم أره فلا تحرمنی یوم القیامه رویته و ارزقنی صحبته و توفنی علی ملته واسقنی من حوضه مشربا رویا سائغا هنیا لا أظما بعده أبداً انک علی کل شی قدیر اللهم کما آمنت بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم و لم أره عرفنی فی الجنان و جهه اللهم بلغ روح محمد عنی تحیه کثیره کثیر و سلاما»
« همانا کسی که سه بار بامدادو سه بار شب هنگام با این ذکر صلوات بفرستد (این آثار را برای او خواهد داشت ) »
1) هدمت ذنوبه گناهش از بین می رود.
2) و محبت خطایاه خطاهایش محو می گردد.
3)و دام سروره سروررش دوام می یابد.
4) واستجب دعاوه دعایش مستجاب می شود.
5) و اعطی امله به آرزویش می رسد.
6)وبسط له فی رزقه رزقش وسیع می گردد.
7) و اعین علی عدوه در برابر دشمنش یاری می شود.
8) و هی له سبب انواع الخیر اسباب همه خیر ها برایش آماده می شود.
9)ویجعل من رفقا نبیه فی الجنان الاعلی از دوستان پیامبرش در بهشت والا قرار داده می شود.
«دنیا مثل کمان کج است ، و این یعنی که ما باید مثل تیرراست باشیم ، و اگر راستی پیشه کنیم ، همین کج رفتاری های دنیا می توانند ما را اوج داده و پرواز دهند و به هدف بنشانند.
این بود که سیدالشهدا(علیه السلام ) روز عاشورا می فرمود: « صبراً علی بلائک » خدایا ! من بر این بلاها - کج رفتاریهای مردم زمانه - صبوری و شکیبایی می کنم ، چون می دانم آخرش پروازز و اوج گرفتن است و این یک فرمول و درس است. برای همه ما که هرچه دنیا کج رفتاری بیشتری با ما داشته باشد، اگر ما صداقت و راستی پیشه کنیم راحت تر و سریع تر به هدف خواهیم رسید.»
«شیر» برای بچه تا یک مقطعی سودمند بوده و زمینه رشد و استعداد او را فراهم می کند، ولی از یک مقطعی به بعد باید او را از شیر گرفت و گرنه زیانبار است ، و آثار معکوس دارد. و این را مادرها خوب می فهمند، اما بجه ها نه ! لذا شیون و فریاد می کنند، ولی مادرها با وجود اینکه کانون مهر و محبت اند به فریاد و ناله آنها هیچ اهمیتی نمی دهند.
خداوند هم نسبت به ما همینطور است ، نعمت هایی مثل سلامت و آرامش به ما می دهد، ولی تا یک مقطعی این ها برای ما خوب بوده و مایه سعادت ما خواهد بود، و از یک مقطعی به بعد زیانبار و خطرناک است ، لذا آنها را از ما می گیرد، ولی یادمان باشد می گیرد تا بیشتر بدهد . همانطور که مادر یک غذا به نام شیر را می گیرد تا سفره ای پیش روی فرزند خود بگشاید. به همین خاطر بود که روز عاشورا حضرت فرمود: « احمده علی السراء و الضراء » یعنی خدایا بر شادی ها شکر و بر غم و اندوه ها نیز شکر.
چون شاد ی ها مثل شیر دادن است و غم و اندوه ها مثل گرفتن از شیر.
«آب هر چند کم هم که باشد وقتی از بالا به پایین می آید و افتادگی می کند ، چقدر زیبا می شود و چه سر و صدایی بخصوص در دل شب پیدا می کند ،، و اساساً وقتی به سنگی برخورد می کند رو سفید می شود ، و حالا اگر این آب بسیار و عظیم باشد ، آبشار شده و تماشایی می شود و از دور و نزدیک به نظاره آن می آیند.»
«سید الشهدا (علیه السلام ) اتب حیات است و از سویی هم عظیم و بزرگ ، و البته در برابر خدا ، افتاده و خاضع ، و در روز عاشورا اوج افتادگی را از خود به نشان دادو چه سرو صدایی در شب دنیا پیدا کرده و چه شکوه و عظمتی ، چون با یک دنیا افتادگی و خضوع می گفت : « حوید مک ببابک» خدایا خدمت گذار کوچک تو بر آستان توست ، یعنی خود را کوچک می دید.
یکی از درس های بزرگ عاشورا این است که اگر خودت را کوچک دیدی بزرگ می شوی و اگر بزرگ دیدی کوچک می شوی.»
«اللهم ألهمنا طاعتک و جنبنا معصیتک و یسرلنا بلوغ ما نتمنی من ابتغا ء رضوانک و أحللنا بحبوحه جنانک و اقشع عن بصائر نا سحاب الارتیاب و اکشف عن قلوبنا اغشیه المریه و الحجاب و أززهق الباطل عن ضمائرنا و أثبت الحق فی سرائر نا فان الشکوک و الظنون لواقح الفتن و مکدره لصفو المنایح و المنن»
« به ما الهام فرما و بده توفیق طاعت را
زعیان دور گردان و نما شیرین عبادت را
نما آسان به ما یا رب رسیدن بر رضای تو
که گردد روزی ما آن بهشت با صفای تو
توبر اشک و تردید از نگاه ما به دور افکن
زدلها پوشش ریب و حجاب تیره را برکن
درون ما نما پاکیزه و خالی زهر باطل
نشان حق در ضمیر ودل که تا ایمان شود کامل
شکوک و بدگمانی ها فساد و فتنه میزاید
رخ خوب عطایا و دهشها تیره بنماید»
«اللهم احملنا فی سفن نجاتک و منتعنا بلذیذ مناجاتک و اوردنا حیاض حبک و اذقنا حلاوه ودک و قربک و اجعل جهادنا فیک و همنا فی طاعتک و اخلص نیاتنا فی معاملتک فانا بک و لک ولا وسیله لنا الیک الا انت الهی اجعلنی من المصطفین الاخیار والحقنی بالصالحین الابرار السابقین الی المکرمات»
«به کشتهای احسانت رهان ما را زطوفان نها
مناجات لذیذت را بنوشان بر دل و جانها
نما سیر ابمان از باده مهر گوارایت
چشان برکام ما طعم و داد و قرب والایت
تلاش و کوشش ما را خداوندا خدایی کن
تمام همت ما را به طاعت رهنمایی کن
بکن نیات ما خالص که در داد وستدبا تو
عمل خالص برای تو دل و جان هم شود با تو
وسیله جز به تو سوی تو ما را نیست ای مولا
مرا از زبدگان و نیک مردان درت فرما
مرا ملحق نما بر بندگان صاح نیکت
که سوی مکرمتهایت بگیرند ازهمه سبقت»
« المسارعین الی الخیرات العاملین للباقیات الصالحات الساعین الی رفیع الدرجات انک علی کل شی قدیر و بالاجابه جدیر برحمتک یا ارحم الراحمین»
«در انجام نکویی ها و خیراتت شتابانند
به کردار نکوشان کاروان جاودانانند
مداوم مرتبتهای رفیع قرب می جویند
ثنای قدرت معبود و شکر یار می گویند
به هر چیزی تویی قادر بده حاجات ما وافر
به مهرت نیک کن خادم چه در باطن چه در ظاهر»
« نجوای عاشقانه سید حشمت الله علوی ص 75»
شکل و قیافه و ظاهر طلا برای زرگر هیچ مهم نیست ، گاهی حتی اگر سالم هم باشد ، آن را می شکند ،تا مبادا خاک و خاشاکی درون آن جاسازی نشده باشد.در حقیقت آن چیزی که برای زرگر مهم است وزن و عیار طلاست.
« سید الشهدا » ( علیه السلام ) زرگر عالم است . و قیافه و تیپ ما برای او مهم نیست ، بلکه آنچه مهم است ؛ معرفت و شعور و آگاهی و ایمان و در حقیقت همان وزن و عیار ماست.لذا شما در میان این کاروان غلام پیر و سیاه هم میبینی ، اما با معرفت.
گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است زروسیم
وقتی سید الشهدا (علیه السلام ) به آن غلام فرمود: « فلا تبتل بطریقنا » خودت را در راه ما به بلا و محنت مبتلا نکن ، گفت : تا شما در امن و آسایش بودید با شما بودم ، حال که در بلا و محنت نم ؟ هرگز!
پیوند ، یک پوست است از درخت محمد و آل محمد ( صلی الله علیه و آله ) نور را بر می دارند و می چسبانند به بدن های ما ، بدن ما چوب است ، این پوست را که می گذارند روی آن ، این چوب جان می گیرد و جوانه می زند ، جوانه که زد ، گل محمدی می شود از داخل ، بدن من بود ، از بیرون محمد (صلی الله علیه و آله ) شد.
آن وقت همه ی محمدی ها جمع می شوند دور انسان. هرکه بو بکشد ، بوی محمد (صلی الله علیه و آله ) را استشمام می کند. همه ی مومنین جمع می شوند دورهم و با همدیگر قاطی می شوند. تازه باغبان هم خودشان هستند. خودشان پیوند می کنند. خودشان ندا کردند « اشهد ان لااله الا الله » « اشهد ان محمدا رسول الله » ندا کردند و خودشان را نشان دادند.
(طوبای محبت 2 ص 221)
یک وقتی مرا بردند لرستان ، یک روز یک جا من را فرستادند منبر، دیدم دانشگاهیها هستند، از مدارس جمع شده اند، زن ها یک طرف ، مردها هم یک طرف ، کمی برایشان صحبت کردم ، وقتی خواستم بروم جوانی من را کشید کنار ، گفت : عرضی دارم . گفتم : چیست گرفتاری دنیایی داری ؟ گفت : عرضی دارم. گفت : چند وقت است عیال گرفته ام عیالم به من راه نمی دهد. لابد من یک گناهی دارم . نگفت تقصیر دارد. گفت لابد من گناهی دارم که اینطورشده است. وقتی این را می گفت با اینکه سبزه بود ازخجالت سرخ شده بود. عیالش راهش نمی داد به حساب خدا گذاشته بود. می گفت من لابد یک گناهی دارم آمرزیده نشده ، باید اینطور عذاب بکشم. ازاینکه اینجور تعبیرمی کرد خوشم آمد. چقدر کار فطرت های پاک قشنگ است! می خورد به فرمایشات انبیاء لابد اگر سفره راهم بد پهن کند همین طور حساب می کند. حالا زنش نباشدیک کس دیگر هم باشد همینطور حساب می کند. می گفت : فلانی تو را به خدا دعا کن خدامرا ببخشید. این درخواست را کنار پیاده رو داشت. تعجب کردم !اصلاً خشکم زد! راه را گم کردم . با خودم گفتم :خدایا چه چیزهای خوبی در دهات وجود دارد.
البته شنیده بودم در دهات و جاهای کوچک چیزهای خوب پنهان شده است. در شهرهای همین جور . کنار کاروانسراها،کنارخانه ی بعضی مردمان ضعیف و فقیر ، در خانه ی بعضی از علما ، بلکه در خانه ی بعضی از افراد جاهل ، در میان افراد شرابخوار و قمار باز گاهی می بینی جوانی پیدا می شودمانندجواهر ، آیا ندیده اید گاهی درون سنگهای بی ارزش ذغال سنگ ، الماس پیدا می شود؟ معدن ، آتش گرفته ، ذ غال سنگ الماس شده . خودش را جمع کرده هر چه جنس مخالف داشته ، براق و قشنگ شده است. طوری که ارزش این دّر، از یک معدن ذغال سنگ بیشتر است.
آنهایی که در معدن کار می کنندمی گویینداز نفت عطر میگیرند عطری که سلاطین دنیا مشتاق یک قطره ه اش هستند. در انسان چه ! معدنش انسان است که آنها آنطور شده اند. از میان انسانها هم علی و خانم زهرا (سلام الله علیها ) بیرون آمده اند که معدن رجال و نساء بزرگ هستندو محمد (صلی الله علیه و آله ) رأس هردو اینهاست. هردو رحمه للعالمین اند.امیرالمومنین (علیه السلام ) فرمود: انا عبد من عبیدمحمد (صلی الله علیه و آله ) من یک بنده ای از بندگان محمد (صلی الله علیه و آله )هستم. امیر و رئیس مومنین است .اما می گویند: انا عبد من عبید محمد (صلی الله علیه و آله ) پیغمبر(صلی الله علیه و اله ) هم می فرماید:علی (علیه السلام ) برادر من است. برادرها هم کوچک و بززرگ دارند. یعنی از شجر اصلی است و همه مال خدا هستیم . سایر مردم هم همین طور هستند. منتهی ، شجرشان پیوند شده ، آمده اند پایین .پیوند هم باشد عیب نمی کند باز هم اصل است.«طوبای محبت ص 220»
وضو که می گیری خودت وضو بگیر، صورت وجه الله است. وجه خداست. مگر نمی بینی در حج به زنها می گویند صورتتان را نپوشانید.وقتی وضو می گیری اول صورتت را می شویی ، چون می خواهی بروی نماز بخوانی ، دو دفعه آب می ریزی و کاملاً می شویی که تمیز شود. زیرا داری وجه خدا را زیارت می کنی ، یا وجه خدا را می شویی باید تمیز باشد، گرد و خاک نداشته باشد.بعد دست راست را می شویی . وقتی دست راستت را می شویی ، می توانی همه مومنین و مومنات را در این کار شریک کنی. چطور وقتی سفره می اندازی خداوند یادت داده است و همه مومنین و مومنات را میهمان می کنید، موقع وضو نیت کنید و مومنین و مومنات را میهمان می کنید، موقع وضو نیت کنید و مومنین را تمیزشان کنید.مرحوم کوهستانی وقتی وضو می گرفت نیم ساعت ، سه ربع طول می کشید. او شکاک نبود که بگوید درست نشد، برای مومنین کاسبی می کرد.
در وضو وقتی دست راستتان را می شویید، بدانید مومنین و مومنات را می شویید. مومنین همه برادرند. دست راست را که شستی ، حق مومنین را ادا کرده ای . وقتی دست چپ را می شویید،گناه فاسق و فاجر را می شوییدو به دادشان می رسید.کسی که مرتکب کار بدی می شود، حرف بد می زند،، ضعیف است ، غیبت می کند، وقتی دست چپ را می شویید او را تمیزمی کنید.شما می شویید، دیگری هم می شوید،دیگران و همه می شویند.آن وقت که همه که شستند،مومنین و مومنات تمیز می شوند، گناه فساق و فجار هم بخشیده می شود وسبک می شوند.بعد می گویند بدون اینکه با آب غیر وضو قاطی شود از مغز سر تا جلوی سر را مسح کنید. یعنی اهالی هفت آسمان ، ملائکه کیف کنند و ببینند که بنده ای وضو گرفته است . ملائکه تمیز هستند ، لذا نیاز به آب جدید ندارند. بعد می روی سراغ انگشتان پا که هفت طبقه زمین است. به این ترتیب هیچ مکانی جا نمی ماند. پایین ترین جاها را هم یک دست می کشید. حال راستش را بگویی ببینم ، آیا این موت نیست؟! رفت یک وضو بگیرد دچارموت شد. وضو فی نفسه خودش عبادت است، غیر از کارهای دیگر است . اگر وضو دارید، به یک چشمه ای رسیدید،، دیدید چشمه ی صافی است ، وضویتان هم باطل نشده ، احتیاج هم ندارید، بازوضو را تجدید کنید. اگر وضوگرفتید نور علی نور می شود.یک نور بودیک نور دیگر هم به آن اضافه می شود. وضو فی نفسه خودش عبادت است ، نه برای نماز ، بلکه خودش فی نفسه عبادت است.
طوبای محبت 2 ص 30
سوالی که مطرح می باشدآن است که فرق بین کارشناس جسم با کارشناس روح چیست ؟
در پاسخ باید عرض کرد،دربیماری های جسمانی که انسان به پزشک مراجعه می کند، فقط یک ویژگی شرط است و آن هم «علم » است . یعنی همین که طبیب باشد و از نظر علمی مهارت داشته باشد،دیگر کافی است که برای معالجه بیماری جسمی به او مراجعه و اگر هم اشتباه کند، حداکثر یک حیات مادی موقت ما را از بین برده است . اما این غیر بیماری های روحی است که در آنجا به هر کارشناسی نباید مراجعه کرد.
در کارشناس دینی غیر از مساله «علم »» دو قید دیگر هم شرط است ، یکی « عدالت و تقوا» است که همان ملکه پرهیزاز گناه و اتیان واجبات است و دیگری « تارک هوی بودن » است . این قید دوم همان چیزی است که ظاهراً یک مقداری پیچیدگی دارد.هواها و خواسته ها و تعلقات نفسانیه ما بر دوقسم هستند که یک قسم از آنها خواسته هایی است که از نظر فقهی نامشروع است - مثل اینکه شخصی بخواهد معصیتی انجام دهد یا واجبی را ترک کند - که ترک این قسم یعنی ترک هوای نا مشروع ، همان « عدالت و تقوا » است .اما قسم دیگر از هواهای نفسانیه ، هواهای مشروع است که امام خمینی (ره )؛ آن رامطرح می کنند و می فرمایند :بنابر احتیاط واجب ، مرجع تقلید یا همان کارشناس روح باید « تارک هوای مشروع » هم باشد. چون همین هوای مشروع در دو بُعد بر یک فقیه امکان اثر گذاری دارد ، اول بُعد استنباطی اش و دوم بُعد عملی اش لذا باید همین تعلقات نفسانیه مشروع را هم قطع کند.
سلوک عاشورایی مجتبی تهرانی ص 148
بدون شک ، عشق و علاقه میان زن ومرد ، یکی از انگیزه های شکل گیری ازدواج است. با گذشت زمان و فروکش شدن هیجانات دوران نامزدی و اوایل ازدواج ، همواره ،زوجین از خود می پرسید، آیا میزان علاقه و عشق من به همسرم تغییر کرده است یا خیر؟ امروزه ، می توان ، به سادگی ، برای این پرسش اساسی ، جوابی دقیق یافت.
در این باره ، از مقیاس عشق سنج استفاده می شود. مقیاس عشق سنج ، می تواند، توسط هرشخصی استفاده شود. این مقیاس ، می تواند، میزان علاقه شما را به همسرتان به طور نسبی نشان دهد.
روش اجرای تست
اسم همسرتان را در جای خالی هر کدام از جملات زیر بنویسید؛سپس هریک از جملات را بخوانید؛ اگر به طور کامل ، با آن موافق بودیدف نمره ده را در نظر بگیرید؛ اگر پاسخ همه پرسش ها و جمله ها به طور کامل ، مثبت بود ، نمره هشتاد به خود بدهید و هر قدر ، نظرتان منفی ، بود به نسبت کم کنید تا میزان عشق و علاقه خود را به همسرتان بدانید.
1- از این مورد اعتماد …….باشم ، لذت می برم.
2- اصلی ترین موضوع ، برای من خوشبختی …..است.
3- من حاضرم برای ….. هرکاری انجام دهم .
4- احساس می کنم که می توانم ، درباره هر مطلب مهم به …… اعتماد کنم.
5- احساس می کنم ، مسئوولیت سلامت ……بر عهده من است.
6- برای من دشوار است که مدتی طولانی ، بدون …. باشم.
7- من ، حاضرم برای …..از هر چیزی بگذرم.
8- اگر قرار باشد، هیچ گاه ، نتوانم با ….باشم ، احساس بدبختی می کنم.
صمیمانه با عروس و داماد ص 137
شخصی از خدا پرسید : اگر سرنوشت مرا تو نوشتی پس چرا با ید آرزو کنم ؟ خداوند پا سخ داد شا ید نوشته با شم هر چه آرزو کند.
با رالها ! تو نا دیده می گیری من هم نا دیده می گیرم توخطاها ها یم را و من عطاها یت را .!
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد…
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود…
گاهی با یک کلمه ، انسا نی نا بود می شود ….
گاهی با یک لبخند ، تمام زمستا ن ، یک فرد را گرم نگه می دارد ….
گاهی با یک پیا مک محبت آمیز ، محبتی را از نو شعله ور می سا زد…
گاهی یک نگا ه تمسخر آمیز ، غرور انسا نی را ویران می کند…
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند…
گاهی یک لیوان چای ، اشک در چشمان ما دری جا ری می سا زد…
گاهی یک جرقه ، یک ساختما ن را به آتش می کشد..
گاهی با ارسا ل یک داستا ن کوتا ه برای دوستی ، گرهی با ز می شود….
گاهی با یک کا ر سا ده ، درهای بهشت به روی آدم گشوده می شود….
مراقب بعضی یک ها با شیم در حا لی که ناچیزند،همه چیزند.
پشتش سنگین بود و جا ده های دنیا طولانی .
می دانست که همیشه جز اندکی از بسیا ر را نخواهد رفت .آهسته می خزید ، دشوار و کند و دورها همیشه دور بود.
سنگ پشت ، تقدیرش را دوست نداشت و آن را چون اجباری بر دوش می کشید.
پرنده ای سبک با ل در آسمان پ زد ، و سنگ پشت رو به خدا کرد و گفت : این عدل نیست ، کا ش پشتم را این همه سنگین نمی کردی ف من هیچ گا ه نمی رسم هیچ گا ه و در لانه سنگی خود خزید ، به نا امیدی …..
خدا سنگ پشت را از روی زمین بلند کرد ، زمین را نشا نش داد، کره ای کوچک بود و گفت : نگا ه کن ، ابتدا و انتها ندارد ، هیچ کس نمی رسد ، چون رسیدنی در کا ر نیست ، مگر به بی نها یت می توان رسید؟ فقط رفتن است ، حتی اگر اندکی و چگونه رفتن مهم است . هر بار که می روی ، رسیده ای ، خدا سنگ پشت را بر زمین گذاشت ، دیگر نه با رش چندان سنگین بود ، و نه راه ها چندان دور ، سنگ پشت به راه افتاد و رفت ، حتی اگر اندکی ، و با خود می اندیشید که چگونه می رود.
« شیطا ن به رسول خدا (صلی الله علیه و آ له ) گفت : من طا قت دیدن شش خصلت در آدم ها را ندارم :
1- وقتی به هم می رسند سلام می کنند .
2 - با هم روبوسی می کنند.
3- برای هرکا ری انشاالله می گویند.
4- از گنا ه استغفا ر می کنند.
5- ابتدای هرکا ری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند.
6- تا نا م محمد (صلی الله علیه و آله ) می شنوند صلوات می فرستند.»
پیرمردی با پسر و عروس خود زندگی می کرد. آن ها با پدر خود ناسازگار بودند، تا این که روزی ظرف غذا از دست لرزان پیر مرد به زمین افتاده و چند لک کوچک روی لباس عروس و شلوار فرزند مغرور افتاد . ناگهان هردو خروشیده و به یک باره از پدر کناره گیری کردند.از آن پس هنگام صرف غذا پیرمرد را در سفره ای جداگانه در گوشه اتاق می نشاندند و خودبر سر میز غذامی نشستند.پیداست که این حرکت برای یک پدر علاقه مند به فرزند تا چه اندازه ناگواره و تحمل آن دشوار بود، اما برای رضایت خاطر پسر و عروسش هیچ نمی گفت و در کاسه سفالین مخصوص خود غذا می خورد و بچه هایش را دعا می کرد.یکی از نوه ها ی شیرین زبان و با هوش پیرمرد ، روزی از پدر جوان و بی عاطفه خود پرسید : چرا چند روزی است سفره غذای پدر بزرگ را جدا کرده اید و صندلی او را در سر میز خالی می گذارید؟ پدر گفت : به خاطر این که پدر بزرگ پیر و کثیف شده ! کودک با تعجب بسیار گفت : همین؟! پدر پاسخ داد: آری.
چند روز گذشت ، روزی به هنگام خوردن غذا ، کودک را صدا زدندکه بر سرمیزحاضر شود.کودک گفت : الان می آیم ، دقایقی طول کشید ، پدر و مادر گفتند: پس چرا نمی آیی؟ کودک مشغول هستم . پدر و مادر تاکید کردند که غذایت سرد می شود زودتر بیا!
بازهم طفل نیامود. بالاخره به تندی و عتاب گفتند: پس چرا نمی آیی؟ کودک گفت : دارم کاسه می سازم ، صبر کنیدتا تمام شود ، بعد می آیم . پدر و مادر با تعجب گفتند: کاسه برای چی ؟ کودک پاسخ داد: مثل همان کاسه که شما برای پدر و بزرگ ساختیدمن هم دارم برای شما می سازم تا هروقت به سن پدر بزگ رسیدید و پیر و کثیف شدید، سفره غذای شما را جدا کنم و در آن کاسه به شما غذا بدهم ! با این اقدام تکان دهنده کودک ،پدر و مادر از خواب سنگین غفلت بیدار شده و از عمل خود بی نهایت شرمنده شدند. بعد هم سروروی پدر را بوسیده و عذر خواهی کردند و با هم دور یک میز نشستند.امام صادق (علیه السلام ) با پدران تان خوش رفتاری کنید تا فرزندان تان با شما خوش رفتاری کنید.
روزی عبدالله بن یحیی بر امیرالمومنین (علیه السلام ) وارد شد،صندلی (کرسی ) در برابر آن حضرت بود، حضرت امر فرمود: که بر آن کرسی بنشیند. عبدالله نشست، لحظه ای نگذشت که چیزی بر سرش افتاد وسرش شکست و خون جاری گشت.
حضرت امر فرمودند:آب آوردند وخون سراو را شست و شو دادند و فرمودند: نزدیک شو به من ، آن گاه دست بر شکاف سرش گذاردند. در حالی که عبدالله سخت بی تابی می کرد ، جراحت سر را به هم آوردند و بهبود یافت ، گویا شکستگی وجود نداشت ، پس از آن فرمودند: ای عبدالله ! سپاس خدایی را که قرار دادگرفتاری ها را کفاره گناهان پیروان ما در دنیا ، تا در فرمان بردن حق ، سالم بمانند و سزاوار مزد و اجر شوند. عبدالله عرض کرد:یا امیر المومنین مجازات گناهان ما فقط در دنیاست؟حضرت فرمودند: آری ، مگر نشنیده ای گفته پیامبر (صلی الله علیه وآله ) را که فرمودند:« الدنیا سبحن المومن و جنه الکافر »دنیا زندان مومن و بهشت کافر است. خداوند پیروان ما را در دنیا از گناهانشان پاکیزه گرداند به وسیله مصائب و ناراحتی ها و به عفو خود ، چنان که می فرماید: « ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر » آن چه مصیبت می بینید از کردار خود شماست و بسیاری از آن بخشش می کند. آن گاه پیروان ما به قیامت وارد شوند و طاعت های آنان را زیاد کند ولکن دشمنان ما را خداوند در دنیا جزا دهدبه طاعاتشان گرچه وزنی ندارد، زیرا طاعتشان اخلاص ندارد و چون وارد قیامت شوند، سنگینی گناهان و کینه هایشان به محمد و آل محمد و یاران واقعی آنان ، برشانه آن هاست و در آتش فرو روند.
عبدالله عرض کرد: یا امیر المومنین ! استفاده کردم و به من آموختی ، اگر به من می فرمودید که چه گناهی سبب محنت مجلس شد، بسیار نیکو بود که دیگر مرتکب نشوم؟حضرت فرمودند: « هنگام نشستن ، بسم الله نگفتی ، این مصیبت کفاره گناهت گشت ، مگر نمی دانی که پیامبر از جانب خداوند مرا حدیث کرد که خداوند می فرماید: هرکاری که در آن بسم الله گفته نشود ، آن کار نا تمام خواهد ماند.عبدالله عرض کرد: پدر و مادرم فدای شما! دیگر
بسم الله را ترک نمی کنم. حضرت فرمودند:پس تو سعادتمند خواهی گشت ! عبدالله عرض کرد : تفسیر بسم الله چیست ؟ حضرت فرمودند: « بنده چون بخواهد شروع در کاری کند، می گوید:بسم الله ،یعنی من به نام این اسم ، این کار را انجام دهم ، پس در هرکاری به بسم الله ابتدا کند، آن عمل مبارک خواهد بود. « تفسیر البرهان 45/1»
امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند : در شگفتم : برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمی برد ؟
در شگفتم : برای کسی که ترس بر او غلبه کرده ، چگونه به ذکر « حسبناه الله و نعم الوکیل » پناه نمی بردزیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر یاد شده فرمود: پس ( آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتندو تخویف شیاطین در آن ها اثر نکردو به ذکر فوق تمسک جستندهمراه با نعمتی از جانب خداوند ( عافیت ) و چیزی زائد بر آن ( سود در تجارت )بازگشتند وهیچ گونه بدی به آنان نرسید.
در شگفتم برای کسی که اندوهگین است ، چگونه به ذکر « لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین » پناه نمی برد.زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس ما (یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده ) از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم .
درشگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده ، چگونه به ذکر « افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد »پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس خداوند( موسی رادر اثر ذکر یاد شده ) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.
در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست ، چگونه به ذکر « ماشاءالله لا قوه الا بالله »پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل بعد از ذکر یاد شده ( از زبان مردی که فاقد نعمت های دنیوی بود، خطا ب به مردی که از آن نعمت ها بهره مند بود ) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند ، کمتر از خود می دانی ، پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد. ( من لایحضره الفقیه 392/4)
در روانشناسی ، بحثی است ، به نام کوچک های بزرگ ؛ یعنی ، ای بسا انسان ، مسأله ای را کوچک می شمارد، در حالی که از نظر معنا و واقعیت ، بسیار بزرگ است . محیط خانه نیز کوچک های بزرگ دارد که یکی از آن ها تهیه هدیه است ، مردان ، برای تحریک عواطف زنان و گرم کردن کاانون خانه و خانواده ، می توانند از این شیوه استتفاده کنند و با این کار ، به همسرخود بفهمانندکه به یادش بوده اند و این خودموجب محبت بیش تر در کانون خانواده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: مردی که داخل بازار شود تا تحفه ای بخرد و آن را به خانواده اش برساند ثوابش برابر کسی است که صدقه ای را به نیازمندی برساند.
اسلام ، به مردان دستور می دهد ، هرگاه از مسافرتی دور یانزدیک به خانه وارد می شوند سوغاتی همراه داشته باشد هرچند کوچک و اندک باشد.
دو ملک الهی با هم سخن می گویند :که ای کاش مردم خلق نمی شدند! حال که خلق شده اند، بدانند برای چه خلق شده اند، به دانسته های خودشان عمل کنند. حال که عمل به دانستنی های شان نمی کنند، از بدی هایی که کرده اند، توبه کنند.اول قدم ، توبه است.
یکی از شرایط توبه ، اخلاص باطن و سریره است. باید خالصاً و مخلصاً بیاییدوسط. ازدیگر شرایط توبه ، معرفت است ، یعنی ببینم که پروردگاری دارم چقدر به من مهربان است . بدانم که چه پروردگاری دارم . توبه نصوح یعنی اینکه من با قصد و یقین و قاطعیت از معصیت صرف نظر بکنم و قصد برگشت به گناه نداشته باشم. حضرت علی (علیه السلام ) فرمودند: چنین کسی نداریم که دوباره به گناه مبتلا نشود، انسان در معرض حوادث است ، شاید دوباره گرفتار معصیت شود.ولی باید تصمیم قاطعانه در توبه بگیرد.وقتی توبه کننده تصمیم قاطع گرفت ؛ پروردگارآن دو ملک مامور ثبت اعمال انسان را احضار می فرماید و گناهان توبه کننده را از یاد ملکین می برد.به اعضا و جوارح هم خطاب تکوینی می شود که حق نداریدعلیه این بنده شهادت بدهید. به زمین هم خطاب می رسد که باید از شهادت علیه این بنده توبه کننده خوداری بکنی . خدای ما چنین است.
آیه الله کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی فرمودند: اذکار و اسامی در دعای جوشن کبیر ، مهم و گره گشا است . اما عصاره و جوهره تمامی آنها در ذکر « یا اله الاولین و الاخرین » خلاصه شده است. این ذکر ، سر گل تمامی اذکار دعای جوشن کبیر است.
از جمله اذکاری که عارف بزرگ کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی به اهل دل بیان می کردند: اینکه ذکر « لااله الاالله » بسیار سنگین است ،هر کسی ، از زیر بار امتحان آن سر بلند بیرون نمی آید.اما «صلوات »، اعظم اذکار است. «صلوات » در حقیقت چکیده ذکر « لااله الا الله » است و همان خاصیت را نیز دارا می باشد. ولی بااین تفاوت ، که ذکر« صلوات » با پنبه سر می بّرد و«لا اله الا الله » با شمشیر.
آیه الله مشکینی ( ره ) در کلاس اخلاق خود بیان می کردند: در ادعیه آمده « اللهم ارزقنی حبک و حب من یحبک و حب کل عمل یوصل الیک » از کشاف حقایق ، امام صادق (علیه السلام ) پرسیدند : آیا حب و بغضض جزو ایمان است ؟ فرمودند : « مگر ایمان غیر از حب و بغض است ؟ » ایمان یعنی حب ، حب الله و حب الرسول و این حب است که شما را از منطقه های مختلف در این حوزه مقدسه جمع کرده، این حب الله است که سبب شد این قیافه های نورانی را پیدا کنید . ما چون خدارا دوست داریم ، مدرسه علمیه و مسجد را دوست داریم .اسما و صفات حق تعالی را دوست داریم ؛ « من احب شیئاً احب آثاره » این حب الله است که ان شاالله سبب می شود شما به مراحل خیلی بالایی برسید. بنابراین ، از این محبت ها بطلبید. باید با این محبت ها آشنا شد.دعا هایی که از معصومین (علیه السلام ) به دست ما رسیده است ، جلوه گاه این محبت هاست . انس به دعا پیدا کنید. علاقه به اصرار پیدا کنید. آن چه می خواهید را اصرارکنیدو بگیرید. در همین مدرسه فیضیه حجره ای داشتم ، روزی استادم ، که فرد متقی و انسان متقی و انسان زاهدی بود .به من گفت : اجازه می دهید به این حجره بروم و مقداری دعا بخوانم و شما نیز نباشید؟ در حجره را بست و پس از حدود دو ساعت بیرون آمد ، در حالی که چشم هایش از فرط اشک و گریه پر از خون شده بود . شما این حالات را پیدا کنید.بهترین اوقات انسان وقتی است که خودش تنها یا در نزد شخصی بزرگوار ، یک توجهی پیدا کند. توصیه می کنم ای برادران ، بکوشید تا نمازتان را خوب کنید ، زحمت بکشید تا این نفس را تسلیم کنید. گاهی اوقات خیال می کنیم تسلیم پرودگار هستیم ، ولی همانطور که مرحوم علامه طباطبایی فرمودند، یکی ازموارد امتحان الهی همین است که انسان نمی تواند پنج دقیقه ، ده دقیقه نفس را آن چنان مهار و رام کند که در نمازز با خدا باشد و این از عجز ماست. توصیه دارم که به دست آوردن افسار نفس ، با مجاهده درست می شود. گاهی بعضی از افراد می گویند: یک دعایی با یک چیزی بگویید که ما در نماز با خدا باشیم . این ها با دعا کردن و قرص خوردن و امثال این ها درست نمی شود. این امر مجاهده می خواهد. باید مدت ها بکوشید تا انشاالله پیروز شوید.خیلی مراحل دارد. وقتی شخصی مقداری در مسیر خود سازی قرار گرفت و اشکک و تضرعی پیدا کرد ، به مقاماتی دست یافت ، تازه شیطان از درون ، انسان را مشغول می کند و می گوید : تو دیگر کسی شدی ، چنان و چنین شدی !گذر از این مرحله خیلی سخت است.
شش امر موجب می شود که گناه صغیره به گناه کبیره تبدیل شود :
1- اصرار برمعصیت 2- کوچک شمردن گناه 3- مسرور شدن برمعصیت صغیره 4- اظهار معصیت 5- مقتدای مردم شدن در گناه کردن 6- با نظر حقارت و سهولت به گناه پنهان شده خود نگاه کردن. « در جستجوی استاد 127»
در فقه می گوییم هر وقت دیواره های شهر از دید تو پنهان شد ، باید نماز را شکسته بخوانی ، حالا شدی مسافر ! یا می گوییم آن گاه که دیگرصدای اذان را نشنیدی ، آن وقت مسافری ! حالا ما می گوییم آن گاه که آوا و آهنگ هواهای نفسانی به گوش دلت نرسید ، آن موقع تو مهاجری ! آن گاه که دیواره های شهر مادیت از دیدت پنهان شد، آن موقع تو مسافری ! تا دیواره های تعینات را می بینی ، تا در بیت مظلم نفس هستی ، تا اذان کثرات به گوش دلت می رسد ، هجرت نکرده ای و مسافر نیستی ! دین هجرت است و معنای دین داری هم عدم تعلق به امور مادی و دنیایی است. «گفتار ناب مجتبی الطهرانی »
ما ه شعبان المعظم شد تمام از افق کم کم نمایان شد صیام
سفره شعبان دگر برچیده شد تا هلال ماه رحمت دیده شد
«مرا به آن نورهای عزتمند و سرور بخش ات ، ملحق کن تا عارف تو شوم و از غیر توبپرهیزم و مراقب حضور مستمر تو باشم و از گناه بترسم.»
«درخبر داریم که در زمان یکی از پیامبران ، سه نفر از مومنین در مسافرتی در محلی شب گیر شدند ، و راه به جایی نبردند، نه محلی شب گیر شدند،و راه به جایی نبردند،نه محلی برای استراحت و نه قوت و غذایی . بالاخره یکی از آنها گفت ، من اینجا یک آشنای دوری دارم شاید بتوانم امشب سربار او شوم. دیگری هم فکرکرد و به یادش آمد یک همکاری اینجا دارد ، گفت می روم شاید بشود امشب را مهمان او بشوم .سومی هرچه فکر کرد چیزی به یادش نیامد. گفت : ماهم می رویم مسجد و مهمان خدا می شویم. فردا صبح که آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر کدام از خوبی های طعامی که درشب خوردند و از نوع پذیرایی ها صحبت کردند ولی سومی گفت : حقیقتش ما مهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی کشیدیم .به پیامبر آن زمان ندا رسید برو وبه این مومن بگو ، حقیقتاً مامیزبانی تو را پذیرفتیم ، و پذیرفتیم که تو مهمان ما باشی ، ولی هرچه گشتیم خورشت و طعامی بهتر از «گرسنگی » نبود که با آن از تو پذیرایی کنیم .
یعنی گرسنگی یک پذیرایی مقدس است و برای همین هم طعام رمضا ن گرسنگی است و نتیجه این گرسنگی «قرآن » است. سفره گرسنگی را پهن می کنند تا قرآن را به قلب ها برسانند،آن وقت آیا می شود گرسنگی را چیزی نگرفت و به سادگی از آن گذشت ؟ یکی از عرفا به شاگردش می گوید: « نفس خود را از چه می ترسانی گرسنه بمانی ؟ مترس ، زیرا که تو در نزد خدا خوارتر از آنی که تو را گرسنه دارد، خداوند محمد (صلی الله علیه و آله ) و یارانش را گرسنه داشت.» بزرگی می گوید: «هرگز نشد سیر و معصیتی مرتکب نشوم و یا قصد معصیت نکنم »شاید گمان کنیم ما چنین نیستیم که سیری موجب معصیت برایمان شود، آخرمگر ما قلبمان را می شناسیم ؟ آن بزرگانی که این ها را می گویند،لایه لایه تارهای قلبشان را می شناسد . می فهمد کجا و چطوری هستند، دانه دانه نفس هایشان را می توانند تفسیر کنند.
صاحبانه به طرف ما گام برمی دارد،کارت دعوت برای همه می فرستد! در مهمانیش برکت و رحمت ، زیبایی و جمال ،فراوان است . دربهترین روزها و شب ها مهمانی برگزار میشود، وقتی در مهمانی حضور پیدا میکنی دل و جان آرام و آزاد می شود.
* مهمانی از آن کیست؟
* مکانش کجاست ؟
* زمانش کی؟
*مهمانها چه کسانی هستند؟
صاحبخانه: خداست ! مکانش : دنیاست! زمانش :ماه رمضان !
مهمانها:همه بندگان!
ندا در آخر شعبان شنیده می شود؟ بندگانم ، بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا؟ بندگانم، با حضورتان در مهمانی من این را بدانید که به قدری ارزشمند هستید که نه تنها دعای شما را مستجاب میکنم حتی نفس های و خواب شما راهمانند تسیبح می پذیریم .
پس با حضور سبزتان ، خود را با بلورهای اجابت به طبق خلوص و بندگی مزین نمایید.
باتشکر رب العالمین
برخی از مدعیان جاهل و ناتوان در سخنوری و فلسفه به خاطر قدرت و درک کم آنها در تشخیص و علم ناقصشان می گویند: چه می شد که شکم انسان نیزمانند قبا و روپوش باشد که هرگاه پزشک بخواهد ، داخل شکم را ببیند ، مشکلی نداشته باشد و درون آن را ببیند و به این شکل از دست و چشم پوشیده نباشد.چون پزشک تنها با نشانه هایی ناقص ، همچون ، نگاه کردن به او ، معاینه و چیزهای شبیه این ها که اکثراً غلط و شبهه ناک است ، بیماری را تشخیص می دهد ، چه بسا که گاهی نیز به مرگ بیمار منتهی می شود.
این انسان های نادان نمی دانند که اولاً : اگر انسان به این شکل بود ، دیگر هیچ هراس و ترسی از مرگ نداشت و بقا و سلامتی او را گمراه می کرد و به سوی شرارت و سر مستی کشیده می شد.
ثانیاً اگر انسان این گونه بود ، مایعات داخل شکم بیرون می زد و خوااب و زندگی را بر انسان تباه می کرد و لباس و زینت آلات او را کثیف می نمود و به طور کلی زندگی را بر او دشوار و تباه می نمود.
ثانیاً معده و کبد و قلب بر اساس دمای مشخص داخل بدن که خداوند آن را مقرر کرده ، کار می کنند ، پس اگر شکم سوراخی داشت که بتوان دست را به درون آن برد ، داخل شکم به واسطه هوای بیرون ، سرد میشد و کار طبیعی اعضای درونی انسان را مختل می کرد و با این اوصاف ، انسان می مرد ، آیا نمی بینی که تمام افکار و اندیشه های انسان ، اوهام و نادرست است.
تأمل !
اگر جهاد و حج چند نوع است ،ولی نماز صدها نوع است . در واقع پر تنوع ترین عبادت محسوب می شود.با یک نگاه ساده به کتاب مفاتیح الجنان علامه محدث حاج شیخ عباس قمی ، می توان انواع نمازهای مستحبی را که برای مکان و زمان های خاص وارده شده است ،مطالعه کنیم و در وقت نیاز آن را برپا کنیم و از فیوضات آن بهره مند شویم.
امام محمد باقر (علیه السلام ) فرمودند :هیچ بنده مومنی نیست مگر این که در قلب او دو نور است : نور خوف ( از گناهش که قادر متعال او را عقوبت کند و نور امید ( به رحمت و فضل و غفران پروردگار متعال که او را ببخشد ) که اگر این دو نور سنجیده شود هیچ یک بر دیگری زیادتی نکند.( وسائل الشیعه ج 2 ص 448)
اگر من نسبت به یک نعمت بی انصافی کردم ، خدا تنها آن نعمت را از من سلب نمی کند ؛ بلکه این بی انصافی من ، روی نعم دیگر هم اثر می گذارد.
این طور نیست که اگر دروغ بگویی ، خدا همان جا نعمت سخن گفتن را از تو بگیردو لالت کند! ولی چنان چوب در چرخ زندگی ات می گذارد که دادت به هوا بلند می شود! به «چه کنم چه کنم » می افتی و به هیچ نحو هم نمی توانی آن گره را باز کنی.«خدایا بایک گناه ، نعمت های دیگری را از انسان سلب می کند»علی (علیه السلام ) فرمودند : چه بسا یک سخن ، نعمتی را سلب کند و به جای آن نقمتی را بنشاند. « سلوک عاشورایی مجتبی تهرانی ص 237»
«نمی دانید ؛ واقعاً نمی دانید چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگ ترین زن هاست را می زند. نمی دانید چقدر لذت بخش است وقتی وارد مغازه ای می شوم و می پرسم : آقا ! اینا قیمتش چنده ؟و فروشنده جوابم را نمی دهد؛ دوباره می پرسم : آقا ! اینا چنده ؟ فروشنده که محو موهای مش کرده زن دیگری است و حالش دگرگون است ، من را اصلاً نمی بیند. باز هم سوالم بی جواب می ماند و من ، خوشحال ، از مغازه بیرون می آیم .نمی دانید؟ واقعاً چه لذتی دارد وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند، ذره ای به تو محل نمی گذارند. نمی دانید؛ واقعا چه لذتی دارد وقتی شاد و سر خوش ، در خیابان قدم می زنید ؛ در حالی که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه ای از زیبایی هاتان ، پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره ، به نزدیک ترین محل امن برسانید تا هرچه زودتر، زیبایی خود را کنترل کنید ؛ زیبایی از دست رفته تان را به صورتتان بازگردانید و خود را جبران کنید نمی دانید؛ واقعاً چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و… راه می روید و صد قافله دل کثیف ، همراره شما نیست . نمی دانید ؛ واقعاً نمی دانید چه لذتی دارد وقتی جولانگاه نظرهای ناپاک و افکار پلید مردان شهرتان نیستید. نمی دانید واقعاً نمی دانید چه لذتی دارد وقتی کرم قلاب ماهی گیری شیطان برای به دام انداختن مردان شهر نیستید.وقتی درخیابان راه می روید، درحالی که یک عروسک متحرک نیستید ؛ یک انسان رهگذرید.نمی دانید چه لذتی دارذ این حجاب ! خدایا لذتم مدام باد. »
خواهی نخوری ز«تیم»ابلیس شکست
باید به «دفاع»از دل و از دیده نشست
چون «شوت » شود به سوی دل « توپ »گناه
دروازه ی دل به روی آن باید بست
بر دامن گل دست توسل نزدیم
از حرف به میدان عمل «پل»نزدیم
افسوس که فرصت به تماشا بگذشت
صد«گیم » تمام گشت و ما «گل » نزدیم
بگذشت زمان و دست به کاری نزدیم
برگردن لحظه ها مهاری نزدیم
صد توپ زدی تمام را کردی اوت
صد« پاس » گرفته « آبشاری » نزدیم
بکوش عظمت در نگاه تو باشد ، نه به آنچه می نگری ؟!
بعضی زمان ها درهای رحمت الهی بیش از هر وقت دیگری باز است .حضرت زهرا (علیه السلام ) قلب مصطفی (صلی الله علیه و آله ) از روز جمعه و ساعتی مخصوص خبر می دهد که در آن زمان شخص مومن از خداوند عزوجل امر و کار خیری را درخواست نمی کند ، مگر اینکه به او ارزانی شود.حضرت از پدر بزرگوارش می پرسد: این ساعت چه موقع است ؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله ) می فرمایند :« زمانی که نیمی از خورشید به سمت غروب نزدیک شود.» از این رو حضرت زهرا (علیه السلام ) به فرزند خود می فرماید : « بر بام برو و اگر دیدی که نیمی از خورشید به سمت مغرب نزدیک می شود مرا آگاه کن ، تا دعا کنم .»
آیت الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله ) در زیارت امام حسین (علیه السلام ) آمده است : «السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله ، السلام علیک یا وارث نوح نبی الله ..» در این جملات اگر چه اسم انبیای الهی (علیه السلام ) آمده و آنان به مثابه مورث سالار شهیدان معرفی شده اند ، لیکن وصف مذکور بعدازهریک ، نشانگر ویژگی میراث است ؛ یعنی امام حسین ( علیه السلام ) وارث « صفوه » و برگزیده بودن آدم (علیه السلام ) « نبوت » نوح (علیه السلام )« خلّت » و دوستی ابراهیم (علیه السلام ) «کلیم » بودن موسی (علیه السلام )« روح الله » بودن عیسی (علیه السلام ) «حبیب الله » بودن پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله ) و « امیر مومنان » بودن علی (علیه السلام ) بود. بدین ترتیب ، مجموع کمالات گذشته در یک جا جمع شده است ، آنچه خوبان دارند، تو تنها داری!
ادب مقربان ج 2 ص 94
یکی از نیازهای انسان شاد بودن است ،نیازی که همه از پیر و جوان ، کوچک و بزرگ ،زن و مرد آن را شناخته و به انحای مختلف آن را تجربه کرده اند.
سوالی که مطرح می شود که ریشه شاد ی های عالم کجاست ؟ با جست وجو در آیات قرآن منشأ شادی و غم در انسان ، خدا وند معرفی شده است « و أنه هو أضحک و أبکی »خنده و شادمانی ودر مقابل غم و حزن مثل هر فعل دیگری که در نظام طولی اسباب و علل ،غایت آن به خداوند منتهی شده ، به ذات باری تعالی نسبت داده می شود.چون خالق همه سبب های شادی بخش خداوند است. از این روست که در ادعیه دینی آموزش داده شده که شادی را از خداوند درخواست کنیم : « اللهم صل علی محمد و آل محمد و اقسم لی من کل سرور و من کل بهجه » پروردگارا ازهرنوع شادی و سروری روزی و نصیب من گردان.
کتاب شادی ونشاط از دیدگاه قرآن و حدیث ص 48
مردی در حال تمیز کردن ماشین بود که متوجه شد پسر 8ساله اش بر روی ماشین خط می اندازد ، مرد با عصبانیت چندین ضربات محکمی بردست کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که که در دستش بود، در بیمارستان کودک انگشتانش را از دست دادکودک پرسید پدر انگشتانم کی رشد می کند؟ مرد نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین بازگشت و شروع کرد به لگد کردن ماشین چشمش به خراشیدگی کودک خودافتاد که نوشته بود «دوستت دارم پدر»
مرحوم آیه الله آخوند علی همدانی می فرمودند : برای بر طرف شدن گرفتاریها و ناملایمات و حوادث ناگوار و بر آورده شدن حوایج توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) پیدا کنید و پا نصد و سی مرتبه این دعا را بخوانید :« اللهم صل علی فا طمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک »
از لقما ن پرسیدند: که بدین رتبه چگونه رسیدی ؟ گفت : ا ز راست گفتن : اما نت به جای آ وردن و از سخنا ن بیهوده خا موش ما ندن!
كسي كه سخنا نش نه راست و نه دروغ ، فليسوف است .
كسي كه راست و دروغ براي او يكي است متملق و چا پلوس است .
كسي كه پول ميگيرد تا دروغ بگويد دلال است.
كسي كه دروغ مي گويد تا پول بگيرد گداست.
كسي كه پول مي گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد قا ضي است .
كسي كه پول مي گيرد تا راست ودروغ را راست جلوه دهد ، وكيل است .
كسي كه جز راست چيزي نمي گويد بچه است .
كسي كه به خودش هم دروغ مي گويد متكبر و خود پسند است.
كسي كه دروغ خودش را با ور مي كند ابله است .
كسي كه سخنان دروغش شيرين است شاعر است .
كسي كه دروغ مي گويد و قسم هم خورد با زاري است.
كسي كه دروغ مي گويد و خودش هم نمي فهمد پرحرف است .
كسي كه مردم سخنا ن دروغ اورا راست مي پندا رند سيا ستمدار است .
كسي كه مردم سخنا ن راست اورا دروغ مي پندارند و به او مي خندند ديوانه است .
واژه زيباي «پرستا ر» يعني :
پ : پيمان خون بستن براي مهر و ايثا ر
ر : رفتن به سوي خدمت خلق
س سربلند و ساده زيست و سختكوش
ت : تكميل كننده كار طبيبا ن
ا : الگوي او مظهر تقوا، زينب كبري
ر : راضي و خشنود از رحمت
سالروز تولد حضرت زينب (س ) و روزپرستا ربر همه عزيزان گرامي با د.
جمله زير چه نقشي در زندگي شما دارد؟ با بهترين برداشتها جا يزه دريا فت كنيد!
ديروز همسا يه ام از گرسنگي مُرد، در عزايش گوسفندها سر بريدند.؟!
....اما وصيتهاي ديگر ؛ عمده آنها نما ز است ، نما ز را با زاري نكنيد ؛ اول وقت به جا آوريد با خضوع و خشوع ؛ اگر نما ز را مواظبت كرديد همه چيز محفوظ مي ما ند و تسبيح صديقه كبري ( سلام الله عليها ) و آيه الكرسي در تعقيب نما ز ترك نشود و در مستحبا ت ( تعزيه داري و زيا رت حضرت سيد الشهدا ) مسا محه ننما ييد و روضه هفتگي و لو دو سه نفري با شد ، اسبا ب گشا يش امور است و اگر از اول عمر تا آخر ش در خدمت آن بزگوار از تعزيت و زيا رت و غيرهما را به جا بيا وريد . هرگز حق آن بزگوار ادا نمي شود و اگر هفتگي ممكن نشد دهه اول محرم ترك نشود. ديگر آن كه ، اگر چه اين حرفها آ هن سرد كوبيدن است ، ولي بنده لازم است بگويم : اطاعت والدين ، حسن خلق ، ملازمت صدق ، موافقت ظاهر با باطن ، و ترك خدعه و حيله ، و تقديم در سلام ، و ديگر اينكه دل هيچكس را نرنجانيد./ تا تواني دلي به دست آور/ دل شكستن هنر نمي باشد/
ابو بصير رحمه الله مي گويد : در كوفه بودم ، به يكي از با نوان درس قرائت قرآن مي آموختم . روزي در يك موردي با او شوخي كردم ! مدت ها گذشت تا اينكه در مدينه به حضور اما م با قر (عليه السلام ) رسيدم آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود : كسي كه در حا ل خلوت گنا ه كند ، خداوند نظر لطفش را از او بر مي گرداند ، اين چه سخني بود كه به آن زن گفتي ؟ از شدت شرم سرم را پا يين انداخته و توبه نمودم اما م با قر (عليه السلام ) فرمود : مراقب با ش كه تكرار نكني . ( بحا ر ج 46 ص 247)
الان كه تعطيلات دو ترمه ، خوب كه فكر كردم به نتيجه اي كه رسيدم اينكه بهترين كا ر سفر رفتن است ، حالا به كجا ؟ براي چي ؟نميدونم ؟ ؟ خلاصه اينكه فايده نداشت فكر هاي بي خود ؟ من با يد در ابتدا هدف از سفر خودمو مشخص كنم؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله ) در وصيت خود به حضرت علي (عليه السلام ) فرمود : سزاوار نيست براي انسان خردمند كه به سفر برود مگر به خاطر سه منظور :1- كسب در آمد و اصلاح معاش 2- دستيابي به كمالات معنوي و ذخيره آن براي آخرت 3- يا براي تفريح و جلب لذائذ بشرط اينكه حرام نباشد. وسائل الشيعه ج 8 ص 248
بعد از سو گ «رحمه للعا لمین» ما چگونه راه رسا لت را ادامه دادیم ؟ !؟ پا سخ این سوال ، فقط با خواننده آن است ، خو دش میداند و وجدانش ! لطفا خود پا سخگو با شید.
منتظران حضرت مهدی (عجل الله تعا لی فرجه) بدانید که امام حسین (علیه السلام ) را منتظرانش به شهادت رساندند.؟؟
گفته اند : يكي از علما شا گردي داشت ، روزي شا گرد وارد محضر استا د شد ، در حا لي كه به جهت تب يا سر درد ، سر خود را با دستما لي بسته بود استا د گفت : چرا سرت را بسته اي ؟ شا گرد جواب داد ، ديشب تب كردم استا د گفت: سبحان الله در طول عمر خود در نعمت وعافيت خداي متعا ل بودي و سپا سنامه اي بر سرت نبستي و حا ل به خا طر تب يك روزه شكا يت نا مه بر سر خود بسته اي ؟! ؟
شاه عباس از وزير خود پرسيد: « امسال اوضاع اقتصادي كشور چگونه است؟»
وزيرگفت: « الحمدلله به گونه اي است كه تمام پينه دوزان توانستند به زيارت كعبه روند!!»
شاه عباس گفت: « نادان اگر اوضاع مالي مردم خوب بود كفاشان مي بايست به مكه مي رفتند نه پينه دوزان، چون كه مردم نمي توانند كفش بخرند ناچار به تعميرش مي پردازند»